نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه تاریخ دانشگاه یزد
چکیده
تازه های تحقیق
پس از سقوط ایلخانان و با توجه به کافرکیش بودن آنان از دید ایرانیان، احیای شریعت نبوی و ایجاد جامعهای همگون و یکپارچه با رهبری واحد و نظاممند بر فضای جامعة ایران آن روز حاکم گردید. اندیشة زمانه اهلبیت را میراث مشترک همة مسلمانان میدانست. بدینروی، محبوبیت و منزلت آنان فزونی و تشیّع گسترش یافت. افزون بر اشراف، طبقات فرودست و لایههای پایین اجتماع به تشیّع گرایش پیدا کردند. از اینروی، تصوّف، این جریان خاص اسلامی، که به آن طبقات و لایهها بسیار نزدیک بود، بهتدریج، پذیرای ارزشهای شیعی و تحتالشعاع آن گردید. بدینسان، جامعة ایران آن روز با عقاید شیعی در راه همگونی و یکپارچگی گام نهاده، نگرة رهبری واحد و نظاممند با همان عقاید مطرح شد. به اعتقاد شیعه، شاه مجری شریعت مهدی منتظر (عجلالله تعالی فرجهالشریف)، در نتیجه، نماینده و مألاً تجسّم او بود، و این مقام میبایست از آنِ سادات (یا به تأیید آنان) باشد. در نیمة قرن نهم هجری، محمّد بهادر، نوة شاهرخ تیموری، با برافراشتن پرچم قیامی شیعی در عراق عجم و تلاش در جلب تأیید و حمایت اکابر شیعه و سادات، در پی یافتن و کسب این تجسّم و مقام بود. اعدام گروهی از سادات و علمای شیعة اصفهان، که جزو بزرگان عراق عجم، مؤیّدان و حامیان بهادر نیز به شمار میرفتند، در ماه رمضان سال 850 ه به دستور شاهرخ، اثبات این مدعاست. این تأیید و حمایت پس از مرگ شاهرخ، توان ایستادگی در برابر مرد قدرتمند ایران آن روز، جهانشاه قراقویونلو را، که او نیز یک شیعه و در منطقه پرطرفدار بود، برای محمّد به ارمغان آورد. جهانشاه سرانجام با وی مصالحه نمود.
کلیدواژهها