نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
چکیده
تازه های تحقیق
حاکمیت سلاطین شیعه بر قلمرو اوده در سدههای 12 و 13ق این زمینه را فراهم ساخت تا تشیع بتواند فارغ از تنگناهای سیاسی گورکانیان، آموزهها و مناسک خویش را به طور رسمی در شمال هند منتشر سازد. هندوهای ساکن در قلمرو اوده که مشتمل بر مذاهبی از ویشنویی، شیوایی و شکته بودند، در این دوره با مظاهر شیعی تماسی بیشتر یافتند و میزان گرایش آنها به مذهب شیعه افزایش یافت.
مقاله حاضر با بررسی حول سه محور «باورها»، «آیینها» و «اخلاق دینی» در پی اثبات این فرضیه بوده است که برخورداری از چهارچوب و تجربه دینی مشابه در یک سنت جدید، می تواند مسیر را برای تغییر سازد. از دین قبلی هموار نماید. به تعبیر بهتر، هندوهایی که به تشیع گرایش یافتند، چه در شیوه دینداری خویش و چه در مؤلفههای اعتقادی، آیینی و اخلاقی خویش، زمینهای مشابه با تشیع را تجربه کرده بودند. ازاینرو، پذیرش دین جدید علاوه بر مزایای اجتماعی که برای ایشان به ارمغان میآورد، چندان متضمن دگرگونی اساسی در نوع دینورزی و مؤلفههای درونی آن نبود.
هندوهای قلمرو اوده ملاحظه میکردند که هر سه شیوه عمده دینداری (یعنی کرمهمارگه، جِنانهمارگه و بهکتیمارگه) دارای مابازایی در تشیع هستند؛ به این معنا که از میان شیعیان، دستهای دینداری خود را به عبادت در مساجد معطوف ساختهاند، گروهیاندک اهل دروس حکمی و مدارس فلسفیاند، و شماری فراوان هم پایة دینداری خویش را بر ارتباط با امامبارهها، درگاهها و تکایا و محبتورزی بر ائمه بنا نهادهاند. ازاینرو هر فرد هندو که پیشتر به یکی از انواع دینداری مذکور وابسته بود، هنگام تغییر کیش نیز میتوانست به جریانی مشابه در تشیع بپیوندد.
فارغ از شیوه دینداری، گستره اعتقادی شیعه نیز مؤلفههایی درخور توجه داشت که با بعضی اعتقادات هندویی مرادف بودند. از آن جمله میتوان به تشابه نسبت میان اوتارهها یا امامان شیعه با الوهیت اشاره کرد؛ همچنین شباهت جایگاه شخصیتهای متعالی زنانه در شکته و تشیع و یا اعتقاد به ظهور موعود آخرالزمانی کلکی در ویشنویی و امام زمان7 در شیعه. برخلاف دیدگاههای رسمی اهل سنت که الوهیت را فارغ از تجلیات انسانی میدانستند، تشیع، هم در مقام نظر و هم در قالب مناسک، چنین اعتقادی داشت و امامان و قدیسان خویش را با آدابی خاص میستود، بدیشان توسل میجست و آنان را منجی خویش میدانست. به این مجموعه میتوان احترام و قداست جایگاه «گورو» در هندویی و روحانی دینی در شیعه را نیز افزود. این مشابهتها قطعاً از میزان تردیدهای یک هندو برای پذیرش شیعه میکاست و برای او اطمینانبخش بود که بعد از شیعهشدن، آنچنان از فضای اعتقادی پیشین بدور نخواهد بود.
شباهتها در حوزه مناسک هندویی و شیعی چه بسا آشکارتر بود. برای نمونه، گسترهای از سنتهای تطهیر و پرهیز، قرائت متون مقدس، توسل به قدیسان، زیارت، مناسک دستهجمعی و رقصهای آیینی رواج داشتند که به وسعت توسط شیعیان اجرا میشدند و در جزئیات خود از ابزارها، سبکها و مواد موجود در محیط هندی استفاده میکردند. ازاینرو بسیاری از هندوها نظارهگر و گاه همراه اینگونه مراسم بودند و از جذابیتهای آنها بهرمند میشدند. در این میان، هندوهایی نیز بودند که حضور در این مناسک، ایشان را به تشیع متمایل میساخت؛ زیرا تفاوتی بنیادین را میان آیینهای فوقالذکر با سنتهای مشابه هندویی ملاحظه نمیکردند و البته چه بسا تجربهای عمیقتر در فضای این مناسک جدید برای آنها حاصل میشد.
از دیدگاه اخلاقی، مهمترین رهاورد حاکمان شیعه اوده برای هندوها، ارائه مذهبی بود که برخی از قوانین نظام طبقاتی (کاستها) در آن اعتبار نداشتند. البته این رهیافت سلاطین اوده را باید امتداد سیاستهای سلاطین مسلمان گورکانی تلقی نمود که شودرههای بسیاری را به اسلام متمایل ساخت؛ زیرا آنها آسیبپذیرترین و پایینترین لایه طبقات اجتماعی به شمار میرفتند و با پذیرش اسلام، میتوانستند از مزایای طبقات دیگر نیز بهرمند شوند.
به تصور نگارندگان این مقاله، ملاطفت جنبشهای تبلیغی صوفیان شیعی، همچون میرسیدعلی همدانی با عامه مردم، وجهه اخلاقی ارزندهای از تشیع در اذهان عمومی ایجاد نمود که در اقبال هندوها به شیعه مؤثر بود.
با این اوصاف، برای بسیاری از هندوها که در شمال هند و تحت حاکمیت سلاطین اوده به شیعه گرایش یافتند، تحقق تشیع در این ناحیه، تنها یک میانپرده تاریخی در سیر دینداری ایشان به شمار میرفت؛ زیرا صور دینداری ایشان در ذات خویش چندان تغییر نیافت، بلکه تنها برخی از اسامی و عناوین دچار تغییر شدند و اسطورههای قدیمی جای خود را به روایات جدید دادند.
کلیدواژهها
موضوعات