نقش خاندان سادات بارهه در تحولات سیاسی-‌نظامی عصر گورکانیان با تاکید بر حوادث سال‌های (1118 تا 1132ه.ق) .

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه تاریخ/دانشگده ادبیات و علوم انسانی/ دانشگاه ایلام/ ایلام/ایران

2 دانشگاه ایلام

چکیده

بررسی چگونگی شکل­گیری حکومت­ها در همه ادوار تاریخ نشان می­دهد که حمایت خاندان­های ذی‌نفوذ عاملی مؤثر در استقرار، استمرار یا اضمحلال آنها بوده ­­است. گورکانیان هند از این امر مستثنا نبودند و سلاطین این سلسله با به‌کارگیری خاندان‌های قدرتمند، حاکمیت خویش را تحکیم بخشیدند. سیاست و موضع دینی آنان در تداوم یا حذف خاندان­­ها یا ضعف و قدرت‌ آنها نیز تأثیر قطعی داشت. یکی از این خاندان­­ها، «سادات بارهه» هستند که پیش از حضور مغولان وارد عرصه سیاسی هند شده بودند. آنان توانستند جایگاه ویژه­ای در حکومت گورکانی بیابند. سادات ­بارهه­ با استعداد خود، به تدریج به جایگاه نظامی رسیدند که در نهایت، منجر به کسب قدرت سیاسی توسط آنان گردید. موضوع پژوهش حاضر معرفی این خاندان، بررسی فرایند قدرت­گیری آنان در این دوره و توجه به نقش سیاسی - نظامی آنان در عصر گورکانیان با تأکید بر جایگاه برادران بارهه، سیدعبدالله و سیدحسین ­علی، به‌ویژه در حوادث سال‌های 1118 تا 1132ق و با رویکرد تاریخی و روش «توصیفی - تحلیلی» است.

تازه های تحقیق

خاندان بارهه از سادات شیعه مذهب هند بودند که نخستین تجربه سیاسی خود را در عهد حکومت سادات خضرخانیه با اداره سهرنپور به­دست آوردند. این خاندان یکی از چند خاندان­ بزرگی بودند که با تأسیس حکومت گورکانیان هند توانستند نقش و تأثیر حضور خود را به نمایش بگذارند و در روند رویدادهای جامعه گورکانی مؤثر باشند. با روی کار آمدن اکبرشاه، بستر مناسب برای مطرح شدن خاندان بارهه فراهم گردید. ماجرای قلعه پتن و مقاومت شجاعانه لشکر بارهه در برابر دشمنان گورکانی اعتبار و جایگاهی مطمئن برای آنان نزد اکبرشاه ایجاد نمود. به پاس خدمات نظامی و توانایی که افراد این خاندان نشان دادند، در عهد اکبری بسیاری از آنان به درجات بالای نظامی دست یافتند و اداره نواحی به آنان سپرده شد.

خاندان بارهه در پایان عهد اکبر شاه به اندازه­ای قدرت سیاسی خود را تثبیت نموده­ بودند که حضور و نظر امرای آنان در مسئله جانشینی بعد از اکبرشاه هم تأثیر گذارد و با حمایت از جهانگیر، سلطنت وی حتمی شد. سادات­ بارهه در عهد جهانگیرشاه و جانشینش شاه­جهان، همچنان برتری و تداوم حضور خود را در بدنه حکومت گورکانی حفظ نمودند. بارهه­ها در این دوران، حضور در نبردها و دریافت درجات بالای نظامی و فوجداری تا اداره ایالات مهم را در پرونده خاندان خود دارند. با وجود آنکه هدف سادات­ بارهه توسعه و ترویج تشیع نبود، اما مسلّماً اداره نواحی گوناگون و حسن اجرای وظیفه توسط آنان تأثیرات فرهنگی و عقیدتی خود را بر این مناطق به‌جا گذاشت­ و موجب گسترش اسلام و تقویت تشیع نیز گردید. خاندان بارهه با وجود تعصبات شدید مذهبی اورنگ­زیب همچنان مطرح بودند. علت این امر آن است که این خاندان فراتر از موقعیت مذهبی و به اتکای توانایی و استعداد افراد خاندان خود در جامعه و دستگاه حکومتی فعالیت می­کردند و اگرچه دم از تشیع نمی­زدند، اما هرگونه تلاش و موفقیت آنان برای بقای تشیع مهم بود.

بعد از اورنگ­زیب دوران کوتاه بهادرشاه عرصه­ای دیگر برای عرض اندام خاندان بارهه بود، بدین صورت که سلطان بهادر رقیب خود، اعظم­شاه، را به مدد سپاه خاندان بارهه شکست داد و به خاطر جانفشانی آنان توانست بر تخت سلطنت بنشیند. بارهه به پاس این خدمت به رأس هرم قدرت نزدیک‌تر شد و گرایش‌های مذهبی سلطان بهادر که متمایل به تشیع بود، موقعیت آنان را محکم­تر و برتری خاندان بارهه را تقویت نمود. بارهه­ها بعد از مرگ بهادرشاه، بار دیگر با حمایت خود از شاهزاده­ فرخ­سیر و به سلطنت رساندن وی نشان دادند که از هوش سیاسی و توان نظامی بالایی برخوردارند، اما نفوذ و قدرت بیشتر و تسلط آنان بر مقام وزارت و امیرالامرایی به مذاق دیگر خاندان­ها و رقبای سنتی­شان (مغولان و دکنیان) خوش نمی­آمد و روز به روز بر رقابت‌ها و دشمنی­ها علیه بارهه‌ها افزود.

در این دوران دو برادر بارهه سیدعبدالله و سید حسین­علی­خان بارهه مؤثرترین و رهبر اصلی خاندان بارهه و پیش‌برنده این جریانات بودند. آنان بالاترین مقامات را در اختیارت گرفتند و بر امور سلطنت و کشور نفوذ کامل داشتند. این امر در نهایت، منجر به همدستی سلطان با مخالفان و دسیسه­های مکرر آنان علیه بارهه‌ها گردید؛ اما دو برادر بارهه با برکناری به موقع فرخ­سیر و روی کار آوردن سلطان مدنظر خود، از رقبا پیشی گرفتند. رفیع­الدوله، رفیع­الدرجات و بعد از آنها محمدشاه دست‌نشانده­های سیدعبدالله و حسین­علی­خان بارهه بودند.

دوران رفیع­الدوله و رفیع­الدرجات به اندازه­ای کوتاه بود که فرصتی برای همدستی با مخالفان بارهه نیافتند. اما با روی کار آمدن محمدشاه، رقیبان سیاسی سادات بارهه فرصت مناسبی به دست آوردند و بار دیگر با همدستی با سلطان دسیسه‌چینی را آغاز کردند. آنان با طرحی از پیش تعیین شده خاندان بارهه را تار و مار کردند. خاندان بارهه پس از آن دیگر نتوانستند موقعیت گذشته خود را به دست آورند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


1. ابن­اکبر، سکندر بن ­محمد عرف­ منهجو (1961)، مرآت اسکندری، تصحیح سیتش چندر، بروده، شعبه تاریخ دارالعلوم الاطیفه جامعه مهاراجه سیاحی راو.
2. احمد، خواجه نظام­الدین (1927)، طبقات اکبری، تصحیح بی. دی. ام. ای. سی. اس کلکته، اسیاتک سوسایتی.
3. احمد، عزیز (1366)، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران، کیهان.
4. بختاورخان، محمد (1979)، مرآة ­العالم، تصحیح ساجده س. علوی، لاهور، اداره تحقیقات پاکستان دانشگاه پنجاب.
5. حارثی­ بدخشی­ دهلوی، میرزا محمد ­بن­ رستم (1996)، تاریخ محمدی، تصحیح احمد فاروقی، هند (اتراپرادیش)، کتابخانه رضا رامپور.
6. خافی­خان، محمدهاشم خان نظام­الملکی (1869)، منتخب­ اللباب، تصحیح مولوی کبیرالدین احمد و مولوی غلام قادر، کلکته، اسیاتک سوسایتی. 
­­­­­­­7. ــــــــــــــــــــــ (1870)، منتخب­ اللباب، تصحیح ولزی هیگ، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
8.  دفتری، فرهاد (1375)، تاریخ عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره­ای، تهران، فروزان.
9. دولافوز، ث. ف (1316)، تاریخ هند، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، کمیسیون معارف.
10. رام، کیول (1986)، تذکرة الامراء، کراچی، هستاریکل سوسایتی.
11. رضوی، سید عباس ­اطهر (1376)، شیعه در هند، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
12. شاهنوازخان، نواب صمصام­الدوله (1888)، مأثرالامراء، ج1، تصحیح مولوی عبدالرحیم، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
13. ­­­­­­­ــــــــــــــــــــــ (1890)، مأثرالامراء، ج2، تصحیح مولوی عبدالرحیم، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
14.  طباطبائی، غلام­حسین­خان (بی‌تا)، سیر المتأخرین، ج2، چاپ سنگی، بی­جا.
15. علامی، ابوالفضل بن مبارک (1877)، اکبرنامه، ج2، تصحیح مولوی آغا احمدعلی، کلکته، مظهر العجایب.
­­­­­­­16. ــــــــــــــــــــــ (1872)، اکبرنامه، ج1، تصحیح مولوی آغا احمدعلی، کلکته، مظهر العجایب. 
17. فدایی اسپهانی، میرزا نصرالله­خان (1341)، داستان ترکتازان هند، تهران، قویم.
18. کامورخان، محمدهادی (1947)، تذکرة ­السلاطین چغتا، تصحیح مظفر عالم، بمبئی، مرکز مطالعات علی گره.
19. کنبو، محمدصالح (1967)، شاه­جهان­نامه (عمل صالح)، تصحیح وحید قریشی، چ دوم، لاهور، مجلس ترقی ادب.
20. کهویهامی، پیرغلام حسن (بی‌تا)، تاریخ حسن، ج2، بی­جا.
21. لاهوری، ملاعبدالحمید (1867)، پادشاهنامه، ج1، تصحیح مولوی کبیرالدین احمد، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
22. ­­­­­­­ــــــــــــــــــــــ (1868)، پادشاهنامه، ج2، تصحیح مولوی کبیرالدین احمد، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
23. لکهنوی، شیوداس (1968)، شاهنامه منور کلام، تصحیح سید حسن عسکری صاحب، به اهتمام شکیل احمد، پتنه، وی آزاد پریس.
24. مجتبائی، فتح­الله (1389)، پیوندهای فرهنگی ایران و هند، ترجمه ابوالفضل محمودی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفة ایران.
25. معتمدخان بخشی، جهانگیر پادشاه بن اکبر پادشاه (1931م)، اقبال­نامه جهانگیری، تصحیح محمد رفیع صاحب، اله­آباد، شانتی پریس.
26. منشی سیلم­الله (1955)، تاریخ بنگال، تصحیح سید محمد امام­الدین، بنگلادش، اسیاتک سوسایتی.
27. منشی، محمدکاظم بن محمدامین (1868)، عالمگیرنامه، تصحیح مولوی خادم حسین و مولوی عبدالحی، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
28. میرک، یوسف­ بن­ میر­ابوالقاسم ­نمکین ­بهکری (1962)، مظهرشاهجهان، تصحیح حسم­الدین راشدی، کراچی، سندی ادبی‌پور حیدرآباد.
29. نهاوندی، ملاعبدالباقی (1931)، مآثر رحیمی، ج1، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته، اسیاتک سوسایتی.
30. هالیستر، جان­نورمن (1373)، تشیع در هند، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی تهران.
31. Elliot, Sir Henry Miers (1869), Memoirs on the history, folk-lore, and distribution of the races of the North Western Provinces of India, London, Harvard College library.
32. Khan Bahadur Syed Muzaffar Ali Khan, Tareekh Sadaat E Barha, Volume Xl11, Part3, p.1247.
33. Markorits, Claude (2002), a History of Modern India, 1480-1950, London, Anthen Press.
34. Bosworth, Clifford Edmund (1980), the Encyclopaedia of Islam: Supplement, Parts 1-2, Brill Archive.