نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
پیش درآمد
بیتردید، در هر مکانی که جماعتی از شیعیان حضور داشتهاند، یکی از اموری که به آن اهتمام ورزیدهاند، یادبود و گرامیداشت حادثة عاشورای سال 61 هجری است؛ به گونهای که این امر بهمثابة بخشی از فرهنگ و هویت جوامع شیعی درآمده است. این رویداد چنان اثری در ذهن و خاطرة جامعة اسلامی و تأثیری ماندگار در تاریخ اسلام داشته است که حتی دیگر مسلمانان نیز در برپایی عزا بر مصایب خاندان پیامبر شرکت میجستند. از این روست که پس از حادثة شگرف و دردناک عاشورا، یاد و خاطرة این حادثة تاریخساز نهتنها بین شیعیان، که میان امت اسلامی، همچنان زنده، جاری و ساری است.
بنا بر گواهی نخستین اسناد مکتوب عاشورا، عزاداری برای شهیدان کربلا همزمان و پس از وقوع این حادثه آغاز شده است. طبری در تاریخ خود به عزاداری اسیران کربلا، عزاداری زید بن ارقم در مجلس ابن زیاد (طبری، 1939م، ج4، ص349) و عزاداری شامیان، خانوادة یزید و توابین (همان، ص353 و 456) اشاره میکند. اشتراک مسلمانان در عزاداری بر اهلبیت همچنین مدح و منقبت ایشان را در جاهای دیگر نیز میتوان سراغ گرفت. شاعران بسیاری، هم از شیعه و هم از سنی، سوگوارههایی در رثای اهلبیت سرودهاند که به فرقة خاصی اختصاص ندارد. میتوان این مطلب را در ادبیات ملل مسلمان نیز جستوجو و پیگیری کرد.
در سدة ششم هجری، بنا بر گزارش عبدالجلیل رازی قزوینی در کتاب نقض، شاهد عزاداری اهل سنت در مناطق مختلفیم که وی ضمن اشاره به آنها، اینگونه عزاداریها را جریانی طبیعی، انسانی و دینی نشان میدهد. وی همچنین از مجالس سوگواری دو واعظ معروف (علی بن حسین غزنوی و قطبالدین مظفر امیرعبادی) سخن به میان میآورد و اینکه تعزیت امام حسین، همهساله در روز عاشورا به بغدادْ تازه است، همراه با نوحه و فریاد. (قزوینی، 1358، ص370-373) شافعی نیز در رثای امام حسین و شهدای کربلا مرثیههای فراوان دارد. وی در آغاز یکی از این مرثیهها میگوید: (همان، ص370)
أبکی الحُسینَ و أرثی مِنهُ جَحجاحا |
مِن اهلبیت رَسولِ اللّه ِ مِصباحا |
برای حسین میگریم و برای او که آقای بزرگواری است مرثیه میسرایم. کسی که ازخاندان پیامبر خدا و چراغ هدایت است.
بزرگان شافعی و حنفی مذهب نیز دربارة شهدای کربلا، مرثیههای بیشماری دارند. خواجه ابونصر ماشاده، از شخصیتهای اهل سنت اصفهان، هرساله در روز عاشورا، آیین سوگواری امام حسین را با ناله و فریاد، بهپا میداشته است. در دارالخلافه بغداد نیز خواجه علی غزنوی حنفی، این آیین را پرشور برگزار میکرده است. عزاداری امام حسین با نوحه و فریاد، هرساله در روز عاشورا برگزار میشد و آیینی زنده بوده است. در همدان ـ که لشکرگاه ترکان سلجوقی بوده است ـ هرساله در روز عاشورا، مجدالدین مُذکِّر هَمَدانی، چنان مراسم سوگواری پرشوری برگزار میکرد که مایة تعجب قمیها شده بود.
مولوی، شاعر بلندآوازة قرن هفتم، در مثنوی خود به وجود عزاداری علنی در شهر حلب اشاره دارد: (مولوی، 1373، ص787)
ناله و نوحه کنند اندر بُکا |
شیعه، عاشورا، برای کربلا |
همچنین گفتنی است که وی غزل پرشور «کجایید ای شهیدان خدایی» را نیز در رثای شهیدان کربلا سروده است.
در این میان، شیعیان به دلیل رویکرد خاص اعتقادیشان به اهلبیت، اهتمام تام و ویژهای برای اقامة عزا بر شهیدان کربلا داشتهاند و در تمام نقاط دنیا یاد و خاطرة کربلا و عاشورا را زنده نگه میدارند. شیعیان افغانستان نیز از این امر مستثنا نبوده و نیستند. با تأملی در گذشتة تاریخی جغرافیایی سرزمینی که امروزه افغانستان نامیده میشود و در گذشته بخشی از خراسان تاریخی بزرگ بود این امر بهخوبی قابل پیگیری و اثبات است.
1. سیر تاریخ عزاداریهای حسینی در افغانستان
حادثة کربلا در ذهن و خاطرة مردم خراسان ـ که افغانستان امروزی را نیز شامل میشد ـ همانند شام و عراق تأثیرگذار بود و خراسانیان، بهویژه پس از شهادت یحیی بن زید (رضوی اردکانی،1361، ص559) یاد و خاطرة این رویداد بزرگ را زنده نگه داشتند. امروزه نیز آرامگاه امامزاده یحیی بن زید در مرکز ولایت سرپل در شمال افغانستان، زیارتگاه خاص و عام است.
در یک بررسی کلی تاریخی میتوان سیر عزاداری در افغانستان را در پنج مرحله پیگیری کرد:
در دورة اول میتوان به مراحل آغازین عزاداریها اشاره نمود که در مناطقی همچون سیستان، بلخ و جوزجان وجود داشت. این عزاداریها به گونة غیررسمی بوده و تا حدود قرن هشتم و دورة تیموریان ادامه داشته است. در عصر غزنویان، اگرچه سختگیریهایی بر شیعیان اعمال شد و مراسم آنان به محافل خصوصی راه یافت (ناصری داودی، 1378، ص30)، اما در همین دوره، بهویژه پس از سلطان محمود، سنایی غزنوی محرم و عاشورا را دستمایة اشعار خود قرار میدهد و سرودههای جانسوزی در شهادت امام حسین و یارانش میسراید. (سنایی غزنوی، 1362، ص470 و 450) این میتواند شاهدی بر امکان اقامة مجالس عزاداری توسط شیعیان در این دورة زمانی باشد.
عصر تیموریان خراسان، بهویژه از دورة شاهرخ را میتوان دورة دوم دانست. به طور کلی، در این زمان شیعیان در پیروی از عقاید و انجام شعایر خود آزادی عمل داشتند. در این دوره، عزاداریها رسمیتر شده، از فراگیری بیشتری برخوردار شدند. عزاداریها هم مشترک بودند و شیعه و سنی با هم عزاداری میکردند. با محبتی که تیموریان به اهلبیت پیامبر داشتند و احترام و منزلتی که به علما، عرفا و سادات نشان میدادند، عزاداری امام حسین که از سالها قبل در میان اهلسنت جای بازکرده بود، بهتدریج گسترش یافت و حتی به درون دربار تیموریان راه یافت. (سمرقندی، 1360، ص618 و 624/ خواندمیر، 1362، ج3، ص618 و 624) شواهد و قراینی را میتوان در تأیید این مدعا شمار کرد. از شرکت برخی شخصیتها و ارکان دولت تیموری و شعرسرودههای برخی از بزرگان این دوره، مانند جامی میتوان یاد کرد. عبدالرحمن جامی (817-898ق) با وجود داشتن مذهب حنفی، علاقة بسیار بهخاندان عترت داشته و اشعاری نیز دراینباره سروده است: (جامی، 1374، ص174)
کردم زدیده، پای سوی مشهد حسین |
هست این سفر به مذهب عشاق فرض عین |
خدام مرقدش به سرم گر نهند پای |
حقا که بگذرد سرم از فرق فرقدین |
جامی گدای حضرت او باش تا شود |
با راحت وصال مبدل عذاب بین |
در این برهة زمانی، شرایط شیعیان به گونهای بود که گاه به شکلی آشکار، آوردن نام دوازده امام را در خطبهها و منابر درخواست میکردند. (اسفزاری، 1338، ج2، ص328 و 329) محبت اهلبیت در دورة تیموریان چنان فراگیر شده بود که گریه برای امام حسین در هرات جانشین ذکر مجالس صوفیانه گردیده بود. (الشیبی، 1374، ص26) برخی سلاطین تیموری، مانند ابولقاسم بابر (852-861) سکه به نام دوازده امام زدند و آن را به هیچ روی منافی با مذهب تسنن و امام ابوحنیفه نمیدانستند. (سمرقندی، 1360، ج2، ص182 و 183) روضة الشهداء که شهرت فراوانی در افغانستان و آسیای میانه داشته است (آقابزرگ، 1403ق، ج11، ص۲۹۵)؛ در همین دوره به نگارش درآمد. نویسنده در مقدمة کتاب، وضعیت اجتماعی و شرایط مناسب فرهنگی خراسان برای اقامة عزاداری امام حسین را، از دلایل نگارش کتاب برمیشمرد. (کاشفی، 1334، ص12 و 13) بیتردید، موضوعات و مطالب آن در مناطق مختلف هرات و خراسان و قلمرو تیموری بیان و تبلیغ میشد که بعداً بنا به تقاضا مکتوب شده است. این کتاب نقش مهمی در معرفی اهلبیت، مصایب آنان و فراگیری مجالس عزاداری داشته است. (تقیزادة داوری، 1384، ص98)
این شواهد بیانگر این حقیقتاند که در دورة تیموریان، موفقیت شیعیان به گونهای بود که میتوانستند عقاید خود را آزادانه بیان کنند و به اقامة عزاداری برای امام حسین و شهدای کربلا بپردازند.
دورة سوم عزاداریها، پس از تیموریان است که تا اوایل دورة عبدالرحمنخان را دربر میگیرد. پس از تیموریان، بخشی از خراسان که امروزه افغانستان نامیده میشود، به سه بخش تقسیم شد و صفویان، شیبانیان و گورکانیان بر این مناطق مسلط گردیدند. (غبار، 1359، ص281) کابل نیز که در این نوشتار مورد نظر است، جزئی از قلمرو گورکانیان هند شد. (غبار، 1359، ص306) با توجه به رفتار همراه با ملایمت گورکانیان با تشیع، میتوان گفت که شیعیان کابل در سایة این سیاست گورکانیان، در برپایی مراسم عزای حسینی آزادی عمل داشته و با مانع چندانی روبهرو نبودهاند.
در دورههایی که صفویان و به دنبال آنان افشاریه بر قسمتهایی از سرزمینی که امروزه افغانستان نامیده میشود، تسلط یافتند، به دلیل نوع حکومتداریشان در مناطق خارج از ایران، حکام ولایات را از مردمان غیربومی انتخاب میکردند؛ چنانکه در قندهار گرگین گرجی را حاکم کرده بودند. این والیان، ناچار بودند تا با افراد قابل توجهی از ایل و تبار خود، اعم از مردان جنگی وخانوادههایشان به منطقة مأموریت خود بروند. از اینرو، در دورة صفویه و افشاریه با ورود و سکناگزینی دستههایی از اقوام و ایلات ایرانیتبار و شیعیمذهب روبهرو هستیم. اینان در مناطق گوناگونی، از جمله شهرهای کابل، قندهار، هرات و غزنین اقامت گزیدند و محلات خاصی را به خود اختصاص دادند. این گروه به همراه شیعیان بومی، جمعیت شیعی منطقة سکونت خود را تشکیل دادهاند.
میتوان گفت که این اقوام و گروهها نیز، همانند دیگر شیعیان، در برپایی مراسم و شعایر مذهبی خود، از جمله عزاداری سیدالشهداء، هم اهتمام و هم به دلیل تسلطشان، آزادی عمل داشتند. اینان در شهرهای یادشده با شیعیان هزاره یا مستقل از آنان، مجالس عزا برپا میکردند. تکیهخانهها و عزاداریهای قزلباشهای کابل که عمدتاً در دو محلة چنداول و مرادخانی ساکن بودند، از دیرباز در این شهر شهره بوده است. گمان برده میشود که بسیاری از نشانههای عزاداری، مانند زنجیرزنی، علمکشی و گهواره، توسط اینان از اصفهان به افغانستان آمده باشد.
پس از اقدام احمدشاه ابدالی در ایجاد ساختار سیاسی جدید و مستقل از ایران (1747-1775م)، همچنان شاهد بهکارگیری عناصر ایرانیتبار و شیعه در ادارة حکومت وی هستیم؛ به گونهای که حتی بدنة اصلی گارد حفاظت شاهی را قزلباشها تشکیل میدادند. (فرهنگ، 1380، ج1، ص136) حتی در عصر دوستمحمدخان، بنا به گزارش چارلز میسن انگلیسی که در آن زمان در کابل بهسر میبرده شیعیان جمعیت قابل توجهی را در کابل تشکیل میدادند و میریزدانبخش بهسودی از سران مشهور هزاره، از قدرت و نفوذی فوقالعاده برخوردار بود؛ به گونهای که به گمان چارلز میسن، چنانچه اراده میکرد، میتوانست موقعیت دوستمحمدخان را بهخطر اندازد. (نائل، 1372، ص149 و 154) با توجه به این گزارش میسن و جایگاه قزلباشان در دستگاه حکومتی و نزدیکی آنان به حکومت، میتوان گفت که شیعیان در افغانستان، بهویژه در کابل ـ که از عهد تیمورشاه درانی (1775-1793م) پایتخت کشور شد ـ در برپایی شعایر مذهبی خود آزادی عمل داشتند، و گزارشی مبنی بر منع آنان از برپایی شعایرشان در منابع نیامده است. از غائلهای که برضد شیعیان کابل (1803م) در زمان شاهمحمود بهوقوع پیوست، و شاه و وزیرش فتحخان به گونهای آشکار جانب شیعیان را گرفتند، میتوان موقعیت خوب شیعیان کابل را در این دوره بهخوبی دریافت. در اواخر دورة اول حکومت شاهمحمود، مخالفان وی برای سرنگونی او، قزلباشهای کابل را ـ که شیعهمذهب بودند و طی نیمقرن حکومت ابدالیان، اردوی خاصة پادشاهی را تشکیل میدادند و در مقام دبیر و مستوفی مشغول بودند و به نوعی از پایههای استحکام شاه بهشمار میآمدند ـ به بهانهای مورد حمله و تعرض قرار دادند. آنان با همراهی میرواعظ، روحانی معروف وقت کابل، با تهییج احساسات مذهبی عامه، مردم و حتی سربازان اردوی شاهی را به تعرض برضد قزلباشهای شیعه واداشتند. شاهمحمود در این میانه جانب قزلباشها را گرفت؛ ولی تلاشهای وی و وزیرش فتحخان به جایی نرسید و خود وی هم از قدرت بهزیر کشیده شد. (فرهنگ، 1380، ج1، ص200-201/ کاتب هزاره، 1372، ج1، ص66/ الفنستن، 1388، ص524 و 525)
بهنظر میرسد، این شرایط کمابیش تا اوایل دورة عبدالرحمنخان وجود داشته است. بنا به گزارش نویسندة عین الوقایع، که خود شاهد عینی بود، این امیر در سالهای نخستین زمامداری خود (1886م)، همانند دیگر زمامداران افغانستان در مراسم عزاداری شیعیان شرکت میجست و حتی از بیتالمال به تکیهخانهها برای مصارف عزاداری کمک میکرد. (هروی ریاضی، 1369، ص175)
دورة چهارم عزاداری، از برخورد خشن و وحشیانة عبدالرحمنخان (1880-1901) با شیعیان و مردم مناطق هزارهجات (فرهنگ، ص399 تا 404) آغاز میشود و تا زمان صدارت شاهمحمود (1947م)، عمو و صدراعظم ظاهرشاه، بهطول میانجامد. در سال 1893م، همزمان با کشتار مردم هزارة شیعه، حکم تکفیر شیعیان به درخواست این امیر صادر میگردد. این امر موجب میشود که شرایط بر شیعیان در سرتاسر کشور سخت گردد. افزون بر غارت و مصادرة اموال، قتل، زندان و تبعید بزرگان، سرشناسان، و روحانیون شیعه، از برگزاری هرگونه عزاداری برای ائمه بهطور جدی منع میشود و تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان در اختیار علما و طلاب اهل سنت قرار میگیرد. (ریاضی هروی، 1369، ص237 و 226)
پس از مرگ عبدالرحمانخان (1901م) و در حکومت حبیباللهخان (1901-1919م)، با وجود بازتر شدن فضای سیاسی اجتماعی، انجام شعایر شیعیان با ممانعت روبهرو میشود، به گونهای که در سال 1903م، وقتی عدهای از قزلباشان کابل مجلس منقبتخوانی برگزار میکنند، با آنان بهشدت برخورد میشود و عدهای مقتول، برخی جریمه و گروهی دیگر تبعید میگردند. (همان، ص254) کمی بعدتر، فرمان رسمی حکومتی مبنی بر منع هرگونه مدح و تعزیة ائمه توسط شیعیان صادر میشود. در پی آن، تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان بسته و آنان ملزم به حضور در نمازهای جماعت مساجد اهل سنت میگردند. (همان، ص255)
وی برای تکیهخانههای شیعیان در کابل محراب ساخت و آنها را به مسجد تبدیل و برای آنها مؤذن و امام جماعت سنی تعیین کرد. (پولادی، 1381، ص355)
با روی کار آمدن شاهامانالله (1919-1929م) تعصبات به طور عمومی در افغانستان کاهش یافت؛ زیرا وی برنامههای مترقیانهای را طراحی و اجرا کرد که با تعصبات قومی و مذهبی سازگار نبود. (بختیاری، 1385، ص183) شیعیان در دورة شاهامانالله آزادیهای مذهبی بیشتری بهدست آوردند و مراسم مذهبی و تکیهخانههای پیروان مذهب امامیه عملاً آزاد شد. (غبار، 1359، ص794) پس از وی، در زمان حبیبالله کلکانی (1929م) و نادرشاه (1923-1929م) وضعیت به زمان گذشته برمیگردد و برگزاری شعایر مذهبی شیعیان، از جمله عزاداریهای حسینی، با ممانعتهایی روبهرو میشود.
در دورة چهلسالة حکومت محمدظاهرشاه (1933-1973م) که فراز و فرودهایی داشت، افغانستان دورههایی از اختناق و برخی آزادیهای اجتماعی را تجربه میکند. اوایل حکومت ظاهرشاه و در دورة صدارت هاشمخان (1923-1946م)، سیاست محدودیتهای مذهبی باشدت بیشتری تعقیب میشد و حکومت بهشدت فعالیت مخالفان، از جمله شیعیان را کنترل و سرکوب میکرد.
دورة پنجم، پس از اتمام صدارت هاشمخان ـ که با پایان جنگ دوم جهانی همراه است ـ آغاز میشود که برخی زمینههای آزادی اجتماعی سیاسی در کشور بهوجود میآید. در همین دوره، علماء و روحانیون شیعه با رویکردی مسالمتآمیز تلاش کردند تا وضعیت شیعیان را بهبود بخشند. آغازگر این تلاشها، آیتالله حجت کابلی بود که با استفاده از شیوههای ملایم، فضای مناسبی را برای انجام آشکار شعایر مذهبی شیعیان فراهم ساخت. وی پس از مدتها ممنوعیت برگزاری عزاداریها و انجام شعایر مذهبی و برخوردهای قهری دولت، توانست با تأسیس تکیهخانة عمومی، در محلة شیعینشین چِنداول کابل، به برپایی مراسم عزاداریهای ماه محرم اقدام کند. با این اقدام، بهتدریج حسینیهها و تکیهخانههای متعددی در کابل فعال شدند و مراسم عاشورای حسینی با شکوه و ابهت بیشتری برگزار شد؛ به گونهای که اعضای کابینة دولت و حتی شاه در مراسم عزاداری دهة محرم در تکیهخانهها و حسینیههای شیعیان حضور مییافتند.
از دهة چهل شمسی به بعد، فضای سیاسی کشور بازتر شد و احزاب سیاسی امکان فعالیت بیشتری یافتند. این دوره که به دهة دموکراسی معروف است، مراسم سوگواری و عزاداریهای ماه محرم، هم رونق و گسترش بیشتری یافت و هم رنگوبوی سیاسی و مبارزاتی بهخود گرفت. برخی از تکیهخانهها محل و کانون فعالیتهای سیاسی اجتماعی جوانان مبارز و تحصیلکردة شیعه شد.[1]
در سالهای نخستین پس از کودتای هفت ثور 1357 و شروع مقاومت اسلامی و مردمی برضد نیروهای اشغالگر ارتش سرخ، در دورههای نورمحمد ترهکی و حفیظالله امین و حاکمیت جناح خلقیها (1978-1979م) شرایط سیاسی اجتماعی کشور بهشدت دگرگون شده و حکومت کمونیستی کابل موجی از رعب و وحشت ایجاد کرده، و به سرکوب و زندانی کردن و قتل دهها هزار تن از اقشار مختلف مردم اقدام نمود. نوک پیکان این سرکوبیها و خشونت، متوجه شیعیان و افراد و روحانیون سرشناس آنان بود. ناگفته پیداست که در چنین شرایطی، وضعیت برپایی مراسم عزاداریهای محرم چگونه بوده است. با تغییر جناح در حاکمیت و روی کار آمدن پرچمیها، در دورة ببرک کارمل (1979-1986م)، بهویژه دکتر نجیبالله (1986-1992 م)، که سیاست مصالحة ملی را در پیش گرفتند (اندیشمند، 1388، ص350 و 486)، شیعیان فرصت و فضای بهتر و بازتری برای فعالیتهای خود یافتند. در این دوره، حتی دولت به تکیهخانهها و مساجد کمکهای مالی میکرد که بعضیها میپذیرفتند و برخی دیگر رد میکردند.
2. چگونگی برگزاری آیینهای عزاداری ماه محرم در کابل
در کابل، همهساله با فرا رسیدن ماه محرم، مجالس عزاداری امام حسین در تکیهخانهها، حسینیهها و مساجد شهر برگزار میشود. مسجد و تکیهخانه، مراکز مهم تجمع مذهبی شیعیان است که در آنها فعالیتهای مذهبی گوناگون، از جمله عزاداریهای ماه محرم صورت میگیرد. (موسوی کابلی، 1385، ص116) اهلسنت نیز به گرامیداشت عزاداری حسینی اقدام میکنند. آنان بهویژه در شب دهم، روز عاشورا و شب یازدهم، مجالس نعتخوانی، مدیحهسرایی، ذکر و ختم قرآن در مکانهای مذهبی، مانند مسجد «شاه دوشمشیره»، «شهدای صالحین» و «جابر انصار» برگزار میکنند. همچنین، شماری از آنان با شرکت در تکیهخانههای شیعیان، همدلی خویش را نشان میدهند.
2-1. آمادگی تکایا
هفتهها پیش از فرا رسیدن ماه محرم، مسئولان تکیهخانهها و حسینیههای شهر ـ که غالباً شخص تکیهدار، جمعی از ریشسفیدان و فراشان هر تکیهخانه میباشند ـ برای برگزاری مراسم تصمیم میگیرند و برای آراستن محل عزاداری به پارچههای سیاه و علایم عزا، و دعوت از سخنران یا سخنرانان، برنامهریزی میکنند.
2-2. زمان آغاز و ختم مراسم
تقریباً در همة تکیهخانههای شهر کابل، از اول تا سیزدهم محرم، مراسم عزاداری برگزار میشود. برخی تکیهخانهها هم یکی دو روز زودتر مراسم را آغاز میکنند و یکی دو روز دیرتر پایان میدهند. تکایایی هم که از شهرت و سابقة کمتری برخوردارند، مجالسشان را دیرتر شروع میکنند و روز دهم به پایان میرسانند.
معمولاً روزهای آغازین، مراسم حالتی معمولی دارد؛ اما پس از چند روز، و به طور عمده از روز هفتم به بعد، مجالس با شور و هیجان و جمعیت بیشتری برگزار میشود.
2-3. زمان عزاداریها
در کابل، مراسم دهه و عزاداریها، هم در روز و هم در شب برگزار میشود. معمولاً مراسم شبانه پس از نماز مغرب و عشا آغاز میگردد و در آخر شب پایان مییابد. مجالس روزانه، یا پیش از چاشت است یا پس از آن. شیوة زمانبندی به گونهای است که دو برنامه همزمان انجام نشود. به عبارت دیگر، در روزهای محرم، در هر روز، سه بار و سه برنامه انجام میشود: پیش از ظهر، بعد از ظهر و شب. در تکیهخانههای معروف شهر یا تکیهخانههایی که وابسته به برخی تکیهداران نامدار است، روزها مجالس زنانهخوانی برگزار میشود که ویژة بانوان است و گردانندگان، اعم از مجریان و سخنرانان، از بانوان میباشند. شرح چگونگی برگزاری این مجالس، در ادامة این نوشتار خواهد آمد.
2-4. مکان برگزاری مراسم
مراسم عزاداری دهة محرم در تکیهخانهها، حسینیهها و برخی مساجد برگزار میشود. تکیهخانهها بر دو نوعاند: عمومی، و شخصی مانند تکیهخانههایخانوادگی و فصلی. (هدی، 1365، ص25) برگزاری تکیهها در خانههای شخصی، ابتدا به این دلیل بود که مردم حق نداشتند عزاداری علنی انجام دهند و انجام آن با هزار ترس و لرز و گذاشتن دیدهبان و... به طور سری در خانهها صورت میگرفت؛ اما بعدها برپایی مراسم در خانهها کمکم تبدیل به یک فرهنگ اجتماعی شد. تکیهخانهها در کابل غالباً دارای مکان و ساختماناند. ولی مکان تکیهخانه، در کل محدودیت به جایی خاص ندارد. برخی تکایا در منازل شخصی که معمولاً صاحب تکیه است، برگزار میشود.
از آنجا که مراسم اصلی به طور مشترک بین زن و مرد برگزار میگردد، تکایا دارای دو بخش زنانه و مردانهاند. بخش مردانه طبقة پایین و بخش زنانه طبقة بالای تکیه را شامل میشود. در تکایایی هم که یک طبقه است، بخش نزدیک به منبر مردانه و بخش حاشیهایتر تکیه قسمت زنانه را تشکیل میدهد. بین این دو قسمت را با چادر از هم جدا میسازند. در فصول گرم سال، پشت بام تکایا برای استفادة زنان اختصاص داده میشود.
در بین شیعیان کابل، محل تکیهخانه، حتی خانهای که تکیه میشود، برای مردم حالت تقدس دارد و مردم در طول سال برای حاجات خود به تکایا مراجعه میکنند. حتی اعضایخانوادهای که تکیه دارند، مورد احتراماند و مردم انتظار دارند که آنان افراد صالح و خوبی باشند.
2-5. پذیرایی
در ایام محرم، در تکیهخانههای کابل نذورات خاصی صورت میگیرد که از ناحیة آن مردم اطعام میشوند. اطعام عزاداران در ایام عزاداری، با توجه به توان مالی و اقتصادی تکیهخانهها صورت میگیرد. تکیهخانهها و حسینیههایی که توان مالی بهتری دارند، از روزهای نخست، عزاداران را اطعام میکنند. برخی تکایا از روز هفتم، و تکایایی هم که توان مالی کمتری دارند، روزهای نهم یا فقط روز عاشورا برنامة اطعام دارند.
متولیان اطعام، گاهی افراد و گاهی گروهها هستند. نوع اطعام، با توجه به تمکن مالی، سلیقة افراد و فرهنگ مردم متفاوت است. معمولاً اطعام به گونة پذیرایی با نان و حلوا، شیرچای، قیماقچای،[2] پلو، کلوچه، شلهزرد و شوربا میباشد.
2-6. ترتیب پذیرایی
معمولاً در تکیهخانهها ابتدا مردان پذیرایی میشوند و بعد زنان و کودکان. در گذشته، برخی تکایا به دلیل محدودیت در مکان، فقط مردان را اطعام میکردند و به زنان و کودکان غذا داده نمیشد.
2-7. نامگداری روزها
در کابل نیز همانند دیگر مناطق افغانستان، برخی روزهای دهة محرم به افرادی خاص نسبت داده و به نام آنها نامگذاری میشود. مثلاً روز پنجم به نام علیاکبر، روز ششم به نام قاسم، روز هفتم به نام حضرت عباس و روز نهم به علیاصغر نسبت داده میشود. نوحههای نوحهخوانان و سخنرانی خطبا نیز در آن روز بیشتر بر محور همان شخصیت دور میزند.
2-8. علایم و نمادها
در گذشته، استفاده از نمادها و علایم در عزاداریهای شیعیان کابل به نسبت دیگر مناطق شیعهنشین مانند ایران، شبهقاره یا کشورهای عربی، بسیار کمتر بود و هیئتهای عزاداری با کمترین بهرهگیری از علامتها و نمادها، آیینهای عزاداری خود را برگزار میکردند؛ اما در سالهای اخیر، آداب و رسوم ایرانی توسط مهاجران بازگشته از ایران، روی شیوة سنتی عزاداری افغانستان بسیار تأثیر گذاشته و شعایر و نمادهای جدیدی را رواج داده که چهرة شهر را به گونهای محسوس عوض میکند. البته باید یادآوری کرد که شروع این تغییرات را میتوان از سالهای 1340 به بعد پیگیری کرد که رفتوآمد شیعیان به ایران گسترش یافت و در دورة داودخان به اوج خود رسیده بود. برخی علامتها و نمادها را در همة هیئتهای عزاداری میتوان دید که تقریباً در کابل و دیگر مناطق افغانستان یکسان میباشد. علَم، گهواره و پرچمنوشتههای سیاه، سرخ و سبز، از جملة این نمادهایند.
2-8-1. علَم: علَم، چوب بلندی است که در قسمت بالای آن به یاد دستان بریدة حضرت عباس، پنجة دستی قرار میدهند. در طول دهة محرم، مردم به طور نیتی پارچههایی گاه با مقداری پول به چوبة علم میبندند. در پایان مراسم عزاداری، این پارچهها را به صاحبان تکیه، ذاکران و روحانیان میدهند یا به نشان تبرک، بین مردم تقسیم میکنند. علم، نماد حضرت عباس به عنوان علمدار سپاه امام حسین میباشد.
شب هفتم، مراسم علمکشی برگزار میشود. علم را پیشتر در جای دیگر آماده میکنند و به آن گل و گلاب میزنند. سپس طی مراسمی خاص، علم را به نزدیکی تکیه میآورند. در همان حال، سخنران مجلس ضمن خواندن نوحة حضرت عباس دستور آوردن علم را میدهد. علم را با اشعاری خاص،[3] در حالی که جمعیت منقلب و گریان است، وارد تکیهخانه میکنند و در جای مخصوص خود ـ که معمولاً جایی وسط تکیهخانه است ـ قرار میدهند. با قرار گرفتن علم در جای خود، عزاداران صلواتی میفرستند و سخنران مجلس دعای بسیار کوتاهی میکند و مجلس را به سرفراش تحویل میدهد.
2-8-2. گهواره: در بیشتر تکیهخانههای کابل، به یاد کودک شیرخوارةامام حسین گهوارهای میسازند و روی آن را با پارچههای سبز و سفید میپوشانند. روی پارچهها، سوراخهایی به نشانة اصابت تیر ایجاد میکنند. روز یا شب نهم، اواخر سخنرانی خطیب مجلس، عدهای با شور و هیجان خاص و اشعاری که مرتب تکرار میشود، گهواره را میان جمعیت میآورند. همزمان، سخنران روضة علیاصغر را میخواند و مجلس را تحویل سرفراش و سینهزنان میدهد.
2-9. زنانهخوانی[4]
در برخی تکایای معروف کابل، روزها مجالس زنانهخوانی برگزار میگردد. این مجالس، غالباً پیش از ظهر و با اطلاع قبلی تشکیل میشود. پس از جمع شدن شرکتکنندگان، ذاکران و نوحهخوانان، سرذاکر ـ که مسئولیت ادارة مجلس را بر عهده دارد ـ با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، در حالی که دیگر نوحهخوانان وی را همراهی میکنند، جلسه را آغاز میکند. پس از آن، دختران نوحهخوان به ترتیب سن و رتبهشان در نوحهخوانی، نوحه میخوانند.
پس از آن، سرذاکر نوحهخوانی میکند و مجلس را که اکنون آماده شده است، تحویلخانم سخنران میدهد. وی که عنوان آخوند مجلس را دارد، در سخنرانی خود به بیان احکام و ذکر حادثة عاشورا میپردازد و در پایان، روضه میخواند و مجلس را با دعا ختم میکند. پس از مراسم نیز از شرکتکنندگان با چای پذیرایی میشود.
در پایان مراسم و روز آخر، صاحبخانه یا صاحب تکیه، مبلغی پول با پارچهای نفیس به سخنران میدهد. به سرذاکر هم که در جریان اجرای مراسم، همیشه چادری سبز به سر دارد، پارچهای خاص چادر میبخشد. به هرکدام از دختران نوحهخوان نیز دستمال ابریشمی هدیه میکند.
مجالس زنانهخوانی، معمولاً پس از پایان روز سیزدهم تا روز چهل و هشتم نیز به صورت هفتگی ادامه مییابد. در این روز نذری با عنوان نذر دیگچه، به نام حضرت زینب پخته میشود. افرادی که خواسته یا حاجتی دارند، در تهیة این نذر مشارکت میکنند. غذای نذری، برنجی است که به صورت شُله با گور[5] یا شکر سرخ پخته میشود. این شُله، همراه با قورمهای ـ که با توجه به توان مالی افراد، متفاوت است ـ بین شرکتکنندگان که همگی زن هستند، پخش میشود.
2-10. صلواتخوانی
صلواتخوانی یا صلوات فرستادن، به این معناست که بین سخنان دو سخنران یا پیش از آغاز صحبتهای خانم مجلس، فرد یا افرادی برای استراحت و تنفس آنها، یا به دلیل هیجانی که به صلواتخوانها دست میدهد، در جاهای گوناگونی از مجلس برخاسته و به گونهای آهنگین چند بیت شعر میخوانند و در آخر، جمعیت را به فرستادن صلوات وامیدارند.
ابیاتی که خوانده میشود، بیشتر رباعی، قصیده یا بخشی از قصیده در شأن پیامبر و ائمه است. گاهی نیز دو نفر یا بیشتر، همزمان شروع به صلواتخوانی میکنند. به این حالت مقابلهخوانی میگویند.
2-11. سبک عزاداری
در کابل، خارج از تکیهخانهها و حسینیهها، دستههای عزاداری راه نمیانداختند؛ اما از شب هفتم به بعد، دستههای سینهزن از تکیهای به تکیة دیگر میرفتند و در آنجا برنامة سینهزنی و عزاداری اجرا میکردند. در اوایل که آزادیها کمتر بود، تنها خود سینهزنان میرفتند. بعدها که کمی آزادیها بیشتر شد، علمکشی هم اضافه شد و دستههای سینهزن علم را نیز همراه میبردند. رفتن دستة سینهزنان تکیهای به تکیة دیگر را در کابل «مجرایی»[6] میگویند.
این علمکشیها، معمولاً به جاهای مهم است؛ مانند زیارت سخی، زیارت ابوالفضل در مرادخانی، تکیة عمومی چنداول، پنجتن و شهدای صالحین. در پایان مجلس، تکیة میزبان از تمام دستة سینهزنان میهمان با شیرچای یا قیماقچای پذیرایی میکند.
نحوة سینهزنی در داخل تکیهخانهها به این صورت است که سینهزنان در صفهای مرتب به شکل دایره یا مستطیل مینشینند. همة سینهزنان پیراهنهای سیاهی به تن دارند که جلو سینه و پشت آن باز است. برخی هم هنگام سینهزنی پیراهنهای خود را درمیآورند. گفته میشود که نشسته سینه زدن، یادگار دوران ممنوعیت عزاداریهای حسینی است که مردم در زیرزمینهای خانههایشان ـ که غالباً سقف پایینی دارند ـ مراسم عزاداری را اجرا میکردند.
در اثنای سینهزنی، برخی نیز هماهنگ با سینهزنان به حالت ایستاده در میان جمع زنجیر میزنند. زنجیرها غالباً سادهاند و به دلیل مخالفتها، خیلی کم از زنجیرهای تیغدار استفاده میشود. با این حال، برخی بر استفادة از آن اصرار دارند. زنجیرها چند نوعاند: بیتیغ و تیغدار. زنجیر تیغدار نیز خود چندین نوع است: بادامی، شاهپردار و... .
نظم و ترتیب و ادارة سینهزنان و اینکه چه کسانی «بهرِ سینه»[7] بخوانند، بر عهدة سرفراش است.
2-12. تشکیلات تکایا و حسینیهها در کابل
عناصر مهم تکیهخانه در کابل عبارتاند از: 1. تکیهدار؛ 2. سرفراش و فراشان؛
3. سرذاکر و ذاکرها؛ 4. عزاداران؛ 5. خاتم مجلس.
2-12-1. تکیهدار
تکیهدار معمولاً از افراد نامدار، سرشناس و بزرگان شیعه است. از اینرو، تکیهخانهها در کابل غالباً به اسم افراد یا گروههای قومی یاد میشود؛ مانند تکیهخانة آقای حجت؛ یا تکیهخانة غزنیچیها، کشمیریها و... . سابقة تکیهداری در کابل بیگمان به سابقة حضور شیعیان در این شهر و اهتمام آنان در برپایی مراسم عزاداری حسینی برمیگردد.
تکیهدار، معمولاً به احترام عزاداران حسینی و بهعنوان میزبان بر روی چهارپایهای در ورودی حسینیه یا تکیهخانه مینشیند و از واردشوندگان استقبال میکند. برخی تکایا هم در ورودیشان منقل و اسپند میگذارند و با ورود عالم یا یکی از علما و سادات سرشناس، مقداری اسپند داخل منقل میریزند و صلوات میفرستند.
2-12-2. فراشها
فراشها یک گروه بسیار مهم در سازمان تکیهخانههایند. آنان مسئولیت اصلی برگزاری و برپایی مراسم عزاداری ایام محرم را از ابتدا تا انتها بر عهده دارند. برخی تکایا که بیشتر جنبة خانوادگی دارند، ممکن است فراش نداشته باشند. فراشان یک سرفراش نیز دارند. سرفراش، فردی مدیر، خوشنام و مورد احترام و اعتماد همگان است. وی دارای ابتکار بوده و درک درستی از امکانات دارد و همه، حتی تکیهدار، از وی حرفشنوی دارند. سرفراش، معمولاً تا پایان عمر یا تا وقتی که به لحاظ جسمی ناتوان نشده باشد، به اجرای وظیفه میپردازد.
سرفراش و فراشان به دلیل همکاری طولانی و تجارب کاری، به حدی از هماهنگی میرسند که دستورها در جریان مراسم با ایما و اشاره به فراشان منتقل و وظایفشان به آنها گوشزد میشود.
وظایف فراشان: فراشان مسئولیت برگزاری مراسم عزاداری از آغاز تا پایان را برعهده دارند. برخی از این وظایف عبارتاند از:
1. آراستن تکیه و سیاهپوش کردن آن: در کابل, تمام در و دیوار تکیه را سیاهپوش میکنند و روی آن را با پارچهنوشتههای حاوی اشعار حسینی میپوشانند. در پایان عزاداری، طی مراسم خاصی تکیه را به اصطلاح جمع میکنند.
2. اجرای هر روزة مراسم و پذیرایی از عزاداران.
3. تهیة غدا: این وظیفه شامل آمادگی و پختوپز نذورات، تهیة مواد اولیه، و پخت و پخش غذا بین عزاداران است.
4. نظم و امنیت مجلس: نظم و انضباط و لحاظ کردن مسائل امنیتی مجالس، از دیگر وظایف فراشان است.
5. آوردن و بردن سخنران: آوردن و بردن ملا یا خاتم مجلس از خانه به تکیه و از تکیه به خانه یا هرجایی که خاتم بخواهد، برعهدة فراشان است.
6. مدیریت مالی: جمعآوری پول و اعانات، برآورد مصارف، خرید و تهیة مواد و وسایل، مصرف و گزارش آن در پایان مراسم، از وظایف مالی فراشان است.
عمل و نحوة کار فراشان، با توجه به شرایط، تکیه به تکیه فرق میکند؛ حتی تیپ فراشان. در برخی تکایا، فراشان لباس مخصوص میپوشند. برای مثال، چپن[8]های سیاه میپوشند که بازوبندهایی با واژههایی نظیر یاحسین و یا عباس روی آن بسته شده است.
2-12-3. سرذاکر
سرذاکر فردی است که گردانندگی برنامة روضهخوانی یا نوحهخوانی را هر روز از آغاز تا پایان برعهده دارد. نقش سرذاکر چیزی شبیه مجری برنامه است. وی پای منبر و چسبیده به آن مینشیند و برنامهها را هدایت میکند.
برنامة نوحهخوانی، سخنرانی و ختم آن، به طور معمول هر روز اجرا میشود؛ اما شروع برنامهها با سرذاکر است. پس از آن نوحهخوانی اجرا میشود و به دنبال آن برنامة سخنرانی است. معمولاً پیش از سخنان خاتم مجلس، یک یا دو تن از روحانیون منبر میروند. خاتم مجلس که از خطبای نامدار است، در پایان سخنرانی خود، مجلس را برای اجرای برنامة سینهزنی به سرفراش میسپارد.
کار سینهزنی و رتق و فتق آن، از وظایف سرفراش است. کار سرذاکر با کار خاتم مجلس، یکجا بهپایان میرسد.
2-13. برنامه روزانة هر تکیهخانه
در تکیهخانه در یک روز، معمولاً چهار برنامه اجرا میشود:
2-13-1. شروع برنامه و نوحهخوانی
آغاز برنامهها با سرذاکر است. وی ابتدا چند نوحة مخصوص را با آهنگ خاص میخواند و بچههای نوحهخوان بندهایی از آن را تکرار میکنند. این دم گرفتنِ سرذاکر، بهمدت پنج تا ده دقیقه طول میکشد تا مجلس آماده شود. بعد در پایان صلواتی میفرستد و نوبت به نوحهخوانی میرسد.
شروع نوحهخوانی با افراد تازهکار است و بهترتیب افراد باتجربهتر نوحهخوانی میکنند. اینکه چه کسی و چهاندازه نوحه بخواند، وظیفة سرذاکر است. هنگام نوحهخوانی، در هر بندی نوحهخوانان بیتی از آن را تکرار میکنند. مقدار نوحهخوانی و اینکه یک فرد چند بیت بخواند، درجة اهمیت نوحهخوان را میرساند.
اگر نوحهخوانی خیلی خوب بخواند و به درجهای از پختگی برسد که بتواند مجلس را بگریاند، اجازه مییابد در پلة دوم منبر بنشیند و علاوه بر نوحه، مقداری هم صحبت کند.
با نوحهخوانی بهترین نوحهخوان، برنامة نوحهخوانی تمام میشود و وظیفة مستقیم سرذاکر در این مرحله پایان مییابد.
2-13-2. سخنرانی
پس از نوحهخوانی، نوبت به سخنرانی روحانیان میرسد که پیش از خاتم مجلس منبر میروند. آنان نیز با توجه به درجة اهمیت خود منبر میروند و منبر را به یکدیگر تحویل میدهند تا نوبت به خاتم مجلس برسد. خاتم مجلس معمولاً از خطبای سرشناس است. گاهی درجة اهمیت یک تکیه، از خاتم آن مشخص میشود. تکایایی که خاتم سرشناس دارند، نزد مردم از اهمیت بیشتری برخوردارند. برخی تکایا همیشه خاتم ثابت دارند و برخی تکایا هم هرساله خاتم جدیدی را دعوت میکنند.
2-13-3. بارخوانی و سینهزنی
پس از پایان سخنرانی خاتم که همراه با دعاست، سرفراش ادارة مجلس را برعهده میگیرد. وی با فرستادن صلواتی نظم جدیدی به مجلس میدهد و صفبندی سینهزنان و زنجیرزنان را مشخص و مرتب میکند. سرفراش در این مرحله در کنار علَم مستقر میشود و بر جریان سینهزنی نظارت میکند. بارخوانها هم با اجازة وی بار میخوانند.
شروع مجلس سینهزنی و زنجیرزنی، با بار لم یا کند، و ختم مجلس با بار تیز یا تند است. برای مثال، در آخر برنامة سینهزنی، بار تندی خوانده میشود؛ یک یا دو بیت. جمعیت سینهزن و زنجیرزن نیز هماهنگ با آن سینه و زنجیر میزنند. سپس در وسط کار، ناگهان سرفراش یک یاحسین بلند میگوید و مجلس ختم میشود.
در پایان مجلس به افراد، اعم از سینهزنان و دیگر شرکتکنندگان، شیرچای یا قیماقچای معروف کابلی داده میشود.
2-14. مواد شعری نوحهها و بارسینهها
اشعاری که در بارسینهها و نوحهها خوانده میشود، از شاعران و اشعار آیینی است؛ دیوان باقی، کلیات جودی و کتابهایی که از ایران میآید. خود شاعران کابل هم شعر عاشورایی میسرایند که آهنگ و موسیقی کابلی بهخوبی در شعرشان پیداست. این گونه اشعار ـ هم منقبت و هم نوحه ـ در گذشته بیشتر توسط قزلباشها و مردم چنداول گفته میشد. (قایلزاده، 1388، ص235 تا 239؛ ص269 تا 279)
اشعار شاعران کابلی، حتی به لحاظ محتوا، با موضوعات اشعار شاعران شیعی دیگر کشورها فرق دارد و بیشتر حاوی مضامین سیاسی و مطرح روز است. از همین رو میتوان از محتوای شعر زمان سرودن آن را دریافت. برای نمونه، از مضمون ابیات زیر که در چندوال کابل در استغاثه به امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) سروده شده، میتوان فهمید که زمان سرودن آن، ایام جنگ دوم جهانی بوده است.
بیا ای صاحب منبر، فلک روزم سیا کرده |
گره افکند در کارم، به هر غم مبتلا کرده |
زهر کنج جهان آقا، به گوش احوال جنگ میآید |
ولیکن دوستان تو به تو این التجا کرده |
مواد شعری بر دو نوع است:
الف) شعرهای متن: این اشعار به صورت روضه، نوحه و بارسینه خوانده میشود؛
ب) صلوات: صلوات در قالب رباعیاتی به شکل آهنگین پیش از سخنرانی خطیب مجلس خوانده میشود.
2-15. جمع کردن تکیه
جمع کردن تکیه، عملی نمادین است که غالباً در پایان مراسم در شب سیزدهم انجام میگیرد. فراشان و عزاداران علَم را از جایگاه خود ـ که معمولاً در وسط تکیهخانه است ـ به محلی که تا سال بعد نگه داشته میشود، منتقل میکنند و بهجای آن، علَم کوچکتری در کنار منبر تا سال بعد قرار میدهند. فردای شب سیزدهم، فراشان تکیهخانه اقدام به جمعآوری سیاهپارچهها و پارچهنوشتهها از تکیه میکنند. این کار همراه با مراسم روضهخوانی است و در پایان، تمام فراشان توسط صاحب تکیه اطعام میشوند.
2-16. چهلم
روز چهلم نیز در کابل از اهمیت خاصی برخوردار است. اربعین حسینی با همان ترتیب و خصوصیات روز عاشورا برگزار میشود و مردم اطعام میشوند. در برخی موارد، جمع کردن تکیهخانه تا اربعین متوقف میماند. روز چهلم، روز جمع کردن نیز هست. با پایان مراسم اربعین، مراسم محرم و عزاداری حسینی نیز تا سال آینده به پایان میرسد. البته در کابل روزهای جمعه یا پنچشنبه یا روزهای میان هفته، در بیشتر تکیهخانهها نوحهخوانی و مراسم ادامه دارد؛ اما نه با آن شکوه و جمعیت ماه محرم.
[1]. مانند تکیهخانة سیدمجیر در سرکسخی، و جمالمینه که برخی از اعضای جنبش جوانان شیعه با نام پاسداران اسلامی افغانستان (پ.ا.ا) در آنجا فعالیتهای خود را سازمان میدادند.
[2]. قیماقچای، ترکیبی از چای و خامه است که بهآهستگی با هم مخلوط و آرامآرام جوشانده میشود.
[3]. مانند: این علم از کیست که بیصاحب است این علم از ماه بنیهاشم است.
[4]. منبع این بخش از نوشتار، مصاحبة خانم سلیمه علیپور، دختر سیدمجیر کربلایی، از تکیهداران منطقة کارتهسخی کابل است. تکیهخانة سیدمجیر، نخستین تکیهخانه در کارتهسخی است.
[5]. گور، شکری است که مراحل تصفیة آن کامل نشده است و مردم افغانستان از آن بهعنوان شیرینکننده استفاده میکنند و خاصیت دارویی برای آن قایلاند.
[6]. مجرایی، رفتن دستة عزاداری یک تکیهخانه به تکیهخانة دیگر، و به نوعی پاسخ به آمدن دستة تکیهخانة مقابل است.
[7]. بهرِسینه (برای سینه) همان نوحه است با ریتم موسیقایی در پردههای گوناگون، که با آن به گونهای هماهنگ سینهزنی یا زنجیرزنی میشود. بهرسینهها در کابل دو گونهاند: «لم» یا آهسته، که سرعت سینه زدن کمتر است؛ و «تیز» که سرعت سینهزدن تند میشود.
[8]. چپن، پوشش محلی خاص مردان است که روی لباس و بر شانه میاندازند؛ چیزی شبیه عبای روحانیون. در مناطق شمالی افغانستان، زنها نیز چپن میپوشند.
منابع
مصاحبه