وضعیت و نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشگاه معارف اسلامی

چکیده

دولت ادریسیان، اولین دولت شیعی پس از دولت معصومان: در تاریخ اسلام است. این دولت در اواخر قرن دوم هجری در مغرب تأسیس شد و تا قرن چهارم استمرار یافت؛ در بخشی از عمر سیاسی خود استقلال سیاسی خود را حفظ کرد و در زمینه تمدنی، عصری طلایی را پشت سر گذاشت که آگاهی از آن به نقش شیعیان در بنای تمدن اسلامی کمک می‌کند. وضعیت و نقش این دولت در برپایی تمدن اسلامی خصوصاً در مغرب اسلامی مسأله این پژوهش است که با روش توصیفی ـ تحلیلی سامان یافته است. این دولت با الهام از آموزه‌های اسلام، ضمن برقراری ارتباط مستحکم با مردم مغرب، با ساخت شهرها آنان را به شهرنشینی دعوت کرد و در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، تجاری و کشاورزی، به دولتی نمونه در عصر خود تبدیل شد.

کلیدواژه‌ها


ادریس بن عبدالله دولت ادریسیان را برپا کرد. وی برادر محمد بن عبدالله (نفس زکیه) و از شرکت‌کنندگان در قیام حسین بن علی7 صاحب فخ (169ق) و از شاگردان امام صادق7 بود. (خویی، 1410،تحت رقم1052 / شیخ طوسی، بی‌تا، ص162 / ابن‌علی اردبیلی، بی‌تا، ج1، ص‌76) او ابتدا به مصر و از آن‌جا به سوی مغرب فرار کرد. (ابن فقیه، 1416، ص133 / سعدون، 1408، ص60) عده‌ای معتقدند او بدون هدف و فقط برای دور شدن از محل حادثه فخ، رو به مصر نهاد و شاید فقط به آن علت که غلام او بربری بوده است به آن سو روان شد. (محمود اسماعیل، 1383، ص‌45 / مونس، 1384، ص253) ولی برخی معتقدند ادریس با برنامه‌ریزی قبلی به مغرب رفت. آن‌ها ادعا دارند با توجه به حضور سلیمان بن عبدالله برادر محمد نفس زکیه در تلِمْسان، ورود او به آن‌جا اتفاقی نیست.[1] نحوه ارتباط وی و موفقیت او در مغرب اقصی، موضوع این پژوهش نیست، به هر حال وی در سال 171 قمری، موفق شد اولین دولت از خاندان پیامبر9 را بعد از دولت معصوم برپا کند. (مونس،1384، ج1، ص347) مرکز حکومت او ولیله یا تدغه بوده است. (همان، به استناد سکه‌های باقی‌مانده از دوره وی) این دولت دو دوره طلایی و انحطاط را پشت‌سر گذاشت که هر چند طول دوره اول از منظر تاریخی زیاد نیست، یاد آن ماندگار است. این دوره از سال 172 تا 223 قمری را شامل می‌گردد.[2] (سعدون، 1408، ص115) مسأله این پژوهش، وضعیت‌سنجی و تعیین نقش دولت ادریسیان در تمدن اسلامی است. مقصود ما از تمدن اسلامی، فضایى است که انسان در آن فضا از لحاظ معنوى و مادى می‌تواند رشد کند و به غایات مطلوبى برسد که خداى متعال او را براى آن غایات خلق کرده است. زندگى خوب و عزّت‌مندى داشته باشد؛ انسان عزیز، انسان داراى قدرت، داراى اراده، داراى ابتکار، داراى سازندگى جهان طبیعت. (مقام معظم رهبری، 22/03/1383) در تمدن، چهار رکن و عنصر اصلی می‌توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش‌بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر.(ویل دورانت، 1385، ج‌1، ص‌3) از این‌رو، علاوه بر مظاهر تمدنی مانند تشکیلات سیاسی، قضایی و‌.. شهر و شهر‌سازی، از علم و علم‌آموزی و عدالت نیز سخن گفته خواهد شد.

باید با تأسف اعتراف کرد، محقق درباره این دولت با کاستی اطلاعات، خصوصاً از منابع معاصر با دوره طلایی آنان روبه‌روست. تحقیقاتی که تاکنون به انجام رسیده‌اند گام‌هایی کوتاه در روشن‌تر شدن وضعیت این دولت برداشته‌اند. کتاب‌های جغرافیایی تاریخی، به حسب موضوع آن‌گاه که از مغرب سخن گفته‌اند، به ویژگی‌های این دولت هم اشاره داشته‌اند. از کتب جغرافیایی معاصر با اواخر این دولت، می‌توان به البلدان یعقوبی متوفای 284ق؛ المسالک و الممالک ابن خرداذبه متوفای 300ق؛ صورة الأرض‏، ابن حوقل، زنده به 331ق؛ المسالک و الممالک اصطخرى متوفای346ق؛ البلدان، ابن فقیه متوفای 365ق؛ احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم مقدسى متوفای 375ق اشاره کرد. دیگر کتب غیرمعاصر مانند تاریخ افریقیة و المغرب ابن رقیق متوفای 417ق منابعی کهن برای تحقیق درباره ادریسیان به شمار می‌روند که بر اساس مشاهدات خود به وضعیت تمدنی آن دولت پرداخته‌اند. از منابع قرون میانی، کتاب‌هایی مانند المسالک و الممالک البکرى‏ متوفای 475ق، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینه فاس از ابن ابی زرع و البیان المغرب فی اخبار الاندلس والمغرب از ابن عذاری مراکشی و جذوه الاقتباس فی ذکر من حل من الاعلام مدینه فاس از القاضی المکناسی می‌توان نام برد که به تناسب موضوع به ادریسیان پرداخته‌اند‌. از منابع پژوهشی معاصر، دو کتاب الادارسه فی المغرب الاقصی و الادارسه از محمود اسماعیل عبدالرزاق؛ ادریس منشی دوله و باعث دعوه از عبدالطیف سعدانی، دوله الادارسه فی العصر الذهبی از نصرالله سعدون؛ و فاس عاصمه الادارسه و رسائل اخری از محمد المنتصر بالله بن محمد الزمزمی الکتانی، به وضعیت سیاسی و روابط بین‌الملل و بعضاً فرهنگی و تمدنی این دولت پرداخته‌اند. برخی کتب نیز در خلال بحث‌های خود به دولت ادریسیان اشاره کرده‌اند؛ مانند مقدمه‌ای بر تاریخ مغرب اسلامی از عبدالله ناصری طاهری و تاریخ تحلیلی مغرب از دکتر شهیدی پاک؛ اما مقاله‌ای در مورد وضعیت تمدن دولت ادریسی یافت نشد و ظاهراً دو مقاله درباره مذهب ادریسیان (که در همین نوشتار به آن‌ها استناد شده است) و یک مقاله دیگر با موضع غیرتمدنی با عنوان ادریسیان از دی استاچی به چاپ رسیده است. تفاوت این پژوهش با کتب یادشده، علاوه بر محدودیت موضوع یعنی تمرکز بر نقش و وضعیت تمدنی و پیکره‌بندی بر اساس موضوع‌های مورد توجه در تمدن، بازمرور منابع و تصحیح برخی از برداشت‌ها است. برای مثال، اگر یک جغرافی‌دان در قرن پنجم از آثار تمدنی در فاس سخن گفته، در صورتی می‌توان آن آثار را به دولت ادریسی نسبت داد که جغرافی‌دان مذکور خود به این مطلب تصریح و یا قراینی در کلام وی بر آن دلالت کند اما در برخی از تحقیقات معاصر، به این اصل توجه نشده است؛ برای نمونه، دکتر رمضان التلیسی در کتاب خود به استناد البکری، به مساجد و رباط‌های مختلفی اشاره کرده که البکری تصریحی ندارد که مساجد مذکور در دوره ادریسی ساخته شده است. (رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌96)

 

قلمرو و ویژگی‌های جغرافیایی دولت ادریسیان

دولت ادریسیان از وسعت چشم‌گیری برخوردار بوده است. (یعقوبى، 1422، ص‌197) حدود بلاد ادریسی را می‌توان از تقسیم مملکت در زمان محمد بن ادریس تا حدودی بازشناخت. (الناصری اسلاوی‌، 2001، ج2، ص43) اگرچه گفته‌اند بیش‌ترین وسعت را در زمان یحیی بن محمد بن ادریس داشته است. (ابن‌خلدون‌، 1391، ج4، ص16)

می‌توان گفت: ثروت و غنای منطقه تحت حاکمیت ادریسیان، خودکفایی آن‌ها را تضمین کرده و به ایجاد حکومت‌ مستقل و استمرار و بقای آن‌ها، علی‌رغم درگیری و نزاعی که بین آن‌ها وجود داشت، کمک کرده است. سلسله‌کوه‌های فازاز ـ در سی مایلی فاس ـ با درختان بلند و طبیعت ناهمواری مشهور است. (البکری، 1911، ص‌125) در کنار کوه‌ها، طبیعت مغرب‌الاقصی با وجود تعدادی از دشت‌ها با مناطق قابل سکونت، یا سرزمین‌های وسیعی که رودها آن را شکافته‌اند و دره‌هایی که منطقه را برای آبادانی و جذب انسان‌ها مناسب نموده‌اند، مشخص می‌شود. به ویژه دشت سایس، جایی که شهر فارس مرکز ادریسیان است. همان‌گونه که دشت‌ها بر ساحل اقیانوس ادامه می‌یابد، مانند دشت غماره و تامسنا، سپس دشت دکاله که به سمت جنوب تا دره تنسیفت ادامه دارد. بیش‌تر این دشت‌ها را رودخانه‌هایی از هم جدا کرده‌اند که به اقیانوس اطلس می‌ریزند. از مهم‌ترین رودخانه‌ها، دره ام‌الربیع، دره درعه، رودخانه ملویه، سبو و سرانجام دره ایجلی در سوس اقصی است. (البکری، 1911، ص162)

گفتنی است که این طبیعت، به تنوع و غنای زندگی اقتصادی کمک کرده و این مسأله، به شکل گرفتن انواع مختلف زندگی تمدنی یا بدوی نیز کمک رسانیده است. هم‌چنین این ثروت، باعث دخالت نیروهای بزرگ خارجی شده که برای گسترش نفوذشان در این منطقه ثروتمند، به درگیری برخاسته‌اند. (اسماعیل عبدالرزاق‌، 1383، ص32ـ33)

 

 اسلامی­سازی مغرب

 بعد از فتح مغرب در قرن اول، برخی قبایل به دلیل خشم از فاتحان عرب، به ادیان قدیمی خود بازگشتند. علاوه بر این که مسیحیت پیروان خود را از دست نداد و آنان حتی در برخی از شهرهای شمالی، از کلیسای اسکندریه پیروی می‌کردند. (الکبری، 1911، ص161) حتی از آن پس، یهودیت در نکور، ودای، قازاز، تادلا و درعه منتشر شد. برخی از قبایلی که به اسلام گرویدند و اشکال اعتقادات قدیمی مانند آیین‌های مذهبی یا اعتقاد به سحر و جادو یا اقدام به عادت‌های مبتذل جنسی را پذیرا شدند. (اسماعیل عبدالرزاق، 1383، ص37) همان‌گونه که بقایای بت‌پرستان در شکاف‌های بسته در ارتفاعات مغرب الاقصی باقی بودند، و صاحب کتاب الاستبصار آن‌ها را مشاهده کرده است.(همان؛ البته بدیهی است این گزارش از کتاب استبصار که احتمالاً در قرن ششم نوشته شده،[3] نمی‌تواند توصیف‌گر زمان ادریسیان باشد. مورد مذکور از مواردی است که مورخان با اعتماد به منابع متأخر از ادریسیان، زمانه آنان را توصیف کرده‌اند و متأسفانه در گزارش از ادریسیان این موارد کم نیست)

ادریسیان در اواخر قرن دوم، به تکمیل کار فاتحان اولیه پرداختند، اما این بار هدف آنان صرفاً گسترش جغرافیایی سرزمین‌های اسلامی نبود، بلکه هدف ماندگار‌سازی اسلام در میان قبایل بود؛ لذا رفتار و گفتارشان در طول فتح، کمک بسزایی به تحقق هدف اصلی آنان نمود؛ از این‌رو، در مدت کوتاهی (172-197ق) موفق به گسترش اسلام در مغرب شدند. (سعدون، 1408، ص‌72) کاری که پیش از آن در طول یک قرن به کندی انجام گرفته بود. (همان، ص‌130) آنان خود را حامل قرائتی خاص از اسلام می‌دانستند که نزد دیگران یافت نمی‌شد. (ابن ابی زرع‌، 1972، ص28 / الناصری اسلاوی‌، 2001، ج‌2، ص30) آنان معتقد بودند از اسلام جز اسمی باقی نمانده است؛[4] از این رو، مردم را به اجرای کتاب خدا و سنت پیامبر9 فرامی‌خواندند.[5] به عبارتی آنان نزد مردم مغرب نه در چهره یک فاتح، بلکه در چهره یک مبلغ دین از خاندان نبوت ظاهر شده بودند؛ لذا بر اساس گزارش‌ها، به نام خلافت به ادریس درود نمى‏فرستادند، بلکه به او «السلام علیک یا بن رسول الله» مى‏گفتند. (ابن خردادبه، 1992، ص89) آنان تأکید می‌کردند که برای اسلام تلاش می‌کنند نه مفاخره و‌... .[6]

از این رو، ساخت مراکز دینی از اولویت امور آنان بود؛ برای مثال، ادریس در
تلمسان بعد از بیعت اهالی، دستور ساختن مساجد را داد (ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص‌21)
و به تعلیم قرآن همت گمارد. (همان، ص75) عدم استفاده از اصطلاحات روز آن عصر
در مورد سردمداران «خلیفه»، از دیگر مشخصه‌های اینان بود؛ مانند این نوشته در
منبر مسجد تلمسان: «بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما امره الامام ادریس بن عبدالله بن حسن بن الحسن بن علی7 و ذلک فی شهر صفر اربع و سبعین و مئه»‌[7] (ابن ابی زرع، 1972، ص21)

گزارش‌های فتح نیز از همین رویکرد یعنی اسلامی‌سازی مغرب حکایت می‌کند؛ برای نمونه، آمده است:

بعد از بیعت قبایل با ادریس اول، وی به سوی تامسنا حرکت کرد و شهر‌های شاله و سایر بلاد و قلاع را فتح نمود و به سوی تادلا رفت و به ماسه رسید که اکثر ساکنان این مناطق یهودی، نصرانی و مجوس بودند. (ابن ابی‌زرع الفارسی‌، 1972، ص21)

وی در مرحله بعدی، به سوی مغرب اقصی رفت که ساکنانش غیرمسلمان بودند، اما آنان با کم‌ترین مقاومتی مطیع ادریس شدند. درباره ادریس دوم نیز همین مطلب تأکید شده که بعد از فتح دو شهر (اغمات وریکه و اغمات وهیلانه)، به نشر اسلام پرداخت. (همان‌، ص‌101) هرچند برخی رنگ جهاد دینی عملیات نظامی ادریس را صرفاً فزون‌خواهی می‌دانند (اسماعیل عبدالرزاق، 1383، ص‌52)، این برداشت صرفاً ناشی از نوع نگاه مادی نویسنده است؛ زیرا در مصادر دیگر صریحاً ذکر می‌کنند که او در جنگ با خوارج، مردم را به اسلام صحیح رهنمون ساخت. (سعدون، 1408، ص‌103)

اثر رفتار ادریسیان تا به امروز باقی است؛ لذا تیتوس بورکهارت در دیدار خود از مراکش به این نفوذ چنین اشاره می‌کند:

مسجد و مقبره ادریس اول در کوه زرهون، قلب تمامی مراکش است و حرمی که مقبره ادریس دوم را در میان گرفته نیز به لحاظ موقعیت و هم به لحاظ معنا، قلب فاس به شمار می‌رود. (بورکهارت، 1388، ص116)

هنوز سالی یک‌بار صنوف و حلقه‌های اخوت، مراسم بزرگداشت مولای ادریس
را برپا می‌سازند ‌... و گوشت قربانی را میان اعقاب فقیر مولای ادریس تقسیم می‌کنند
حتی اعضای طریقت عیساوی، خیابان منتهی به مقبره را رقص‌کنان در گذشته طی
می‌کردند. (همان، ص117) این همان دامنه نفوذ معنوی ادریسیان در مناطق فتح‌شده
است.

 

نشر زبان عربی

بعد از فتح اندلس، قبایل عرب برای رفتن به آن سرزمین، لزوماً از مغرب عبور می‌کردند که خود باعث ترویج این زبان می‌شد اما این عبور و مرور، به عربی شدن مغرب نینجامید. با روی کار آمدن دولت ادریسی و به تبع حاکمان عرب‌زبان، اعم از امام و وزیر و کاتب و‌ ... ، زمینه بیش‌تری برای عربی شدن مغرب فراهم گردید. ساخت مساجد و مذاکره علم در آن‌جا و نشست و برخاست حاکمان با بربر، به این موج دامن زد و حتی مغرب را محل تجمع دانشمندان علوم مختلف اسلامی قرار داد. اسماعیل بن الاحمر در کتاب بیوتات فاس الکبری اسامی دانشمندان زیادی را آورده که در ادوار مختلف در شهر فاس ساکن بودند. (سعدون، 1408، ص132) آنان نشر لغت عربی را با قرائت قرآن و تفسیر همراه نمودند که به ارتقای فرهنگ اسلامی انجامید. (همان، ص‌171)

 

تشکیلات

هیچ دولت و تمدنی بدون برخورداری از تشکیلاتی منسجم، قابل پیدایش و دوام
نیست؛ دولت ادریسی نیز از این قانون مستثنا نبود. البته وجود تشکیلات پیچیده و وسیع مانند آن‌چه امروزه به چشم می‌خورد، به دور از انتظار است؛ اما وجود سازمانی بسیط ضروری بود که امور را با نظم و تدبیر به پیش برد. در حوزه سیاسی، چند مرکز قدرت در دولت ادریسی قابل شناسایی است: امام یا حاکم، وزیر، کاتب، شورای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر.

 

1. امام یا حاکم

گفته شده است که حاکمان ادریسی خلیفه خوانده نمی‌شدند، بلکه امام خطاب می‌شدند که دارای بار دینی بود. عبارت نوشته‌شده بر روی منبر مسجد تلمسان مؤید این نکته است. (ابن ابی‌زرع، 1972، ص21) آنان نقشی دینی برای حاکمیت خود قائل بودند که از سخنرانی ادریس بن ادریس در روز بیعت خود معلوم می‌شود، آن‌جا که اظهار می‌دارد: «ما امری را عهده‌دار شده‌ایم که برای محسن آن پاداش و برای خطاکار وزر به همراه دارد و ما الحمدلله دارای انگیزه‌ای صحیح هستیم» این عبارت، ادبیات کسی است که به حکومت به عنوان یک امر دینی نگاه می‌کند. آنان خود را از خاندان پیامبر و از اهل‌بیتی می‌دانستند که خداوند پلیدی را از دامن آن‌ها زدوده است. حاکمیت را حق خاندان خود می‌دانستند و ادعا داشتند از اسلام قرائتی را در اختیار دارند که نزد دیگران نیست.[8]  آنان حکومت را حق خاندان نبوت می‌دانستند، اما نگاه موروثی به آن نداشتند؛ از این‌رو، انتقال حکومت از یک شاخه به شاخه دیگر ـ برعکس انتقال از پدر به پسر ـ مکرر در آن دولت مشاهده می‌شود.

 

2. برخورداری از شورای تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز‌

برخی معتقدند، نظام حکومتی ادریسیان بر امامت شورایی مبتنی بود. (مونس، 1384، ص‌263) به عبارتی، در مسائل مهم اهل حل و عقد از میان قبایل بربر با مشورت به اداره حکومت کمک می‌کردند. موارد متعددی از تأیید این امر وجود دارد؛ از جمله:

الف) بعد از مرگ مشکوک راشد (که احتمالاً توسط ابراهیم بن اغلب مسموم شده بود)، یکی از شیوخ بربر به نام ابوخالد یزید بن عباس عبدی مسئولیت او را عهده‌دار شد و مجدداً برای ادریس دوم بیعت گرفت. (همان، ص357)

ب) بیرون کردن یحیای دوم از «عدوة القدویین» به «عدوة الاندلیسین» و انتخاب پسرعموی او علی بن عمر بن ادریس معروف به علی ثانی از سوی اهل حل و عقد فاس به زعامت عبدالرحمان بن ابی سهل خزاعی در سال 252 (همان، ص346-381) و اداره کشور توسط دولتمردان به علت صغر سن علی، از قدرتی فراحاکم در دستگاه حکومتی حکایت دارد. (همان، ص‌377)

ج) انتخاب یحیی بن ادریس بن عمر بن ادریس به حکومت توسط دولتمردان در سال 292 که موارد مذکور حاکی از قدرت شورا در دولت ادریسی است.

3. برخورداری از وزیر و کاتب

ادریس بن عبدالله کسی را به وزرات منصوب نکرد و راشد غلامش به او مشاوره می‌داد و در کنار او از ابوخالد العبدی البربری نام برده شده است‌. اما در کنار ادریس دوم، دو وزیر دیده می‌شود: عمیر بن مصعب الزدی و بهلول بن عبدالواحد المطغری البربری که هر دو لقب وزیر داشتند. گفته شده که وزارت در دوران آن‌ها وزرات تنفیذ بوده است. (سعدون، 1408، ص‌121) مقام بعدی کاتب بود که وظایف خطیری بر عهده داشت. ابوالحسن عبدالله بن مالک انصاری الخزرجی در دولت ادریس دوم، این منصب را عهده‌دار بود. (سعدون، 1408، ص‌123)

 

سیاست‌های کلان دولت ادریسی

ادریسیان سعی داشتند همراه مردم باشند، خصوصاً با بربر یعنی صاحبان قبل از اعراب مغرب می‌جوشیدند. از همین‌روست که ابن خلدون پس از انقراض ادریسیان می‌گوید: مردم هنوز از ادریسیان به نیکی یاد می‌کنند. (موسوی بجنوردی، بی‌تا‌، ص‌565) آنان برای نیل به این هدف، سیاست‌های مختلفی را در پیش گرفتند؛ از جمله:

الف. ایجاد پیوند خانوادگی با مردم: آنان از طریق ازدواج با دختران قبایل، به این امر کمک کردند. شمار ایشان افزایش یافت تا آن‌جا که از خاندان‌های ملی محسوب می‌شدند. همه این‌ها شریف بودند، ولی شرفای مغربی (مونس، 1384‌، ص‌377)، از خاندان‌هایی که تا به امروز باقی هستند عبارتند از: سادات علمی از اهالی جبل العلم، مشیشیان و زانیان، کنونی، کنانی، ملجوم، عبود و‌... . (همان، ص‌379)

ب. دوری از فریب‌کاری و نیرنگ: این ویژگی، از دیگر سیاست‌های مردمی آنان به شمار می‌رفت، برعکس دولت فاطمی که برخی قبایل را به جان هم می‌انداختند تا از تفرقه آنان به سود خود بهره‌مند شود. (همان، ص‌376)

ج. پرهیز از کاخ‌نشینی و زندگی اشرافی: این ویژگی نیز از دیگر سیاست‌های آنان بود که به احتمال زیاد برگرفته از سبک حکومتی امام علی7 بوده است. هیچ مورخی از کاخ‌های ادریسیان و از بریز و بپاش در حکومت آنان سخن نگفته است و آثاری از این دست در شهرهای آنان موجود نیست جز در مورد یحیی بن محمد بن ادریس که از مسیر درست منحرف شد و مرتکب خطا گردید و مردم او را برکنار کردند. (مونس، 1384، ج‌1، ص‌380) البته این نیز نشانه‌ای از نظارت مردم بر حکومت است.

د. رعایت برابری اجتماعی: آنان بین مردم به برابری اجتماعی تأکید داشتند و عنصر عرب را بر بربر ترجیح نمی‌دادند. (سعدون، 1408، ص‌134) این کار در ادامه سیاست علوی بود که فرمود: «من قرآن خواندم و در آن تأمل کردم، لکن ندیدم که حتی به اندازه بال پشه‌ای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق برتری داده شده باشند‌«. (بلاذرى‌، 1996، ج‌2، ص۱۴۱)

علاوه بر سیاست‌های ذکرشده سیاست‌های دیگر این دولت به رشد تمدنی آن کمک بسزا نمود؛ از جمله:

1. مهاجرپذیری: با توجه به گزارش‌های رسیده، دولت ادریسی مهاجران مختلفی را پذیرا شدند و احتمالاً یکی از عوامل رونق آن دیار همین سیاست بوده است. از این‌رو، پایتخت ادریسیان دیگر نتوانست مهاجران را در خود جای دهد و ادریس به‌دنبال ساخت شهر دیگری برآمد. (ابن ابی‌زرع الفارسی، 1972، ص29)‌ گزارش‌های دیگری نیز درباره مهاجرت اعراب به چشم می‌خورد. (همان، ص39) ساخت محله اندلسی‌ها در فاس، نتیجه همین سیاست‌هاست. بدیهی است اجرای این سیاست، نیازمند نوعی از تساهل در رفتار با مهاجران از یک سو و آماده‌سازی بومیان برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با آنان از سوی دیگر است. گزارش‌های متنوعی از مهاجرت‌ها در همین مقاله آورده شده است.

2. تقسیم قدرت: در برهه‌ای از زمان، حاکم ادریسی محمد بن ادریس بن ادریس به سفارش مادربزرگش، تصمیم گرفت از طریق تقسیم سرزمین بین برادرانش قدرت را نیز تقسیم، نماید. از گزارش‌های برجای مانده می‌توان حدس زد طی این تقسیم هر بخشی از قدرت نظامی برخوردار بود؛ لذا برخی بعد از مدتی، علیه حوزه مرکزی شوریدند. گرچه گفته شده آن‌ها به سان استاندار بودند و از قدرت مرکزی تبعیت می‌کردند (همان، ص‌51)، در ادامه ثابت شد این سیاست نادرست است و باعث تقویت دولت ادریسی نیست. ولی همین که زمام‌داری بتواند از قدرت خود بگذرد، نشانه‌ای از عدم چشم‌داشت به قدرت دنیوی است که از حاکمان فرهیخته آن دیار دور نبوده است.

 

وضعیت قضایی

از گزارش‌های رسیده نمی‌توان از وجود تشکیلات قضایی و عناصر آن در دولت ادریسی به درستی خبر یافت. گزارشی از شبکه قضات در شهر‌های مختلف، مراحل دادرسی، ضابطان قضایی و... در دست نیست؛ فقط همین مقدار روشن است که ادریس بن عبدالله خود به قضا می‌نشست، اما در سال 189 قمری، گروهی از اندلس و افریقیه به حضور ادریس دوم رسیدند و وی از میان ایشان، عامر بن محمد بن سعید القیس را برای قضاوت برگزید. وی از شاگردان مالک بن انس و سفیان ثوری بود و از آن‌ها زیاد روایت می‌کرد‌. وی بر اساس مذهب مالکی حکم می‌نمود. (سعدون، 1408، ص‌125) ولی روشن نیست این قانون در همه قلمرو ادریسی اجرا می‌شد یا خیر. از ابهامات موجود در این دولت، همین نکته است که چگونه ادریسیان شیعی تن به قضات مالکی داده‌اند. در این باره نظریات مختلفی وجود دارد.[9] (همان، ص‌126) شاید با توجه به شواهد اندکی که باقی مانده است بتوان گفت: آنان هر چند مردم را به قرائت صحیح از اسلام که نزدشان بود فرامی‌خواندند، ولی بنا نداشتند  عقیده خود را با زور تحمیل نمایند و به همین مقدار که مردم مسلمان باشند و به اهل‌بیت ارادت بورزند، اکتفا کرده بودند؛ به عبارتی، ترویج نوعی تشیع محبتی را در نظر داشتند تا اعتقادی.

تشکیلات نظامی و امنیت و سازندگی

ادریسیان موفق شدند امنیت زیادی را در دولت خود برقرار سازند. آنان با به‌وجود آوردن سپاه عظیمی از قبایل زناته، اوربه، صنهاجه و هواره (اسماعیل عبدالرزاق، 1411، ص‌65)‌، منطقه را از آشوب دور نگه داشتند و از راهزنان و مهاجمان پاک کردند. امنیت از عوامل زایش تمدن است، از این‌رو، بازرگانان و صنعت‌گران به سوی آنان کوچ کردند. (مونس، 1384، ج1، ص‌359)

در دوران ادریس دوم، سپاه مرکب بود از سواران عرب مهاجر از اندلس و افریقیه که سواران عراقی به آنان پیوستند. لشکر در این زمان، از سه بخش پیادگان، سواران و دارندگان سلاح‌های سنگین تشکیل می‌شد. گروه سوم، وظیفه شکستن حصار شهر‌ها را با منجنیق و ارابه جنگی بر عهده داشتند.

کار ویژه سپاه ادریسیان، کمک به نوسازی کشور بود. ادریس دوم از سپاه خود برای ساخت شهر فاس استفاده کرد، خصوصاً برای حصار‌کشی دور شهر، ساخت مساجد و... هم‌چنین برای ساخت قلعه‌ها و کانال‌های آب از ایشان بهره جست. (سعدون، 1408، ص‌128-129 / ناصری اسلاوی، 2001‌، ج1، ص166و169) از دیگر ویژگی‌های سپاه ادریسی، به‌کار نگرفتن آنان در سرکوب مردم برای حفظ حکومت بود. (مونس، 1384، ج1، ص‌376)

چالش سپاه ادریسی استخدام نبودن آن‌ها بود، لذا بعد از هر درگیری به قبایل خود بازمی‌گشتند؛ از این رو، آرام آرام روحیه راحت‌طلبی بر آنان حاکم شد. از آن‌جا که اغلب آنان مزدبگیر دولت نبودند، مزد خود را از محل غنایم دریافت می‌کردند. ضعف مذکور در دوران اقتدار حاکمان ظاهر نشد، ولی با گذشت زمان، در دوره انحطاط رخ نشان داد. (سعدون، 1408، ص130)

شکوفایی اقتصادی

دولت ادریسی در پناه امنیت و وضعیت مناسب طبیعی و سیاست‌های درست اقتصادی، شکوفایی اقتصادی خود را از سال 208 تا 247 تجربه کرد، به‌گونه‌ای که در طی این سال‌ها، کاهش قیمت‌ها (همان، ص79) صورت گرفت؛ میانگین قیمت یک بار گندم دو درهم، یک بار جو سه درهم، گوسفند یک درهم و نیم و یک گاو به چهار درهم‌ رسید و این وضعیت تا پنجاه سال ادامه یافت. (ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص50) حتی در قحطی سال 232 اندلس، مغرب تأمین‌کننده مواد غذایی اندلس شد و بعد از 253 بود که مغرب در معرض قحطی و بالا رفتن قیمت‌ها قرار گرفت که این وضعیت در سال‌های مختلف ادامه یافت. (ابن ابی‌زرع الفارسی،1972، ص96) امروز به درستی نمی‌دانیم این دولت با کدام سیاست‌ها توانست اقتصاد خود را در زمینه‌های مختلف کشاورزی، دام‌داری یا تجارت رونق بخشد، اما گزارش‌های جهان‌گردان آن روز، این رونق را شرح داده است. بی‌شک سیاست‌هایی مانند این دستور ادریس ثانی «من اصلح ارضا و غرسها فهی له» و گرفتن مالیات‌های اسلامی و سنگین نکردن مالیات‌ها و تقسیم زکات، فئی و غنایم طبق مقررات شرعی (سعدون، 1408، ص148)، از عوامل تأثیر‌گزار بر این رونق بوده است. گفته شد که ادریس در نامه‌اش به بربر، آن‌ها را به اجرای عدالت در جامعه و تقسیم بیت‌المال به طور مساوی دعوت کرد. (الهی‌زاده‌، بی‌تا‌، ص‌137) این همان سیاست نبی‌اعظم9 است که بعد‌ها امام علی7 هم دنبال کردند و به عنوان نمادی از عدالت درآمد.

 

الف) بخش کشاورزی

گزارش‌های مختلف جهان‌گردان، حاکی از کشاورزی پررونق در آن خطه است. دولت با استفاده از قراردادهای مواجره، به پیشرفت کشاورزی کمک شایانی نمود. (اسماعیل، 1383، ص61‌) پیش‌تر گفته شد که جغرافیای مغرب، امکان کشت و زرع فراوان را می‌داد، فقط دولتی لازم بود تا بتواند از استعداد خدادادی این مناطق به‌خوبی بهره‌برداری کند. با این که مشکل آب در برخی نقاط وجود داشت، مردم در مناطق پرآب مانند فاس از کشت آبی (یعقوبى، 1422‌، ص197) و در مناطقی کم‌آب مانند سجلماسه، از کشت دیمی استفاده می‌کردند. (نک‌: همان، ص199) از سیاست‌های این دولت در ترویج کشاورزی، اطلاعی در دست نیست جز همان فرمان ادریس دوم مبنی بر مالکیت هر زمینی که در آن ساختمانی ساخته شود یا هر درختی که در فاس در زمان خاصی غرس گردد، اما معلوم نیست آیا در مناطق دیگر هم چنین سیاستی درباره زمین اتخاذ شده یا خیر. احتمال اجرای چنین سیاستی زیاد است. مروری بر این گزارش‌ها، روشن‌گر وضعیت کشاورزی در دولت ادریسی است:

- اهتمام به زراعت گندم و حبوبات، به طوری که کم‌تر ‌دشتی از زراعت خالی بود و با توجه به افزایش تولید، قیمت گندم به 2 الی 3 درهم می‌رسید. (سعدون، 1408، ص‌138) کشت ذرت و پنبه در شهر بصره، تا آن‌جا که پنبه به افریقیه صادر می‌گردید. جو و کتان نیز کشت می‌شد. (ابن‌حوقل، 1938، ج1، ص79)‌ اطراف فاس مزارع وجود داشت، (یعقوبى،‌ 1422، ص197) نیشکر در صحرای سجلماسه (سعدون، 1408، ص‌139)‌، کاشت درخت انگور در فاس و سبته و سجلماسه (همان، ص139)‌، زیتون بین فاس و مکناس و نخل در مناطق ساحلی برقرار بود. (همان، ص‌140) بنابه گزارش ابن فقیه، از ولیله تا طنجه و تا شهر سوس ادنی گندم و جو، کشت می‌شد و در این منطقه کشت دیمی بود. به علاوه پرورش گوسفند و گاو و عسل در آن‌جا وجود داشت‌. (ابن فقیه، 1416، ص136) یعقوبى مى‏نویسد:

از سوس به ناحیه‏اى که به آن اغمات گفته مى‏شود مى‏رسیم و آن ناحیه‏اى است پرنعمت که در دشت و کوه آن چراگاه‌ها و کشت‌زارهاست و مردم آن قومى از بربرهاى صنهاجه‏اند. (یعقوبى، 1422، ص199)

به نوشته ابن حوقل، کرت‏از توابع طنجه که خراج‌گزار آل‌ادریس است، دارای آب فراوان و باغ‌های وسیع و مزارع بزرگ بود و در آن گندم‌، جو و پنبه زیادی کشت می‌شد و اهل آن‌جا تاجر بودند (‏ابن حوقل، ‏1938، ج‏1، ص81) در همه مغرب شهرى پرخیرتر و پربرکت‏تر از سوس اقصى وجود ندارد که از همه نوع برکات به فراوانى برخوردار باشد. انواع خوراکی‌هاى تابستانى و زمستانى از جمله اترج، گردو، بادام، خرما، نیشکر، کنجد،  شاهدانه و سایر سبزیجات را دار بود که در جاى دیگر همه این‌ها فراهم نمى‏شد. (ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص91) آب‌هایى از خارج شهر بصره به داخل آن جارى بود. باغ‌هاى کمى در مشرق شهر وجود داشت. شهر دارای غلات زیاد و محصول پنبه فراوانى بود. از جمله غلات آن‌ها گندم و جو بود که به فراوانى برداشت مى‏کردند. (همان، ج‌1، ص‌80)

 

ب) بخش صنایع زیربنایی و تبدیلی

استفاده از آبیاری مصنوعی در زمین‌های کم‌آب که ابن حوقل گزارش آن را داده است. (اسماعیل، 1411، ص 79) ساخت آسیاب‌های فراوان برای تبدیل گندم به آرد که وجود سه هزار دستگاه آن در گزارش جهان‌گردان وجود دارد، (یعقوبى، 1422، ص199 / یاقوت حموى‏، 1995، ج4، ص230) ابن حوقل نیز از وجود آسیاب‌های زیاد در فاس گزارش داده است. (ابن حوقل، 1938، ج1، ص91) ساخت ترعه‌ها برای آبیاری در داخل شهرها و استفاده درست از آب با حفر قنات‌ها.[10] (یاقوت، 1995، ج4، ص230)

 

ج) بخش صنعت و معدن

صنعت نظامی ساخت زره (سعدون، 1408، ص‌140)‌، شمشیر، خنجر، کمان‌های بلند و‌... (همان‌، ص‌142) در بلاد ادریسیان گزارش شده است. احیای معادن نقره، مس در شهر ودادن، اجازه بهره‌برداری از آن‌ها به بخش خصوصی در قبال پرداخت خمس حسب مقررات شرعی که باعث مهاجرت صنعت‌کاران شرق و اندلس و نخستین وسایل تولید شد. (اسماعیل، 1411، ص80) صنعت منسوجات شکوفا گردید و با استفاده از پنبه، پشم و کتان، لباس سفاری و تلمسانی تولید می‌شد که هنوز از شهرت برخوردار است. (سعدون، 1408، ص‌141) صنعت نیشکر و ساخت شربت‌هایی از شیر و عسل برای داروسازی رونق گرفت. (همان) صنعت روغن‌گیری در بلاد سوس که از ماده گیاهی به نام هلجان بعد از آرد کردن، روغن آن را گرفته، به جای روغن چراغ استفاده می‌کردند. (همان) صنعت رنگ‌آمیزی پارچه به رنگ‌های قرمز و ارغوانی که گزارش آن در معجم البلدان آمده است. (همان) اما از گزارش وی برنمی‌آید که این صنعت از زمان ادریسیان هم وجود داشته یا خیر. (یاقوت حموى، 1995‌، ج‌4، ص‌230) صنعت استفاده از چرم برای ساخت زین اسب و... . (همان، ص‌142) پیرامون سجلماسه معدن‌هاى طلا و نقره‏اى است که مانند گیاه به دست مى‏آید و گفته مى‏شود که بادها آن را زیر و رو مى‏کند و اهالى آن بیش‌تر قومى از بربرند که آنان را بنوترجا گویند. (یعقوبى، 1422، ص199)

برخی آمار، مراکز صنعتی را به این شرح ذکر کرده‌اند: کارخانه صابون‌سازی 47، مراکز دباغی 86، رنگرزی 116، نانوایی 136، و شیشه‌سازی یازده مورد.[11] اما به نظر می‌رسد این گزارش، ناظر به دولت ادریسی نیست. با مراجعه به منبعی دیگر از قرن هشتم، ملاحظه می‌شود که این آمار البته به طور تفصیلی به عنوان وضعیت آن اقلیم در ایام مرابطین و موحدین است. (ابن ابی‌زرع، 1972، ص47 به بعد) این هم از دیگر نمونه‌هایی است که محققان وضعیت دوره‌های بعد را به دولت ادریسی نسبت داده‌اند.

 

د) بخش اقتصادی و تجاری

ضرب سکه توسط هر حکومت، حاکی از قدم‌هایی برای استقلال سیاسی و رهایی از یوغ اقتصاد دولت رقیب است، لذا ملاحظه می‌شود از همان سال اول، دولت به ضرب سکه اقدام کرده است، از جمله، سکه‌ای در سال 172 در شهر فاس با نام ادریس اول ضرب شده است، (عبدالرزاق اسماعیل، 1411، ص‌59) سکه‌ای نیز به سال 178 در دست است. (ادریسیان، 1383، ص‌96) برخی از سکه‌هایی که در دوره‌های بعد از دولت ادریسیان به دست آمده است، بر امامت و فضیلت امام علی7 تأکید دارد و این عبارت بر آن نقش بسته است: «علی خیر الناس بعد النبی کره من کره و رضی من رضی». (سعدانی، 1980-1981، ص24) درهم ادریسی، ارزشی معادل نصف دینار در عرف اهل مغرب داشت. اولین درهم از این نوع را[12] در سال 198 ادریس دوم و بعد‌ها در سال 215 محمد بن ادریس ضرب کرد که نوعی استقلال مالی از خلافت عباسی را نشان می‌داد. (سعدون، 1408، ص145) با توجه به پشتوانه اقتصادی قوی، این سکه ارزش مبادلاتی در بازارهای مغرب داشت. (همان، ص‌142) برای شکوفا‌سازی اقتصاد، بازارهایی در ایام هفته در شهرهای مختلف دایر شد‌. امروز به‌خوبی مشخص است تولید، بدون وجود شبکه توزیع و ارائه محصول عقیم است، از این رو، وجود بازار‌های دائم به این امر کمک شایانی نموده است. گزارش‌ها حاکی از دایر بودن بازار در روز یکشنبه در سوق اغمات، پنج‌شنبه و یکشنبه در فاس، جمعه در جبل عین شمس، جمعه و روز قربان و عاشورا در «اصیلا»، و چهارشنبه در ولیلی است. (همان، ص144)

رونق بخشیدن به صادرات از طریق اعزام و قبول قافله‌هایی که مصنوعات فلزی، معدنی، شیشه‌ای، بخور، منسوجات، طلا، چوب آبنوس، عاج و پوستین را از مغرب اقصی حمل می‌کردند، از دیگر فعالیت‌های این دولت است. اصطخری گزارشی در این باره دارد. (اصطخرى، ‏2004،‏ ص‌34 / سعدون، 1408، ص‌144) ابن حوقل جهان‌گرد قرن چهارم هجرى در وصف بصره از صادرات محصول پنبه به افریقیه و سایر نقاط گزارش داده است و این‌که اهل بصره مال‌التجاره خود را بر روی کشتی حمل می‌کنند و به اقیانوس اطلس می‌رسانند‌ تا به هر جا خواستند بفرستند. (ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص80) در شهر ماسه کشتی‌ها به طرف چین می‌روند. (یعقوبى‌، 1422، ص199) اغمات بازرگانى انبوهى با شهر سجلماسه و غیر آن دارد. (ابن حوقل، 1938، ج1، ص91) مناسبات تجاری مذکور کم‌تر تحت‌الشعاع مناسبات سیاسی با همسایگان قرار می‌گرفت و قافله‌ها بین مغرب، مصر و سودان در حرکت بودند. به علاوه، تجارت دریایی بین طنجه، سبته و ملیله با دول دیگر برقرار بوده است. در گزارش‌ها، از صادرات پوستین فاس به سودان (اسماعیل، 1411، ص80)‌، ابزار چوبی و چوب به اندلس (همان، ص‌80) خبر داده شده است.

 

ه) بخش‌های دام‌داری

در این بخش نیز مرتع‌ها گسترش یافت و به تکثیر دام انجامید، به گونه‌ای که در بازارها هر هفته صد گاو و هزار گوسفند ذبح می‌شد. صنایع جانبی مانند لبنیات نیز افزایش یافت و به تبع به افزایش پشم و چرم کمک به‌سزا نمود. (همان، ص79)

 

و) توان بازسازی

رونق اقتصادی، تجاری و کشاورزی و ارتقاء فرهنگ، دستاورد حدود نیم قرن استقرار دولت ادریسی در مغرب بود. این دولت از قدرت ترمیم خرابی‌ها به خوبی برمی‌آمد. در فاصله میان وفات یحیای اول تا قتل یحیای سوم به سبب قحطی، بیماری و زمین‌لرزه هولناک، خرابی بسیار به بار آمد و کشور دچار نابسامانی شد، ولی یحیای چهارم توانست به خوبی آن‌ها را ترمیم کند. (موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌565)

 

شهرسازی

پیشینه هر تمدنی, فرهنگی است که بتواند شاخصه‌های تمدنی را در باور مردم بارور نماید. شاید از گام‌های نخستین ساخت تمدن، تشویق مردم به شهرنشینی ‌باشد. از این رو، پیامبر اعظم9 می‌فرمایند‌: «علیکم بالسواد الاعظم.» (مجلسی، 1403، ج33، ص374) ادریسیان صرفاً به ساخت شهرها اکتفا نمی‌کردند، بلکه با اتخاذ سیاست‌هایی، مردم را به آبادسازی شهر‌های موجود تشویق می‌کردند. در ساخت شهر فاس، ادریس اعلام کرد هر کسی تا اتمام حصار شهر خانه‌ای بسازد یا درختی غرس کند، متعلق به اوست که به آبادانی سریع فاس انجامید. (ابن ابی‌زرع الفارسی، 1972، ص39 / الناصری اسلاوی‌، 2001، ج2، ص34)

فاس از بزرگ‌ترین شهر‌های مغرب اقصی و متشکل از دو وادی عدوة القرویین و عدوة الاندلسیین است. جدای از این‌که ادریس اول به ساخت این شهر اقدام کرد و پسرش آن را تکمیل نمود یا هر دو عدوه در زمان ادریس بن ادریس ساخته شده باشد، باید گفت این شهر در بهترین نقطه آب و هوایی ساخته شد.[13] (المنتصر بالله، ص‌55) سال‌ها بعد که یحیى بن محمد بن ادریس (یحیى اول) در 234 قمری (848- 849 م) به حکومت رسید و شهر فاس را تجدید بنا کرد و مهمانخانه‏ها و گرمابه‏هایی براى بازرگانان ساخت و ربض‌ها (حومه‏ها) احداث نمود، مردم از جاهاى دور به فاس مى‏آمدند. (قره‌چانلو، 1380، ج2، ص341)

بصره از دیگر شهر‌های ساخته‌شده در دوره ادارسه است. ابن حوقل درباره این شهر گفته که دارای حصاری کوتاه است. شهر آباد است و هوای مناسبی دارد و خاکی پاک. وی اهالی شهر را اعم از زن ومرد از نظر خَلق و خُلق نیز ستوده است. (ابن حوقل، 1938، ج1، ص80) لئون افریقى در قرن دهم هجرى در وصف بصره مى‏نویسد:

شهر بر قطعه زمین کوچکى واقع شده و شامل دو هزار خانه است‌... آن شهر را محمد بن ادریس (دوم)‌... در دشتى میان دو برجستگى (کوه کوچک)
در هشتاد میلى فاس و بیست میلى جنوب القصر بنا کرد‌... شهر دیوارهاى
زیبا و عالى دارد. در تمام دوران حکومت ادارسه‏ شهر متمدنى بوده، در تابستان به لحاظ زیبایى اطرافش در آن‌جا اقامت مى‏کردند. (قره چانلو، 1380‏، ص378) ‏

شهر تامدلت (از شهرهاى سوس اقصى) را عبدالله بن ادریس بن ادریس در دشت هموارى بنا کرد و بر گرد آن دیوارى از آجر و سنگ کشید. شهر داراى دو گرمابه، بازار آباد و چهار دروازه بود. (قره‌چانلو، ج‏2، ص398)

امیر ابراهیم بن محمد بن قاسم بن ادریس در سال 317 قلعه حجرالنسر را در بالای کوه مرتفعی ساخت و هدف از آن ساخت دژی برای ادارسه به هنگامه هجوم دشمنان بود که دو بار مورد چنین استفاده‌ای فراهم شد. ( سعدون، 1408، ص54) اما ابن حوقل با همین نشانه‌ها، نام شهر را اقلام و سازنده آن را یحیی بن ادریس می‌خواند. (ابن حوقل، 1938‌، ج1، ص‌80)

قاسم بن ادریس شهر اصیلا‌ را بر بقایای شهر قدیمی فنیقیه تجدید بنا کرد که در قرن هفت قبل از میلاد ساخته شده بود و از مراکز تجاری مهم به شمار می‌آمد؛ در سال سه بازار مشترک در آن برگزار می‌شد و مردم از اطراف برای تجارت به این شهر می‌آمدند. (سعدون‌، 1408، ص52) شهر جراوه را نیز ابوالعیش عیسی بن ادریس در سال 257 بنا کرد. داخل این شهر چشمه‌های آب شیرین وجود داشت و دارای چهار دروازه‌، دژ‌، مسجد جامع و پنج حمام بود. (همان، ص54) علاوه بر این شهرها، شهرهای الحجر، سیله (موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌565) و بابا قلام[14] نیز ساخته شد. (ادریسى، 1409‏، ص531)

 

وضعیت آبادانی شهر‌ها

علاوه بر ساخت شهر‌های متعدد، گزارش‌هایی درباره آبادانی این شهر‌ها در این دوره وجود دارد. گوشه‌ای از این گزارش‌ها چنین است:

از قلعه صدینه به سوی رودخانه بزرگ، دژها، بناها و سرزمین بزرگی به چشم می‌خورد‌. بعد از آن وارد شهر بزرگی می‌شوی که به آن افریقیه گویند. در کناره نهر عظیمی که به آن فاس گویند، مرکز یحیى بن یحیى بن ادریس بن ادریس بن ادریس است؛ شهری با منازل بسیار آباد و در سمت غربی رودخانه فاس ـ رودی است که گویند بزرگ‌ترین رود زمین است ـ سه هزار آسیاب قرار دارد، (یعقوبى، 1422‌، ص‌199)

شهر بصره دارای بازار‌های مناسب و آباد است. (ابن حوقل، 1938، ج1، ص80) الحجر شهری بزرگ است بر قله کوه که دژی مرتفع دارد که داخل آن اراضی و املاک خاندان ادریسی است. (همان، ج1، ص80) وی از هر جای دیار ادریسی عبور کرده و به آبادانی و یا وفور میوه و قیمت‌های پایین آن جا را ستوده است. (همان، 1938، ج1، ص103) یعقوبى نیز درباره شهری دیگر مى‏نویسد:

اغمات شهرى ارزان و پرنعمت است و اسب‌هاى بارکش و سوارى دارد. از شهر نفیس سیب‌هاى بسیار خوبى به آن‌جا (اغمات) آورده مى‏شود. یک بار قاطر «سیب»، نصف درهم ارزش دارد ... بازارهاى اغمات، بزرگ و آباد است. بازار اغمات روز یکشنبه برپا مى‏شود و در آن همه نوع صنایع و کالاهاى بازرگانى وجود دارد. در آن بازار بیش‌تر از صد گاو و هزار گوسفند در طى همین روز (یکشنبه) ذبح مى‏شود. (قره‌چانلو، 1380، ج2 ص‌372)

ابن حوقل مى‏نویسد:

سوس اقصى ولایتى عظیم است، پرنعمت (ابن حوقل، 1938‌، ج‏1، ص91)

یعقوبى مى‏نویسد:

شهر مشهور مغرب، تلمسان است که به گرد آن، باره‏اى از سنگ و پشت آن، باره دیگرى است و در آن، جمعیتى انبوه است. شهر، کاخ‌ها و منازل بلند و آراسته دارد. (همان، ج‏2، ص334)

در نیمه دوم قرن چهارم هجرى، مقدسى مى‏نویسد:

طنجه ناحیتى آباد و گران‌قدر است که شهرهاى خشکى و دریایی آن آباد و مرفّهند. (مقدسی‌، بی‌تا، ص231)

مراکز آموزشی و تربیتی

مساجد در اسلام علاوه بر این که مرکزی عبادی به شمار می‌آید، به عنوان محل حکومت، تجمع برای امور مهم، و مرکز تربیتی و آموزشی از آن‌ها استفاده شده است. به اعتقاد برخی، در مغرب مساجد نقش دانشگاه‌ها را ایفا کرده‌اند، به عبارتی مساجد، جامع هستند. (رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌391 به بعد) اما از مراکز دیگری هم می‌توان در مغرب یاد کرد که کاربردی چندگانه داشته‌اند مانند رباط‌ها،[15]‌ خانه و مجالس حاکمان ادریسی. مروری بر مساجد و رباط‌ها در سرزمین ادارسه نشان می‌دهد که این دولت تا چه حد در ترویج اسلام و مراکز عبادی و آموزشی کوشش داشته است‌.

ـ مسجد الرسول ماسّه (از شهرهاى سوس اقصى) نزدیک دریا واقع است. در ماسه رباطی بر ساحل دریا قرار دارد. (یعقوبى، 1422، ص199)

ـ مسجد جامع شهر سوس که به نوشته ابن حوقل، مردم آن‌جا دو گروهند: مالکیان «اهل سنت» و موسویون که شیعه هستند و به موسى بن جعفر و فرزندانش اقتدا مى‏کنند. دو فرقه مذکور هریک جداگانه در مسجد جامع نماز مى‏خوانند یا هرگاه یک فرقه نماز خواند، پس از آن، فرقه دیگر اذان می‌گوید و اقامه نماز مى‏کند. (ابن حوقل، 1938، ج‏1، ص92)

ـ جامع الاشیاخ که توسط ادریس دوم در سال 192 ساخته شد، امروزه با نام «جامع النور» شناخته می‌شود، در ابتدا خطبه در آن خوانده می‌شد تا به «جامع الشرفا» منتقل شد. (سعدون‌، 1408، ص55)

ـ جامع الشرفاء را ادریس بن ادریس (ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص47) در عدوة القرویین در سال 193 ساخت و نماز جمعه در آن برپا می‌شد. ضریح ادریس دوم در همین مسجد است‌. (سعدون، 1408، ص56)

ـ جامع قاسم بن ادریس در تادهرت در نزدیکی اصیلا‌.

ـ جامع بصره که توسط ابراهیم بن ادریس ساخته شد. (همان، ص56)

ـ جامع جراوه که ابوالعیش عیسی بن ادریس بن محمد بن سلیمان آن را ساخت.  (همان)

ـ مساجد اصیلا که تعدادی در ایام ادریسیان در این شهر بنا شد‌. (همان)

ـ جامع الاندلس که مریم دختر محمد بن عبدالله فهری آن را در سال 245ساخت و آن را با سهم‌الارث خود از پدر بنا کرد‌. این مسجد دارای صحن کوچکی بود. (همان، ص‌57)

ـ جامع قرویین از مهم‌ترین جوامع فاس بود که فاطمه دختر محمد بن عبدالله فهری در عدوه قرویین از مال‌الارث خود ساخت‌. این مسجد به شکل مربع ساخته شد. صحن اول آن دارای چهار درب و مأذنه کوتاه بود و در سال 307 قمری، نماز جمعه از الشرفا به آن منتقل گردید‌. ویژگی این جامع آن بود که اولین مسجد ساخته‌شده توسط یک زن مسلمان است و بعد‌ها به یک جامعه تغییر کاربری داد و از اولین جامعه‌ها محسوب می‌شود. (المنتصربالله‌، بی‌تا، ص‌65 / سعدون‌، 1408، ص58) مسجد فاس بخش قرویین بزرگ‌تر از مسجد دوقلویش در بخش اندلسیین بود. گفته‌اند از همان ابتدا به صورت مرکز علم و مطالعه و تحقیق درآمد. علتش وجود کتابخانه‌ای بود که بر اساس کتیبه‌ای که به‌دست آمده بنیان گزارش آن را ساخت. وجود این کتابخانه باعث شد که مسجد به مرور زمان به دانشگاهی تبدیل شود که از کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان اسلام است؛ زیرا این مسجد حدود 115 سال پیش از الازهر ساخته شد. (مونس، 1384، ج1، ص363) (الازهر در سال 360 ساخته شد) یعنی دویست سال پیش از دانشگاه پاریس که در 1180 میلادی ساخته شده است. (المنتصر بالله‌، بی‌تا، ص64)

خانه حاکمان نیز به عنوان مرکز تجمع دانشمندان بوده است. احمد بن ادریس مجالس علمی در قصرش برگزار می‌کرد[16]و ادبا و شعرا در آن شرکت می‌کردند. (رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌405) همین‌طور درباره یحیی بن ادریس نیز گفته شده است که مجلس علم برپا می‌ساخت و دانشمندان و ادبا در آن شرکت می‌کردند. (بکرى، 1992، ص816)

حاکمان فرهیخته

تمایل حاکمان ادریسی به علم، نقش مؤثری در ساختن تمدن اسلامی داشت؛ زیرا فرهنگ مردم را تغییر می‌داد و به دانش‌اندوزی ترغیب می‌نمود که تأثیر آن بر اهل بصیرت پوشیده نیست. از این رو مهاجرت فقها، مشایخ و شاعران از شرق و غرب گزارش‌ شده است. حاکمان ادریسی با دارا بودن نیروی معنوی و علمی، کمک زیادی به حل مشکلات دولت و محبوبیت مردمی می‌کردند. این خاندان علاوه بر انتساب به خاندان پیامبر9، خود نیز دارای خصوصیاتی بودند که تأثیر زیادی در مردم داشت و در نظر مردم ابهت و احترام خاصی داشتند. (مونس، 1384، ج1، ص377)

ادریس خود از شاگردان امام صادق7 شمرده شده است. ادریس دوم را جواد، فصیح و حازم وصف کرده‌اند که مردم او را دوست می‌داشتند. (زرکلی، بی‌تا، ج1، ص278) او از شعرا شمرده شده است. (ابن ابی‌زرع، 1972، ص26) یحیی بن ادریس بن عمر مردی فقیه و حدیث‌دان بوده است. (ذهبى، 1406 ق، ص67 / موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌563) او از نظر قدرت، وسعت کشور، عدالت و کرامت از مشهورترین بنی‌ادریس بود. وی فقیه و حافظ حدیث و دارای فصاحت بیان، شجاع، متدین و باتقوا بود و هیچ یک از ادارسه به پای او نمی‌رسیدند. (ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص80) احمد بن القاسم ملقب به کنِّون (زیبا) بن محمد بن القاسم بن ادریس بن ادریس بن عباله (م327ق) عالمی فقیه، باتقوا، حافظ، عالم به سیر و تاریخ ملوک و انساب العرب و البربر، عاقل و حلیم و شجاع و کریم و در میان ادریسیان به احمد الفاضل شهره بود. (ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص88 / الناصری اسلاوی، 2001، ج2، ص95)

در مورد سایرین نیز با القاب احدالنساک یاد شده است.[17] (ابن عنبه، 1413، ص‌160) افراد زیادی از این خاندان در دوره‌های بعد به عنوان عالمان دینی درخشیدند که خود تحقیق جدایی را می‌طلبد مانند نویسنده کتاب نزهة المشتاق فی اختراع الافاق، ابوعبدالله ادریسی در 560 قمری (موسوی بجنوردی، بی‌تا، ص‌565)؛ نویسنده مسالک و ممالک نیز از یک ادریسی عادل و نیک‌سیرت به عنوان حاکم تاهرت نام می‌برد. (ابن خرداذبه، 1992، ص‌266)

دانشمندان

متأسفانه اطلاعات زیادی از دانشمندان معاصر با دولت ادریسیان در دست نیست، اما با جست‌وجو در لابه‌لای کتب، می‌توان برخی از این اشخاص را شناسایی کرد مانند عامر بن محمد بن سعید القیسی قاضی دولت ادریس دوم، عامر مصعب الازدی وزیر دولت (الناصری اسلاوی‌، 2001، ج‌2، ص33)‌، محمد بن نمیر، ابی­الحسن بن عبدالله بن مالک الخزرجی، محمد بن داوود، قاضی عبدالجبار بن معیشه (رمضان التلیسی‌،2003، ص‌94 به بعد) و تعدادی دیگر از دانشمندان نیز به دیار ادریسی نسبت داده شده‌اند؛ از جمله: ابوعمر عمران بن موسى بن عیسى بن نجح الفاسی فقیه اهل قیروان در زمان خود که به آن‌جا رفت و دانش‌آموخته در مغرب و مشرق عالم اسلامی بود و از اهل علم و فضل شمرده می‌شد. (یاقوت حموى، 1995، ج‏4، ص231) از دیگر دانشمندان، بکر بن حماد التاهرتی در مجلس احمد بن ادریس (رمضان التلیسی‌،2003، ص‌405) و ابواحمد الشافعی در مجلس یحیی بن ادریس نام دارند. (بکرى، 1992، ص816) نویسنده کتاب ذکر مشاهیر أعیان [فارس‏] فاس اشاره کرده است که در فاس خانواده‌ای عالم از نسل بکار بن راشد زندگی می‌کردند که به بنی­بکار شهرت داشتند و از ایشان سه کس عهده‌دار منصب قضا در دوره اول ادریسیان بودند که نسلی از خود باقی نگذاشتند. (امین، بی‌تا، ‏ج‏6، ص441)

 

نتیجه

با توجه به شواهد و گزارش‌های جغرافی‌دانان معاصر از دولت ادریسی و تاریخ‌نگاران قرون میانی و آخرین تحلیل‌های محققان معاصر، دولت ادریسیان در مدت کوتاهی توانست ضمن نشر اسلام در سرزمین بربرها، به برپایی تمدن اسلامی در مغرب دور و سواحل اقیانوس اطلس اقدام نمایند. آن‌ها با الهام از آموزه‌های اسلامی، تشکیلات سیاسی مردمی را طراحی و اجرا کردند و با رفتار و گفتار‌های مبتنی بر دین، معنویت را در قلمرو خود چنان رواج دادند که تا به امروز آثار آن دیده می‌شود. آنان خود به قضا نشستند و از قضات عالم بهره جستند و با استقرار عدالت و امنیت، اقتصادی شکوفا را از طریق رونق دادن به کشاورزی و صنعت و تجارت و دام‌پروری رقم زدند‌. هم‌چنین بنای شهر‌های متعدد و آباد کردن دیگر شهر‌ها را در دستور کار خود قرار دادند. خانه‌های آنان مرکز علم شد و نه‌تنها اغلب از دانشمندان قلمرو خود شمرده شدند، بلکه موفق گردیدند مراکز مختلف آموزشی ـ تربیتی و عبادی را در قالب مساجد و جوامع و مجالس و رباط راه‌اندازی کنند. آن‌چه در این زمینه قابل تأمل است، استقلال سیاسی این دولت در کنار بزرگ‌ترین قدرت جهان آن روز یعنی دولت عباسی عهد هارون الرشید و فرزندان اوست.

 



[1] البته ذهبی استقرار سلیمان را در تلمسان بعد از استقرار ادریس و برپایی حکومت می‌داند. (ذهبى، 1406، ج1، ص197)

[2]. دوره انحطاط (223ـ375) که از سال 310 یا 307 دولت ادریسیان به یک امارت محلی کوچک تبدیل گردید دوره‌ای که از حسن حجام آغاز می‌شود و چهار امیر را دربر می‌گیرد. (سعدون، 1996، ج2، ص45)

[3]. در مقدمه کتاب استبصار نوشته سعد زغلول عبدالحمید آمده: کتاب احتمالاً در سال 587 تألیف شده است. (نک: ناشناخته، 1986، ص3 از مقدمه)

[4]. نامه ادریس به بربرها: «اما بعد، من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش (ص) و اجرای عدالت در جامعه و تقسیم (بیت‌المال) به طور مساوی و دفع ظلم و گرفتن دست مظلوم و احیای سنت و میراندن بدعت و‌... دعوت می‌کنم. از اسلام جز اسمی و از قرآن جز رسمی باقی نمانده است.» (الهی‌زاده، 1385، ص137)

[5]. در نامه دیگری به مردم مصر علاوه بر نکات فوق آن‌ها را به اجرای کتاب خدا و سنت پیامبر فراخوانده است. (همان، ص323)

[6]. گفته شده است ادریس دوم در اولین جمعه، به منبر رفت و خطبه‌ای خواند و در آن تأکید کرد که این شهر را نه برای مفاخره و مباهات که برای آن ساخته است تا خداوند در آن عبادت گردد و کتاب او خوانده شود و حدود الهی در آن اقامه گردد و قوانین الهی و سنت نبی اعظم تا دنیا باقی است در آن به اجرا درآید. (المنتصر بالله، بی‌تا‌، ص‌55)

[7]. در این نسخه کلمه امام ذکر نشده، در صفحه‌50 با لفظ امام نقل کرده است از مصدری دیگر. (الناصری اسلاوی، 2001، ج2، ص23)

[8] . ادریس دوم در خطبه‌اش بعد از بیعت بر روی منبر گفت‌: «صلی الله وسلم وعلی آل‌بیته الطاهرین الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا ایها الناس اما قد ولینا هذاالامرالذی یضاعف المحسن فیه الاجر و للمسیء الوزر و نحن الحمدلله علی قصد الجمیل فلا تمدوا الاعناق الی غیرنا فان ما تطلبونه من اقاوه الحق انما تجدونه عندنا». (نک: ابن ابی‌زرع‌، 1972، ص28 / احمد بن خالد الناصری اسلاوی، 2001، ج2، ص28 / درباره مذهب ادریسیان رک: دانش کیا، ش40، 1394)

[9]. وی چنین تصور می‌کند که حاکمان ادریسی، خود را پیشوایان مسلمانان می‌دانستند و بدون در نظر گرفتن هویت مذهبی خود، به رتق و فتق امور می‌پرداختند. برای آن‌ها، مطابقت شریعت با قرآن و سنت اهمیت داشت. مالک نیز قیام آنان را تأیید کرده بود و پیروی از مالک، باعث می‌شد آنان از سیطره مذهبی عباسیان که طرف‌دار مذهب حنفی بودند رهایی یابند و استقلال سیاسی خود را حفظ نمایند.

[10]. البته از گزارش وی برنمی‌آید که این صنعت از زمان ادریسیان هم وجود داشته یا خیر، اما سعدون در ص‌138به نقل از دو منبع دیگر، این گزارش را آورده که در یکی از دو منبع یادشده در این کتاب صبح الاعشی چنین مطلبی یافت نشد.

[11]. این اطلاعات را مورخی مجهول در رساله‌ای به نام الملوک الادارسه فی المغرب الاقصی و فی المغرب الاوسط در قرن هشتم آورده که در کتابخانه عمومی رباط نگه‌داری می‌شود. در این رساله، این آمار از مراکز صنعتی فاس آورده شده است. (نک: ناصری طاهری، 1385، ص41 / روض القرطاس، ج‌1، ص‌48 به بعد)

[12]. عبارت از این جانب است. وجه جمع دو گزارش متفاوت از ضرب سکه این است که دو نوع سکه یکی در زمان ادریس بن عبدالله و دیگری در دوره پسرش ضرب شده است.

[13]. ابن سعید گفته است که عدوه الاندلسیین را ادریس بن عبدالله ساخته است و عدوه دیگر بعد‌ها ساخته شد. (ذهبى، 1406، ص191)

[14]. وی این شهر را ساخته عبد الله بن ادریس می‌خواند، این شهر بین جبال و شعار متصله و المدخل إلیها من مکان واحد و علاوه بر این منطقه‌ای حاصلخیز، پر آب و دارای میوه فراوان است.

[15]. محلی برای مراقبت تحرکات دشمن در طول ساحل و مکانی برای تعلیم و عبادت بود؛ زیرا مرابطین اغلب از طبقه دانشمندان، دانش‌پژوهان، عباد و متصوفه بودند. (رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌413)

[16]. اصطلاح قصر از دوران اغالبه، بر حصن و رباط‌های ساحلی اطلاق شده است. (محمدحسن‌، 2004، ص28) نیز گفته شده: در معنای رباط است محرس و قصر در کلام نویسنده نزهة المشتاق با این تفاوت که رباط غیرساحلی حصن خوانده می‌شد. و از آن‌چه ادریسی آورده است می‌توان گفت قصر غالباً با برجی همراه بوده که آتش به بالای آن نمی‌رسیده است. (رمضان التلیسی‌، 2003، ص‌413)

[17]. این اصطلاح درباره عبیدالله بن ادریس هم به‌کار رفته است. (العلوی، 1409، ص‌63)

  1. ابن ابی زرع الفارسی، الانیس الامطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک و تاریخ مدینه فاس، الرباط، 1972.
  2. ابن حوقل، محمد، صورة الأرض، چ دوم، بیروت، دار صادر، 1938.
  3. ابن خردادبه، عبید الله بن عبد الله، المسالک و الممالک، دار صادر افست لیدن - بیروت، چ اول، 1992.
  4. ابن علی اردبیلی، محمد، جامع الرواه، مکتبه المحمدی.
  5. ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، چ اول، قم، شریف رضی، 1413.
  6. ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، چ اول، بیروت، عالم الکتب، 1416.
  7. اسماعیل عبدالرزاق، محمود، الادارسه فی المغرب الاقصی، الکویت‌، مکتبه الفلاح، 1989.
  8. اسماعیل عبدالرزاق، محمود، الادارسه، قاهره، مکتبه مدبولی، 1411.
  9. اسماعیل، محمود، ادریسیان یافته‌های جدید، حجت الله جودکی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1383.
  10. اصطخرى، ابراهیم بن محمد، المسالک و الممالک، حینى، محمد جابر عبدالعال،‏ قاهره، الهیئة العامة لقصور الثقافة، ‏2004.
  11. الهی‌زاده، محمد‌حسن، جنبش حسنیان‌، قم، شیعه‌شناسی، 1385.
  12. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات‏، بی‌تا.
  13. بکری، المغرب فی ذکر بلاد افریقیه والمغرب، پاریس، 1911.
  14. بکرى، عبد الله بن عبد العزیز، المسالک و الممالک، چ اول، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1992 م.
  15.  البلاذرى‌، احمد بن یحیى بن جابر‌، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دارالفکر، ط الأولى، 1417ق / 1996م.
  16. بورکهارت، تیتوس، فاس شهر اسلام، مهرداد وحدتی دانشمند‌، حکمت، 1388.
  17. خویی، ابوالقاسم‌، معجم الرجال الحدیث، قم‌، مرکز نشر آثار شیعه، 1410.
  18. دانش‌کیا، محمدحسین‌، «مذهب ادریسیان»، اندیشه نوین دینی، ش40، سال 1394.
  19. ذهبى، محمد بن احمد، الامصار ذوات الآثار، چ اول، بیروت، دارالبشائر، 1406.
  20. راق، الآفاق‏، چ اول‏، بیروت، عالم الکتب‏، 1409.
  21. رمضان التلیسی، بشیر، الاتجاهات الثقافیه فی الغرب الاسلامی خلال قرن الرابع الهجری، چ اول، دارالمدار الاسلامی‌، 2003.
  22. سعدانی، عبدالطیف، ادریس منشی دوله و باعث دعوه، مجله کلیه الاداب والعلوم الانسانیه، فاس، ش4-5، سال 1980-1981.
  23. سعدون‌، نصرالله، دوله الادارسه فی العصر الذهبی‌، بیروت‌، دارالنهضه العربیه، 1408.
  24. طوسی، ابی‌جعفر محمد بن حسن، رجال طوسی، جوادالیعقوبی، جامعه مدرسین، بی‌تا.
  25. عالم زاده، هادی، ابانگاه علی، «مذهب ادریسیان»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهراء، سال پانزدهم‌، ش55، پاییز 84.
  26. علوی‌، علی بن محمد‌، المجدی فی انساب الطالبیین‌، چ اول‌، تحقیق الشیخ احمد المهدی‌، مکتبه آیت‌الله مرعشی‌، 1409.
  27. قره‌چانلو، حسین، جغرافیاى تاریخى کشورهاى اسلامى، چ اول، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، 1380.
  28. محمدحسن‌، الجغرافیه التاریخیه لافریقیه، بیروت‌، لبنان‌، دارالکتاب الجدیده المتحده، 2004.
  29. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقى، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی‏، 1403.
  30. مقدسی‌، محمد بن احمد، احسن التقاسیم‏، چ دوم‏، بیروت‏، دار صادر، بی‌تا.
  31. منتصر بالله بن محمد الزمزمی الکتانی، محمد، فاس عاصمه الادارسه و رسائل اخری، چ دوم، بی‌تا.
  32. موسوی بجنوردی، کاظم‌، دائرة‌ المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف اسلامی، بی‌تا.
  33. مونس، حسین‌، تاریخ و تمدن مغرب، حمیدرضا شیخی‌، تهران، سمت 1384.
  34. ناشناخته، الاستبصار فى عجایب الامصار‌، عبدالحمید، سعد زغلول‏، چ اول، دارالشوون الثقافیه‏، بغداد، 1986 م‏.
  35. ناصری اسلاوی، احمد بن خالد، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصی‌، الاستاذ احمد الناصری، وزاره الثقافه و الاتصال‌، 2001.
  36. ناصری طاهری، عبدالله‌، مقدمه‌ای بر تاریخ مغرب اسلامی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
  37. ویل دورانت‌، تاریخ تمدن، احمد آر ام، چ دوازدهم، تهران‌، علمی ـ فرهنگی، 1385.
  38.  یاقوت حموى، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، چ دوم، بیروت، دارصادر، 1995.
  39.  یعقوبى، احمد بن اسحاق، البلدان، چ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422.