نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی
چکیده
تازه های تحقیق
قرن هشتم قمری، سرآغازی بر آشتی تصوف با تشیع امامیه به شمار میرفت. اما این روابط در آستانة تأسیس سلسله صفوی، به حدی گسترش یافت که مفاهیمی چون ولایت، در آمیزهای از مضامین شیعی ـ صوفی، زمینه را برای کارکرد سیاسی آن مستعد ساخت. سلسله صفوی برای به وجود آوردن حکومت شیعی از تصوف استفاده کردند. اما بعد از تشکیل حکومت شیعی صفوی، تصوف در ایران کاملاً ذوب در تشیع گردید و تابع آن شد. صفویان بعد از فروپاشی نظام حکومتیشان، دوباره به تصوف گرویدند. ورود تصوف به ساحت قدرت سیاسی، آن را با دو سؤال کلیدی در حوزة فلسفه سیاسی روبهرو میکرد: نخست اینکه چه کسی حق حکومت دارد و دوم اینکه چگونه باید حکومت کرد؟ پاسخ متصرفانة تشیع به هر کدام از دو پرسش فوق متفاوت بود.
تشیع با تصرف در تفسیر مفهوم «قطب صوفی» از طریق سرایت دادن ویژگیهای «امام شیعی»، تصوف را به درکی از مفهوم قطب رساند که «ولایت» آن، علاوه بر امور قلبی و باطنی، شامل حوزههای مادی و ظاهری نیز میشد. به عبارت دیگر، تصوف از طریق ارتباط با تشیع، به درکی متعالی از نسبت انسان و هستی رسید که بر اساس آن، کمال معنوی انسان، بیارتباط با کمال ظاهری آن نبود و تسلط بر قلبها و باطن انسانها بدون طرح و مدیریت امور ظاهری انسانها چندان میسور نیست. از این رو، قطبهای صوفی پس از قرن هفتم، خواهان نوعی «سلطه دوگانه» (مادی ـ باطنی) بر پیروان خود بودند که بیشک در اتخاذ این موضع، از تشیع سیدحیدر آملی در قرن هشتم متأثر هستند. بر اساس آموزههای شیعی ـ برخلاف تصور صوفیه که به سعادت اینجهانی رغبتی ندارند ـ سعادت اخروی بیارتباط با سعادت دنیوی نیست و برای نیل به آن، باید برای سعادت دنیوی نیز برنامهریزی کرد. (رهدار، 1389، ص124؛ کربن، 1377، ص241)
در کنار اشتراکات تصوف و حاکمیت سنی، شاهد نوعی مشترکات ذاتی و عرضی میان تصوف و تشیع هستیم. این مشترکات باعث نزدیکی تشیع به تصوف و نهایتاً باعث تصرف تشیع در تصوف شد تا جایی که از قرن هفتم به بعد، شاهد فاصلهگیری تصوف از «فقهالخلافه» و نزدیک شدن هر چه بیشتر آن به «فقهالامامه» هستیم. در این قرون، نزدیکی تشیع و تصوف چندین نهضت و جنبش را با محتوای شیعی اما با امکانات و پتانسیل صوفیانه به وجود آورد و نهایتاً مهمترین نهضت شیعی ـ صوفی در آغاز قرن دهم با چنان توفیقی مواجه شد که بیش از دو قرن، حکومت سیاسی ایران به دست آنها افتاد. از این رو، صفویه را باید مهمترین و وثیقترین عامل پیوند تشیع و تصوف دانست. الزامات عملی حکومت در عصر صفویه، بیش از پیش حاکمان صوفی را از تصوف به تشیع سوق داد تا جایی که میتوان کارویژة مهم صفویه را تبدیل تصوف به تشیع دانست.
کلیدواژهها