نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدّمه
در بیان معنا و مفهوم واژة «وقف» و «موقوفات» تعاریف متعددی در کتب فقهی آورده شده است که برای نمونه، به چند نمونه اشاره میشود:
1. شهید اول (شیخ شمسالدین محمّد) دربارة این واژه مینویسد: « تحبیس العین و تسبیل المنافع»؛ وقف حبس مال و استفاده از منافع آن است. (شهید اول، 1378، ج1، ص180)
2. امامخمینی «وقف» را چنین معنا نموده است: «حبس کردن اصل مال و استفاده از منافع آن.» (موسوی خمینی، 1409، ج2، ص63)
3. در قانون مدنی، ذیل تعریف «وقف» آمده است: «عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.» (کاتوزیان، 1383، ص57)
در نتیجه، باید بگویم: «وقف» عبارت است از: حبس کردن ملک یا مالی از هرگونه تصرفی در اصل آن، و مشخص کردن اینکه منافع آن در چه راهی صرف شود.
در تعریف «موقوفات» آمده است: تمام اموال و داراییهایی است که واقف آنها را وقف میکند. در واقع، رکن اصلی وقف همین موقوفات است و به سبب وجود همین موقوفات است که وقفنامه تنظیم و نوشته میشود. (فروزش، 1389، ص231)
چرایی نوع موقوفات حضرت علی
طبق گواهی تاریخ و اسناد و مدارک موجود، حضرت علی بیش از همه موقوفات داشتند، هم در میان افراد زمان خود و هم در میان سایر ائمّة معصوم.
پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است دربارة چرایی موقوفات آن حضرت نکاتی را متذکر شویم: اینکه چرا حضرت امام علی به این نوع موقوفات روی آوردند؟ آیا نیاز جامعة آن زمان اقتضا میکرد یا دلایل دیگری داشته است؟
حضرت علی گرچه در سنت گفتاری خود، همة فعالیتهای مفید اقتصادی، اعم از صنعت، تجارت، خدمات و کشاورزی را تشویق کرده، (محمّدی ریشهری، 1421، ج4، ص171-174)، اما شخصاً فعالیت کشاورزی را برگزیدهاند.
برای این انتخاب، دستکم سه علت میتوان ذکر کرد:
اول. شرایط محیطی و اقتصادی مدینه؛ برخلاف شرایط مکّه، که با تجارت و دامپروری سازگاری بیشتری داشت و به همین سبب، مردم آنجا بیشتر در این دو رشته به فعالیت میپرداختند، مدینه به سبب داشتن خاک حاصلخیز و آب و هوای مساعد، با زراعت بیشتر مناسبت داشت. پیامبر اکرم هم پس از مهاجرت به مدینه، به قریشیان فرمودند: «ای جماعت قریش، شما دامپروری را بیشتر دوست دارید؛ از آن بکاهید. شما اکنون در سرزمینی قرار گرفتهایدکه بارش کمتری دارد، پس زراعت کنید؛ زیرا زراعت مایة برکت است، و در آن از ابزار شخم زیاد استفاده کنید.» (بیهقی، 1414، ج6، ص229)
دوم. نقش زیربنایی کشاورزی و باغداری و احداث نخلستانها در توسعة اقتصادی آن
زمان؛ در حدیثی از امام صادق نقل شده است که فرمودند: «مردی نزد علی - - کیسهای
از هستة خرما دید و پرسید: یا علی، اینهمه هستة خرما را به چه منظور جمع کردهاید!؟
حضرت پاسخ دادند: همة اینها انشاءالله درخت خرما خواهد شد. راوی میگوید: که امام آن هستهها را کاشتند و نخلستانی ایجاد کردند و سپس آن را بر فقرا و فی سبیلالله وقف نمودند.» (کلینی، 1401، ج7، ص543 / حرّ عاملی، 1409، ج13، ص303 / مجلسی، 1403، ج41، ص39 / نوری، 1418، ج2، ص512)
سوم. سازگاری آن با قاعدة رفتاری آن حضرت؛ ظاهراً تردیدی در این وجود ندارد که فعالیت کشاورزی با وجود فایدة زیاد اجتماعی آن، به ویژه فراهم نمودن نیازهای حیاتی اقشار کم درآمد، از نظر اقتصادی دارای سودآوری کمتر و از نظر اعتبارات اجتماعی و عرفی دارای منزلت کمتر و به همین سبب، کاری پرزحمت و کمسود، ولی در عین حال، پر خیر و برکت به شمار میآید. از اینرو، انتخاب چنین فعالیتی برای آن حضرت کاملاً طبق قاعده بود. امام باقر در این زمینه فرمودند: «حضرت علی همواره از میان دو کاری که هر دو مرضی پرورگار بود کاری را انتخاب میکردند که تحمّل آن دشوارتر بود». (محمّدی ریشهری، 1421، ج8، ص227)
موفقیتهای اقتصادی امام علی نشان میدهد که ایشان در کار تولید، از دانش و مهارت بالایی برخوردار بودند. ایشان با یک بررسی مختصر، وجود منابع عظیم آب در مناطق گوناگون را به درستی تشخیص دادند و در مدت نسبتاً کوتاهی قریب صدها حلقه چاه در مدینه و مناطق دیگر حفر کردند.
اهمیت حفر چاه در عربستان
عربستان از مناطق کم باران جهان است و بیابانها و کویرهای گستردهای دارد که در بیشتر فصلهای سال، آفتاب گرم و سوزان برآن میتابد و شرایط زیست گیاهان، حیوانات وآدمیان را دشوار میسازد. در سرزمینهایی از این قبیل، استخراج آبهای زیرزمینی از طریق حفر چاه، احداث چشمه و قنات مناسبترین راه برای به دست آوردن آب است، و میتوان گفت: در اینگونه اقلیمها، چاه سهم عظیمی در تمدن بشری داشته است. از اینرو، ساکنان عربستان به خوبی به تأثیر مهمی که چاه میتواند در زندگی آنان داشته باشد پی برده بودند، آنان برای ادامة زندگی، از آب چاه استفاده میکردند و اطراف چاهها را برای سکونت خود برمیگزیدند و گاه برای تصرف و تملّک چاهها، جنگهای خونینی به راه میانداختند.
چاهها به اندازهای برای آنان اهمیت داشت که بسیاری از مسائل فرهنگی آنان به گونهای به آنها مرتبط بود، برای نمونه؛ آنان بسیاری از چاهها را به اسامی قبیلهها، مکانها و اشخاص نامگذاری میکردند.
در آن روزگار، عرب چند مشکل اساسی دربارة چاهها داشت که مهمترین آنها عبارت بود از:
1. نداشتن ابزار مناسب برای حفر چاه و آشنا نبودن با شیوههای کندن آن؛
2. فقدان قانونی که با آن بتوان مسائل حقوقی چاهها را مشخص کرد؛ یکی از علل جنگهای خونینی که گاه بر سر تصرف چاهها به راه میافتاد به همین نکته بازمیگشت.
3. رعایت نکردن مسائل بهداشتی.
پس از ظهور اسلام، مشکلات یاد شده به میزان گستردهای حل شد، اما مهمترین مشکل، یعنی کمبود چاههای آب همچنان برای جامعة اسلامی باقی ماند؛ زیرا ابزار چاهکنی بسیار ساده و حفرچاه ـ به گونهای که به آب برسد و نیاز مردم را برآورده سازد ـ در زمره اعمال دشوار به شمارمیرفت. برای حل این مشکل، به مردانی پولادین نیاز بود که پا در صحنه بگذراند و با عزمی راسخ و همتی والا، زمینهای خشک را تا اعماق حفر کنند و با بیرون آوردن آب، به زمین خرّمی و سرسبزی ببخشند و کام تشنة آدمیان، حیوانات و گیاهان را سیراب سازند. امیرالمؤمنین حضرت علی از جملة این مردان بزرگ، که پیوسته به دنبال خدمت به خلق به منظور رفع نیازهای آنها بودند.
انگیزههای حضرت علی از حفر چاه
از بررسی تاریخ و روایات، نتیجهگیری میشود که حضرت علی انگیزههای ذیل را از حفر چاه دنبال میکردند:
موقوفات حضرت علی
بر اساس شواهد تاریخی، حضرت علی در سالهای پایانی عمر با برکت خویش، تمامی اموال و داراییهای خود را در راه خدا و کمک به فقرا و نیازمندان وقف نمودند که این اموال علاوه بر چاهها و چشمهها و نخلستانها و باغهایی که حضرت به دست مبارک خویش حفر و احداث نمودند، املاک و خانهها و مساجد متعددی را هم شامل میگردید که البته در وقفنامههای متعددی که از حضرت به جای مانده، اسامی موقوفات ایشان ذکر شده است. برای مثال، حضرت در وقفنامهای، خانهای در محلة بنی زُریق را وقف خالههای خود نمودند و نیز آن حضرت متن وقفنامة چاه ابینَیزَر را همان هنگام که آب از آن جوشید، با درخواست قلم و کاغذ، به دست مبارک خود نگاشتند. و در آخرین وقفنامهای که حضرت به دست مبارک خویش نوشتند، اسامی تعدادی از موقوفات خود را نام بردند که توضیح آن در ادامه ذکر خواهد شد.
قابل ذکر است که موقوفات حضرت علی شامل چاهها، چشمهها، نخلستانها و مزارع؛ املاک و خانهها؛ مساجد است که به صورت مختصر معرفی خواهد گردید. در ذیل، ابتدا موقوفات آن حضرت، که نام آنها در وقفنامة ایشان آمده است، ذکر خواهد شد و سپس سایر موقوفات ایشان بر اساس اسناد و مدارک موجود، بررسی خواهد شد.
1. چاهها، چشمهها، نخلستانها و مزارع
الف. ینبُع: نام منطقهای است در 165 کیلومتری غرب مدینه؛ شهری بین مکه و مدینه از بلاد بنیحمزه در ساحل دریای سرخ و آن را به سبب چشمههای فراوانش به این نام خواندهاند. (یاقوت حموی، 1399، ج1، ص658) ینبع قلعهای است که در آن، آب روان و مزرعة بسیار وجود داشته و از فضای پردرخت و نخلستانها و آبهای گوارای آن استفاده میکردند. اکنون بندر بزرگی است و نُه منزل از مدینه به طرف مکّه فاصله دارد. این منطقه به دارا بودن آب زیرزمینی بسیار و کیفیت خوب برای زراعت و درختکاری و داشتن زمین مناسب برای کشت و کار و باغداری، معروف بوده است. ابنشهرآشوب تعداد چاههای امیرالمؤمنین را در ینبُع بالغ بر یکصد حلقه ذکر نموده است. (ابنشهرآشوب، 1404، ج2، ص132) البته برخی تعداد چشمههای آن را تا 170 حلقه ذکر کردهاند. (مجلسی، 1403، ج41، ص32)
عمده فعالیتهای اقتصادی امام علی طی 25 سال خانهنشینی ایشان در منطقه ینبُع به وقوع پیوسته است. پس از وفات امام علی این منطقه تحت اختیار اولاد امام حسن قرار گرفت. نام «ینبُع» در کتب تاریخ، سیره و جغرافیا با نام امام علی عجین شده است. از برخی شواهد تاریخی برمیآید که نام «ینبُع» را امام بر این منطقه نهادند. (ابنشهرآشوب، ج2، ص132)
امام صادق میفرمایند: «در زمانی که رسول خدا اراضی فیء را تقسیم کردند، زمینی هم نصیب علی گردید. ایشان در این زمین، چاهی حفر کردند که آب از درون آن مانند جوشیدن خون از گردن شتر میجوشید، و به همین مناسبت، نام ینبُع را ـ به معنای جوشیدن آب از زمین ـ بر آن نهادند.» (کلینی، 1401، ج7، ص54)
دربارة چگونگی تسلّط امام علی بر این منطقه، روایات متعددی رسیده است. ابنشَبَّه میگوید: هنگامی که رسول خدا ینبُع را گرفتند، آن را به کُشد بن مالک جُهَنی اقطاع[1] نمودند، کُشد گفت: یا رسولالله، من در حال پیری هستم، آن را به برادرزادهام به اقطاع دهید. پیامبر به اقطاع به او دادند. پس از آن، عبدالرحمان بن سعد بن زراره انصاری آن را به 30 هزار درهم از او خرید و به آنجا رفت، ولی وی در آن جا با بادهای شدید و سختیهای فراوان مواجه گردید و قصد ترک آن را نمود. به هنگام بازگشت در نزدیکی ینبُع با علی بن ابیطالب7 مواجه گردید. امام از او پرسید: از کجا میآیی؟ جواب داد: از ینبُع میآیم و از آن بیزار شدهام. امام سؤال کردند: آیا قصد فروش آن را نداری؟ من آن را به قیمت خرید، از تو میخرم، گفت: مال تو باشد، پس از آن، امام به آنجا رفتند. ( ابنشَبَّه،1410، ج1، ص219)
از تاریخ شروع اقامت امام علی در ینبع اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی از شواهد تاریخی چنین به دست میآید که این امر در اوایل دورة خلفا اتفاق افتاده و تا نزدیکی زمان خلافت آن حضرت تداوم یافته است.
چشمههای موقوفه حضرت علی در ینبُع عبارت بود از:
1. البُغَیبِغات (بُغَیبغه): «بُغَیبغه» چاهی است که آب آن نزدیک باشد، و به قولی، چاهی که به عمق یک قد یا در همین حد باشد. گویند: چاهی است نزدیک « رَشاء» در اطراف مدینه. (ابنشبه،1410، ج1، ص223)
اولین چشمهای که امام علی در ینبُع احیا کردند «بغیبغات» نام داشت. (همان، ص220) این چشمه، خود مشتمل بر چندین چشمة دیگر بود به نامهای خِیف[2] الأَراک، خِیف لَیلی، و خِیف بَسطاس. (سمهودی، 1403، ج3، ص277)
ابن شَبَّه بر اساس روایتی مینویسد: عبدالعزیز بن عمران، از سلیمان بن بلال، از جعفر بن محمّد، از پدرش نقل کرده است که گفت: چون آب از چشمههای بُغَیبِغَه جوشید به علی در اینباره مژده داده شد. فرمود: وارثان را خوشحال کند. سپس فرمود: این چاهها وقف بر بینوایان، در راه ماندگان و فقرا است که هر کدام نزدیکتر باشند بهره ببرند. (سمهودی، 1403، ج4، ص1150)
«بُغَیبِغَه» مزرعهای بود متعلّق به امام علی که امروزه به آن «ینبُع النَخل» میگویند. آن حضرت این مزرعه را وقف مسلمانان تهیدست کردند. (حرّ عاملی، 1409، ج19، ص196) واقدی مینویسد: میوههای بُغَیبِغَه در زمان علی به هزار وسق[3] رسید. (سمهودی، 1403، ج 2، ص 263) بُغَیبِغات از چاههایی است که علی خود حفر و اراضی آنها را آباد کردند و آنگاه آنها را وقف کردند. اینها همچنان در شمار صدقات و اوقاف ایشان بود تا هنگامی که حسین بن علی آنها را به عبدالله بن جعفر بن ابیطالب داد تا از محصولاتش بخورد و خرج و بدهی خود را از محل درآمد آن بدهد، بدین شرط که دختر خویش را به همسری یزید بن معاویهْْ بن ابیسفیان در نیاورد. عبدالله این چشمهها را به معاویه فروخت. این چشمهها همچنان در تصرف ماند تا هنگامی که بنیهاشم صوافی را در اختیار گرفتند. در این زمان، عبدالله بن حسن بن حسن دربارة چشمهها با ابوالعبّاس سفّاح، خلیفة عباسی، گفتوگو کرد و خلیفه آنها را به اوقاف یا همان صدقه به علی بن ابیطالب برگرداند. این چشمهها وقف ماند تا آنکه ابوجعفر منصور در دوران خلافت خود، آنها را تصرف کرد. هنگامی که مهدی عبّاسی به خلافت رسید حسن بن زید در اینباره با او گفتوگو کرد و تاریخ این اوقاف را برای او بازگو نمود. مهدی خلیفة عباسی نیز به زُفَر بنِ عاصم هلالی، که کارگزار او در مدینه بود، نامه نوشت و وی این چشمهها را همراه دیگر اوقاف علی برگردانید. (ابنشَبَّه،1410، ج1، ص221)
متأسفانه از سرانجام این موقوفه پس از آن اطلاعی در دست نیست.
2. العِینُ أبی نَیزَر: چشمة معروف دیگری در ینبُع «عین أبینَیزَر» نام دارد که حضرت این چشمه را به نام «أَبینَیزَر»[4] که از بردگان آزاد شدة ایشان است، نامیدند. (سمهودی، 1403، ج1، ص127) خود أَبینَیزَر ماجرای احیای این چشمه را چنین گزارش کرده است:
من در دو زمین زراعی امام علیبن ابیطالب به نام «عین ابینیزر» و «بُغَیبغه» مشغول کار بودم که امام به آنجا آمدند و به من فرمودند: آیا غذایی داری؟ گفتم: غذایی است که برای امیرمؤمنان نمیپسندم؛ کدویی است که از همین جا کنده و با روغن پیه نامطبوعی سرخ کردهام. فرمودند: همان را بیاور. سپس حضرت برخاستند، بر لب جوی رفتند، دست خود را شستند و اندکی از آن غذا میل کردند و باز بر لب جوی رفتند و دستهای خود را با خاک و شن کاملاً تمیز شستند. آنگاه دستها را مشت کردند و مشتی آب از همان جوی نوشیدند و فرمودند: ای ابانیزر، کف دستها پاکیزهترین ظرفهاست؛ آنگاه با همان تری دست، بر شکم کشیدند و فرمودند: هر که با خوردن مال حرام، آتش در شکم خود کند از رحمت حق به دور است. سپس کلنگ را برداشتند و به درون چاه رفتند و مشغول کندن شدند، ولی آب برنیامد، از آنجا بیرون آمدند، در حالی که پیشانی مبارکشان خیس عرق بود. عرق از پیشانی پاک کردند و باز کلنگ را برداشتند و به درون چاه رفتند و پیوسته کلنگ میزدند، به حدی که صدای نفس مبارکشان به گوش میرسید. ناگاه آب فوران کرد و مانند گردن شتر از زمین بیرون جست، امام به سرعت از چاه بیرون آمدند و فرمودند: خدا را گواه میگیرم که این چشمة آب، صدقه است. کاغذ و قلم برایم بیاور. من به سرعت کاغذ و قلم آوردم. حضرت نوشتند: «به نام خداوند بخشندة مهربان. این چیزی است که بندة خدا علی، امیرمؤمنان صدقه داده است. این دو چشمه به نامهای «عین ابینیزر» و «"بُغَیبغه» را بر فقرای مدینه و در راهماندگان وقف نمودم تا بدین وسیله، در روز قیامت چهرة خود را از آتش دوزخ مصون دارم. کسی حق فروش و بخشش آنها را ندارد تا آنگاه (یعنی قیامت) که خدا وارث آنها شود و خدا بهترین وارثان است، مگر آنکه حسن و حسین بدانها محتاج شوند که ملک خالص آنها خواهد بود و هیچکس دیگر حقّی در آنها ندارد.» (کلینی، 1401، ج7، ص54)
چشمة ابینیزر در نزدیکی بُغَیبغه قرار داشته است و صیغة صدقات این دو چشمه با هم توسط حضرت علی خوانده شده و برای فقیران اهل مدینه و در راهماندگان وقف شده است. از آنرو که ابینیزر در زمین و مزرعههای این چشمه کار میکرده، «چشمة ابینیزر» نام گرفته است؛ چه اینکه در وقفنامه حضرت هم تصریح شده است که ابینیزر در آنجا پنج سال کار کند و از درآمد آن، زندگی خود و خانوادهاش را تأمین نماید.
3. العِینُ البُحَیر: ابنشَبه مینویسد: اموال علی در یَنبُع چشمههای پراکندهای است. از جملة آنها چشمهای است به نام "عین البُحَیر". (ابنشبه، 1410، ج1، ص222)
4. العین نوُلاَ: ابنشَبه مینویسد: از موقوفات علی در یَنبُع چشمهای دیگر است به نام «عین نولا»، که امروز آن را «عَدَر» میگویند و همان است که گفتهاند: علی ـ علیهالسلام ـ با دستان خود، در آن کار میکرد. در جوار همین چشمه و در همین محله، مسجدی است که رسول خدا ـ صلیالله علیه وآله ـ در راه ذیالعشیره و هنگامی که برای رویارویی با کاروان قریش عازم آنجا بودند در آن نماز گزاردند. (همان)
5. العِینُ الحَدَث: ابنشَبه مینویسد: برای علی است، نهری از چشمهای به نام «عین الحدث» در یَنبُع. (همان)
6. العِینُ العُصَیبِه: ابنشَبه مینویسد: علی در یَنبُع چشمهای به نام « العُصَیبِه» داشت که شامل باریکههایی از اراضی موات بود. (همان)
حضرت در وقفنامة خود، به چاه و چشمههای وقف شده در ینبُع اشاره نموده و میفرمایند: چاه و چشمههایی که در یَنبُع داشتم و به نام من شناخته میشود و همچنین اراضی اطراف، همه صدقهاند و غلامانی که در این اراضی کار میکنند همه وقف هستند غیر از «رباح» و «ابینَیزَر» و «جبیر» که اینان آزادند. کسی بر آنان حقی ندارد و آنان وابستگان من هستند و پنج سال در این چاه و مزرعه کار میکنند و خرجی و روزی خود و روزی کسانشان از عایدات همین املاک داده شود. (کلینی ، 1401، ج7، ص49 / طوسی، 1401، ج9، ص146 /ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
بر اساس روایات، میزان محصولاتی که از این چشمهها و چاهها به دست میآمد زیاد بود. برای مثال، واقدی درآمد حاصل از میوههای بُغَیبِغَه را افزون بر هزار وسق برشمرده است. البته دربارة ارزش مجموعة این املاک اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما از روایتی که دربارة عین ابینیزر وارد شده تا حدی میتوان به ارزش بالای آنها پی برد. ابومحلم محمّدبن هشام میگوید: زمانی امام حسین بدهکار شد، معاویه دویست هزار دینار برای خرید عین ابینیزر نزد امام فرستاد و ایشان از فروش آن خودداری نموده، فرمودند: پدرم آنها را صدقه داد تا چهرة خود را از آتش دوزخ مصون دارد و من آنها را به هیچ قیمتی نخواهم فروخت. (مبرّد، 1413، ج3، ص1128)
ابنشَبه دربارة سرانجام چاهها و چشمههای وقف شده در یَنبُع مینویسد: از آب این چشمهها، شربهایی در دست برخی اقوام است و برخی مدعیاند کارگزاران اوقاف آنها را به ایشان دادهاند. کسانی هم که این حق شربها را در اختیار دارند مدعی مالکیت آنها هستند. در این میان، تنها «عین نولا» در شمار خالصههاست، مگر چند نخلی در همین عین نولا که در دست زنی به نام «بنت یعلی» وابستة علی بن ابیطالب است. (ابنشبه،1410 ، ج1، ص220)
لازم به ذکر است که آنچه ابنشبه دربارة سرانجام موقوفات حضرت ذکر کرده مربوط به زمان حیات خود مؤلف بوده (173- 263ق) و پس از او در هیچ کتابی از سرانجام و عاقبت موقوفات آن حضرت، سخنی به میان نیامده است.
ب. وادی ُالقُرَی: «وادی القری» از توابع خیبر و شهر آبادی است که نخلستانهای بسیار و باغها و چشمههای فراوان دارد. (یاقوت حموی، 1399، ج6، ص348)
بر اساس برخی روایات، منطقة وادی القری در سال هفتم هجری به طریقی مشابه خیبر فتح گردید و با قراداد مشابهی در دست یهودیان قرار گرفت و در زمان عمر، بین فاتحان آن تقسیم گردید و سهمی از آنجا به امام علی تعلّق گرفت. حضرت علی در زمان پیامبر اکرم مالک برخی چشمهها و مزرعههای این وادی بودند (سمهودی،1403، ج1، ص327) که در وقفنامة خود به آنها اشاره نمودهاند: «آنچه در وادی القری داشتهام یک سوم آن به اقطاع از آن فرزندان من است و غلامان در این املاک، صدقهاند. (کلینی،1401، ج7، ص49 / طوسی، 1401، ج9، ص146 /ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
1. العِینُ المَواَت: ابنشبه مینویسد: همچنین علی در وادی القری چشمهای به نام «موات» داشت. به روزگار فرمانروایی عبّاس بن حسن، این چشمه در اختیار دو تن به نامهای مصدر کبیر (وابستة حسن بن حسن) و مروان بن عبدالملک بن خارست بود، حمزة بن حسن دربارة این ملک برضد این دو اقامة دعوی کرد. به سود حمزه حکم کردند و در نتیجه، این ملک نیز در شمار اوقاف قرار گرفت.» (ابنشبه، 1410، ج1، ص224)
2. العِینُ الناَقَه: یکی دیگر از اوقاف و صدقات حضرت علی است که در وادی القری واقع شده است. این ملک را «العین الحسن» هم میگویند و در «بیره»، از سرزمین «عُلا»[5] قرار دارد. در روزگاران اخیر (به نقل از ابنشبّه) این ملک در دست عبدالرحمان بن یعقوب بن ابراهیم بن محمّد بن طلحه تیمی بود و حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عبّاس بن علی به روزگار فرمانروایی برادرش عبّاس بن حسن بر ضدّ او اقامة دعوی کرد و مدعی وقف بودن آن شد. در اینباره، به نفع حمزه حکم کردند و این املاک درردیف اوقاف قرارگرفت. (همان، ص221)
3. وادی تُرعه: «تُرعه» نام درهای است که از طرف قبله به «وادی إضم»[6] میپیوندد و برخی آن را دنبالة إضم میدانند. (سمهودی، 1403، ج4، ص1161) همچنین گفته شده: صحرایی است در حدود «فدک»[7] دارای نخل و اندکی آب که از کوه ریزش میکند. ابنشبه مینویسد: علی در ناحیة فدک و میان دو «حره»[8] شرقی و غربی، یک وادی به نام «تُرعه» داشت که در آن نخلهایی چند و باریکهای از آب بود که در جوی کوچکی جریان مییافت و در شمار اوقاف او جای دارد. (ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
حضرت در متن وقفنامة خود، از این وادی نام برده و فرمودهاند: آنچه در وادی تُرعه داشتهام و نیز کسان این وادی وقف و صدقهاند، و البته برای زریق همان حق و پیمانی است که برای دیگر دوستانش نوشتهام. (کلینی، 1401، ج7، ص49 / طوسی، 1401، ج9، ص146 / ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
موقوفات حضرت علی در وادی ترعه عبارت بود از:
1. الاَسْحَن: ابنشبه مینویسد: برای علی، در وادی تُرعه در منطقة فدک، درهای است که به آن «الأَسحَن» گفته میشود و جزو موقوفات ایشان است و قبیلة بنیفزاره نسبت به آنجا ادعای ملکیت و اقامت میکردند و امروزه آن ملک در دست متولّیان وقف و جزو موقوفات است. (ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
4. القُصَیبَه: نام درهای است بین مدینه و خیبر و پایین دست وادیالروم و حوالی آن. (یاقوت حموی، 1399، ج10، ص1220) ابنشبه در کتاب خود مینویسد: باغی است در حدود فدک در بالای «حَرّه رَجلَاء»[9] که به آن «القُصَیبَه» گفته میشود و جزو موقوفات علی است. عبدالله بن حسن بن حسن این ملک را به بنیعمیر ـ همپیمان عبدالله بن جعفر ـ واگذار کرد، مشروط به اینکه هرگاه محصول آن به 30 صاع ـ به صاعهای قدیم ـ بالغ گشت، یک ثلث آن صدقه باشد و پس از انقراض بنیعمیر به موقوفات برگردد. این ملک امروزه بر همین حال، در دست متولّیان وقف است. (ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
د. اُذَینَه:[10]نام یکی از وادیهای «قَبَلیه» در اطراف مدینه است. (یاقوت حموی، 1399، ج4، ص320) املاک و بردگان آنجا صدقهاند؛ چنان که در متن وقفنامة حضرت اینگونه آمده است: «آنچه در "اُذَینَه" داشتهام و نیز کسانش وقف و صدقهاند. (ابن شبه نمیری، 1410، ج 1، ص 225) از نوع املاک، تعداد و چگونگی و سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
هـ) فَقیر (فَقْرَین): «فَقیر» به معنای چاه یا چالهای است که برای کار گذاشتن نخل حفر میکنند. (یاقوت حموی، 1399، ج7، ص452) «فقیر» اسم دو مکانی است در عالیه نزدیکی مدینه که آنها را «فقرین» مینامند و پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین بخشیدند (ابنشبه، 1410، ج1، ص226) و جزو موقوفات امام علی است و حضرت در وقفنامة خود، از آن نام برده و فرمودند: فَقیر ـ همچنان که میدانید ـ از آن من بوده و وقف در راه خداست. (کلینی، 1401، ج7، ص49 / طوسی، 1401، ج9، ص146 / ابنشبه، 1410، ج1، ص225)
این زمین حاصلخیز در عصر ما نیز معروف است و به زبان محلّی «الفُقَیر» نامیده میشود. (نجمی، 1380، ص232)
سایر موقوفات حضرت علی عبارت است از:
و. حَرّة الرَجلاء (حَرَّةُ رَجلی): «حره» به معنای سنگلاخ است و «حرةُ الرَجلاء» نام سنگلاخی است در دیار بنیالقین بن جسر، میان مدینه و شام. از آن روی بدین نام خوانده شده که راه رفتن در آن دشوار است و باید قدم به قدم جلو رفت. در صحاح آمده است: «حره الرجلاء» زمینی صاف و پر از سنگ است و راه رفتن در آن دشوار. (سمهودی، 1403، ج2، ص288)
1. ذاتُ کَمات: ابنشبه مینویسد: ذاتُ کمات چهار چاه است در حَرةُ الرَّجلاء به نامهای «ذوات العشراء»، «قعین»، «معید» و «رعوان» که مجموعاً از جمله موقوفات علی است. (ابنشبه،1410، ج1، ص222)
2. الأحْمَر: نام کوهی است بالای قعیقعان در مکه که در دوران جاهلیت «اعرف» نام داشت. (یاقوت حموی، 1399، ج1، ص165)
ابنشبه مینویسد: در حرةُ الرَجلاء از ناحیة شعب زید یک وادی به نام «الأَحمَر» که یک بخش آن موقوفه است و یک بخش آن هم با بخشش علی ـ علیهالسلام ـ به آلمناع از طایفة بنیعدی تعلّق یافته است؛ و همة این ملک در دست آنها بود تا اینکه حمزة بن حسن با آنها مخاصمه کرد و نصف آن را گرفت. (ابنشبه،1410، ج1، ص224)
3. البَیضاء: ابنشبه مینویسد: همچنین در حَرة الرجلاء یک وادی که به آن «البَیضاء» گفته میشود و در آن چند مزرعه و چند قطعه اراضی واگذاشته وجود داشت، اینها نیز جزو موقوفات او (حضرت علی) است.» (ابنشبه،1410، ج1، ص222)
ز. عُبّادان: در روایت ابنشهرآشوب تصریح شده که حضرت علی در «عُبّادان» در سمت غربی دجله و شمال بصره، که در جزیره بین دو نهر، قرار گرفته است، (یاقوت حموی، 1399، ج1، ص166)، چاهی حفر کرده و سپس وقف نمودند و این چاه تا مدتها وجود داشت و محل مراجعة مردم بود. (ابنشهرآشوب، 1404، ج2، ص132) از کیفیت و چگونگی و سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نشده است.
ح. أدْبِیه: ابنشبه مینویسد: برای او (علی) در «أدْبِیه» در صحرای «إضَم» در اطراف مدینه موقوفاتی است. (ابنشبه، 1410، ج1، ص222)
نام این ملک با اندک تفاوتی در اعراب، در متن وقفنامة حضرت به نام «أُذَینَه» آمده است. از کیفیت و چگونگی و سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
ط. بِئْر المَلک: ابنشبه از دیگر موقوفات حضرت علی از چاهی به نام «بئْر المَلک» در وادی قناة[11] در شمال مدینه نام برده است. (همان، ص223) از کیفیت و چگونگی و سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
ی. مزرعهای در عِینُ السُکر: ابنشبه مینویسد: علی در عین سُکر نیز مزرعهای موقوفه داشت. (ابنشبه، 1410، ج1، ص223)
از مکان جغرافیایی این مزرعه و همچنین کیفیت و چگونگی و سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی اطلاعاتی به دست نیامد.
ک. عَقیقُ الاَکبَر: معروفترین وادی مدینه، «وادی عقیق» است که گاه آب آن در برخی فصول بسیار فراوان است و آب مزارع غرب مدینه به سمت جنوب را تأمین میکند. این وادی را «وادی مبارک» نیز مینامند؛ زیرا رسول خدا نسبت به آن عنایت ویژه داشتند. یاقوت حموی وادی عقیق را به سه ناحیه: «صغیر»، «کبیر» و «اکبر» تقسیم نموده و «عقیق اکبر» را با «بئر علی» معرفی میکند و مکان آن را در بطن ذیالحَلیفه میداند. (یاقوت حموی، 1399، ج4، ص139) سمهودی نیز در ذکر حدود وادی عقیق، به نقل از مطری یک حد وادی عقیق را بئر علی علیا ـ معروف به «خلیقه» ـ و یک حد دیگر آن را بئر علی در «ذوالحلیفه محرّم» معرفی نموده است. (سمهودی، 1403، ج3، ص1041) با توجه به مجموعة این قرائن، میتوان گفت: چاههای مزبور در همین مکانی که اکنون به «آبار علی» معروف است و در کنار مسجد شجره واقع است، حفر گردیده بود. برخی تعداد چاههای امام در این منطقه را 23 حلقه ذکر کردهاند. (قائدان، 1374، ص403) از سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
ل. جُحفه: قریهای بزرگ، بین راه مدینه و مکّه که میقات اهل شام و مصر است. جُحفِه در روزگاران قدیم، «مَهْیَعَه» خوانده میشد[12] و آن منطقه را بدان علت که از آغاز غدیر خم تا ساحل دریای سرخ وسعت دارد، «مَهیَعَه» خواندهاند و سپس «جُحفِه» نامیده شد؛ زیرا سیل جُحاف آن وادی را از بین برد. جُحفِه به علت سابقة مهم تاریخیاش و به سبب موقعیتش، که در راه حرمین و مسیر هجرت پیامبر اکرم قرار گرفته و بدان سبب که میقات حاجیان است، اهمیت خاصی دارد. (یاقوت حموی رومی، 1399، ج2، ص111) ابنشهرآشوب این منطقه را جزو موقوفات حضرت علی دانسته است. (ابنشهرآشوب، 1404، ج2، ص115) از سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
م. سُوَیعه (سُوَیقه): نام مکانی است نزدیک مدینه و آلعلی در آن جا سکونت داشتند و از جمله موقوفات امیرالمؤمنین علی بود. (یاقوت حموی، 1399، ج3، ص386)
ابن ابیالحدید در شرح نامة 24 نهجالبلاغه مینویسد: همگان میدانند که علی ـ علیهالسلام ـ با دسترنج خود و به تن خویش در«مدینه»و«ینبُع» و«سُویعه»، آبهای فراوانی استخراج و زمینهای بسیاری را احیا و آباد نموده است و سپس آنها را از تملّک خود بیرون کرده و به عنوان صدقة جاریه برای مسلمانان وقف نموده است.
ابن شهرآشوب نیز مینویسد: حضرت علی ـ علیهالسلام ـ در این منطقه (سُوَیعه) چاهها و چشمههای موقوفهای داشته است. وی در ادامه اضافه میکند که حضرت چاههای دیگری نیز داشته که حضرتش وقف کرده است:
ن. چاههایی در راه مکه؛ س. چاهی در مدینه نزد مسجد فتح؛ ع. چاهی در راه مدینه؛
ف. چاهی در کوفه؛ ص. چاهی در بصره؛ (ابنشهرآشوب، 1404، ج2، ص132) از سرانجام این موقوفات در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
2. مساجد وقفی حضرت علی
از دیگر موقوفات حضرت علی که ابن شهرآشوب در کتاب خود به آنها اشاره نموده؛ مسجد است. وی مینویسد: طبق گواهی تاریخ، مسجد نخستین رقبة وقفی بوده است که در فرهنگ اسلام مطرح شده و از بدو ورود پیامبر اکرم، به مدینه، صیغة وقف بر قطعه زمینی جاری شد که بعدها در محل آن، مسجدی احداث شد. در دوران حضرت علی نیز این سنّت حسنه ادامه یافت. حضرت علاوه بر مشارکتی که در ساختن سایر مساجد مانند مسجدالنبی داشتند، بیش از شش باب مسجد نیز خود مستقلاً بنا کردند و وقف نمودند که عبارتند از:
الف. مَسجِدُ الفَتح: این مسجد در مدینه، در مکانی که دعای پیامبر برای پیروزی مسلمانان در جنگ خندق به اجابت رسید، واقع شده است. (یاقوت حموی، 1399، ج9، ص120) از سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
ب. مَسجِدُ الجَاِمعُ البَصرَه: از مکان دقیق این مسجد و سرانجام وقف آن، اطلاعی در دست نیست. (تأسیس و تعمیر مساجد از نشانههای ایمان به خدا و آخرت است و امیرمؤمنان7 مساجدی بنا کرده است که نام برخی از آنها در تواریخ اسلامی ضبط شده است. از آن جمله است: مسجد الفتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر حمزه، مسجدی در میقات، مسجدی در کوفه، مسجدی در بصره). (ر.ک . مناقب، ج1، ص323 / بحارالانوار، ج41، ص32)
ج. مسجدی در منطقة احد: این مسجد در مقابل قبر حمزه، عموی پیغمبر قرار گرفته است. (قائدان، 1386، ص211) از سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
د. مسجدی در میقات حج: از مکان دقیق این مسجد و سرانجام وقف آن، اطلاعی در دست نیست. (ر.ک . مناقب، ج1، ص323 / بحارالانوار، ج41، ص32)
ه .مسجدیدرکوفه:از مکان دقیق این مسجد و سرانجام وقف آن، اطلاعی در دست نیست. (همان)
و. مسجدی در عُبّادان: از مکان دقیق این مسجد و سرانجام وقف آن، اطلاعی در دست نیست. (ابنشهرآشوب، 1404، ج2، ص135)
3. املاک و خانههای موقوفة حضرت علی:
الف. خانهای در محلة بنی زُرَیق: یکی از حالات وقف خاص امام، وقف خانهای در مدینه در محلة «بنی زُرَیق» بر خالههای خود است.
از امام صادق نقل شده است که امیرالمؤمنین علی خانهای در محلة بنی زُرَیق داشتند و بدین صورت آن را وقف کردند: «به نام خدای بخشایندة مهربان. این است آنچه علی بن ابیطالب آن را در حالی که زنده و کامل بود، صدقه کرد. وقف نمود خانة خود را که در بنی زُرَیق قرار دارد، صدقهای که فروخته نمیشود و هبه نمیگردد تا خدایی که وارث آسمان و زمین است آن را وارث شود. و در این خانه، خالههای خود را سکونت داد مادامی که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتی مرگ آنها فرارسید برای محتاجانی از مسلمانان باشد». (حرّ عاملی، 1409، ج19، ص187) از سرانجام این موقوفه در کتب تاریخی چیزی ذکر نگردیده است.
آنچه ذکر شد اسامی موقوفاتی بود که در کتب تاریخی از آنها نام برده شده و شاید تعداد موقوفات آن حضرت بیش از اینها بوده و اسناد و مدارک آنها در طول تاریخ و گذر زمان (عمداٌ یا سهواً) از بین رفته باشد. حتی موقوفاتی که حضرت به صراحت، نام آنها را در وقفنامة خود آورده و صیغة وقف بر آنها جاری ساخته بود، در طول زمان و با روی کار آمدن حکومتهای گوناگون، بارها از عرصة وقف خارج و جزو اموال شخصی آنان گردید و متأسفانه اکنون نیز سرانجام هیچیک از موقوفات آن حضرت مشخص نیست.
نکتة حائز اهمیت در بررسی موقوفات حضرت، تأثیر موقوفات ایشان در تمدنسازی و پیشرفت و توسعة نظام اسلام است؛ نظامی که توسط پیامبر گرامی پایهریزی شد و در سنّت ایشان نمود پیدا کرد و پس از ایشان در کلام و سیرة ائمّة معصوم و بیش از همه در سیرة حضرت علی ظهور و بروز یافت.
اهتمام فوقالعاده امیرالمؤمنین به سنّت وقف، با توجه به درایت و حکمت بینظیر ایشان، حاکی از اهمیت این سنّت در مکتب اقتصادی اسلام است و با توجه به این رویکرد امام علی، شایسته است که به وقف به عنوان یک نهاد مؤثر اقتصادی توجه شود. ویژگی عمدة وقف این است که کارکردهای اقتصادی آن تا حد زیادی متفاوت از کارکردهای دو بخش مرسوم اقتصاد، یعنی بخش خصوصی و دولتی است؛ زیرا وقف به لحاظ ارتباط موارد مصرف آن با تأمین نیازهای دولتی، مشابه نهادهای بخش دولتی است؛ ولی از این نظر که منابع مالی و مدیریت آن اصالتاً به عهدة بخش خصوصی است، همانند نهادهای بخش خصوصی است. از اینرو، در اقتصاد جدید، اینگونه نهادها به عنوان بخش سوم اقتصاد شناخته میشوند.
سنّت حسنة وقف در مکتب اقتصادی اسلام، دارای امتیازات ویژهای است؛ زیرا اولاً، در جامعة اسلامی به سبب وجود انگیزههای معنوی و ایمان به جهان آخرت، زمینة مساعدی برای تثبیت این رفتارها وجود دارد. ثانیاً، این سنّت حسنه علاوه بر اینکه انگیزة نیرومند و مقدّسی را برای سرمایهگذاری بخش خصوصی به وجود میآورد، مهمترین هدف اقتصادی اسلامی، یعنی توزیع عادلانة ثروت و درآمد را نیز محقق میسازد. ثالثاً، وقف راهبرد اقتصادی مناسبی برای تحقق مردمسالاری دینی است و انتظار میرود با تقویت این نهاد، بسیاری از هزینههای دولتی توسط خود مردم تأمین گردد و زمینههای حضور دولت در اقتصاد به حداقل مقدار آن کاهش یابد. با وجود این، اطمینان از کارایی عملکرد این نهاد، در شرایط اقتصاد جدید، بررسیهای فقهی و کارشناسی تازهای را میطلبد.
جمعبندی و نتیجهگیری
اهتمام فوقالعاده امیرالمؤمنین علی به سنّت وقف، حاکی از اهمیت این سنّت در مکتب اقتصادی اسلام است و با توجه به این رویکرد امام علی شایسته است که به وقف به عنوان یک نهاد مؤثر اقتصادی توجه شود. با در نظر گرفتن این نکتة بسیار مهم که حضرت علی با توجه به نیاز جامعة اسلامی زمان خود و شرایط جغرافیایی قلمرو اسلامی صدر اسلام، با حفر چاه و احداث نخلستان و وقف آنها برای تأمین نیاز جامعة اسلامی اقدام نمودهاند، به تمامی مسلمانان و خیّران را به این مهم رهنمون شدهاند که متناسب با نیاز روز جامعه، داراییهای خود را وقف کنند.
امید است مردم جامعة اسلامی ما با تمسّک به سنّت و سیرة پیامبر گرامی اسلام و ائمّة اطهار به ویژه حضرت علی در انجام سنّت حسنه وقف ـ این امر انساندوستانه و خداپسندانه ـ علاوه بر احیای سنّت رسولالله و ائمّه اطهار گام مؤثری در راه رشد و گسترش فرهنگ اسلامی و در پرتو آن، هموار کردن راههای توسعة اقتصادی و برقراری عدالت اجتماعی بردارند. انشاءالله.
[1]. اقطاع/ اقطاعات اراضی مملوک دولتی است که دولت آنها را در برابر مالیاتی معیّن، برای استعدال در اختیار بعضی از شهروندان قرار میدهد، ولی مالکیت آن برای دولت باقی است. اما در اینجا، منظور مطلق واگذاری است. (دانش نامه فرهنگ لغات و اصطلاحات وقف، سیدجلیل محمدیخوانساری، قم، انتشارات اداره کل حج و اوقاف و امور خیریه، ۱۳۹۳)
[2]. خیف زمینی را گویند که از کوه پایینتر و از درههایی که گذرگاه سیلاب است، بالاتر باشد. (همان)
[3]. هر وسق معادل 60 من است. (همان)
[4]. ابینیزر از غلامان امام علی بود. وی فرزند نجاشی پادشاه حبشه بود که مسلمانان صدر اسلام به حبشه نزد او هجرت کردند. علی او را در مکه نزد تاجری دیدند. او را خریدند و به پاس خدمتی که پدرش نجاشی به مسلمانان مهاجر کرده بود، آزاد ساختند. گویند: پس از مرگ نجاشی، اوضاع حبشه آشفته شد و مردم آنجا هیئتی را نزد ابینیزر، هنگامی که در خدمت علی بود، فرستادند تا حکومت را به او بسپارند و تاج سلطنت بر سرش نهند و تسلیم بیچون و چرای او باشند، ولی او نپذیرفت و گفت: پس از آنکه خداوند نعمت اسلام را به من بخشید دیگر خواهان ملک و سلطنت نیستم. ابینیزر بسیار بلندقامت و زیباروی بود و مانند مردم حبشه سیاهپوست نبود، بلکه اگر کسی او را میدید مردی از نژاد عرب میپنداشت. (سمهودی،1403، ج2، ص1271)
[5]. عُلا [بر وزن شما] نام جدیدتر همان وادی القری است؛ نام ناحیهای است در وادی القری بین آن و بین شام. رسول خدا در راه رفتن به تبوک، در آنجا فرود آمدند و بعدها در مکان نماز ایشان، مسجدی ساخته شد. (یاقوت حموی، 1399، ج4 ، ص144)
[6]. اِضَم، نام یک وادی در مدینه است و از آن روی بدین نام خوانده شده که سیلها در آنجا به هم میپیوست. همین وادی در مدینه و از آنجا به سمت پایین قنات به این نام نامیده میشود. (سمهودی، 1403، ج2، ص247)
[7]. «فدک» قریهای است در منطقة حجاز که از آنجا تا مدینه نزدیک ۱۶۰ کیلومتر راه بود و مزارع و چشمه آبی در خود داشت. فدک در نزدیکی خیبر قرار داشت و با توجه به موقعیت استراتژیک خود، نقطة اتکای یهودیان حجاز به شمار میرفت. فدک پر از درختان نخل و چشمههای جوشان بود. زمینهای حاصلخیزی داشت و از منابع مهم درآمد در منطقة حجاز محسوب میشد. ارزش درختان نخل این ناحیه در آن زمان، با ارزش درختان نخل شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود. همچنین زمانی که عمر تصمیم گرفت اهل یهود را از عربستان خارج کند، مبلغ ۵۰ هزار درهم را بابت ارزش نصف فدک به آنان پرداخت کرد. روایات فراوانی گواه آن است که پیامبر فدک را به دخترش فاطمه بخشیده، و این موضوع در کتابهای تفسیر و حدیث و تاریخ و کلام و لغت موجود است و تعداد این روایات و مصادر نقل آنها به حدی است که جای تردید باقی نمیگذارد. (یاقوت حموی رومی، یاقوت، 1399، ج۴، ص۲۳۸)
[8]. «حره» به معنای سنگلاخ است.
[9]. نام سنگلاخی است در دیار بنیالقین بن جسر، میان مدینه و شام. (یاقوت الحموی، معجم البلدان، جلد٢، ص٢٤٦، ترجمه فارسی، جلد٢، ص١٦٩)
[10]. «أُذَینَه» مصغر «اُذُن» به معنای گوش است.
[11]. وادی قناة درهای است که در شمال مدینه، از شرق جریان پیدا کرده و تا قبور شهدای اُحُد امتداد مییابد. ابنشَبه آن را به نام «وادی الاحمر» معرفی کرده است. او در اینباره مینویسد: هنگامی که حمزه ـ رحمةالله ـ به شهادت رسید، او را در همان مکان در پایین «جبل رمات» که کوهی کوچک در میانه وادی احمر است، دفن کردند. (ابنشَبه، 1410، ج1، ص222)
[12]. «مَهْیَع» را مسیر فراخ و سرزمین وسیع میدانند.
[13]. ابن شهرآشوب مازندرانی، رشیدالدین محمّد بن علی، مناقب آل أبیطالب (المناقب لابن شهرآشوب)، ط. الثانیه، قم، المطبعه العلمیه، 1404، ج2، ص123.
[14]. قال علی{علیه السلام}: «لقد رأیتنی مع رسول الله صلی الله و علیه و آله و إنی لا ربط الحجر علی بطنی من الجوع و إن صدقه مالی لتبلغ أربعین ألف دینار»؛ علی{علیه السلام} فرمود: مرا در زمان رسول خدا صلی الله و علیه و آله میدیدی که از گرسنگی، سنگ بر شکم خود میبستم، در حالی که امروزه صدقه مالم بالغ بر چهل هزار دینار است. (شیبانی، احمد بن محمد بن حنبل، المسند، تحقیق: عبدالله محمد درویش، ج1، ص334، ح 1368 و ج 2، ص 712، ح 1218)