نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
2 عضو هیات علمی گروه معارف اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد
3 استادیار گروه معارف اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران
چکیده
تازه های تحقیق
حکیم ترمذی سکوت نهایی امیرالمؤمنین7 در برابر ابوبکر را نشانه رضایت ایشان میداند و قیام نکردن ایشان را در عین برخورداری از شجاعت و قدرت، به معنای مشروع دانستن خلافت ابوبکر برمیشمارد. فرض حکیم ترمذی بر اساس مبانی اشاعره است. این مفاهیم در اندیشه و مبنای سید حیدر آملی متفاوت و ناسازگار با مبانی اشاعره است. نادرستی مفاهیم بهکاررفته در ماده قیاس اقترانی حکیم ترمذی با وجود صحت شرایط کلی قیاس شکل اول به کار رفته در استدلال او، موجب نتیجهگیری نادرست وی شده است. آملی با رد این مبانی، مفاهیم محل نزاع را بازتعریف میکند. حاصل بحث آن میشود که امام قادر است بر آنچه میتواند و عاجز است از آنچه نمیتواند و این حالت، با توجه به نظریه «اعتدال اخلاقی» نقص نیست و رذیلت به شمار نمیآید، بلکه فضیلت است و هرکس آن را رذیلت بشمارد تصور درستی از مفاهیم «فضیلت» «رذیلت»، «قدرت» و «عجز» ندارد، اگرچه با تصور درست و شایسته از این مفاهیم اصلاً چنین سخنی را نخواهد گفت.[1] (آملی، ۱۳۹۳، ص۲۹۲)
آملی میگوید: امام تکلیف ندارد با همه عالم بجنگد، بلکه به میزان قدرت و تمکّن مکلف است، نه بیشتر و نه کمتر. این وضعیت - آنگونه که برخی گمان کردهاند - مستلزم سلب قدرت نیست، بلکه مستلزم ثبوت قدرت و حصول شجاعت است (آملی، ۱۳۹۳، ص۲۹۱)؛ زیرا عاجز بودن در موضعی و عاجز نبودن در موضعی دیگر، بهطور مطلق منافی قدرت نیست، بلکه منافی قدرت در عین همان موضع است. (آملی، 1393، ص291) چون قدرت متقدم بر فعل است، فرض عرضی بودن قدرت و مقارنت با فعل پذیرفتی نیست. منازع طرف اشاعره را گرفته و با فرض عرضی بودن قدرت و مقارنت آن با فعل، عجز را متصور نمیداند؛ زیرا درصورتیکه قدرت را کیفیتی عرضی بدانیم، ترک فعل را نمیتوان تصور کرد، و اگر کسی را قادر بدانیم هیچگاه تصور قادر نبودن بر او صدق نخواهد کرد، درحالیکه علاوه بر دلایل نقلی مخالف این دیدگاه، تعریف صحیح «قدرت» و مفاهیم وابسته به محل تنازع، تصور نادرست را از بین میبرد و پاسخ صحیح را روشن میکند. آملی بر اساس همین تعاریف صحیح میگوید: «قدرت دادن به امام بر خداوند واجب است؛ اما از جهت نصرت و یاوری و مساعدت بر خداوند واجب نیست، بلکه بر خلق واجب است.»[2] (آملی، ۱۳۹۳، ص۲۹۳)
شایسته توجه است که علاوه بر رویکرد کلامی به مسئله سکوت امام علی7 که در این مقاله به آن پرداخته شد، پژوهشگران در رویکردهای نقلی - تحلیلی فرمایشهای حضرت7 در نهجالبلاغه، چرایی سکوت حضرت را اینگونه برشمردهاند: حفظ اتحاد مسلمانان و نبود تفرقه در بین ایشان؛ ترس از ارتداد و بازگشت نومسلمانان به کفر؛ زوال دین و از بین رفتن زحمات طاقتفرسای پیامبر و مسلمانان، نداشتن یار و یاوری که حضرت را در به دست آوردن حقش یاری کند؛ بروز جنگهای داخلی و در نتیجه ریختن خون مسلمانان؛ مساعد نبودن افکار عمومی برای پذیرش حضرت علی7 در مسند خلافت؛ وجود کینههای قدیمی و مقاومت صاحبان آنها با حضرت علی7. (سید موسوی، 1379، ص70)
[1]. «لأنّ کلّ من یتصوّر هذه المعانی علی ما ینبغی، لایقول ذلک أصلاً.»
[2]. «لهذا قال أصحابنا: بأنّ تمکین الإمام من حیث القدرة واجبة علی الله تعالی، لکن من حیث النصرة و المساعدة لیس بواجب علیه، بل هو واجب علی الخلق»و جعلوا اللطف بذلک قسمین، و قالوا: الإمام لطف بنفسه، و الإمامة لطف آخر.
کلیدواژهها