نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه تاریخ/دانشگده ادبیات و علوم انسانی/ دانشگاه ایلام/ ایلام/ایران
2 دانشگاه ایلام
چکیده
تازه های تحقیق
خاندان بارهه از سادات شیعه مذهب هند بودند که نخستین تجربه سیاسی خود را در عهد حکومت سادات خضرخانیه با اداره سهرنپور بهدست آوردند. این خاندان یکی از چند خاندان بزرگی بودند که با تأسیس حکومت گورکانیان هند توانستند نقش و تأثیر حضور خود را به نمایش بگذارند و در روند رویدادهای جامعه گورکانی مؤثر باشند. با روی کار آمدن اکبرشاه، بستر مناسب برای مطرح شدن خاندان بارهه فراهم گردید. ماجرای قلعه پتن و مقاومت شجاعانه لشکر بارهه در برابر دشمنان گورکانی اعتبار و جایگاهی مطمئن برای آنان نزد اکبرشاه ایجاد نمود. به پاس خدمات نظامی و توانایی که افراد این خاندان نشان دادند، در عهد اکبری بسیاری از آنان به درجات بالای نظامی دست یافتند و اداره نواحی به آنان سپرده شد.
خاندان بارهه در پایان عهد اکبر شاه به اندازهای قدرت سیاسی خود را تثبیت نموده بودند که حضور و نظر امرای آنان در مسئله جانشینی بعد از اکبرشاه هم تأثیر گذارد و با حمایت از جهانگیر، سلطنت وی حتمی شد. سادات بارهه در عهد جهانگیرشاه و جانشینش شاهجهان، همچنان برتری و تداوم حضور خود را در بدنه حکومت گورکانی حفظ نمودند. بارههها در این دوران، حضور در نبردها و دریافت درجات بالای نظامی و فوجداری تا اداره ایالات مهم را در پرونده خاندان خود دارند. با وجود آنکه هدف سادات بارهه توسعه و ترویج تشیع نبود، اما مسلّماً اداره نواحی گوناگون و حسن اجرای وظیفه توسط آنان تأثیرات فرهنگی و عقیدتی خود را بر این مناطق بهجا گذاشت و موجب گسترش اسلام و تقویت تشیع نیز گردید. خاندان بارهه با وجود تعصبات شدید مذهبی اورنگزیب همچنان مطرح بودند. علت این امر آن است که این خاندان فراتر از موقعیت مذهبی و به اتکای توانایی و استعداد افراد خاندان خود در جامعه و دستگاه حکومتی فعالیت میکردند و اگرچه دم از تشیع نمیزدند، اما هرگونه تلاش و موفقیت آنان برای بقای تشیع مهم بود.
بعد از اورنگزیب دوران کوتاه بهادرشاه عرصهای دیگر برای عرض اندام خاندان بارهه بود، بدین صورت که سلطان بهادر رقیب خود، اعظمشاه، را به مدد سپاه خاندان بارهه شکست داد و به خاطر جانفشانی آنان توانست بر تخت سلطنت بنشیند. بارهه به پاس این خدمت به رأس هرم قدرت نزدیکتر شد و گرایشهای مذهبی سلطان بهادر که متمایل به تشیع بود، موقعیت آنان را محکمتر و برتری خاندان بارهه را تقویت نمود. بارههها بعد از مرگ بهادرشاه، بار دیگر با حمایت خود از شاهزاده فرخسیر و به سلطنت رساندن وی نشان دادند که از هوش سیاسی و توان نظامی بالایی برخوردارند، اما نفوذ و قدرت بیشتر و تسلط آنان بر مقام وزارت و امیرالامرایی به مذاق دیگر خاندانها و رقبای سنتیشان (مغولان و دکنیان) خوش نمیآمد و روز به روز بر رقابتها و دشمنیها علیه بارههها افزود.
در این دوران دو برادر بارهه سیدعبدالله و سید حسینعلیخان بارهه مؤثرترین و رهبر اصلی خاندان بارهه و پیشبرنده این جریانات بودند. آنان بالاترین مقامات را در اختیارت گرفتند و بر امور سلطنت و کشور نفوذ کامل داشتند. این امر در نهایت، منجر به همدستی سلطان با مخالفان و دسیسههای مکرر آنان علیه بارههها گردید؛ اما دو برادر بارهه با برکناری به موقع فرخسیر و روی کار آوردن سلطان مدنظر خود، از رقبا پیشی گرفتند. رفیعالدوله، رفیعالدرجات و بعد از آنها محمدشاه دستنشاندههای سیدعبدالله و حسینعلیخان بارهه بودند.
دوران رفیعالدوله و رفیعالدرجات به اندازهای کوتاه بود که فرصتی برای همدستی با مخالفان بارهه نیافتند. اما با روی کار آمدن محمدشاه، رقیبان سیاسی سادات بارهه فرصت مناسبی به دست آوردند و بار دیگر با همدستی با سلطان دسیسهچینی را آغاز کردند. آنان با طرحی از پیش تعیین شده خاندان بارهه را تار و مار کردند. خاندان بارهه پس از آن دیگر نتوانستند موقعیت گذشته خود را به دست آورند.
کلیدواژهها
موضوعات