نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه لرستان
2 دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه لرستان
چکیده
کلیدواژهها
تشکیل دولت صفویه در ایران در آغاز سده دهم هجری قمری/ شانزدهم میلادی، یکی از فصول مهم تاریخ اسلام و ایران است. با ظهور این دولت، هرج و مرج سیاسی و ملوکالطوایفی در ایران برچیده شد و صفویان، با رسمی کردن مذهب تشیع در ایران و تلاش در جهت ترویج و تبلیغ آن، از این تفکر مذهبی در تحکیم پایههای دولت خویش بهره جستند. با برقراری وحدت مذهبی، تمایز آشکاری بین دولت صفویه و همسایگان سنیمذهب خود (عثمانی و اوزبکان) پدید آمد که صفویان ناگزیر در برابر تهاجمات مکرر آنان، به پایداری ایستادند و هویت ارضی و سیاسی خود را حفظ کردند. سیاست مذهبی صفویه پس از استقرار، بر رسمیتبخشی و تقویت تشیع استوار بود و تحقق این امر، مستلزم بهکارگیری ابزارها و راهکارهای مختلف بود. تغییر مذهب از تسنن به تشیع و تثبیت آن در جامعه، هدف نهایی این سیاست بود. عملی شدن این سیاست، نیازمند اقدامات فرهنگی گسترده بود. اگرچه شاهاسماعیل بنیانگذار سلسله صفویه توانست مذهب تشیع را رسمی کند، فرصت کافی و شرایط لازم را برای نهادینهسازی آن در جامعه در اختیار نداشت. جانشین او شاهتهماسب که بیش از پنجاه سال سلطنت کرد، توانست به این هدف جامه عمل بپوشاند؛ زیرا او به این نکته پی برد که تنها نمیتوان بر زور شمشیر برای ترویج تشیع تکیه کرد، بلکه باید به اقدامات فرهنگی گسترده روی آورد تا آن را در گستره جامعه نهادینه و تثبیت کرد. دوره سلطنت شاهتهماسب، از این نظر اهمیت دارد که توجه ویژهای به شریعت و مذهب و ساختارسازی و نهادینه کردن آن صورت گرفت. علمای شیعی، محور اصلی این برنامه بودند. او دریافت که ناگزیر باید عالمانی برای تبلیغ و ترویج این مذهب، و فقیهانی برای اجرای احکام آن در اختیار داشته باشد. از این رو، با ساماندهی علمای دین و دستگاه روحانیت شیعی و حمایت و تقویت آن، از توان فکری، فرهنگی و ایدئولوژیک این دستگاه، در ترویج مذهب شیعه در تار و پود جامعه بهره گرفت. در این پژوهش، اقدامات شاهتهماسب در گسترش و نهادینهسازی تشیع در جامعه ایران سده دهم قمری، بررسی و تحلیل شده است.اساس این پژوهش بر پرسشهای ذیل قرار دارد:
1. شاهتهماسب اول چگونه در گسترش و نهادینهسازی تشیع اقدام کرد؟
2. نقش علمای شیعی در نهادینهسازی تشیع در زمان وی چگونه بوده است؟
3. مناسبات سیاست و مذهب در این عصر، چگونه بهگسترش تشیع در جامعه کمک کرد؟
برای بررسی و تحلیل بهتر موضوع میتوان مفروضهای زیر را مطرح کرد:
1. شاهتهماسب اول با درپیش گرفتن سیاست مذهبی شیعهگرایی و اقدامات گسترده فرهنگی، در ترویجو نهادینهسازی تشیع در جامعه اقدام کرد.
2. علما و فقهای شیعه این دوره، محور اصلی سیاست وی در شیعیسازی جامعه بودند.
3. همکاری دوسویه سیاست و مذهب، بهگسترش و تثبیت تشیع در جامعه ایران انجامید.
از آنجا که رسمی شدن تشیع در دولت صفویه، تحول مهمی در حیات مذهبی ایران بهشمار میرود و پیامدهای مختلفی را به دنبال داشت و این مذهب از آن پس در جامعه ایرانی به حیات خود ادامه داد، بررسی و چگونگی گسترش و تداوم آن در این سرزمین به عنوان یک موضوع، قابل بررسی و تحلیل است که این پژوهش، به گوشهای از آن در دوره شاهتهماسب اول، در سده دهم قمری، میپردازد. بنابراین اهداف این پژوهش عبارتند از:
1. بررسی و تبیین چگونگی ترویج و گسترش تشیع در ایران عصر صفوی؛
2. بررسی و تحلیل اقدامات گوناگون شاهتهماسب اول در نهادینهسازی تشیع در جامعه؛
3. بررسی و تحلیل نقش علمای شیعه در روند شیعهسازی جامعه در سده دهم قمری؛
4. بررسی و تحلیل پیوند سیاست و مذهب در این عصر و تأثیر آن بر گسترش تشیع در ایران.
گزارشهای روایی پراکندهای از اقدامات مذهبی شاهتهماسب اول و حضور علما در دولت وی، در متون تاریخی عصر صفویه وجود دارد، اما این مقوله به طور مستقل و به شکل یک پژوهش تحلیلی در حوزه توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. در نوشتههای صفویهپژوهی و یا شیعهپژوهی اخیر، بیشتر به اقدام شاهاسماعیل در رسمیتبخشی به تشیع در ایران توجه شده است؛ برای نمونه، جعفریان در آثار متنوع خود به ویژه دین و سیاست در دوره صفوی (1370)، صفویه در عرصه سیاست، فرهنگ و مذهب (1379) و نقش خاندان کرکی در تأسیس و تداوم دولت صفوی (1387)، را مطرح کرده است. همچنین میراحمدی دین و مذهب (1363)، صفتگل ساختار نهاد و اندیشه دینی و آقاجری (1381)، مناسبات دین و دولت، در ایران عصر صفوی (1389) را بررسی کردهاند. فرهانیمنفرد مهاجرت علمای شیعه از جبلعامل به ایران (1377)، را کاویده است. ابطحی در مقالهای چالشها و دستاوردهای رسمیت یافتن تشیع در ایران (1383)، را به بحث گذاشته است. با اینکه در هرکدام از این نوشتهها، به تناسب به جنبههایی از این موضوع در کلیت عصر صفویه اشاراتی شده، هیچ کدام به طور خاص، به اقدامات شاهتهماسب در نهادینهسازی تشیع در جامعه ایران عصر صفوی نپرداختهاند. تنها مقاله چلونگر (1383) ارائه شده به همایشی در موضوع صفویه، به اجمال برخی از جنبههای سیاست مذهبی این پادشاه را مطرح کرده است. حتی مقاله مختصر شادپور در همین همایش درباره سیاست مذهبی شاهتهماسب، تنها به چند نکته در بعد خارجی پرداخته است. در پژوهش حاضر با نگرشی متفاوت، این موضوع با تمرکز بیشتر بررسی گردیده است.
این پژوهش از نوع پژوهشهای تاریخی به شمار میآید که با توجه به ماهیت موضوع، پژوهشی توصیفی ـ تحلیلی است و موضوع پژوهش بر اساس گردآوری اطلاعات از منابع تاریخی به شیوه کتابخانهای و تجزیه و تحلیل این اطلاعات بر مبنای پرسشهای مطرحشده به مدد استدلال و استنتاج عقلی، ساماندهی شده است.
شاهتهماسب در مقایسه با دیگر پادشاهان صفوی، نسبت به تشیع حساسیت بیشتری داشت. وی تلاش زیادی در جهت گسترش تشیع از خود نشان داد. او ابتدا با تغییر در حالات شخصی خویش، از برخی محرمات که در دربار پادشاهان معمول بود دست کشید و با تمسک به ظواهر شرع، سعی کرد این ظواهر در جامعه نیز رعایت شود. بنابه گزارشهای تاریخی عصر صفویه، شاهتهماسب تا بیست سالگی (سال 939ق) همانند دیگر پادشاهان اهل بادهگساری و مجالس بزم و مناهی بود. (روملو، 1384، ج2، ص1168؛ خواندامیر، 1370، ص156) اما در آن سال، در مشهد در حرم رضوی توبه نصوح کرد و از همه منهیات شرعی دست شست و شیوه دینداری و پارسایی پیشه گرفت. (صفوی، 1363، ص29ـ31؛ روملو، 1384، ج3، ص1530؛ غفاری، 1342، ص287) وی به جهت رواج و رونق مذهب و احکام شریعت، طی حکمی، شراب و بوزه و بنگ و آلات غنا و هر نوع امور نامشروع را حرام اعلام کرد و دستور داد که از آن پس در کشور کسی مرتکب این امور نشود؛ درآمدهای حاصل از قمارخانه، شرابخانه، بیتاللطف، معجونخانه و امثال آن که از سراسر کشور به خزانه میرسید، از دفاتر حذف گردند و هر کس مرتکب امور نامشروع شود، در امر مجازاتش سختگیری نمایند. پس از این حکم، کسی جرأت انجام دادن محرمات را نداشت و کسانی از بزرگان به دلیل ارتکاب منکرات، به خشم و غضب شاه گرفتار شدند و جان خود را از دست دادند. (روملو، 1384، ج3، ص1213ـ1214؛ قمی، 1383، ج1، ص225ـ226؛ غفاری، 1342، ص287؛ منشی قزوینی، 1378، ص167؛ خورشاه، 1379، ص117ـ118) به اقرار خود تهماسب، پس از آن توبه، از کل مملکت وی فسق و فجور برطرف شد. نظامیان او نیز از شراب و فسق و جمیع مناهی توبه کردند و در سراسر مملکت، مظاهر نامشروع برچیده شد؛ در نتیجه، روزبهروز برای او فتوحات گوناگونی رخ داده که هرگز تصورش را نمیکرده است. (صفوی، 1363، ص27ـ28)
این توبه که تا پایان عمر شاه ادامه یافت، نقطه عطفی در زندگی و سیاستهای او به شمار میرود. او پس از این توبه، نظام حکومتی خود را بر پایه پیوند استوار دین و حکومت و چیرگی تام اصول و احکام دین بر حکومت قرار داد. بنابه گزارشها، اساس زهد و تقوا و بنای توبه و تقید شاه، چنان متقن و محکم بود که در مدت بیش از پنجاه سال پادشاهی با وجود کمال قدرت و اختیار، هیچگونه شائبه نقصی و احتمال خللی در عزم استوار وی راه نیافت. (افوشتهای، 1373، ص15؛ روملو، 1384، ص1395ـ1396؛ قمی، 1383، ج1، ص232ـ233) او در امر به معروف و نهی از منکر و اجرای دستورهای شرع چنان سختگیری میکرد که «قصهخوانان و معرکهگیران و اصحاب طرب از اموری که در او شایبه لهو و لعب باشد» ممنوع گشتند. (واله، 1372، ص395؛ منشی، 1377، ج1، ص202) اجرای احکام دین و رواج و رونق مذهب شیعه دوازده امامی در عهد وی، چنان بود که کسی جرأت نداشت به امور نامشروع دست زند و یا جز طریق مستقیم امامیه راه دیگری بپیماید. (قزوینی، 1367، ص30ـ32) شاهتهماسب در ادامه سیاست مذهبی خود و برای سالمسازی اخلاقی جامعه، در سال 976 قمری، احکام رسمی برای علمای اعلام و بزرگان اسلام صادر کرد و از آنان خواست که در سراسر کشور مجالس وعظ برگزار نمایند و به موعظه مردم بپردازند. بهویژه تأکید کرد که نمازهای جمعه و جماعات نباید از وعظ خالی باشد. (شیرازی، 1369، ص131)
شاهتهماسب، اقدامات گستردهای برای گسترش تشیع انجام داد که زمینه تثبیت تشیع را در بیشتر مناطق ایران فراهم آورد. در ادامه به بررسی و تحلیل برخی از این اقدامات میپردازیم.
شاهتهماسب در رأس اقدامات فرهنگی خود برای ترویج تشیع، ابتدا به تقویت جایگاه علما پرداخت. او با بهکارگیری علما در مناصب رسمی دولت در پیوند مذهب و سیاست، از خدمات آنها برای دینی کردن حکومت و جامعه بهره گرفت. اهمیت دادن دولت صفوی به تشیع و توجه ویژه به علما، باعث شد که به تدریج علما در امور اجتماعی و سیاسی مملکت مؤثر واقع شوند و در واقع نوعی رابطه بین قدرت مذهبی و قدرت دنیوی یعنی زعامت معنوی و زعامت سیاسی پدید آمد. اداره برخی از تشکیلات دولتی مانند امور قضایی، اوقاف و امور مالکیت توسط روحانیان، یکی از نتایج آن بود که از سنن قدیم نشأت میگرفت. اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبی تجلی کرد. به روایت تذکرةالملوک، مقامات عالی روحانی در دربار صفوی عبارت بودند از: ملاباشی، صدر (صدارت خاصه و عامه)، شیخالاسلام دارالسلطنه اصفهان، قاضی دارالسلطنه اصفهان و قاضی عسکر. (میرزاسمیعا، 1368، ص1ـ3) ترویج تشیع امامی در جامعه و نهادینه کردن آن، یکی از کارکردهای مؤثر این عالمان بود. از این رو، آنها بازوان مذهبی نظام سیاسی بودند که، رسمیت مذهبی تشیع در ایران را تثبیت کردند. در اوایل صفویه، بخش عمدهای از رسالت شیعیسازی جامعه بر دوش علمای مهاجر عربزبان بود. بخشی از این علما، مسئولیتهای مهم مذهبی را در دولت صفویه بر عهده گرفتند. برخی از آنان در مدارس به تدریس پرداختند و شاگردانی تربیت کردند که بعدها در ترویج تشیع مؤثر واقع شدند. آنان کتابهای زیادی در فقه، کلام، معارف شیعی و غیره نگاشتند و در نشر تشیع در جامعه کوشش بسیاری نمودند.
وجه مشخصه سیاست مذهبی تهماسب، چرخش از صوفیان به سمت فقیهان بود. تهماسب که قدرتش بازیچه جنگ و جدال امراء قزلباش شده بود، زمانی که به تدریج به سنین بالایی از رشد رسید، دریافت که صوفیان قزلباش نیرویی نیستند که بتواند به طور یکجانبهای به آنها تکیه کند. وی هم بنابه ملاحظات کلی ملکی در تحکیم و تثبیت سلطنت صفوی و هم برای ایجاد قدرتی در برابر قدرت نامطمئن قزلباش، رو به سوی فقیهان و عالمان شیعی آورد و در جهت گسترش نفوذ و قدرت آنان کوشید. به علاوه، فشار نظامی دو سوی شرق و غرب و محاصره مذهبی از درون و بیرون، شاه را ناگزیر کرد که از هر جهت خود را با شریعت موافق نشان دهد. (آقاجری، 1389، ص108) از این رو، فقیهان شیعی در حکومت صفویه پایگاه ویژهای یافتند. در گزارش عبدیبیک شیرازی، به این نکته اشاره شده است:
[شاهتهماسب] میرغیاثالدین منصور صدر را چون از فقه بخشی نبود و در حکمت و فلسفه و هیأت و ریاضی و طب از دیگر علما ممتاز بود، از آن منصب عزل فرمود؛ میرمعزالدین محمد نقیب میرمیرانی و میر اصفهانی را که به فقاهت ممتاز و به ورع و تقوا بینالاقران سرفراز بود، نصب فرمودند. ( شیرازی، 1369، ص72)
بدین ترتیب علل بنیادی رویکرد شاهان صفوی به فقها عبارتند از:
1. داشتن پایگاه معنوی ریشهدار علما و فقهای دین در بین مردم و نیاز دولت به بهرهبرداری از آن در جهت تقویت مقبولیت اجتماعی خود؛
2. تأمین بخشی از قوانین اداری و قضایی در حاکمیت دینی، توسط فقها؛
3. ایجاد تعامل در جامعه تصوفزده آن روز و نشان دادن اهمیت علوم کاربردی دینی چون فقه؛
4. ضرورت توجه به توانمندیهای سیاسی مذهب تشیع در عرصه دیدگاههای حکومتی، با رسمیت یافتن تشیع در جامعه و ظهور این توانمندیها توسط فقهای شیعه؛
5. مشروعیت یافتن صاحبان قدرت و شاهان صفوی از طریق فقها. (سپاهی، 1380، ص243)
بنابراین، شاهتهماسب کوشید تشکیلات دینی ـ مذهبی حکومت را با بهکارگیری علما و فقهای تشیع گسترش دهد. از علما در سمتهایی مانند شیخالاسلام، صدر، قاضی، قاضیعسکر، متولی، امامت جمعه و پیشنماز بهره برد و بر قدرت فقها افزود تا بتواند جامعه شیعی را استوار سازد.
سیاست روآوری شاهان صفوی به علما، موجب پدید آمدن شبکهای از این نیروی عظیم مذهبی در جامعه این عصر شد که از نفوذ و قدرت بالایی در دولت و در میان مردم برخوردار شدند. هر کدام از این علما، چه در تصدی مناصب مذهبی و چه در اداره مساجد و مدارس و تربیت شاگرد و نگارش کتاب و رساله در موضوعات گوناگون دینی و مذهب تشیع، خدمات ارزشمندی را در نشر و ترویج اندیشه و معارف شیعی در جامعه آن عصر انجام دادند. در پرتو مساعی آنان، ایرانیان که تازه شیعه شده بودند، با مذهب تشیع دوازده امامی و مکتب اهلبیت عصمت و طهارت آشنایی گسترده یافتند. عالمان با اشتغال به درس و بحث و تدریس و پاسخگویی به مسائل شرعی مردم و رفع دعاوی حقوقی آنها، و با اقامه نماز جمعه و انجامدادن وظایف در منصب شیخالاسلامی، در تبلیغ و گسترش مذهب تشیع در ایران کوشیدند. همچنین آثار بسیاری در جهت همکاری و ایجاد سازش میان دین و دولت صفوی پدید آوردند.
در دوره صفویه، در ادامه سنت معمول در جامعه اسلامی و کارکرد آموزشی مساجد، یکی از راههای نشر اصول و معارف شیعی در جامعه، از طریق احداث مسجد به عنوان مراکز عبادی، تعلیمی و وعظ و بیان تعلیمات دینی بود. از این رو، مساجد معروف و باشکوهی در این دوره ساخته شد و عالمان بزرگی در این مساجد به ادای فریضه نماز، بیان معارف مذهبی و حقایق شیعی، وعظ و اندرز و حتی تعلیم و تربیت میپرداختند. شاهتهماسب نیز با ساختن مساجد در شهرها به ویژه در پایتختهای صفویه (تبریز و قزوین)، از این مراکز دینی برای ترویج تشیع و نهادینه کردن آن در جامعه به نحو مطلوب استفاده کرد؛ زیرا پایگاهی برای حضور عالمان شیعی و دایر کردن جلسات درس و بحث و نشر معارف شیعی بودند. این مساجد را خود شاهتهماسب یا وابستگان او از خاندان سلطنتی و برخی از شخصیتهای عصر وی بنا نهادند.
علاوه بر مساجد پیش از صفویه، در گزارشها به فهرستی از مساجد میتوان دست یافت که در ایام سلطنت شاهتهماسب ساخته شدند یا تعمیرات و الحاقاتی روی برخی مساجد برای استفاده بهتر صورت گرفته است. (نک: پژوهشگاه، 1378، صفحات مختلف)
در عصر صفویه، به واسطه آن که مذهب، اساس وحدت ملی شد، بر عوامل دیگر اثر گذاشت و امری که بیش از همه تحت تأثیر این سیاست واقع شد، تعلیم و تربیت بود. صفویه سیاست مذکور را در تمام مراحل مکتب، مسجد، مدرسه، مجالس وعظ و روضهخوانی و تعزیه، عملی ساختند. (صدیق، 1349، ص252) در این دوره، علاوه بر مساجد بزرگ و سرای برخی از علما، مدارسی نیز وجود داشتند که مرکز رسمی فعالیتهای درسی و علمی بودند. صفویان با حمایت از مذهب تشیع و ترویج آن به قدرت رسیدند. آنان برای حفظ مشروعیت حکومت خود، از حمایت برخی علما و تأسیس فضاهای آموزشی دریغ نمینمودند. همچنین تدوین، تبلیغ و ترویج و نشر آداب و احکام و شعائر مذهبی و حمایت از علما بدون توجه به فضاهای آموزشی و مهیا کردن امکانات آموزشی میسر نبود و مستلزم توسعه نظام آموزشی بود. به این ترتیب، تعداد بسیاری مدرسه احداث شد و هزینههای زیادی صرف آموزش طلاب و اداره مدارس گردید. (کیانی، 1383، ج3، ص31؛ احمدی، 1384، ص45) در نتیجة افزایش مدارس، ایران عصر صفوی، به مرکز مهمی برای فراگیری علوم دینی شیعه تبدیل شد و این امتیاز را تا سقوط اصفهان حفظ کرد.
در مدارس دینی عصر صفویه که عمدتاً وقفی بودند، واقفان شرایط خاصی را برای گزینش مدرس که مهمترین رکن آموزش بود، در نظر میگرفتند. از خلال وقفنامههای موجود درباره این مدارس، شرایطی چون: تقید به مذهب تشیع دوازده امامی، تسلط بر علوم دینی، و عدم آلودگی به مفاسد اخلاقی، برای هر مدرس ذکر شده؛ زیرا مدارس، مکانی برای تبلیغ و ترویج آیین تشیع به شمار میرفت و مدرس میبایست به این مذهب تقید لازم را میداشت. (ر.ک: احمدی، 1390، ص67ـ70) واقفان در گزینش طلاب علوم دینی نیز حساسیتهایی نشان میدادند که تقید به تشیع در رأس همه بود؛ زیرا یکی از انگیزههای ایجاد مدارس در این دوره و نیز یکی از اهداف واقفان، ترویج و اشاعه این مذهب بود؛ بنابراین دقت در انتخاب طلاب شیعه، از موارد اساسی آن به حساب میآمد. (سپنتا، 1346، ص299)
ساخت مدارس و ایجاد نظام آموزشی در سلطنت شاهتهماسب نیز در جهت سیاست ترویج تشیع به کار گرفته شد. مدرسه «ذوالفقار»، در بازار بزرگ اصفهان و کتابخانه معتبر آن (شاردن، 1374، ج4، ص1494؛ موحد، 1418، ج2، 159ـ162؛ بلیک، 1381، ص175)، مدرسه پریخانخانم در اصفهان (رفیعی، 1352، ص290؛ ایمانیه، 1355، ص122)، مدرسه پیغمبریه قزوین (گلریز، 1368، ج1، ص599ـ600) و دیگر مدارس قزوین در این دوره، مدرسه التفاتیه، مدرسه آقا، مدرسه حیدریه، مدرسه سردار، مدرسه شعبانکردی، مدرسه شیخالاسلام و مدرسه صالحیه (سلطانزاده، 1364، ص338)، از مدارس این دوره بودهاند.
بیگمان نهاد وقف، از جمله نهادهای ریشهدار و استواری بود که در جامعه پیش از صفویه وجود داشت. تنها تفاوت در این دوره تغییر کارکرد آن است. در واقع با رسمیت یافتن آیین تشیع در دوره صفویه، کارکرد نهاد وقف در خدمت آیین جدید قرار گرفت و خود را با نیازها و احتیاجات آن منطبق کرد. (احمدی، 1390، ص26ـ27) بیشترین موقوفات این دوره در جهت تبلیغات مذهبی قرار داشت. طی دوران طولانی سلطنت شاهتهماسب اول، همراه با شکلگیری و تثبیت نهاد دینی در ایران، نهاد وقف نیز رفتهرفته شکل گرفت. شاهتهماسب خود واقفی بزرگ بود. براساس آگاهیهای موجود، او مقدار زیادی موقوفه برای آستانه حضرت عبدالعظیم در ری معین کرد. (هدایتی، 1344، ص77ـ93) شاه به دلایل مذهبی و سیاسی، به عراق عرب نیز توجه ویژهای داشت. او در فرمانی، میزان چشمگیری املاک و رقبات را در عراق عرب بر خاندان کرکی وقف نمود. گذشته از آن توجه ویژه به عتبات داشت. در سال 935 قمری نهری از آب فرات را وقف کرد که محصول و منافع آن صرف نیازهای مراقد مطهر نجف و کربلا شود. (خوانساری، 1356، ج5، ص170. حسینزاده، 1380، ص221ـ228) در این دوره، قزوین که تقریباً در نیمی از سلطنت او پایتخت صفویان گشته بود، رونقی یافت و مخصوصاً موقوفات شاه بر آستانه شاهزاده حسین قزوین قابل توجه است. از راه درآمد حمامی که شاه بر آستانه شاهزاده وقف کرد، گذشته از سایر مصارف نظیر عمارت بقعه و تهیه فرش و قالی و حصیر و چراغ و سایر اسباب روشنایی، هزینه خادم و حفاظ آستانه پرداخت میشد. (مدرسی طباطبایی، 1361، ص134ـ141) همچنین شاهتهماسب، باغی را وقف امام رضا کرد تا از عواید آن برای بازسازی حرم و سروسامان دادن به مقبره متبرکه استفاده گردد. (شیرازی، 1974، ص40)
گذشته از شاهتهماسب، شاهزادگان و بانوان حرم شاهی نیز به این آستانه توجه داشتند. یکی از آنان تاجلوبیگم با اسم اصلی شاهبیگیبیگم، دختر مهمادبیگبنحمزهبیگ بکتاش موصلو بود که موقوفاتی را برای آن آستانه وقف کرد. از موقوفات او، قریه حسنآباد ورامین ری بود که برای سادات مدینه وقف کرد و در ساختن حرم حضرت معصومه در قم، هزار تومان املاک نفیس وقف نمود و عمارت گنبد موسوم به جنتسرا در بقعه اردبیل و پنجرهای برای ضریح شاهاسماعیل در آن بقعه ساخت. (قمی، 1383، ج1، ص290) این وقفها، تأثیر ویژهای در ساخت و گسترش بناهای مذهبی داشت. شاهزاده سلطانم (مهینبانو) از خواهران شاهتهماسب، املاک نفیسی در شیروان، تبریز، قزوین، ری، گرمرود، اصفهان و استرآباد وقف چهارده معصوم کرد. (همان، ص430ـ431) قم نیز از دیگر شهرهایی بود که شاه توجه خاص به آن داشت. او در سال 941 قمری، مدتی در قم به سر برد و طی همین مدت، همواره به زیارت مشاهد متبرکه و اماکن مشرفه شهر میرفت و در عمارت و رواج و رونق و نظام و نسق هر یک از آن مزارات میکوشید. وی وجوه زیادی از خزانه را برای مخارج این اماکن اختصاص داد و املاکی بر بعضی از اماکن و مزارات وقف نمود و بر بقیه سیورغالات تعیین کرد. (همان، ص299) شاهتهماسب به نظم و ساماندهی موقوفات نیز توجه ویژهای داشت. شخصاً به حساب اوقاف رسیدگی میکرد تا انحرافی رخ ندهد و سعی میکرد اشخاص درستکار و عالم به سمت تولیت گماشته شوند. (سپنتا، 1346، ص40)
در عصر حاکمیت وی، نمونههای دیگری از اوقاف وجود داشت که افراد دیگر وقف میکردند. (برای نمونه نک: هنرفر، 1344، ص376 و 380) در مجموع در این دوره از سنت وقف، در بنای مدارس دینی، برگزاری مراسم مذهبی، افزایش سفرهای زیارتی و توسعه بناهای مذهبی استفاده میشد که همه این موارد در جهت گسترش تشیع در جامعه صورت میگرفت.
از اقدامات شاهتهماسب برای تقویت مذهب تشیع، فرمان ترجمه بسیاری از متون عربی شیعه به زبان فارسی بود. برخی از نوشتههای عربی مهم شیعه که شرح حال امامان بود، به دستور شاه ترجمه شد تا بتواند وسیلهای برای تقویت مذهب تشیع باشد. شاهان صفوی، سیاست فرهنگی ویژهای در این زمینه داشته، به طور رسمی از عالمان خواستند تا به ترجمه آثار شیعه بپردازند. در دوره شاهتهماسب اول که دوران تثبیت این دولت است، این حرکت دقیقاً با هدف ترویج تشیع در میان سنیان ایران دنبال شد. این نکته از مقدمهای که برای دومین ترجمه کشفالغمه در این دوره نوشته شده، به دست میآید. از آن پس، تقویت مذهب تشیع و گرایش به تودهای کردن فرهنگ شیعی، انگیزه شاهان صفوی و عالمانی بود که در این دوره زندگی میکردند. از بررسی آثار ترجمهشده میتوان دریافت که جهتگیری و هدف اصلی ترجمه متون مذهبی، با هدف نشر تشیع بوده است. در این زمینه به طور عمده، آثاری درباره عقاید اسلامی به سبک شیعه و به طور خاص آثاری در زمینه امامت و فضایل و مناقب اهلبیت پدید آمد. (جعفریان، 1379، ج3، ص1100) این اصل، نهتنها در ترجمه، بلکه در نگارشهای این دوره کانون توجه بوده است. برای نمونه، محمدبناسحاق حموی ابهری از شاگردان محقق کرکی، کتاب انیسالمؤمنین را در شرح حال دوازده امام نگاشت که محقق کرکی در سال 939قمری بر آن تقریظ نوشت. همو کتاب منهجالفاضلین فیمعرفةالائمه الکاملین را در بیان اعتقادات شیعه به ویژه بحث امامت نگاشت و هر دو کتاب خود را با نام شاهتهماسب صفوی آغاز کرد. (همان، ص1104) مهمترین آثار ترجمه و تألیف در دوره شاهتهماسب که غالباً به وی اهدا شدهاند، عبارتند از:
1. ترجمه کشفالغمه فی معرفةالائمه، نوشته علیبنعیسی اربلی در شرح حال امامان شیعی؛
2. مفتاحالجنان، ترجمهای از کتاب عُدّةالداعی احمدبنفهد حلی در زمینه دعا؛
3. طراوةاللطائف، ترجمه الطرائف فی معرفةمذاهب الطوائف اثر رضیالدین علیبنطاووس؛
4. وسیلةالنجاه در معرفت اعتقادات، ترجمهای از رساله اعتقادات شیخ صدوق؛
5. خلاصةالمناقب در ترجمه قصیده میمیه شرفالدین بوصیری از نویسندگان اهلسنت در قرن هفتم هجری؛
6. نشرالامان از زوارهای در ترجمه کتاب الامان ابنطاووس؛
7. ترجمه باب حادیعشر از عبدالحسین کاشانی (قرن 10ق.)؛
8. کشفالاحتجاج از ملافتحاللهبنشکرالله کاشانی (م988ق)؛
9. ترجمه نفحاتاللاهوت، از امیرمحمدبنابیطالب موسوی استرآبادی (قرن 10ق.)؛
10. ترجمه عدهالداعی (ابن فهد حلی) از نصیرالدین محمدبنعبدالکریم انصاری (قرن 10ق.)؛
11. کفایةالمؤمنینفی معجزات الائمةالمعصومین در ترجمه الخرایج و الجرایح قطب راوندی، از محمدشریف خادم. (نک: طهرانی، بیتا، ج21، ص355ـ356 و ج24، ص158؛ جعفریان، 1379، ج3، ص1105ـ1107 و 1120ـ1126)
کاهش نفوذ تصوف و شدت گرفتن علایق شیعی، در زمان شاهتهماسب، تأثیر قاطعی بر شعر فارسی داشت. این تأثیر از آن جهت است که دربار صفوی و در رأس آن شاه، علاقه چندانی به غزل و اشعار ستایشی و حتی حماسی نداشتند (جعفریان، 1378، ص126) و شاعران را به دلیل سیاست خاص دولت صفوی که اساس حکومت را تشکیل میداد، بیشتر به اشعار مذهبی تشویق میکردند. (میراحمدی، 1371، ص218) اصولاً شخصیتهای مقدس شیعه که دارای درجات و مراتبند، در شعر شیعه حضوری پرشور دارند. این شخصیتها به دو دسته تقسیم میشوند:
1. اهلبیت که همان ذریه حضرت محمد و امامان معصوم هستند؛
2. منسوبان به اهلبیت از خاندان بنیهاشم نظیر حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار و کسانی دیگر که به عنوان نمادهای شجاعت، شهادت، شهامت و جوانمردی در شعر شیعه مطرح شدهاند. (ناعمی، 1390، ص69 و 77)
آنچه به اشعار دوره صفویه بیشتر وجهه فرهنگ دینی و شیعی میبخشید، مناقب و مراثی فراوانی است که عموماً در مدح حضرت علی و فرزندان آن حضرت و سوگ سرور شهیدان امام حسین سروده شده است. (طغیانی، 1385، ص172)
محتشم کاشانی از شاعران مشهور مرثیهسرای معاصر با شاهتهماسب است که در شاعری، شهره خاص و عام بود. محتشم شعری در ستایش تهماسب و دخترش پریخانخانم سرود و از کاشان برای آنان فرستاد. چون شنید که تهماسب از اشعار حاوی مدح و ثنای خود راضی نیست و تأکید دارد که شاعران در شأن ائمه معصومین شعر بگویند، محتشم نیز هفتبند مولاحسن کاشی را که در شأن حضرت علی سروده بود، جواب گفت و برای شاه فرستاد و صله درخوری دریافت کرد. شعرای پایتخت نیز شروع به هفتبندگویی کرده، حدود پنجاه ـ شصت هفتبند غرّا به تدریج به دست شاه رسید و همگی به جایزه و صله مفتخر و سرافراز شدند. (منشی، 1377، ج1، ص277 و 279؛ واله، 1372، ص475)
محتشم آنگاه مرثیهای برای امام حسین در سلک نظم درآورد که به تعبیر اسکندربیگ، ابیات بلند و معانی دقیق در آن مندرج است. گوشواره گوش سخن در آن روزگار و تا یومالقرار از او یادگار است. (منشی، 1377، ج1، ص279) این مرثیه با به تصویر کشیدن جریان کربلا، در ترویج مراسم مذهبی بسیار مؤثر بود. اشعاری در دیوان محتشم کاشانی، پیدا میشود که در ستایش حضرت رسول و ائمه اطهار سروده شده است. از جمله سه قصیده غرّا در مدح حضرت علی وجود دارد که در آنها ویژگیهای شخصیتی، دلاوریها، مناقب و فضایل، شجاعت، دانایی، عدالت و دیگر ابعاد وجودی ایشان را به تصویر کشیده است. (محتشم، 1344، ص142 و 301ـ304) شاعر در قصیدهای دیگر از این گونه قصاید، ابتدا از توصیف باریتعالی سخن رانده، سپس به ذکر مناقب پیامبران از آدم تا خاتم پرداخته و در ادامه، حضرت علی و دیگر ائمه را مدح گفته است. محتشم در این قصیده، در هر بیت نام یک امام را همراه با واقعهای از زندگی او آورده که مؤید عظمت آن امام است. (همان، ص125) وی همچنین در یک ترکیببند چهاربندی، به مدح امام رضا زبان گشوده است. (همان، ص35)
وحشی بافقی (م 991 ق) از دیگر شاعران مشهور این دوره است که مدایحی در این زمینه از او بر جا مانده است. وی قصایدی را در منقبت حضرت علی، امام رضا و امام مهدی انشا نمود. او در ابیاتی، با تکیه بر آیات و احادیث، چهره ممتاز و مقدس حضرت علی را به تصویر کشیده است. (وحشی بافقی، 1347، ص194، 263 و 425) عبدیبیگ نویدی، از بزرگان شیراز (صفوی، 1384، ص95) و از شاعران پرکار این عصر نیز در مثنویهای متعدد خود، به ستایش پیامبر و ائمه اطهار پرداخته است. وی در سلامان و ابسال، پس از نعت سیدالمرسلین و دیگر انبیا، به منقبت و ستایش حضرت علی میپردازد. او در ضمن حکایت جنگ صفین، به اعجاز حضرت اشاره مینماید و به این بهانه به مدح شاه اولیاء مینشیند. در آیین اسکندری نیز به ستایش دوازده امام پرداخته و همه را وارث و وصی پیامبر دانسته است. (طغیانی، 1385، ص199ـ200)
ملاحیرتی تونی نیز به دلیل سرودن اشعاری در منقبت حضرت علی از عفو تهماسب برخوردار گردید و به منقبتگویی روی آورد. (صفوی، 1384، ص182؛ منشی، 1377، ج1، ص277) شاهنامه حیرتی از منظومههای نادر با موضوع جنگاوریهای پیامبر و ائمه است. این منظومه متجاوز از بیست هزار بیت است. شاعر مثنوی بلندی نیز شامل 10800 بیت شعر دارد که ضمن آن کتاب بهجةالمباهج حسن شیعی سبزواری را که در تاریخ پیغمبر و امامان بود، به شعر درآورده و نامش را کتب معجزات نهاده است. وی در مقدمه، پس از ستایش خداوند و درود بر مصطفی و آل او، درباره انگیزه این اثر خود، به شعر شرح میدهد. (روملو، 1384، ج3، ص1382؛ قمی، 1383، ج1، ص374؛ طغیانی، 1385، ص212)
فضولی بغدادی هم بیشتر اشعارش را در منقبت ائمه سروده است. (صفوی، 1384، ص246) وی کتاب حدیقةالسعداء را به تقلید از روضةالشهداء واعظ کاشفی در شهادت امام علی به رشته نظم درآورد. (طغیانی، 1385، ص217) تا به این وسیله، احترام به محل شهادت امام علی و مظلومیت آن بزرگوار را در دل شیعیان عصر زنده کند. از او قصیدهای زیبا در وصف امام حسین و کربلا به یادگار مانده است. (بغدادی، 1962، ص204ـ206) روملو درباره این شاعر نوشته که مولانا قطبالدین بغدادی در علوم عقلی و علم حدیث، سرآمد دیگران بود و در مطالعات دینی، از جمله مراجع عصر خود به شما میرفت. در نوشتن و گفتار فلسفی بیمانند و شاگرد میرغیاثالدین منصور بود و نزد شاهتهماسب تقرب بسیار داشت. (روملو، 1384، ج3، ص1430)
تظاهرات مذهبی صفویان و موضعگیری خاص شاهتهماسب، سبب شد که مرثیهسرایی و مدح ائمه نضج و رونق بگیرد و بیشتر گویندگان آن دوره، آثاری را در این زمینه بسرایند. افزون بر این، اشعار مذهبی را برای گرم شدن مجالس روضهخوانی و وعظ و راهاندازی دستههای عزاداری بهوجود بیاورند که از جانب دستگاه حکومتی شاهان صفوی به شدّت حمایت میشد. (طغیانی، 1385، ص220) مداحان نقش مهمی در نشر اشعار شاعران داشتند؛ چون دارای سابقهای طولانی در ادبیات شیعی بودند و در زمان شاهتهماسب اعتبار بیشتری یافتند. (جعفریان، 1378، ص120) او برای مداحان و تبرائیان مقرری تعیین نمود. (قمی، 1383، ج1، ص598)
ترویج شعائر مذهبی، یکی دیگر از اقدامات شاهتهماسب برای نهادینهسازی تشیع در جامعه بود. برای این اقدام از سکه، خطبه، اذان و استفاده از آیات قرآنی و فرمایشهای معصومان (حک کردن بر سردرِ مساجد، مدارس و مکانها)، بهره میگرفت. رواج شعائر مذهبی از زمان شاهاسماعیل شروع گردید و در زمان جانشین او (شاهتهماسب)، توجه ویژهای به آن شد و این روال به طور گسترده ادامه یافت. شعائر مذهبی در روی سکهها تغییر چندانی نکرد، فقط به جای اسم شاهاسماعیل، نام شاهتهماسب درج شد. شاهتهماسب با توجه به تعصبی که در امر مذهب داشت، همواره سعی میکرد از سکههایی استفاده کند که متضمن شعائر شیعی هستند و گرایش خود را به شیعه و اصول اعتقادی نشان دهد. از این رو جملاتی چون «غلام امام مهدی و «غلام علیبنابیطالب» بر روی سکهها حک کرد که نمونهای از این جملات به این قرار است:
«غلام علیبنابیطالب السلطان العادل الهادی الوالی ابوالمظفر پادشاهتهماسب صفوی خلدالله ملکه». (اسماعیلی، 1385، ص40)
رواج شعائر مذهبی در خطبهها مثل دوره شاهاسماعیل بود. بدینگونه که پیشنماز بر فراز منبر، خطبه نماز جمعه را با ذکر مناقب و مفاخر امامان و اسامی و القاب آنان آغاز میکرد. (واله، 1372، ص199)
رواج شعائر مذهبی، فقط به خطبهها و سکهها محدود نشد، بلکه به ظروف، کتیبهها و نقاشی هم کشیده شد. نوشتههای مذهبی روی ظروف، به شکل اشعار فارسی بود که در مورد زیارت و وقف، گاهی با دعاهای عربی، خواستار درود الهی بر چهارده معصوم بودند تا حدی که دعاهای شیعی خطاب به امام علی بر روی جامهای بزرگ حک میشد. برای نمونه:
بده به بنده خدایا در این خجسته سفر[1] هزار نصرت شاهی، هزار فتح و ظفر
به حرمت سه محمد به حق جان علی به دو حسن و حسین و به موسی و جعفر
(کنبی، 1388، ص161ـ162)
کاربرد شهادتین شیعه، در اوایل حکومت صفویان بسیار رایج بوده است. استفاده از ترکیب کلمات الله، پیامبر و امام علی در کنار هم، اعتقادات مسلمانان شیعه آن دوره را نشان میدهد. این جملات را در بسیاری از مساجد و مکانهای مقدس در اوایل دوره صفوی میتوان یافت؛ مانند مسجد جامع اصفهان، مدرسه نیمآورد و مسجد امام اصفهان. (شایستهفر، 1384، ص169ـ172) آیات قرآنی و یا دعا، تنها متون مورد استفاده کتیبهها نیست. از حدیث نیز در کتیبههای مذهبی استفاده میشد. نام شخصیتهای مذهبی و گفتههای منتسب به پیامبر زیاد دیده میشود. برای نمونه، حدیث معروفی از پیامبر به خط کوفی وجود دارد که متن آن بدین گونه است:
«من شهر علم هستم و علی دروازه آن».
این حدیث در مدرسه نیمآورد اصفهان در سده نهم تا یازدهم هجری دیده میشود. (همان، ص191). شاهتهماسب، تمام تلاش خود را برای ترویج فرهنگ تشیع از راه نوشتن کتیبههایی با مفاهیم اعتقادی شیعیان در اماکن مذهبی به کار گرفت.
دیدار از بزرگان دین و یا دیدار از یک مکان مقدس و قبور درگذشتگان و خواندن دعاهای مخصوص هر آرامگاه، خواندن نماز و قرآن در آن مکان، راز و نیاز با خدا و مخاطب قرار دادن آن بزرگ یا صاحب قبر را زیارت گویند که واسطهای برای شفاعت و کسب فیض الهی برای دیدارکننده شود. شیعیان ثواب و فضیلت بسیار برای این عمل، قائلند. در حقیقت عمل مقدس زیارت، نماد احترام به شأن و منزلت بزرگان و نماد نزدیک شدن به مقدس بالذات و به نوعی نماد بازآفرینی عمل فرشتگان در عالم بالاست؛ زیرا شیعیان بر این باورند که حرمهای مطهر اهلبیت محلِ آمدوشدِ فرشتگان است و آنان همواره در حال زیارت این بزرگوارانند؛ لذا زیارت آنان همواره اهمیت و جایگاه ویژهای نزد شیعیان دارد، حتی اگر با سختیهای فراوان همراه باشد. (ناعمی، 1390، ص84ـ85) بقاع متبرکه و مقابر مذهبی شیعی در سلطنت شاهتهماسب، به عنوان کانونهای تجمع شیعیان مورد توجه خاص قرار گرفت. شاه بناهای زیبایی روی بسیاری از مقابر ائمه و امامزادگان ساخت و ارتباط مردم را با این مراکز بیشتر کرد. تا پیش از این، ایرانیان بیشتر به زیارت قبور مشایخ صوفی میرفتند که بیشتر سنی بودند. در این دوران، به زیارت قبور امامزادگان نیز میرفتند. شاهتهماسب خود به سفرهای زیارتی میرفت تا تشویقی برای مردم باشد. دو سفر زیارتی- نظامی او به مشهد در سالهای 935 و 936 قمری به دنبال ضرورت لشکرکشی به آن منطقه و نبرد با ازبکان بود. (روملو، 1384، ج2، ص1172؛ غفاری، 1342، ص287) شاهتهماسب در سال 939 قمری، برای مقابله با عبیدخان ازبک به هرات رفت و از آن جا به مشهد مقدس آمد و به طواف بارگاه امام رضا پرداخت و از روح مقدس ایشان طلب فتح و نصرت نمود و با دل قوی و عزم درست، باز به هرات بازگشت. (خورشاه، 1379، ص114) در همین سال یا بنابه برخی گزارشها سال940قمری، نیز به زیارت مشهد مقدس رفت و در این مکان مقدس از جمیع ملاهی و مناهی توبه کرد. (همان، ص118؛ افوشتهای، 1373، ص14) در سال 950 قمری، بار دیگر عازم مشهد مقدس شد. (خورشاه، 1379، ص149)
غیر از مشهد مقدس، مکانهای مذهبی دیگر، قم و ری بودند. شاه در سال 944 قمری، عازم زیارت حضرت عبدالعظیم شد (قمی، 1383، ج1، ص273) و در سال 949 قمری، مدتی را در قم به سر برد و به زیارت مشغول شد. (همان، ص299) علاوه بر مکانهای مذهبی داخلی، شاه در سال 941 قمری نیز به زیارت سیدالشهدا رفت. (عالمآرای شاهتهماسب، 1370، ص163ـ164) علاوه بر شاه، سران لشکری و کشوری نیز به زیارت میرفتند که در گزارشها به آنها اشاره شده است. (قمی، 1383، ج1، 388ـ390؛ شیرازی، 1369، ص103)
از کارهایی که شاهتهماسب برای مقابر ائمه انجام داد، ساختن گنبد طلا برای ضریح امام رضا بود. (منشی، 1377، ج1، ص203) او پس از این که در حرم رضوی از منهیات توبه نمود، به شکرانه این توفیق نذر کرد که قبه گنبد مرقد آن امام همام را مطلا سازد. از این رو، به نذر خویش وفا کرد و مقدار 63 من طلا جهت گنبد و هفده من برای میل گنبد صرف کرد. (افوشتهای، 1373، ص14ـ15) حصار مستحکم مشهد مقدس نیز از آثار اوست. (روملو، 1384، ج3، ص1531؛ واله، 1372، ص398؛ شاملو، 1371، ج1، ص95) عمارات حضرت عبدالعظیم در ری و شاهزاده حسین در قزوین، از دیگر آثار وی است. (قمی، 1383، ج1، ص609)
به نقل افوشتهای، شاهتهماسب در باب اخلاص و اعتقاد و خلوص محبت و وداد نسبت به خادمان حضرت خاتمالانبیا و سلسله اهلبیت بسیار اهتمام داشت، به گونهای که کسی مانند او در پیروی حضرات اهلبیت و تقویت و تربیت دین و ملت نکوشیده است. او در رواج و رونق آستانهای چهارده معصوم نهایت تلاش را به عمل آورد. (افوشتهای، 1373، ص15) وی هر سال از اجناس تحفه و مال، مبلغ هشتاد هزار تومان به اماکن شریفه و آستانهای متبرکه مثل مکه معظمه و مدینه مکرمه و مشاهد مقدسه حضرات ائمه معصومین و مراقد امامزادههای شیعی میفرستاد. از جمله، هر روز پنج تومان به مواد طعام و شربت بارگاه امام هشتم اختصاص داشت و با این طعام فراهمآمده، همراه با ترشی و سبزی، صبح و شام، فراشان و خدمتکاران از طبقات مردم، سادات، علما، زائران و خادمان پذیرایی میکردند. در بقیه آستانها هم به همین نحو عمل میشد. (همان) در گزارش قمی نیز آمده است که اخراجات سرکار عتبات عالیات که همه زر نقد از خزانه عامره قریب به پنج ـ شش هزار تومان به مشهد مقدسه رضویه و آستانه مقدسه معصومه قم و آستانه امامزاده عبدالعظیم و بقعه صفویه (در اردبیل) و آستانه شهابیه در اهر که نذر سنتی پادشاه بود میفرستاد و تا مبلغ دههزار تومان دیگر از سیورغالات و حاصل موقوفات و نذورات در آن آستانهها به هم میرسید که به مستحقین داده میشد. او مقرر کرده بود که سفره و دستار خوان و پرده و قالیهای ابریشمین و جاجیمهای سقرلاط و قندیلهای طلا تهیه شده و بارها به عتبات عالیات و اماکن متبرکه فرستاده شود. (قمی، 1383، ج1، ص597ـ598)
شاهتهماسب همه تأییدات و توفیقات ایام پادشاهی خود را از باطن قدسی حضرات ائمه هدی میدانست و به تعبیر قمی، خلوص عقیده و ولای او اقتضا کرد که ساحت مشاهد مقدسه و حتی اطراف عتبات عالیات که «مطرح انوار فتوحات عالم بالا و قبلهگاه کروبیان ملأ اعلاست»، بهویژه روضه منوره امام رضا از غبار منهیات و آلایش مکروهات منزه و مصفا باشد. (همان، ص380ـ381)
توسل به ائمه معصومین، طلب شفاعت از ایشان و زیارت مشاهد و مقابر متبرکه امامان شیعه و منسوبان آنها به ویژه با تأکید بر جنبه فوقطبیعی امام، از شاخصها و ویژگیهای مهم فرهنگ شیعه است. (مدرسی طباطبایی، 1386، ص42ـ43) همین عامل، باعث شد که شاهتهماسب با رفتن به زیارت مقابر امامان، این فرهنگ را در میان مردم ترویج دهد. همچنین توجه ویژه او به مقابر امامزادگان، باعث شد که مکانهای مذهبی رونق بگیرند و مردم بیشتر به سوی آنها جذب شوند. در مجموع عشق ورزیدن به اهلبیت و گریستن بر آنان و زیارت حرمهای مطهرشان، توجه و اهتمام به بزرگداشت عاشورا، توسل به ائمه، ساختن گنبد و بارگاه برای مزار امامان و امامزادگان، برگزاری مناسک و شعائر مذهبی، بزرگداشت واقعه غدیر خم و مراسم انتظار حضرت مهدی از نمادهای مهم شیعیان بود که در عهد صفویه و بهویژه در دوره شاهتهماسب در جامعه ترویج میشد و شاعران در سرودههای خود از این مضامین بهره میگرفتند و از این طریق، پیوند ایمانی و عاطفی مردم با امامان تقویت میشد.
بخشودگی مالیات شهرهای پیشگام در تشیع، از اقدامات دیگر تهماسب برای ترویج تشیع بود. این اقدام او، تشویقی برای دیگر شهرها محسوب میشد. از جمله تخفیفات و تصدقاتی که به مردم داد، لغو گرفتن مالیات تمغای شوارع بود که از دیرباز، حکومتها از تاجران و رفتوآمدکنندگان ثروتمند دریافت میکردند و هر ساله حدود هزار (به روایتی سیهزار) تومان شاهی عراقی عایدی وصول میشد. وی برای برانداختن آن مالیات، به رؤیای صادقه متوسل شد. از این رو، شایع کرد امام زمان (عج) را در خواب دیده و آن حضرت در عالم رؤیا، به رفع برخی مبتدعات اشاره فرمودهاند. او تمامی سادات، علما، فضلا، امرا و ارکان دولت را در ایوان چهلستون قزوین دعوت کرد و شرح رؤیای صادقه خود را برای ایشان نقل کرد. سپس در سیزده شوال سال 972 قمری، در فرمانی این مالیات را بر پرداختکنندگان بخشید و تمغاچیان از کشور برطرف شدند و اثری از این وجوه نماند. (شیرازی، 1369، ص126ـ127؛ خورشاه، 1379، ص201؛ منشی قزوینی، 1378، ص225؛ منشی، 1377، ج1، ص202؛ واله، 1372، ص399) شاهتهماسب ثواب این بخشودگی را به ارواح مطهر حضرات ائمه هدی هدیه کرد و در این باره پروانجات مؤکد به لعنتنامه نوشت و به اطراف و اکناف کشور فرستاد و نیز دستور داد که این حکم را بر سنگ نقش کنند. (قمی، 1383، ج1، ص449ـ450؛ غفاری، 1342، ص310) همچنین وی مبالغ زیادی از وجوهات تابعه مال و خراج که از گذشته تا پیش از این سال، داخل ابوابالمال شده بود و مردم ناتوان از این بابت تحت فشار مأموران مالی قرار میگرفتند، تخفیف داد و مال اصناف و محترفه (پیشهوران) بیشتر بلاد را مؤکد به لعنتنامه بخشید و مبلغی دیگر از مال وجوه منهیات چون شرابخانه و قمارخانه و امثال این را مسدود نمود. (قمی، 1383، ج1، ص450) نیز «مال محترفه و مواشی و مراعی اکثر ممالک خصوصاً محال شیعه به تخفیف رعایا مقرر کرده، از دفاتر اخراج نمودند». (منشی، 1377، ج1، ص202؛ واله، 1372، ص399؛ قمی، 1383، ج1، ص597)
عبدیبیگ گزارش کاملتری در این باره داده و این بخشودگیها را به واسطه حسنسلوک شاهتهماسب با مردم و رعایا دانسته است. (شیرازی، 1369، ص167) در جواهرالاخبار آمده که اخراجات و تمغاواتی که شاه بخشیدن آن را دستور داد، هر سال قریب هشتاد هزار تومان میشد و مال راستی را ده سال و بیست سال نزد رعایا گذاشت. (منشی قزوینی، 1378، ص145) در واقع شاه که بیشتر اوقاتش به گفتوگو با ارباب فضل و کمال میگذشت و همت او بر اشاعه عدل و احسان و رفع ظلم و عدوان بود (خورشاه، 1379، ص201؛ شاملو،1371، ج1، ص94) و نیز در اثر مجالست با عالمان شیعه و بحث با آنان بر سر مسائل، کموبیش با احکام اسلامی آشنایی یافته بود، میدانست بعضی از اعمال حکومتی مجوز شرعی ندارد؛ لذا در صدد لغو برخی از مالیاتها و اموال مشکوک و شبههناک و منع برخی از محرمات برآمد و احکامی را در این باره صادر کرد. (قمی، 1383، ج1، ص597) او برای پذیرش این احکام در جامعه، گاه به رؤیاهایی متوسل میگردید که در آنها بیان میشد ائمه به این امور نظر داشتهاند.
شاهتهماسب طی فرمانی؛ مالیات آذربایجان، عراق، فارس، خراسان، شیروان و گیلان، خصوصاً تمغای دارالضرب طلا و نقره که تا آن زمان بخشیده نشده بود، مؤکد به لعنتنامه بخشید. در این فرمان، به مستوفیان دستور داد «ابواب جمع دارالسلطنه تبریز و شوارع ارض روم و عراق را که به مبلغ سههزار و هشتصد و هفتاد و پنج تومان و هشتصد دینار در آن ملک جمع بود»، از آن تاریخ مسدود دارند و هرگز از کسی طلبکاری نکنند و این رسم را به کلی از کشور برطرف سازند (نوایی، 1368، ص23).
همچنین شاهتهماسب در بیشتر مناطق کشور و شهرهای بزرگ، مقرر کرده بود که در میان فقرا و نیازمندان آن شهرها از مرد و زن نان به نیت صدقه، توزیع شود. نیز در مناطق شیعی بهویژه مشهد مقدس، سبزوار، استرآباد، قم، کاشان، یزد، تبریز و اردبیل، برای چهل نفر از ایتام ذکور و چهل نفر از اناث، علاوه بر تأمین لباس و مایحتاج، معلم و معلمه شیعهمذهب پرهیزگار و خدمتکار دارای صلاحیت قرار داده بود که آنها را تربیت کنند. آنگاه پس از این که به بلوغ میرسیدند، آنها را به ازدواج یکدیگر درمیآورد و دوباره به جای آنها، گروه دیگری از ایتام به همان نحو رسیدگی میشدند. (شیرازی، 1369، ص16؛ منشی، 1377، ج1، ص202؛ واله، 1372، ص398ـ399) خمس و زکات را از سرکار خاصه شریفه در هر شهری از مملکت معین کرده بود و مشایخ و علما موظف بودند که آنها را بین نیازمندان تقسیم کنند. هر ساله تصدقات و خیرات و مبرات شاهتهماسب، زیاده از بیست هزار تومان میشد. (قمی، 1383، ج1، ص598ـ599) نویسنده تکملةالاخبار، خیرات، مبرات، تصدقات، انعامات، احسانات، وظایف، مدد خرج، مدد معاش، نذورات و امثال اینها را که شاهتهماسب اهدا میکرد، زیاده از آن میداند که از عهده بیان آن بیرون توان آمد. وی این همه را از باب حسنخلق و کرم و رأفت او در حق نیازمندان و مستحقان به حساب آورده است. (شیرازی، 1369، ص168)
در مجموع، ارزیابی تاریخنگاران عصر صفوی درباره شاهتهماسب و اقدامات مذهبی او مثبت است و شخصیتی دینمدار، شریعتگرا، پارسا و در خدمت مذهب شیعه دوازده امامی از وی توصیف کردهاند که توانست احکام شریعت را اجرا و مذهب حق شیعه را رواج دهد. (منشی، 1377، ج1، ص201ـ202؛ واله، 1372، ص394ـ399؛ جنابدی، 1378، ص570ـ571؛ خورشاه، 1379، ص199ـ201؛ قمی، 1383، ج1، ص596ـ599؛ منشی قزوینی، 1378، ص144ـ147؛ شاملو، 1371، ج1، ص94ـ95) وی «از غایت اخلاص و حسناعتقاد به حضرت شاه ولایتپناه»، خود را بنده شاه ولایت نامید و همین عبارت که ماده تاریخ جلوسش نیز بود، نقش خاتم او شد که بر احکام میزد. (منشی، 1377، ج1، ص76؛ حسینی منشی، 1385، ص407) عبدیبیگ شیرازی، دوازده ویژگی و امتیاز برای شاهتهماسب برشمرده که او را از پادشاهان گذشته و معاصر وی ممتاز کرده است. از جمله:
1. نسب، سیادت موسویه حسینیه فاطمیه علویه؛
2. تشیع فطری و ترویج مذهب حق؛
3. وابستگی به خاندان ولایت و هدایت و ارشاد. (شیرازی، 1369، ص165ـ169) حتی نویسنده تاریخ راقم که مذهب سنت داشت، درباره شاهتهماسب نوشته، مذهب اهل تشیع در زمان او شایع گردید. (راقم سمرقندی، 1380، ص147)
با ظهور دولت صفویه و برقراری وحدت مذهبی و ایجاد نوعی مرزبندی بین این دولت و همسایگان خود، صفویان در عرصه داخلی، نیازمند بهکاربستن اقداماتی بودند که به تثبیت و گسترش تشیع در کشور کمک نماید و در برابر، همسایگان نیز ناچار بودند سیاستهایی را در پیش گیرند تا استقلال ایران را در برابر تهاجمات فرهنگی و نظامی دو همسایه، عثمانی و ازبکان، حفظ کنند. همگونسازی فکری در جامعه بر اساس اندیشه شیعی، تعدیل اندیشههای غالیانه و صوفیانه، مذهبی کردن چهره ظاهری حکومت، اداره اماکن مذهبی، مبارزه با مخالفان مذهبی، تبیین مبانی فقهی حکومت بر اندیشههای شیعه، ترویج و نشر اندیشه شیعی در ساختار جامعه، از مسائل مهمی به شمار میرفت که دولت صفویه در عرصه داخلی، با آن مواجه بود. بنابراین، نشان دادن چهره مذهبی از حکومت و کسب مشروعیت سیاسی و تداوم ثبات سیاسی در مقابله با همسایگانی که با صفویان در تباین مذهبی بودند، باعث شد که مقوله ترویج تشیع را برای صفویان ضروری کند. اما رسیدن به چنین اهدافی، بدون عالمان و فقیهان شیعی و منابع و متون شیعی امکانپذیر نبود. از این رو، شاهان صفویه به ویژه شاهتهماسب، زمینه را برای ورود عالمان شیعی از جبلعامل و بحرین به ایران فراهم کردند و به زودی قشر قدرتمندی در درون جامعه شکل گرفت که بخشی از آنها، مناصب عمده مذهبی و تشکیلات سازمانی صفویه را نیز برعهده گرفتند. عالمان با توجه به اوضاع سیاسی ـ اجتماعی حاکم بر جامعه، به ترویج و تثبیت مذهب تشیع در جامعه پرداختند. آنان با در اختیار گرفتن تأسیسات دینی در شهرها، در گرایش مردم به سوی تشیع کوشش کردند.
شاهتهماسب به یاری علما، اقدامات گستردهای را طراحی کرد که بتواند تشیع را در متن جامعه وارد کند. تکیه اصلی این رویکرد، ترویج تشیع در قالب اقدامات فرهنگی بود که پدید آمدن متون کلامی، فقهی، حدیثی، فلسفی و تاریخی، با نگرش شیعی و تربیت تعداد بسیاری عالم برجسته در رشتههای مختلف مذهبی نتیجه آن بود. در این دوره، ساختن مدرسه به عنوان یکی از نهادهای دینی و آموزشی شدت گرفت. افزونی تعداد مدارس، موجب نشر دانش و اشاعه اندیشههای شیعی در جامعه و تربیت نسلی از فقهای ایرانی شد که بعدها در دولت صفوی، متصدی مسئولیتهای مهمی شدند و نقش عمدهای در تثبیت و گسترش شیعه دوازده امامی ایفا کردند. حمایت پادشاهان از عالمان، با عناوینی چون مجتهدالزمانی و نایب امام زمان غایب، مناسبات دوجانبهای در پی داشت. در این همکاری، نوعی مشروعیت را برای دولت صفویه رقم زدند. دیدگاه مجتهد، پشتوانه این مشروعیت محسوب میشد. با رونق گرفتن سنت مسجدسازی در این دوره، شمار این مؤسسه مذهبی در کشور افزایش یافت. این مساجد، علاوه بر برگزاری مراسمهای مذهبی و عبادی در آنها، به مکانی برای آشنایی عامه مردم با مسائل شرعی و دینی تبدیل شدند. در واقع مساجد، نوعی مدرسه به شمار میآمدند که حدیث و فقه و قرآن در آنها آموزش داده میشد.
با این وصف، در پاسخ به نخستین پرسش پژوهش، گزارشهای تاریخی نشان دادند که شاهتهماسب اول، با در پیش گرفتن سیاست مذهبی و اقدامات گسترده فرهنگی، در ترویجو نهادینهسازی تشیع در جامعه اقدام کرد. او با بهکارگیری عالمان در مناصب رسمی دولت، در پیوند مذهب و سیاست برای دینی کردن حکومت، ترویج شعائر شیعی در پیکره جامعه، تأسیس مدارس علمیه به عنوان نهاد رسمی آموزش و بنای مساجد به عنوان پایگاهی دینی که متکفل ترویج مبانی اعتقادی و فقهی شیعه در جامعه بودند، به خدمت گرفتن عنصر شعر (مدیحهسرایی) در خدمت فضایل و مناقب ائمه شیعی، برپایی مراسم مذهبی به منظور یادمانسازی، ترویج سفرهای زیارتی، بازسازی و بنای زیارتگاهها و امامزادهها به منزله نمادهای شخصیتهای شیعی و پایگاه گِردهمایی شیعیان، بهرهگیری از نهاد وقف در ترویج مذهب، زمینهسازی برای تدوین متون فقهی، حدیثی و کلامی توسط علمای شیعه، ترجمه متون دینی از زبان عربی به فارسی، بخشودگی مالیات شهرهای شیعی و اقدامات دیگر، توانست در نهادینهسازی و گسترش شیعه در جامعه ایران همت بگمارد.
پرسش دوم نیز که درباره چگونگی نقش عالمان و خاندانهای شیعی در نهادینهسازی تشیع در زمان شاهتهماسب اول بود، با توجه به مطالب متن، به این پاسخ رسید که عالمان شیعه دوره تهماسب، با تصدی مناصب مذهبی در حکومت نظیر صدارت و قضاوت و ریاست عالیه بر مراکز آموزشی و دینی، امامزادهها، زیارتگاهها و بقاع متبرکه شیعی، تدوین کتب و رسائل، تربیت شاگرد، مبارزه با گرایشهای ضدشیعی، و تلاش در همگونسازی فکری جامعه براساس مذهب شیعه، در نهادینهسازی آن مؤثر بودند. اما پاسخ پرسش سوم اینکه در دوره شاهتهماسب، مذهب و سیاست در پیوندی دوسویه با هم، از توان یکدیگر در جهت مشروعیتسازی و استحکام پایههای حکومت و نیز گسترش دامنه مذهب در جامعه بهره میبردند و علمای شیعی، دولت صفویه را به فرصتی برای تثبیت تشیع در جامعه ایران تبدیل کردند. در مجموع، اقدامات فرهنگی شاهتهماسب مبنی بر نهادینهسازی تشیع در جامعه که از طریق مثلث فقها، تاریخنگاران و شاعران، تبیین و تبلیغ میشد، چنان خدمتی به تقویت مذهب تشیع کرد که تحولات گوناگونی که پس از صفویه در کشور پدید آمد، هیچگاه نتوانست این مذهب را از عرصه حیات سیاسی و اجتماعی کنار زند.
[1]. به سفری زیارتی اشاره دارد که از مقابر متبرکه نجف و کربلا شروع شده و به مکه و مدینه ختم گشته است.