نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو علمی و مدیر گروه الهیات دانشگاه پیام نور قم
چکیده
تازه های تحقیق
راهبرد شیعیان در دو قرن پایانی خلافت عباسی و در مواجهه با دو قدرت خلافت و سلطنت، مؤید حرکت مدبرانه و استفاده بهینه از اوضاع موجود در حفظ امنیت شیعیان و توسعه بستر رشد مکتب تشیع است. تسامح مذهبی سلجوقیان و اختلاف شدید خوارزمشاهیان با خلافت، از نکات تأثیرگذار بر وضعیت شیعیان و اتخاذ راهبرد آنها بود. سیاست تعامل و مدارای شیعیان نیز نتیجه مثبت برای آنها در صحنههای سیاسی و اجتماعی در پی داشت. در این دوره، شاهد اتحاد بین خلافت و سلطنت علیه شیعیان نیستیم زیرا روابط سلجوقیان با عباسیان رابطهای مستحکم بر مدار مذهب مشترک نبود، بلکه این رابطه بر مدار منفعت بود و بر اساس این سیاست منفعتجویانه، روابط آنها سرد و گرم میشد. این وضعیت برای شیعیان یک فرصت بود تا از فضای تاریک ایجادشده در اثر سقوط آلبویه به آرامی خارج شوند، بهگونهای که نه مورد غضب خلافت و اهلسنت قرار گیرند و نه با سلطنت تقابل پیدا کنند، بلکه توانستند بهعنوان یک نیروی تأثیرگذار، حضور خود را در صحنههای مختلف حفظ کنند.
نزاع میان نهاد سلطنت و خلافت که از زمان طغرلبیک سلجوقى آغاز شد و پس از انقراض سلجوقیان، بین عباسیان و خوارزمشاهیان ادامه یافت، بیش از هر چیز براى شیعیان موجب ایجاد امنیت و آرامش بود؛ زیرا شیعیان در این نزاع دخالتى نداشتند و خلافت عباسى هم چون درگیر مسائل سیاسى با سلطنت بود، از توجه به شیعیان دور میشد. این فضا فرصتی برای نقشآفرینی و حضور شیعیان در ساختار سیاسی نیز بود. شیعیان که با قدرت یافتن سلجوقیان عملاً از صحنه سیاسى خارج شدند، به مرور زمان به بازسازى حضور خود اقدام نمودند و در ساختار قدرت حضور یافتند و این حضور با آغاز خلافت ناصر (575 ق) جلوه متفاوتی داشت. در این دوره از یک سو، خلافت اقتدار خود را کاملاً به دست آورد و دیگر به نام سلطان در بغداد خطبه خوانده نشد؛ از سوی دیگر، تقابل بین خلافت و سلطنت (خوارزمشاهیان) به اوج خود رسید. شیعیان نیز نقش تعیینکنندهای در ساختار قدرت پیدا کردند، به گونهای که بیشتر وزرای خلافت از شیعیان بود و دیگر مناصب سیاسى و دیوانسالارى نیز در بسیارى از موارد در اختیار آنها بود، هر چند عقاید مذهبى خلیفه ناصر یکی از دلایل مهم در تقویت جایگاه شیعیان بود.
این یک تحلیل واقعبینانه است که بگوییم در این مقطع، شیعیان توانستند به عنوان یک نیروی تأثیرگذار، حضور خود را در صحنههای مختلف حفظ کنند. سیاست مدارا و تعامل با مخالفان و حفظ امنیت برای شیعیان در راستای پیشرفت مکتب تشیع، یک راهبرد مشخص از جانب شیعیان بود. روابط پر فراز و نشیب سلطنت با خلافت نیز مزید بر علت بود تا اتحادی توسط این دو قدرت علیه شیعیان شکل نگیرد. رویکرد تسامح از سوی سلطنت و سیاست تعامل و مدارا از سوی شیعیان، باعث شد که شیعیان به عنوان یک گروه معارض شناخته نشوند و به تدریج از انزوا خارج گردند و در امور حکومتی خلافت و سلطنت نقشآفرین باشند.
کلیدواژهها