نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان
2 کارشناس ارشد جامعهشناسی از دانشگاه گیلان
چکیده
کلیدواژهها
باورداشتهای مذهبی و اسطورهها، نقشی اساسی در ادراک انسان از زمان و مکان و نظرهای ما درباره رفتار خودمان و دیگران دارند. دین نهتنها الگوی جهان است، بلکه الگویی رمزگونه برای جهان نیز فراهم میسازد؛ یعنی طرحی از آنچه جهان باید باشد، به دست میدهد. لذا مذهب میتواند راهنمایی برای رفتار بشر، از روابط خانوادگی گرفته تا ایدئولوژی گروههای حاکم، فراهم سازد و این کار را غالباً نیز انجام میدهد. (بیتس و پلاگ، 1387، ص669) هر نظام دینی، به تعریف یک جهان ذهنی و فکری میپردازد تا از آن طریق، افراد و اجتماعات، در جامعهای معین، تصور خاصی از انسان و جهان داشته و آن را بیان کنند. از اینرو اگر جامعهشناسی دین، حد و حدود خود را صرفاً به بررسی تشکیلات و سازمانهای دینی و اعضای آنها محدود میساخت و بررسی دین در داخل تمدنها و فرهنگها را نادیده میگرفت، بسیار بیکفایت میگردید. (ویلم، 1386، ص178)
جامعهشناسی دین، میان دین و دیگر بخشهای جامعه پیوند قائل میشود؛ مانند بررسی رابطه بین مذهب و توسعه اقتصادی بر اساس یک رابطه علت و معلولی. (گلدتروپ، 1370، ص317) پروتستانتیسم و شیعه، از جمله مذاهب مرتبط با بحث تغییرات اجتماعی و اقتصادی مذاهب هستند. در مورد آموزههای پروتستانتیسم، ماکس وبر، چنین نظر داده که پروتستانتیسم، نقشی کلیدی در خاستگاههای فرهنگی سرمایهداری «نوین» ایفا کرد. (سیدمن، 1388، ص74) وبر محیطی فرهنگی در جوامع اروپا یافت که به ظهور سرمایهداری مدرن کمک کرد. این فرهنگ برای سختکوشی، صرفهجویی، به تعویق انداختن کامجویی، گردآوری ثروت بدون مصرف تجملی و مباهات به توفیق اقتصادی، اهمیت قائل بود. (همان، ص73ـ74) از این جهت، او اعتقاد داشت که سرمایهداری مدرن، بدون ایستارهای روانشناختی خاص شکل نگرفته است.
بحث وبر درباره تأثیر آیین پروتستان بر توسعه غرب، جزئی از تلاش جامع برای درک تأثیر مذهب بر زندگی اقتصادی و اجتماعی در فرهنگهای مختلف است. وبر با تحلیل ادیان شرقی، نتیجه میگیرد که آنها موانع عبورناپذیری در برابر توسعه سرمایهداری صنعتی، آنگونه که در غرب رخ داد، فراهم کردند. (گیدنز، 1385، ص506) او بیشتر به آنچه آن را ادیان جهانی نامیده، توجه داشت. او مطالعات مفصلی درباره آیینهای هندو، بودا، تائو و دین کهن یهود انجام داد و در کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری و مقالات دیگرش، به طور گسترده، مطالب زیادی درباره تأثیر مسیحیت بر تاریخ غرب نوشت. اما نتوانست مطالعه طراحیکرده خود را درباره اسلام به پایان برساند. (همان، ص505) در این زمینه، هیچ سابقه عمدهای از جامعهشناسی اسلام و پژوهش جدید در زمینه آن وجود ندارد و انتشار مطالب درباره مباحث اسلامی در حداقل است. لذا بیشترین مطالعات تطبیقی جامعهشناختی، به طرف ترکیباتی مثل مسیحیت و بودیسم، مسیحیت و یهودیت و یا هندوئیسم و بودیسم سرازیر شده است. (ترنر، 1390، ص2)
از طرف دیگر، نوعی برخورد دوگانه در اندیشه وبر درباره روح سرمایهداری به چشم میخورد. او با شناسایی مؤلفههایی در آیین پروتستان (سختکوشی، صرفهجویی، گردآوری ثروت بدون مصرف تجملی و مباهات به توفیق اقتصادی)، آنها را خاستگاه و آنچه به سرمایهداری منجر شده، معرفی میکند؛ البته به عنوان شرط ضروری، نه شرط کافی. اما به عقیده برایان ترنر، در بررسی وبر درباره اسلام، ویژگی وراثتی (پاتریمونیال) نهادهای سیاسی مسلمانان مانع ظهور پیششرطهای سرمایهداری یعنی قانون عقلانی، بازار کار آزاد، شهرهای مستقل، اقتصاد پولی و یک طبقه بورژوا شد. وبر سعی کرد نشان دهد که اسلام بهعنوان دین جنگاوران، اخلاقی ایجاد کرد که با روح سرمایهداری ناسازگار بود. (همان، ص3ـ4) تفسیر وبر از اسلام، با حکم ویژه او درباره «کالوینگرایی» که آن را اولین بار در اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری بیان کرد، ارتباط بسیار ضعیفی دارد (همان، ص10). در واقع، مقایسه اسلام و پروتستانتیسم در زمینه روح سرمایهداری، بر اساس معیار و مؤلفههای یکسانی صورت نگرفته است.
گفته شد که پژوهش حاضر، مقایسه اخلاق اقتصادی در مذاهب شیعه و پروتستانتیسم را پی میگیرد. مسأله پژوهش، این است که مؤلفههای شناساییشده توسط وبر در آیین پروتستان، بهعنوان خاستگاه فرهنگی انباشت سرمایه تا چه اندازه در متون مذهبی شیعه دیده میشود. به ویژه آنکه نهتنها مطالعات وبر درباره اسلام ناتمام ماند، بلکه در بررسی خود نیز هیچ اشارهای به شیعه به عنوان شاخهای از اسلام نکرده است. بر این اساس، پرسش علمی پژوهش حاضر این است که اخلاق اقتصادی موجود در پروتستانتیسم تا چه اندازه با اخلاق اقتصادی مذهب تشیع قابل مقایسه است؟
هدف از طرح این پرسش، توصیف مقایسهای است بین پروتستانتیسم و مذهب تشیع در زمینه اخلاق اقتصادی و آموزههایی که میتوانند بهطور مستقیم و غیرمستقیم، به رفتار اقتصادی از نوع سازگار با اقتصاد جدید منجر گردند. در واقع، مذهب تشیع بر اساس مؤلفههای شناساییشده توسط وبر در آیین پروتستانتیسم، مقایسه میگردد و این امر، به نوعی به آزمون کشیدن نظریه وبر درباره ارتباط بین روح سرمایهداری و پروتستانتیسم است. لذا هدف پژوهش حاضر، توصیفی است برای نشان دادن وجوه تشابه و تفاوت آموزههای اقتصادی تشیع و پروتستان.
لیونل رابینز (Lionel Robbins) در سال 1932، برای نخستین بار مدعی شد که تمایز فلسفی میان «ارزش» و «واقعیت»، به افزایش شکاف میان «اخلاق» و «اقتصاد» میانجامد. در نتیجه، مقوله اخلاق و اقتصاد و اهمیت اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی در علم اقتصاد و روابط اقتصادی، وارد عرصههای نظری شد. (هملین، 1386، ص دیباچه) «جوزف کیتاگاوا» نیز در مقاله «تأملاتی درباره اخلاق کار در ادیان آسیای شرقی» (1378)، بدین موضوع میپردازد که انضباط مذهبی در ژاپن، توانسته بود انگیزه و محرک اقتصادی فراهم کند. یحیی فوزی در مقاله «مذهب و توسعه در ایران: بررسی سه دیدگاه پس از انقلاب اسلامی ایران» (1378)، در پاسخ به این پرسش که مذهب تا چه اندازه در اهداف و یا راهکارهای توسعه در ایران نقش دارد، معتقد است نگرش بومیــ مذهبی به توسعه به سه دیدگاه فرعیتر تقسیم میشود که تنها یکی از این دیدگاهها توانایی نظریهپردازی برای مبانی توسعه، بومی در کشور را دارد. بر این اساس، دیدگاه سوم بین دو دیدگاه پیشین قرار میگیرد و میتوان آن را دیدگاهی « اعتدالی» نامید.
«جین پل بالداچینو» مقالهای با عنوان «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری کرهای» (2012) به رشته تحریر درآورد که در آن از یک رویکرد تاریخی و قومنگارانه درباره پیشرفت پروتستانتیسم کرهای و ارتباط آن با نوسازی کشور کره و توسعه سرمایهداری استفاده میکند. به اعتقاد نویسنده، گسترش چشمگیر پروتستانتیسم در کره جنوبی، به بستر فرآیندهای نوسازی تبدیل شده است. اکتشاف قومنگارانه ماهیت پروتستانتیسم کرهای، نشان میدهد که آموزههای دینی پیوریتانیسم، نوعی "قرابت گزینشی" با اخلاق سرمایهداری دارد.
کتاب «مارشال» با عنوان کالونیسم و گسترش سرمایهداری در اسکاتلند (1980)، از جمله معدود تلاشهای انجام شده در جهت اثبات یا رد تجربی نظریه وبر درباره اخلاق پروتستانی است. وی کوشید چیزهایی را در اسکاتلند در قرنهای شانزدهم و هفدهم میلادی نشان دهد که وبر برای اثبات ادعاهایش به صورت تجربی میبایست نشان میداد. مارشال کشف کرد موعظههای کشیشان اسکاتلندی در این دوره، سرشار از همان محتوایی است که وبر ترسیم کرده بود. به نظر میرسید سرمایهداران اسکاتلندی نیز فعالیتهای کاریشان را بر وفق روح سرمایهداری انجام میدادند. (همیلتون، 1390، ص260)
«ورنر زومبارت» هم در کتاب یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (1390)، به بیان این دیدگاه میپردازد که یهودیان به واسطه باورهای دینی خود، نقش مهمی در ظهور روح سرمایهداری مدرن ایفا کردند. در واقع این کتاب، پاسخی بود از جانب زومبارت به وبر درباره تز اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری. زومبارت معتقد است که یهودیان به دلیل پیروی از اخلاقیات دینی خویش، یکی از عوامل تکوین سرمایهداری جدید هستند. وی حتی در این اثر، ادعا میکند که منظور از آنچه پیوریتانیسم خوانده میشود، در واقع یهودیت بوده است. (زومبارت، 1390، ص202)
در ارزیابی انتقادی پژوهشهای یادشده باید گفت که عموماً یا فاقد بنیان مقایسهای هستند و یا نقش کمرنگی در حوزه جامعهشناسی دین ایفا کردهاند. تأکید وبر بر «قرابت گزینشی»، هنوز بهطور قاطع رد نگردیده است. لذا مطالعه تطبیقی میان یک دین با مؤلفههای مورد شناسایی وبر درباره پروتستانتیسم، در حوزه رابطه میان دین و اقتصاد اولویت دارد. این کمبود را بهطور ویژه میتوان در مورد مطالعه مقایسهای بین مذاهب شیعه و پروتستان شاهد بود.
در پژوهش حاضر، آموزههای پروتستانی به عنوان یک معیار و ارزش تلقی نشده است. این نگاه وجود ندارد که آموزههای شیعه باید با تز اخلاق پروتستانی متناسب گردد. لذا پژوهش حاضر، در چارچوب مطالعه تطبیقی، صرفاً یک آزمون تئوریک برای تز اخلاق پروتستانی وبر درباره مذهب شیعه است. از این جهت، فرضیه پژوهش حاضر عبارت است از: «آموزههای اقتصادی شیعه، با آموزههای اقتصادی پروتستانتیسم منطبق نیست».
مطابق نظر چارلز ریگین، روشهای پژوهش به سه دسته کمی، کیفی و تطبیقی تقسیم میشوند. (ریگین، 1994، ص77) در پژوهش حاضر، از روش تطبیقی استفاده شده است. اصطلاح روش تطبیقی در علوم اجتماعی، به معنایی محدودتر و برای اشاره به نوع خاصی از مقایسه ـ مقایسه واحدهای اجتماعی کلان ـ بهکار گرفته میشود. بر این اساس، روش تطبیقی، شاخهای از علوم اجتماعی است که به تفاوتها و شباهتهای بین جوامع علاقهمند است. (ریگین، 1388، ص31) مقایسه را میتوان برای تعمیم، آزمون نظریه و یا نشان دادن منحصر به فردی یک پدیده یا رویداد به کار گرفت. (اسکاچپول، 1388، ص499) مقایسه در پژوهش حاضر، آزمون نظریه را بر عهده دارد.
مطابق نظر ریگین، دو رویکرد در روش تطبیقی وجود دارد: رویکرد موردمحور و رویکرد متغیرمحور. رویکرد دوم، نظریهمدار است و بیشتر به بررسی تناظر میان روابط شناساییشده در جوامع و کشورها، و تصوراتی میپردازد که نظریهها از پدیدههای اجتماعی کلان ارائه میکنند. (ریگین، همان، ص91) روشهای موردمحور، روشهای تطبیقی کلاسیک به شمار میآیند. این روشها، برای بررسی جامع موارد و پدیدههای مشخص تاریخی طراحی شدهاند و آشکارا محصول یکی از اهداف اصلی جامعهشناسی تطبیقی هستند. (همان) رویکرد موردمحور، میکوشد تا از طریق شناسایی نمونههای قابل مقایسه پدیده مورد علاقه، به تحلیل شباهتها و تفاوتهای دارای اهمیت نظری بپردازد. در رویکرد موردمحور، اغلب فرایند شناسایی شباهتها و تفاوتهای مهم دشوار است. بنابراین، امکان دارد «تفاوتی موهوم» میان دو پدیده ببینیم اغلب که وقتی در سطح انتزاعیتری نگریسته میشود، در واقع علتی یکسان است. همچنین امکان دارد دو مورد ظاهراً دارای ویژگی مشترکی باشند که پژوهشگر آن را به مثابه ویژگی مشترک شناسایی کند؛ حال آنکه این ویژگیهای ظاهراً مشترک، اهمیت علّی کاملاً متفاوتی داشته باشند. اشتراک موهوم، زمانی بروز میکند که دو ویژگی، ظاهراً متشابه ولی دارای آثار متفاوتی باشند. تفاوت و تشابه موهوم هر دو، بر شناخت تفاوتها و شباهتهای پنهان تأثیر میگذارند. (همان، ص81ـ84) روش تطبیقی در پژوهش حاضر، موردمحور است.
روشهای گردآوری دادهها، به دو دسته کمی و کیفی تقسیم میشوند. «بلیکی» انواع روشهای گردآوری دادههای کمی را «مشاهده ساختیافته»، «پرسشنامه خودتنظیم»، «مصاحبه ساختیافته» و «روش اسنادی» نام میبرد و انواع روشهای گردآوری کیفی را «مشاهده مشارکتی»، «مشاهده نیمهساختیافته»، «مصاحبه کانونی» و «روش اسنادی» معرفی میکند. (بلیکی، 1390، ص302) روش گردآوری در پژوهش حاضر از نوع اسنادی است. دو گونه متداول روش اسنادی در پژوهش اجتماعی عبارتند از: گردآوری دادههای آماری و گردآوری اسناد مکتوب، درباره اسناد مکتوب عمدتاً به واقعی بودن اسناد، درستی اطلاعات مندرج در آنها و همچنین به انطباق میدان زیر پوشش اسناد موجود و میدان تحلیل پژوهش توجه میشود. (کیوی و کامپنهود، 1376، ص196ـ198)
«رابرت کی. یین» از سه راهبرد کلی در مورد روش تحلیل دادهها صحبت میکند که عبارتند از: تطبیق الگوها، تبیینسازی و توالی زمانی. (یین، 1376، ص167) در پژوهش حاضر، از شیوه «تطبیق الگو» استفاده میشود؛ بدین شکل که تز اخلاق پروتستانی وبر، الگوی پیشبینیشده پژوهش حاضر است و این تز با الگوی تجربی آموزههای شیعه مقایسه میشود تا تطبیق میان الگوی نظری با الگوی تجربی حاصل گردد. بدین ترتیب، بر اساس شاخصهای تز اخلاق پروتستانی، وجوه تشابه و تفاوت میان اخلاق پروتستانی و آموزههای شیعه به عنوان الگوهای پیشبینیشده و تجربی آشکار میشود.
تز وبر این بود که پویایی شیوه تولید «سرمایهداری»، با ویژگی کار و خویشتنداری برگرفته از دین مرتبط است و آنان در یک حالت تبادلی با یکدیگر قرار دارند. او خویشتنداری را نوعی ریاضت خواند و این ویژگی را بهطور خاص، ویژگی اعضای فرقه پروتستان دانست. وبر با توجه به این رابطه فرضی بین یک نظام اقتصادی خاص و دین خاص، مدعی کشف «قرابتی گزینشی» بود که به ما کمک میکند تا یکی از دلایل پیدایش سرمایهداری مدرن را بشناسیم. وبر منکر ارائه ارتباطی علت و معلولی برای ظهور و پیدایش سرمایهداری بود و از این نکته اغلب غفلت میشود. با این همه، وی معتقد بود که یکی از عوامل تسهیلکننده و پشتیبانِ اقتصادهای پویا و بازارگرا (مانند غرب) در جنبش دینپیرایی و نظامهای اعتقادی ضدسنتی نهفته است. ایجاد ثروت در این نظامهای اعتقادی، یک تکلیف محسوب میشود و متعهد بودن به «تکلیف» یا «حرفه»، وظیفهای بیچون و چرا و به معنای برآوردن خواستها و نیازهای اخلاق عملی و تحقق شیوه زندگی است. این عقیده تکلیف که در اصل به معنای جستوجو برای یافتن رستگاری دینی است، در طول زمان، معنایی گستردهتر یافته و به معنای جستوجو برای یافتن موفقیت و شهرت مادی درآمده است. (استونز، 1390، ص59) بر اساس نظریه اخلاق پروتستانی وبر، شاخصهای ذیل برای مقایسه با آموزههای شیعه استخراج میگردند:
کار و حرفه در پروتستانتیسم، اهمیت خاصی دارد. به اعتقاد آنان، انجام دادن وظیفه به منظور گذران معاش و امور دنیوی، عالیترین فعالیتی است که انسان میتواند در این جهان دون انجام دهد. بدینگونه، ناگزیر فعالیت روزانه زندگی، معنایی مذهبی یافت و معنای (دعوت یا رسالت) برای کلمه «تکلیف» از همین جا سرچشمه میگیرد. این معنا بیان یک جزم یا حکم دینی است که در تمام فرقههای پروتستانی وجود دارد. یگانه وسیله زندگانی چنان که موجب رضای خداوند باشد، نه ترک روحیه زندگی دنیوی از طریق ریاضت و چلهنشینی خانقاهی و صومعهای، بلکه فقط انجام دادن وظایف دنیوی متناسب با جایگاهی است که برای فرد در جامعه تعیین شده است. (وبر، 1388، ص65- 66) کار فراتر از اینهاست و به ویژه حتی هدف، زندگی را مطابق تقدیر الهی تشکیل میدهد. (همان، ص127) فقط فعالیت، بر جلال الهی میافزاید و بیکاری ناپسند تلقی میگردد. (همان، ص126) فرد ثروتمند نیز نباید بدون کار کردن روزی بخورد، حتی اگر برای رزق خود نیازی به کار نداشته باشد. (همان، ص127) عشق به همنوع که در خدمت انحصاری کبریای خالق باشد و نه مخلوق، در درجه نخست با انجام دادن وظایف شغلی تحقق مییابد. بدینسان جنبة مطلقاً بیرونی و عینی و غیرشخصی خدمتی پیدا میکند که به سود سازمان معقول جهان اجتماعی پیرامون ما انجام میگیرد. (همان، ص88)
در آیین پروتستانتیسم، کار خستگیناپذیر در یک شغل، به عنوان بهترین وسیله دستیابی به اعتماد به نفس برای رستگار شدن توصیه شده است. فقط کار، تردید مذهبی را زایل میکند و یقین به رحمت حق را بهوجود میآورد. (همان، ص91) ارجگذاری مذهبی به کار بیوقفه در یک شغل دنیوی، چونان والاترین وسیلة پرهیزکاری و مطمئنترین دلیل احیای معنوی فرد، توانست نیرومندترین اهرم را برای گسترش روح سرمایهداری بهوجود آورد. (همان، ص137)
پرهیز پروتستانی، به مخالفت با بهرهجویی دلخواهانه فرد از توان مالی خویش برخاست و مصرف اشیاء تجملی را متوقف ساخت. در آیین پروتستانتیسم، مبارزه با وابستگی به نعمتهای بیرونی قبل از هر چیز، شامل اشکال آشکار تجمل میشد که به عنوان پرستش مخلوق محکوم بود. (همان، ص136) تصور ذهنی از رفاه، به نحوی بارز مربوط به آن عرصه از مصرف است که اخلاقاً مجاز باشد. در برابر زرق و برق و ظاهرفریبی قهرمانی خودنمایانه که با شالوده اقتصادی متزلزل و ناپایدار، ظاهر آراسته را بر سادگی بیپیرایه و قناعتکارانه ترجیح میدهد، آرمان پروتستانها، عبارت بود از رفاه استوار (بر مبنای پرهیز از تجمل) زندگی خصوصی بورژوایی. (همان) در یکی از رسالههای مفصل پروتستانی، تأکید میشود که باید از هر گونه استفاده از اشیاء گرانبها پرهیز کرد. (همان، ص299) برای مثال، کمال مطلوبی که «باکستر» از یک زن پاکدین و متمدن ذکر میکند، این است که چنین زنی از دو لحاظ ممسک و سختگیر است: 1. در مورد وقت خود؛ 2. در مورد هزینههای تجملی. (همان، ص298)
در دستگاه فکری پروتستان، همواره حدی برای قابل قبول بودن لذت بهدستآمده از نعمات تمدن وجود داشت و این که برای این لذت نباید هیچ پولی پرداخت شود. انسان فقط امانتدار نعماتی است که خداوند با رحمت خود به او سپرده است. فرد پروتستان باید حساب هر دینار سپردهشده به خود را داشته باشد و برای خرج آن در راه لذت کاملاً شخصی و نه شکوه خداوندی، کمترین مخاطره را حساب بکند. پرهیز پروتستانی، بهطور کلی مصرف (به ویژه مصرف اشیاء تجملی) را تا حد ممکن متوقف ساخت. (همان، ص135) یکی از متون پروتستانی میگوید:
هر دیناری که برای خود، کودکان و دوستانتان پرداخت میکنید، باید با نظارت خداوند و برای خدمت به او باشد. به دقت مراقب باش، وگرنه نفس دزدانه و شهوانی، چیزی برای خدا باقی نخواهد گذارد!
وبر در تفسیر این متن میگوید:
آنچه انسان برای مقاصد شخصی بهکار میبرد، ربودن دزدانه از جلال الهی است. (همان، ص296)
از آنجا که بر اساس تعالیم پروتستان، فقط فعالیت بر جلال الهی میافزاید، نه بیکاری و لذتجویی، این آیین به پیروان خود میآموزد که برای وقت ارزش قائل شوند. بنابراین، تلف کردن وقت نخستین و اصولاً بزرگترین گناهان است. در این دیدگاه، زندگانی جز دمی بینهایت کوتاه و پرارج نیست که باید «صرف تحکیم» برگزیدگی خاص شود. وقت بینهایت گرانبهاست؛ زیرا هر ساعتی که هدر برود، گویی از کاری ربوده شده که در ایجاد جلال الهی سهم داشته است. (همان، ص126) وبر در این زمینه، به متن مذهبی از باکستر اشاره میکند:
برای وقت ارزش بسیار قائل شو و هر روز بیشتر مراقب باش تا دمی از اوقاتت را هدر ندهی که در آن صورت کسی هستی که گویی هیچ زر و سیمی را از دست ندادهای! و هر آینه هر یک از وسوسههایی چون تفریح بیهوده، میهمانیها، یاوهگوییها و زمان را به معاشرت بیسود یا خوابیدن گذراندن، ذرهای از وقتت را هدر دهد، به همان نسبت بر هوشیاری و مراقبت از خویش بیفزا» (همان، ص276)
یک نکته مهم برای قبول عضویت فرد در یک فرقه پروتستانی، این بود که این پذیرش، به معنای صلاحیت اخلاقی و به ویژه پایبندی به اخلاقیات در کسب و کار بود. این امر در نقطه مقابل عضویت در کلیسایی قرار دارد که فرد عضویت آن را از خانوادهاش به ارث میبرد. (وبر، 1392، ص348) در پیشینه دینی و همچنین اسناد ادبی فرقههای پروتستانی، بارها از این مسأله ابراز شادمانی میشود که فرزندان گناهکار این جهان، در کسب و کار به یکدیگر اطمینان ندارند، اما به حقانیت پرهیزکاران متدین اطمینان کامل دارند. به همین دلیل، مردم به پاکدینان قرض میدهند و پولهایشان را نزد آنان به امانت میگذارند و از مغازههای آنان خرید میکنند؛ زیرا قیمتها فقط در این مغازهها ثابت و عادلانه است. در واقع، یکی از دلایل موفقیت پروتستانها، این بود که هرگز برای کالایی که میفروختند، دو قیمت مطالبه نمیکردند. (همان، ص356)
فرقههای پروتستانی، عقاید دینی را آگاهانه با راستگویی پیوند دادند و بدینترتیب میان مذهب و این اصل سرمایهداری " اولیه" که میگوید: «صداقت بهترین سیاست است»، ارتباط ایجاد کردند. این پیوند البته فقط به فرقههای پروتستان منحصر نیست، اما فقط در میان این فرقهها تداوم و استحکام یافته است. (همان، ص357) نتیجه این بود که پرهیزکاری در عرصة تولید کالاهای خصوصی، هم با دروغگویی مبارزه میکرد و هم با حرص و آز صرفاً غریزی. (وبر، 1388، ص136)
به گفته وبر، اخلاق متعارف بورژوایی، از همان آغاز در میان فرقههای پروتستانی متداول بوده است. از جمله کارهایی که برای چنین فرقههایی ممنوع بود، جمع کردن گنج یا بهعبارت ساده، تبدیل سرمایه سرمایهگذاری به ثروت و اندوخته ثابت بود. (وبر، 1392، ص357) در پروتستانتیسم، اگر انسان به قصد اینکه بعدها به شادمانی و بیخیالی میرسد، در پی کسب ثروت باشد، آن ثروت چیزی جز اغوای تنبلی و تمتع خطرناک از زندگانی نیست. اما بهعکس تا جایی که کسب ثروت به منظور انجام دادن وظیفة شغلی باشد، نهتنها اخلاقاً مجاز است، بلکه بهراستی حتی به آن فرمان داده شده است. (وبر، 1388، ص130)
پروتستانتیسم، ثروتجویی به خاطر خود ثروت (ثروت راکد) را در حکم طمعکاری و مالپرستی میدانست و محکوم میکرد؛ زیرا به نظر وبر، ثروت به خودی خود چیزی جز هوای نفس نبود. او ثروتجویی را در منتهی درجه نکوهیدنی مییافت و در عین حال، عقیده داشت که ثروت به عنوان میوه کار شغلی، نشانة برکت الهی است. (همان، ص136) بنابراین، آموزههای پروتستانتیسم با هر نوع گنجاندوزی که وارد چرخه اقتصادی نمیشد، مخالف بود.
نفرت خشماگین پاکدینان نسبت به هر چیزی که به زعم آنان بوی «خرافات» میداد و علیه کوچکترین مظاهر رستگاری بود، شعائر و وِرد و ذکر را شامل میشد. (وبر، 1388، ص134) انسانِ زمان «نهضت اصلاح»، در مهمترین امر زندگیاش یعنی رستگاری جاوید، خود را ناگزیر میدید به پیشواز سرنوشتی برود که روز ازل برایش مقدر شده بود. هیچ آدابی، کلیسایی و سرانجام هیچ خدایی، نقشی در رستگاری نداشت. این حذف مطلق نقش کلیسا و مناسک دینی در راه رستگاری، تفاوتی ریشهای با کیش کاتولیک پدید میآورد. هیچ وسیلة سحرآمیزی برای جلب رحمت کسی که خداوند تصمیم گرفته بود از وی دریغ دارد، وجود نداشت. (همان، ص85)
هرجا که اعتقاد به تقدیر وجود داشت، این پرسش پیش میآمد: «آیا ضوابطی وجود دارد که براساس آنها بتوان مطمئن شد که شخص از شمار برگزیدگان است؟» کشیشان در اعمال حرفهای خویش، این دشواریها را به نحوی حل کردند و از آنجا که باور به تقدیر، هیچ گونه تأویل جدیدی را تحمل نمیکرد، در نتیجه دو نوع توصیه کشیشی بههم مرتبط شکل گرفت: از یک سو، خود را برگزیده شمردن در حکم وظیفهای برای مؤمن دانسته شد. از سوی دیگر، برای دستیابی به این اعتماد به نفس، کار خستگیناپذیر در یک شغل، رسماً به عنوان بهترین وسیله توصیه شده است. (همان، ص90ـ91) بدینترتیب، اعتقاد نداشتن به مناسک مذهبی در پروتستانتیسم، به عنوان راهی برای رسیدن به رستگاری، به یک رفتار عملی در حوزه اقتصادی منتهی گردید.
جامعهشناسی دین، یکی از حوزههای مورد توجه جامعهشناسی است که به مسأله عام نقش و اهمیت دین در جامعة بشری و نیز باورداشتها و عملکرد گروهها و جوامع خاص میپردازد. (همیلتون،1390، ص9ـ10) بررسی رابطه اقتصاد و دین، یک بُعد از جامعهشناسی دین است. چارچوب نظری پژوهش حاضر، نظریه وبر درباره "اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری" است. ابتدا طرح کلی نظریه اخلاق پروتستانی وبر شرح داده میشود و سپس از شاخصهای استخراجشده از اخلاق پروتستانی، برای مقایسه با اخلاق اقتصادی شیعه استفاده میگردد.
به عقیده وبر، هرگونه تبیینی برای خاستگاه عقلگرایی باید اهمیت بنیادی اقتصاد را بپذیرد. اما در عین حال، همبستگی معکوس نیز باید ملحوظ شود؛ زیرا با آنکه گسترش عقلگرایی به طور کلی به تکنیک و حقوق عقلانی بستگی دارد، به استعدادهایی هم وابسته است که انسان برای پذیرش برخی انواع رفتار عقلانی عملی دارد. مواقعی که استعدادهای اخیر با موانعی معنوی برخورد کردهاند، گسترش رفتار اقتصادی عقلانی نیز با مقاومتهای درونی سختی روبهرو شده است. مسأله از زاویة مهمی مطرح میشود که دستیابی به آن معمولاً از همه دشوارتر است؛ یعنی چگونه برخی باورهای دینی، موجب پیدایش «روحیه اقتصادی» و به سخن دیگر، «خوی» یک شکل خاص اقتصادی میشوند. برای نمونه، وی بررسی پیوندهای میان روح زندگی اقتصادی جدید با اخلاق عقلانی پروتستان، کیشی پرهیزکارانه را در نظر گرفت. بنابراین، او تنها به یک جنبه از زنجیرة علت و معلولها پرداخت. (وبر، 1388، ص24ـ26)
وبر انگیزشی دینی در کالونیسم مییابد که نه محافظهکارانه، بلکه انقلابی است. با این که آیین لوتر، در تضمین کار عقلانی به صورت نوعی «تکلیف»، نشان از پیشرفت مهمی نسبت به آیین کاتولیک دارد، به خودی خود نشاندهندة گسست ریشهای از سنتگرایی نیست. هر دو کلیسا (لوتری و کاتولیک)، متوجه شدهاند که پیوندهای شخصی پایدار بین ارباب و رعیت، با سهولت اخلاقی بیشتری قابل کنترل است تا روابط تجاری بازار. (کَسل، 1383، ص78)
وی به این نکته اشاره میکند که تقدیر ازلی، عنصر اساسی عقیدة کالوینیستی بود. ایدهای که ما از ابتدا، برای حیات ابدی یا لعن ابدی انتخاب شدهایم و نمیتوانیم کاری در مورد آن انجام دهیم. رستگاری هدیة الهی است، نه دستاورد خودم. اندرزی که به فرد مؤمن داده میشد، این بود که به اطمینان روانی از برگزیده بودن خود از طریق تلاش کاری روزانة برسد. پاکدینها به جای آن که گروهی از گناهکاران متواضع و پشیمان باشند، آدمیان صبور و به خود متکی بودند. به هر حال، کالوینیستها کار سخت را شیوهای برای حصول اطمینان از رستگاری خود و زدودن شک میدانند. (کرایب، 1391، ص415ـ416) به عقیده وبر، روح سرمایهداری که از پروتستانتیسم ریاضتجویانه نشأت میگیرد، یک نوع تحول اقتصادی خاص اروپا را تحریک و تشدید کرد. آن انگیزش و جهتگیری در زندگی که سازندة این روح سرمایهداری بود، از آموزشهای کالون سرچشمه میگرفت و مختص دیدگاه پروتستانهای کالونی بود. (همیلتون، 1390، ص251)
بر اساس این نظریه، شاخصهای هفتگانه اخلاق پروتستانی(که قبلاً ذکر شده است)، عبارتند از: آن دسته ویژگیهای رفتار عملی که از آموزههای دینی تأثیر میپذیرند و از اخلاقیات توصیهشده پروتستانی ناشی میشوند. مطابق نظریه وبر، پیامد این رفتارها به حوزه اقتصاد ارتباط مییابد. این شاخصها، اکنون در آموزههای شیعه بررسی و مقایسه میگردد:
درباره شاخص «کار و تلاش»، متون شیعه به کار و حرفه چه بهطور مستقیم و چه بهصورت ضمنی تأکید و توصیه میکنند. تأکید مستقیم مانند این آیه قرآن: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها»؛ «اوست که شما را در زمین آفرید و شما را براى آباد ساختن آن برگماشت». (سوره هود، آیه 61) نیز پیامبر اسلام که میفرماید:«کسب و کار پس از نماز واجب است». (بروجردی، 1386، ج22، ص89) امام باقر نیز میفرماید:
من با مردى که براى کار دنیاى خود تنبل و کسل باشد، دشمن هستم و هرکس دربارة دنیایش تنبلى کند، در مورد آخرتش تنبلتر است. (کلینی، 1388، ج5، ص203)
امام جعفر صادق نیز میفرماید:
آنکه تن بهکار ندهد و در خانهاش بنشیند و از خدا روزى طلب کند، دعایش مستجاب نمىشود. خداوند متعال مىفرماید: «مگر راه روزى طلب کردن را به تو نیاموختم؟» (همان، ص225)
بهعبارتی، لازمه کسب روزی، فعالیت این جهانی است و این امر با دعا کردن به تنهایی میسر نمیشود. امام رضا میفرماید:
کسى که در طلب روزى مىکوشد و فضل خدا را مىجوید تا مخارج اهل و عیال خود را کفایت کند، پاداش او از مجاهد راه خدا بیشتر است. (کلینی، 1388، ج5، ص208)
در این حدیث، نهتنها کار و تلاش جستوجوی فضل الهی است، بلکه پاداش آن نیز بیشتر از مجاهد در راه خداست.
برخی از توصیههای ضمنی به کار، عبارت از این حدیث پیامبر اسلام است که میفرماید:
بعضى از گناهان است که جز تلاش براى معاش، آنها را محو نمىکند. (فیض کاشانی، 1372، ج3، ص165)
طبق این حدیث، کار وسیلهای است برای بخشش برخی گناهان و میتواند سبب ایجاد انگیزه کار در فرد مؤمن گردد. از آنجا که فقر و تنگی روزی، باعث ابتذال جاه و مرتبه میگردد؛ تلاش فرد برای کار و کسب روزی میتواند مانع این امر شود. امام صادق هم میفرماید:
بىنیازىای که تو را از ستم به دیگران بازدارد، بهتر از فقر و تنگدستى است که تو را به گناه وادارد». (ابنبابویه، 1367، ج4، ص222)
با توجه به این حدیث، اگرچه مثلاً ارث هم میتواند موجب بینیازی فرد گردد، باید در نظر داشت اگر به جامعه در مقیاس کلان توجه کنیم، از آنجایی که همه افراد نمیتوانند به واسطه ارث بینیاز شوند، پس کار و تلاش فقط میتواند افراد را بینیاز کند.
باید توجه داشت که این توصیهها، اندرزدادنی مشروط است و ماهیتی متفاوت با سفارش به کار در پروتستانتیسم دارد. در حالی که آموزههای پروتستانی، عطش اکتساب بیوقفهای در پیروان خود ایجاد میکند که توقفی در روند آن وجود ندارد، در آموزههای شیعه تأکید و سفارش به کار با رعایت میانهروی همراه است و مشروعیت آن، به رعایت اصولی مشروط است که رفتار اقتصادی را کنترل و میانهرو میگرداند. برای مثال، امام حسن مجتبى به شخصى فرمود:
اى مرد! آنگونه که با دشمن مىجنگى، روزى مَطَلب و همانند انسان تسلیمشده به تقدیر تکیه مکن؛ زیرا ایجاد و طلب فضل و روزى، سنت است و میانهروى در طلب، از عفت است. (همان، ص103)
در این حدیث، هم عطش بیوقفه در کسب نهی شده و هم تسلیم به تقدیر. آنچه توصیه میگردد، میانهروی در کسب و کار است. امام صادق فرمود:
باید بیش از کسى که تنبل است و کمتر از کسى که در کسب روزى حریص (که به دنیایش خشنود و مطمئن است)، به طلب رزق و روزى بپردازى. باید فرد میانهروى باشی که از دیگران درخواست نمىکند. (کلینی، 1388، ج5، ص195)
همچنین در کتاب فقهالرضا آمده است:
در طلب روزى پرهیزکارى پیشه کن؛ در جستوجوى آن میانهرو باش و در کسب و کارت زیادهروى مکن! (بروجردی، 1386، ج22، ص101)
بنابراین کار و حرفه، فعالیتی است هم مورد انتظار خداوند و هم دارای پاداش از جانب او؛ در عین حال، مشروط به رعایت اصولی است که ماهیت آن را از دیدگاه پروتستانتیسم درباره کار، متمایز میگرداند.
بر مبنای مقایسه آموزههای دو مذهب شیعه و پروتستانتیسم، میتوان به وجوه تشابه و تفاوت ذیل درباره اخلاق اقتصادی این دو مذهب پرداخت. از یک طرف، هم آیین پروتستان و هم مذهب تشیع بر کار و تلاش تأکید میکنند. سودمندی یک پیشه و میزان تأیید الهی آن، در آیین پروتستانتیسم در وهله نخست با اخلاق سنجیده میشود؛ در وهله دوم برحسب منافعی است که برای «جامعه» به بار میآورد و در وهله سوم (که مهمتر است)، برحسب امتیازات اقتصادی است (که ایجاد میکند). در مذهب تشیع تأکید خاصی بر تجارت شده است. برای مثال، پیامبر فرمود: «بازرگانان راستگوى در قیامت با شهدا هستند. (قضاعی، 1361، ص78) امام جعفر صادق میفرماید:
سه کس را خدا بىحساب وارد بهشت مىکند: پیشواى عادل، کاسب و تاجر راستگو، و پیرمردى که عمر خود را در طاعت خدا گذرانده باشد. (حکیمی، 1380، ج5، ص585)
طبق این حدیث، شخص تاجر به شرط رعایت اصول اخلاقی مانند راستگویی، از جمله واردشوندگان بیحساب به بهشت است که این، اهمیت عمل تجارت را نشان میهد؛ بنابراین، پروتستانتیسم (برحسب امتیازات اقتصادی که تجارت ایجاد میکند) و تشیع در این حوزه، دارای تشابه هستند.
از طرف دیگر، تأکید بر کار و تلاش در پروتستانتیسم، به عطش کسب ثروت بدون حد منتهی میگردد (البته نه ثروتجویی به جهت اهمیت خود ثروت)؛ زیرا ثروت به عنوان میوه فعالیت شغلی، میتواند نشانه مشمول رحمت قرار گرفتن از جانب خدا باشد. به عبارت دیگر، کار و تلاش در پروتستانتیسم، آزمونی برای یافتن نشانههای رستگاری است. در حالی که کار و تلاش در آموزههای شیعه، فعالیتی است که رحمت خدا را (مادی یا معنوی) به همراه میآورد و حالت آزمون رستگاری یا جستوجوی منظم، نشانههای رحمت را ندارد. کار و تلاش مشروط به میانهروی است و آموزههای شیعه، حرص و عطش کسب بیوقفه را مردود میداند. لذا اگرچه هر دو مذهب به لحاظ تأکید بر کار و تلاش شبیه هم هستند، تشابهی موهوم دارند و بهطور کامل بر هم منطبق نیستند.
آموزههای پروتستانتیسم، هر گونه تجملگرایی را منع میکند؛ اما آموزههای شیعی آن را مردود نمیداند و بدان توصیه میکند. لذا از این حیث دارای تفاوت هستند. البته باید توجه داشت که تجملپرستی در اسلام نهی شده است. پیامبر اسلام فرمود:
هر کس بنا و ساختمانى را براى خودنمایى و شهرت براى خویش بالا برد، روز قیامت آن بنا را از قعر هفتمین طبقه زمین بر دوش کشد، در حالى که آتشى باشد شعلهدار. سپس طوق بر گردن او افکنند و وى را با آن طوق در آتش دوزخ بیندازند و هیچ چیز مانع او از این عذاب نباشد تا به قعر جهنم رسد مگر اینکه توبه کند. (ابن بابویه، 1367، ج 5، ص316)
امام جعفر صادق هم میفرماید:
آنچه بیش از نیاز سکونت ساخته شود، صاحب آن- در قیامت- به حمل آن مکلف مىشود. (حکیمی، 1380، ج4، ص282)
با این همه، تجملگرایی با وسعت زندگی در ادبیات فقه شیعه فرق میکند. چنانکه پیامبر فرمود:
اى على! زندگى خوش در سه چیز است: خانهاى وسیع، جفتى زیبا و اسبى کمرباریک. (مجلسی، 1365، ص94)
امام علی هم میفرماید:
هرگاه یکى از شما بخواهد که نزد برادر مؤمن خود رود، چنان خود را بیاراید که براى یک نفر غریبى مىآراید که دوست دارد او را در بهترین هیأت ببیند. (طبرسی، 1365 ج1، ص184)
مطابق این حدیث، حتی روابط عادی زندگی نباید با پرهیز از آراستگی همراه باشد؛ چنانکه امام باقر میفرماید:
خانة تنگ و محقر، زندگى را سخت و دشوار مىسازد. (کلینی، 1388، ج8، ص602)
یا امام صادق(ع) میفرماید:
خانة وسیع مایة سعادت زندگى است. (کلینی، 1388، ج8 ، ص600 )
یعنی خانهای که نه برای سکونت، بلکه هدف تعدد مسکن باشد و برای تفاخر و شهرت در جامعه بنا شود، در حکم تجملپرستی است. لذا در آموزههای شیعی، آشکار کردن نعمت، عملی محبوب نزد خدا و لباس فاخر پوشیدن یکی از مصادیق آن است.
با بررسی اسناد موجود در فقه شیعه میتوان چنین نتیجه گرفت که هر دو آیین پروتستان و شیعه، بر صرفهجویی در زندگی و مخارج آن تأکید کردهاند. تأکید بر صرفهجویی در آیین پروتستانتیسم، بسیار سختگیرانه است. چنان که گفته شد، همواره حدی برای قابل قبول بودن لذت بهدستآمده از نعمات تمدن وجود داشت و آن حد این بود که برای این لذت، نباید هیچ پولی پرداخت شود که همه حوزههای زندگی اجتماعی را شامل میشد؛ مانند هر نوع تفریح عادی از جمله: رفتن به تئاتر و حتی ورزش کردن. به عبارتی، این پرهیزکاری با تمام نیروی خود علیه بهرهمندی ساده و طبیعی از هستی و همه شادیهای ممکن آن به پا میخیزد.
با این همه، صرفهجویی در آموزههای شیعی، ماهیتی متفاوت با پروتستانتیسم دارد. صرفهجویی در آموزههای شیعه، مترادف با میانهروی و اعتدال در مخارج زندگی است و حتی از صرفهجویی سختگیرانه با عنوان خسّتورزی و بخل یاد میشود. برای مثال، امام علی میفرماید:
میانهروى در معاش که نه اسراف باشد و نه تنگگیرى، افزایش فرماید و برکت دهد اندک وجه معاش را. (آقاجمالالدین خوانسارى، 1366 ج1، ص139)
امام باقر هم میفرماید:
همه کمالات، در عقل معاش است که اسراف نکند و بر خود و عیال خود تنگ نگیرد، بلکه وسط را رعایت نماید. (مجلسی، 1414 ج1، ص15)
مطابق این احادیث، عدماستفاده از امکانات زندگی در صورت توانایی مالی، خساست بهحساب میآید و رفتاری نکوهیده است. در این زمینه، امام حسن عسکری فرمود:
سخاوت مقدار معینى دارد و اگر بر آن افزوده گردد، اسراف است. احتیاط اندازه دارد و اگر از آن گذشت، ترس حساب مىشود. میانهروى (صرفهجویی) محدود است و اگر از آن تجاوز کرد، بخل (خساست) بهحساب مىآید. (مجلسی، 1378، ج1، ص536)
تأکید بر ارزش وقت و فرصتهای زندگی و نیز توصیه به استفاده از آن، در آموزههای پروتستان و شیعه وجود دارد. برای نمونه، امام باقر فرمود:
بپرهیز از به تعویق انداختن و عمل را به آینده سپردن! که این کار دریایى است که در آن بسیارى غرق شدهاند. (مجلسی، 1364، ص148)
همچنین امام صادق میفرماید:
خواب بسیار، دین و دنیا را مىبرد. (کلینی، 1388، ج5، ص201)
احادیث گفته شده، نشان از ارزش وقت و استفاده از فرصتها در آموزههای شیعه دارد.
تأکید بر کار و تلاش در پروتستانتیسم، به عطشی بیوقفه در کسب سود منتهی میگردد. تأکید بر وقت نیز در همان جهت قابل درک است. در آموزههای تشیع، تأکید بر کار و تلاش بسیار زیاد است، ولی این تلاش مشروط به رعایت اصولی است و نوعی میانهروی را بر فرد واجب میکند. به همین دلیل، تأکید بر استفاده از وقت و فرصتهای زندگی روزانه در همان چارچوب و اصول قابل درک است. از اینرو، اگرچه در پروتستانتیسم و تشیع تأکید زیادی به ارزش وقت شده، به علت تفاوت در نگرش به ماهیت کار و تلاش، تأکید بر ارزش وقت نیز ماهیتی متفاوت دارد.
آموزههای شیعه با توصیههای فراوان درباره راستگویی بهعنوان رکن مهم اخلاق و رفتار همراه است. با وجود اینکه این تأکیدات، همه حوزههای رفتار اجتماعی را شامل میگردد، تعدادی از احادیث بهطور خاص راستگویی در کسب و کار و تجارت را توصیه کردهاند. برای مثال، پیامبر فرمود:
هر کس مسلمانى را در خرید یا فروش فریب دهد، از ما (مسلمانان) نیست و روز قیامت، با جهودان محشور خواهد شد؛ زیرا آنان فریبکارترین مردمانند نسبت به مسلمانان. (حکیمی، 1380، ج5، ص569)
بنابراین، دروغگویی در تجارت، همردیف با خروج از دین تلقی شده است. امام صادق در پاسخ کسى که درباره کسب و تجارت سؤال کرده بود فرمودند:
بر تو باد راستگویى در سخن! و مبادا عیبى را که در کالاى تو هست پنهان دارى... درست بده و درست بستان که تاجر راستگو در روز قیامت، همراه با کاتبان (فرشتگان) بزرگوار نیکوکار خواهد بود. (همان، ص560)
مطابق این حدیث، راستگویی در تجارت، مقامی برابر با فرشتگان برای فرد به همراه میآورد. بر این اساس، آیین پروتستانتیسم و مذهب تشیع، هر دو بر راستگویی تأکید میکنند و از این لحاظ دارای شباهت هستند.
بر اساس اسناد موجود، هر دو مذهب پروتستان و تشیع، گنجاندوزی و انباشت ثروت راکد را مردود میدانند. برای مثال، پیامبر میفرماید:
هر کس گنجى از خود برجاى گذارد، در روز قیامت براى او به صورت یک افعى پرزهر درمىآید که دو نقطه سیاه بر بالاى دو چشم دارد و به دنبال او به راه مىافتد. (زراندوز) به او مىگوید: «اى واى، تو چه هستى؟» مىگوید: «من گنج توام که پس از خود بر جاى گذاشتى». (حکیمی، 1380، ج4، ص242)
امام علی (ع) هم فرمودهاند:
آنچه افزون بر چهار هزار (درهم) باشد، کنز (گنج) است، خواه زکات آن را داده باشد یا نه. (همان)
با این همه، در آیین پروتستانتیسم نفی گنجاندوزی در کنار دیگر ویژگیهای اخلاق اقتصادی آن، مسیری را هموار میکند که ثروت حاصل از کار دوباره وارد چرخه کسب و کار گردد، به ویژه اینکه پروتستانتیسم بهخصوص کالوین، با صدقه دادن به بیچارگان مخالف بود و در برخی متون این مذهب، گدایان را رذلهای ولگرد یاد میکنند. (وبر، 1388، ص286)
در حالی که، آموزههای شیعی، راهکار مناسب برای جلوگیری از انباشت ثروت راکد، هم توصیه به سرمایهگذاری مجدد در کار است و هم انفاق و بخشش مال به تهیدستان و نیازمندان. مانند، آیه «قُلْ لِعِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» (ابراهیم، آیه 31)؛ «به آن بندگانم که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا دارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم، پنهان و آشکارا انفاق کنند، پیش از آنکه روزى فرارسد که در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستی»، یا امام صادق فرمود:
کسى که مالک دههزار درهم باشد، از شیعیان ما نیست، مگر آن کس که هماره و هماره انفاق کند. (حکیمی، همان، ج4، ص223)
در نتیجه، اگرچه پروتستانتیسم و شیعه در آموزههای خویش با گنجاندوزی و انباشت ثروت راکد مخالف هستند، هر کدام راهکارهای متفاوتی در برخورد با ثروت راکد دارند. از یک طرف، توصیه به عدم انباشت ثروت راکد در آموزههای شیعه، باعث ایجاد حالتی میشود که در آن ثروت دوباره در کسب و کار استفاده گردد و از طرف دیگر، آموزههایی چون انفاق، خمس و زکات، این سودهای حاصل را کنترل میکنند. لذا مطابق آموزههای شیعه، همه ثروت حاصل از فعالیت شغلی نمیتواند دوباره در حوزه کسب و کار به جریان افتد و از این جهت با پروتستانتیسم تفاوت دارد.
در آیین پروتستان، هیچ روش و وسیلهای برای کسب رحمت خدا و حصول اطمینان به رستگاری وجود ندارد و فرد پروتستان، تنها قادر است نشانههایی از رستگاری را در حوزه فعالیت شغلی جستوجو کند. اما در تشیع، اعمال و شعائر و حتی ذکرهایی وجود دارد که بر اساس وعدههای دین، فرد انجام دهنده آنها موجبات رستگاری و کسب رحمت را فراهم میکند؛ مانند آیه «الَّذی یُؤْتی مالَهُ یَتَزَکَّى» (اللیل: 18)؛ «همان که مالِ خود را مىدهد [براى آنکه] پاک شود». از این رو، مذاهب پروتستان و تشیع، درباره این شاخص با هم تفاوت قطعی دارند.
بر اساس یافتههای پژوهش، مذاهب پروتستان و تشیع، از میان شاخصهای هفتگانه استخراجشده از نظریه اخلاق پروتستانی وبر، در دو شاخص «پرهیز از تجملگرایی» و «اعتقاد نداشتن به رستگاری از طریق شعائر مذهبی» تفاوت قطعی دارند. در چهار شاخص «تأکید بر کار و تلاش»، «تأکید بر صرفهجویی»، «ارزشمند بودن وقت» و «مخالفت با ثروتاندوزی راکد»، دارای تشابه موهوم هستند. در شاخص «تأکید بر راستگویی» نیز به هم شبیهند. از اینرو، فرضیه تحقیق تأیید میگردد و اخلاق اقتصادی شیعه، با پروتستانتیسم مورد نظر ماکس وبر منطبق نیست.
این فقدان انطباق، بیشتر به دلیل میانهروی و اعتدال دستگاه فکری شیعه در شاخصهای کار کردن (و به تبع آن ارزش وقت و فرصت) و صرفهجویی است. در نظام فکری شیعه، انسان موجودی دوبُعدی (مادی و معنوی) است که هر دو بعد، در وضعیتی اعتدالی با همدیگر قرار دارند. تأکید بر آراستگی و تجملگرایی، رهنمون بر قائل بودن سروری و بزرگواری برای انسان در عرصه عمومی و خصوصی جامعه است؛ در حالی که پروتستانتیسم، با مسخ کردن انسان در قالب ماشین تولید ثروت، در چارچوب یک نظام فکری تکبُعدی (مادی) به ظهور سرمایهداری «نوین» منتهی گشت.
36. Baldacchino, Jean-Paul. (2012), “Markets of piety and pious markets: the Protestant ethic and the spirit of Korean capitalism”; Social Compass, September 2012; vol. 59, 3: pp. 367-385.
37. Ragin, Charles C. (1994), ‘Constructing Social Research: The Unity and Diversity of Method’, Pine Forge Press.