نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه اراک
چکیده
کلیدواژهها
هر پژوهش تاریخی، بر سه ضلعِ دادهها، تحلیل و نقد استوار است. دراینمیان، تحلیل رویدادها جایگاه مهمی دارد؛ زیرا جمعآوری اطلاعات و دادهها و نقد و سنجش آنها، همگی بهمنظور فراهمشدن زمینة بررسی و تحلیل رویدادهاست. بهبیان دیگر، همة تلاشها بهمنظور دستیابی به تحلیل درست و واقعی از رویدادهاست. ازسوی دیگر، دستیابی به اطلاعات درست، در گرو ارزیابی و نقد متن و سند گزارشهای تاریخی است؛ لذا ضرورت نقد و ارزیابی گزارشها بهخوبی روشن است. ناگفته نماند از ابتدای تدوین و ثبت و ضبط رویدادهای صدر اسلام، تاریخنگاران مسلمان، به نقد سند و بررسی اسناد گزارشها اهمیت میدادند؛ ولی به نقد متن و محتوای گزارشها با صرفنظر از مورخانی همچون مسعودی، ابنخلدون، ابنمسکویه و...، توجه چندانی نکردند.
بهتازگی، برخی تاریخنویسان و پژوهشگران تاریخ اسلام، با بهکارگیری معیارهایی از قبیلِ قرآن، احادیث معتبر، عقل و...، به نقد محتوایی گزارشهای تاریخ اسلام پرداختهاند. باورهای کلامی معیار دیگری است که نظر برخی از آنان را دراینباره به خود جلب کرده و به استفاده از آن اذعان کردهاند. (شهیدی، 1366، ص156ـ157؛ مرتضی العاملی، 1369، ص63ـ64؛ جهانبخش، 1380، ص16؛ یوسفی غروی، 1384، ص16ـ18) بر این پایه، طرفداران رویکرد مذکور، گزارشهای تاریخی ناسازگار با باورهای کلامی را نقد محتوایی میکنند. از نظر آنان، هر گزارشی که با یکی از باورهای کلامی ناسازگار باشد، ساختگی و مردود تلقی میشود؛ برای مثال، گزارش «افسانة غرانیق و تلاوت آیات شیطانی توسط پیامبر»، بهدلیل تعارض آن با عصمت پیامبر کنار گذاشته میشود (مرتضی العاملی، 1400ق، ج2، ص 68؛ صفایی حائری، 1381، ج1، ص304) یا گزارش بیوضو نماز خواندن امام علی و متوجه شدن او پس از امامت نماز جماعت، بهدلیل ناسازگاری آن با عصمت امام مطرود شده است. (طوسی، 1406ق، ج1، ص433)
باید گفت که رویکرد به باورهای کلامی، بهدلیل اینکه در ابتدای راه است، پرسشهایی را برانگیخته و گاه نوعی هرجومرج و نابهسامانی در بهرهمندی از این معیار را فراهم کرده است؛ لذا این رویکرد، با مخالفت و بدبینی برخی پژوهشگران روبهرو شده است. اکنون بهنظر میرسد برخی مسائل، به این بدبینی دامن زده است؛ ازجمله تجربة تلخ تاریخنویسی مارکسیستها در ایران، روشن نبودن قلمرو استفاده از معیار مذکور و درنتیجه، استفادة بیضابطه از آن در نقد گزارشهای تاریخی و اختلاف میان متکلمان در زمینه باورهای کلامی. حال، با صرفنظر از موافقتها و مخالفتها، استفاده از معیار باورهای کلامی، دو پرسش مهم را برانگیخته است:
1. چرا هنگام تعارض میان باورهای کلامی و گزارشهای تاریخی، جانب باورها گرفته میشود؟
2. آیا برای حل مسائل تاریخی، به استفاده از مبانی اعتقادی و کلامی مجاز هستیم؟
نگارنده تصور میکند دقت در ماهیت و ویژگی گزارشهای تاریخی (گمانآوری) و باورهای مسلّم کلامی (یقینآوری)، زمینة پاسخ به پرسش اول را فراهم میکند؛ همچنین، تأمل در معیار عقل و بازگشت بقیة معیارهای نقد گزارشهای تاریخی به آن، پاسخ به پرسش دوم را رقم میزند. منظور از معیارهای نقد گزارشهای تاریخی، نقل معتبر و مقایسة سالها و مسلمات دانشها و فنون بشری است.
بهنظر میرسد مهمترین معیارهایی که پژوهشگران تاریخ اسلام در نقد گزارشهای تاریخی از آنها بهره میبرند، عبارتند از:
مقصود از نقل معتبر که معیار نقد گزارشهای تاریخ اسلام قرار میگیرد، قرآن و احادیث معتبر است. در پژوهشهای تاریخ اسلام، اگر گزارشی با نقل معتبر ناسازگار بود،
کنار گذاشته میشود (مرتضی العاملی، 1369، ص63)؛ زیرا ـ بعد خواهیم گفت که
ـ گزارش تاریخی بهدلیل داشتن ویژگیهایی، نمیتواند در برابر نقل معتبر ایستادگی کند.
در اینجا، به نمونهای اشاره میکنیم که با استفاده از معیار یادشده نقد گردیده است:
در برخی گزارشهای تاریخی، از غارت و شبیخون زدن سپاهیان اسلام به قبایل
مشرک عرب آن هم به فرمان پیامبر یاد شده است. (ابنسعد، 1414ق، ج1، ص401ـ435؛ واقدی، بیتا، ج2، ص573ـ575؛ صالحی شامی، 1414ق، ج6، ص 218) این گزارش، در بسیاری از منابع تاریخ اسلام منعکس شده است؛ ولی بهدلیل مخالفت با نقل معتبر طرد میشود؛ زیرا در قرآن و احادیث معتبر، پیامبر، اینگونه ترسیم شدهاند: رحمت بودن برای جهانیان، آغاز نکردن به جنگ، شبیخون نزدن و غارتگری نکردن. (انبیا، 107؛ ترمذی، بیتا، ج4، ص285؛ کلینی، 1388ق، ج5، ص28؛ برای دیدن نقد نمونههای دیگر، نک: مرتضی العاملی، 1400ق، ج2، ص13۷ـ13۸، 141ـ143، ج3، ص159ـ160)
معیار دیگری که در نقد گزارشها از آن بهره برده شده، مسلمات فنون و دانشهای بشری است؛ برای مثال، نقل کردهاند که خلیفة اموی، عبدالملک مروان، در بستر مرگ به فرزند و جانشینش گفت: «من در مدینه دو دوست دارم: یکی عبداللهبنجعفر و دیگری، ابوبکربنعبدالرحمان. از تو میخواهم پس از من، احوال آن دو را مراعات کنی». (ابنعساکر، 1415ق، ج66، ص36؛ ابنابیالحدید، بیتا، ج18، ص302) این گزارش به دو دلیل پذیرفتنی نیست: اول اینکه عبداللهبنجعفر در سال 80 هجری از دنیا رفته و دوم اینکه مرگ عبدالملک مروان در سال 86 هجری رخ داده است. (برای دیدن نمونههای دیگر طرد گزارشهای تاریخی ناسازگار با معیار یادشده، نک: معرفت، 1374، ص164ـ165؛ صالحی نجفآبادی، 1379، ص361ـ367؛ زریاب خویی، بیتا، ص60ـ62؛ باستانی پاریزی، 1385، ص 118ـ119)
باورهای کلامی، از معیارهای دیگر نقد تاریخ اسلام به شمار میآید و محور رویدادهای آن، شخصیتهای مقدس است. برخی پژوهشگران تاریخ اسلام، هر گزارشی را که با باورهای کلامی ناسازگار است، طرد میکنند. (مرتضی العاملی، 1400، ج2، ص170، ج4، ص118؛ صفایی حائری، 1381، ج1، ص304، ج3، ص83) از آنجاکه دربارة معیار یادشده، مفصل بحث خواهد شد، نیازی به توضیح بیشتر نیست.
عقل معیار دیگری است که از آن برای نقد گزارشهای تاریخی، بسیار استفاده میشود. برای مثال، برخی گزارش کردهاند: عمربنخطاب، به عمروعاص، فاتح مصر، دستور داد تا کتابهای کتابخانة مصر سوزانده شود. عمروعاص هم بهدنبال دستور خلیفه، کتابها را بین چهارهزار حمام تقسیم کرد. حجم کتابها آنقدر بود که بهمدت شش ماه، برای گرمکردن حمامهای اسکندریه از آنها استفاده کردند. (ابنالعبری ملطی، 1364، ص163؛ جرجیزیدان، 1372، ج3، ص436ـ445) این گزارش، بهدلیل ناسازگاری با عقل پذیرفته نیست؛ زیرا باید آنقدر کتاب وجود داشته باشد که بتوان چهارهزار حمام را در مدت شش ماه با آن گرم کرد. ازآنجاییکه هنوز صنعت چاپ اختراع نشده بود، آیا این همه کتاب میتوانست در اسکندریه وجود داشته باشد که کفاف سوخت چهارهزار حمام را بدهد؟ (ابراهیمحسن، 1376، ج1، ص278ـ279؛ مطهری، 1359، ص340ـ341)
نکتة مهمی که باید بدان توجه کرد، این است که گرچه گزارشهای تاریخی با معیارهای مختلف بررسی و نقد میشوند، بنیان تمام این معیارها عقل است؛ زیرا عقل بر اساس دادهها و اطلاعاتی که در اختیار دارد، ابتدا به سنجش روی میآورد و سرانجام، حکم خود را صادر میکند. بنابراین، عقل را بهعنوان یگانهمعیار در نقد گزارشهای تاریخی میتوان مطرح کرد. بهسخن دیگر، اطلاعات و دادههای قرآنی، حدیثی، کلامی، فقهی، تجربی و...، همگی در اختیار عقل قرار میگیرند؛ سپس، عقل براساس دادهها، به سنجش و داوری رو میآورد و هنگام مشاهده سازگاری و یا ناسازگاری میان دادهها حکم خود را صادر میکند و احتمالاً موسوم شدن هریک از معیارها به نامی خاص، بهدلیل همان دادهها و اطلاعاتی است که در اختیار عقل قرار میگیرد. بهبیان سوم، عقل در حوزة تاریخ، بهخودیخود، هیچ حکم و داوری نمیکند و تنها بر اساس دادهها و اطلاعاتی که در اختیارش قرار میگیرد، به سنجش و داوری میپردازد.
از تعبیر باورهای کلامی در فرهنگنامهها خبری نیست؛ ولی با تأمل و دقت در کاربردهای آن، باورهای کلامی را چنین میتوان تعریف کرد:
«باورهای کلامی به آن دسته از باورهایی اطلاق میشود که باورمند به آن یقین داشته باشد و خاستگاه آن، عقل و نقل معتبر یا خوشگمانی است». ضمناً باورهای کلامی، به ساحت فکر و اندیشه تعلق دارند؛ نه به ساحت اعمال و مناسک. باورهایی همچون عصمت پیامبر، علم امام، تحریفناپذیری قرآن، عدالت صحابه و...، از این قبیل هستند.
از آنجا که باورهای کلامی به لحاظ منبع، در یک سطح نیستند، برخی از آنها بسیار مستحکم هستند و برخی این ویژگی را ندارند. حال، بهنظر میرسد منبع و سرچشمة باورهای کلامی از این قرار باشد:
۱. عقل:دانشمندان علم لغت، عقل را بهمعنای منع و جلوگیریکردن دانستهاند (ابنمنظور، 1405ق، ج11، ص458)؛ ولی مقصود از عقل در تاریخ که چندان از معنای فوق بیگانه نیست، همان نیروی خدادادی است که انسانها بهواسطة آن، درست را از نادرست تشخیص میدهند. حال گاهی عقل، منشأ برخی از باورهای کلامی است؛ مثل یگانگی خداوند متعال، عصمت نبی و... . (علامهحلی، 1407ق، ص۲۸۰ و 349؛ فاضل مقداد، 1380، ص151ـ154 و 245) به بیان دیگر، برای هر یک از باورهای مذکور، دلیل عقلی اقامه شده است.
۲. نقل معتبر:مقصود از نقل معتبر، قرآن و احادیث صحیح است که همة مسلمانان بر اعتبار آن دو، اتفاق نظر دارند. گاه منبع و منشأ برخی باورهای کلامی، نقل معتبر است؛ مثل عصمت پیامبر، خلافت بلافصل امیرمؤمنانعلی، دانایی امام و... . (صدوق، 1371، ص83؛ طباطبایی، 1363، ج2، ص138ـ144؛ امینی، 1416ق، ج1، ص41 و 165؛ حلی، 1407ق، ص367ـ372؛ فاضل مقداد، 1380، ص 335ـ342؛ مظفر، 1385، ص63ـ76)
۳. خوشبینی به برخی افراد:گاه منشأ باور کلامی، خوشبین بودن بیش از حد به برخی اشخاص است که این نگرش گاه در اثر حوادثی ایجاد میشود که در جامعه رخ داده است. پیروزیها و اقدامهای حاکمان دراینباره نقش مهمی ایفا کرده و به بازتولید باور کلامی همچون «عدالت صحابه» انجامیده است. (نک: حسنبگی، 1382)
گاه منشأ خوشبینی به افراد، متأثر شدن از نحلهها و ادیان دیگر است؛ همانطورکه
در اعتقاد برخی از اشخاص درباره جاودانگی امام علی، محمد حنیفه، امامحسین
و...، چنین تأثیری ازسوی یهودیان و مسیحیان ملاحظه میشود. (ذهبی، 1382ق،
ج4، ص98ـ99؛ طوسی، 1348، ص316؛ کتاب مقدس، 1920م، سفر خروج، ص13 و
21؛ صدوق، بیتا، ج 2، ص203) در هر صورت، باورهای کلامی آن هم با منشأ مذکور ازسوی طرفداران بهرهمندی از باورهای کلامی، در نقد گزارشهای تاریخی هم پذیرفته نشده است. (مرتضی العاملی، 1369، ص64) ناگفته نماند توجه به این بحث، از آن نظر ضروری است که در نقد گزارشهای تاریخی، آن دسته از باورهای کلامی معیار قرار میگیرند که پشتوانة محکمی داشته باشند؛ بهسخن دیگر، باوری معیار قرار میگیرد که به لحاظ منبع، نصاب بالایی داشته باشد تا بتواند بر گزارش تاریخی که گمانآور است، ترجیح یابد.
به دلیل تنوع باورهای کلامی، لازم است پژوهشگر در نقد گزارشها، به انواع آن توجه کند؛ زیرا همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، هر باور کلامی توان برابری با گزارش تاریخی را ندارد. حال با بررسی در کتابهای تاریخی، کلامی و حدیثی، باورهای کلامی را به دو قسم میتوان تقسیم کرد:
۱. باورهای کلامی مسلّم، همچون وجود خداوند، عصمت پیامبر، علم امام و... (علامهحلی، 1407ق، ص280 و 349؛ فاضل مقداد، 1380، ص151ـ154 و 245؛ مظفر، 1385، ص63ـ76)؛
۲. باورهای کلامی غیرمسلّم یا خاص، همچون عصمت حضرت علیاکبر و عصمت نواب اربعه و... . (استادی، 1379، ص37؛ سنقری حائری، 1381، ص59 و 68؛ سیستانی، بیتا، ص647)
بهبیان دیگر، باورهای کلامی به دو دسته تقسیم میشوند: برخی از این باورها بهگونهای است که همه یا بیشترِ کارشناسان و متکلمان دینی بر درستی آن توافق دارند و برخی از آنها را غیرمتخصصان مسائل دینی یا برخی متکلمان مطرح کردهاند. حال در نقد گزارشهای تاریخی، آن باور کلامی معیار قرار میگیرد که همه یا بیشترِ متکلمان بر درستی آن توافق داشته باشند یا اگر برخی از متکلمان مطرح کردهاند، باید بهگونهای، از اتقان کافی برخوردار باشد.
با این توضیحات، روشن شد که هر باور کلامی، زمانی معیار نقد قرار میگیرد که از اتقان کافی و همچنین توافق متکلمان بر درستی آن برخوردار باشد. حال آیا در نقد هر گزارش تاریخی، از این معیار استفاده میشود؟ یا قلمرو بهرهمندی از باور کلامی محدودیت خاصی دارد؟ بهنظر میرسد برای تبیین قلمرو باورهای کلامی در نقد گزارشهای تاریخی، لازم است به تنوع و گونههای گزارش تاریخی توجه کنیم که در ادامه بدان میپردازیم:
۱. برخی از گزارشهای تاریخی، به گونهای است که عقل از پذیرش آنها خودداری میکند؛ مثل اینکه نوشتهاند در کربلا، دو تن از اطفال جعفربنابیطالب بهشهادت رسیدند. (خوارزمی، بیتا، ج2، ص48) این گزارش، به دلیل مخالفت آن با عقل پذیرفتنی نیست؛ زیرا از سویی، جعفربنابیطالب در سال هشتم هجری به شهادت رسیده؛ (ابنهشام، بیتا، ج4، ص15) از سوی دیگر، حادثة کربلا در سال 61 هجری رخ داده است. (طبری، بیتا، ج4، ص15) با این اوصاف، معقول نیست که ایشان در حادثة کربلا، فرزندانی آن هم در سن طفولیت داشته باشند.
۲. گزارشهایی که عقل از پذیرش آنها خودداری نمیکند؛ همچون بسیاری از گزارشهای تاریخی.
۳. گزارشهایی که عقل آدمی از جنبة بشری میپذیرد؛ ولی شخص باورمند با ملاحظة ویژگیهایی همچون عصمت و عدالت صحابه و علم غیب شخص مقدس، از پذیرش آنها سرباز میزند. افسانة غرانیق (طبری، بیتا، ج2، ص337ـ339) و خواستگاری امام علی از دختر ابوجهل و مخالفت پیامبر با این اقدام (مسلم، 1420ق، ج8، ص71) و سخن معاویه در جواب نامة محمدبنابیبکر دربارة ستاندن حق حضرت علی از سوی ابوبکر و عمر (بلاذری، 1416ق، ص301؛ مسعودی، 1358ق، ج3، ص12) را نمونههایی برای قِسم اخیر میتوان برشمرد؛ زیرا گزارش اول با عصمت پیامبر در تبلیغ وحی متعارض است. دومی نیز با عصمت پیامبر سازگار نیست؛ زیرا پیامبر با جواز تعدد زوجات که ازسوی خداوند روا داشته شده است، مخالفت نمیکردند. سومی هم بهدلیل مخالفت با عدالت صحابه کنار گذاشته میشود.
نکتة درخور توجه اینکه بحث تعارض میان باورهای کلامی و گزارشهای تاریخی، مربوط به قِسم اخیر است و پژوهشگر، گزارشهای قِسم اخیر را با باورهای کلامی نقد میکند. تاکنون مشخص شد که باورهایی معیار نقد قرار میگیرند که از اتقان کافی و توافق متکلمان بر درستی آنها برخوردارند. همچنین پژوهشگر، از معیار مذکور در نقد گزارش تاریخی قِسم اخیر بهره میبَرد؛ لذا اینگونه نیست که در نقد انواع گزارشهای تاریخی، از باورهای کلامی استفاده شده و نقد تاریخ، کلام محور تلقی شود. حال پرسش این است که چرا در هنگام تعارض میان باورهای کلامی و قسم اخیرِ گزارشهای تاریخی، جانب باورهای کلامی گرفته میشود؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش، در دقت و تأمل در ویژگی گزارشهای تاریخی نهفته است که در ادامه به آنها اشاره میشود.
بسیاری از گزارشهای تاریخی دو ویژگی مهم دارند:
۱. حوادث تاریخی آن گونه که رخ داده، گزارش نشده است؛ زیرا گزارشگران، انسانها هستند و انسانها، گرایشهای مذهبی و سیاسی و قومی متفاوت دارند. بر این اساس، اصولاً حوادث را آنگونه گزارش میکنند، که گرایش آنها اقتضا میکند. (مطهری، 1369، ج1، ص124ـ125، والش، 1363، ص22 و 110ـ112)
۲. در بسیاری از مواقع به عللی، میان وقوع حادثه و ثبت و ضبط آن فاصله افتاده است؛ برای مثال، از زمان وقوع رویدادهای صدر اسلام که اتفاقاً محور آنها، شخصیتهای مقدس پیامبر و امام و صحابه است، تا زمان ثبت و ضبط آنها، نزدیک به صد سال فاصله افتاده (ابنسعد، 1414ق، ج3، ص427؛ ابنبکار، 1374، ص332؛ صدر، بیتا، ص234) و روشن است که این فاصله و گسست، تأثیر خاص خود را بر جای میگذارد؛ اعم از کم و زیادشدن و جعل یا فراموشی حوادث.
با توجه به این دو ویژگی، روشن شد که گزارشهای تاریخی گمانآورند؛ اما همانطورکه اشاره کردیم، باورهای کلامی یقینآورند. لذا برخی پژوهشگران، درصورت تعارض میان گزارشهای تاریخی با باورهای کلامی، جانب باور کلامی را گرفتهاند و هیچ خردمندی یقین خود را فدای گمان نمیکند. (شهیدی، 1366، ص156ـ157؛ مرتضی العاملی، 1369، ص64)
برخی پژوهشگران تاریخ اسلام، با استفاده از باورهای کلامی در نقد گزارشهای تاریخی موافق جدی هستند؛ ولی برخی دیگر با ذکر دلایلی، به مخالفت با این رویکرد برخاستهاند. (اسماعیلی و قادری، 1389، ج1، ص614، ج2، ص1203؛ حضرتی، 1381، ص167) یادآوری این نکته ضروری است که قبل از ذکر دلایل مخالفان، باید ابتدا به زمینههای مخالفت با رویکرد یادشده بپردازیم تا روشن شود آیا مخالفتها، مبتنی بر دلایل است یا یکسری زمینهها سبب مخالفتها شده است. به سخن دیگر، بحث زمینههای بدبینی روشن میکند که مخالفتها معلل هستند یا مدلل. اکنون به نظر میرسد که زمینههای بدبینی و مخالفت با رویکرد یادشده عبارتند از:
گرچه عالمان و متکلمان بر بسیاری از کلیاتِ باورهای کلامی اتفاق دارند، همواره
دربارة حد و مرز برخی از باورهای کلامی در میان آنان اختلاف بوده است؛ برای
مثال، همة متکلمان مسلمان، بر اصل باور کلامی عصمت پیامبر اتفاق دارند؛ ولی
دربارة قلمرو آن، اختلاف بسیاری مشاهده میکنیم. از میان مسلمانان، امامیه پیامبر
را معصوم از گناهان صغیره و کبیره، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن میدانند؛ ولی
معتزله، ارتکاب گناهان صغیره چه قبل از بعثت و چه بعد از آن را روا میدانند. (سیدمرتضی، 1377، ص24ـ25؛ ابنابیالحدید، بیتا، ج17، ص159) در میان امامیمذهبان نیز گرچه عصمت نبی و امام و مبرا بودن او از خطا مشهور است (فاضل، مقداد، 1380، ص323 و 245؛ مظفر، بیتا، ص53ـ54)، برخی همچون ابنالولید، صدوق و علامه شوشتری، به سهو نبی معتقد بودهاند. (صدوق، 1404ق، ج1، ص233؛ شوشتری، 1425ق، انتهای ج12)
از مراجع معاصر هم مرحوم آیتالله خویی معتقد بودند که سهو پیامبر در غیر از تبلیغ وحی ممتنع نیست. (تبریزی، 1416ق، ج1، ص462) ناگفته نماند که برخی از دانشمندان شیعه، دامنة عصمت را گسترده کرده و آن را به غیر از چهارده معصوم، یعنی به اشخاصی همچون حضرت علیاکبر، حضرت زینب، امکلثوم، سکینه و نواب اربعه تسری دادهاند. (استادی، 1379، ص37؛ سنقری حائری، 1381، ص59 و 68؛ سیستانی، بیتا، ص647) علاوه بر مسأله عصمت، عالمان و متکلمان شیعیمذهب دربارة کلیات علم امام توافق داشتهاند؛ ولی در جزئیات آن همواره اختلاف بوده است. برخی همچون ابنقبه و فضلبنشاذان، معتقد بودند که امامان صرفاً به شریعت عالِم بودهاند. (مدرسی طباطبایی، 1386، ص227؛ طوسی، 1348، ص540) در عین حال، عالمان دیگری همچون سیدعبدالحسین لاری، آخوند خراسانی و...، معتقد بودند که امام علاوه بر داشتن علم به شریعت، از علم غیب نیز بهرهمند است. (لاری، 1364، ص25؛ خراسانی، 1409ق، ج1، ص273)
اکنون روشن نبودن حد و مرز برخی از باورها، سبب شده گاه عالِمی گزارشی را طرد کند (مرتضی العاملی، 400ق، ج3، ص179؛ طباطبایی، 1362، ج19، ص310) و همان گزارش را عالِم دیگری بپذیرد. (تستری، 1420ق، ج3، ص70 و ج12، ص108؛ سبحانی، 1419ق، ص412) این رد و قبول، سبب شده است که احتمالاً این بدبینی به وجود آید که باورهای کلامی، فاقد اتقان کافی است و ورود آن به عرصة نقد تاریخ، به هرجومرج در این باره دامن میزند. با این اوصاف، به رغم رویکردهای گوناگون عالمان به باورهای یادشده و وجود اختلافات، یک نقطة اشتراک دیده میشود و آن، معیار قرار دادن باور کلامی در نقد گزارش تاریخی است. به بیان دیگر، همیشه هنگام تعارض میان باورهای کلامی و گزارشهای تاریخی، جانب باورهای کلامی ترجیح داده شده؛ در نتیجه، گزارش تاریخی طرد گردیده است.
تسری دادن باور کلامی خویش به دیگران، عامل دیگر بدبینی در استفاده از باورهای کلامی در نقد گزارشهای تاریخی است؛ مثلاً دربارة هدف امام حسین از قیام خود، تحلیلهای مختلفی صورت گرفته است: برخی گفتهاند هدف ایشان، تشکیل حکومت اسلامی بوده است. (صالحی نجفآبادی، بیتا، ص388ـ391؛ 1384، 72ـ73) حال از آنجاکه نویسندة کتاب سالار شهیدان با این تحلیل موافق نیست، دربارة نامة امام حسین به کوفیان (بلاذری، 1419ق، ص173؛ طبری، بیتا، ج5، ص395) که از آن، تحلیل پیشگفته استشمام میشود، چنین مینویسد:
«چون این نامة امام نقل تاریخی است و شرایط حجیت در آن موجود نیست و ازطرفی، با اعتقادات شیعه مخالف است و از این جهت، باید آن را به دیوار زد». (فهری زنجانی، بیتا، ص21۸ـ21۹)
همانطورکه ملاحظه میکنید، این نویسنده باور خود را به همة شیعیان نسبت داده و براساس آن، گزارش تاریخی را به نقد کشانده است.
تاریخنگاری پوزیتیویستی (اثباتگرا)، بر آن بود که علم بودن تاریخ در گرو استفادة بیچونوچرا از روشهای علوم تجربی است. در تصور آنان، ذهن تاریخنگار همچون آینهای است که میتواند همه چیز را آنگونه که اتفاق افتاده است، منعکس کند. دراینمیان، فون رانکه، مورخ آلمانی، بیشترین تأثیر را گذاشته است. او معتقد بود باید حوادث را دور از هرگونه تعصب و پیشداوری، همان گونه که در واقع چنان بوده است، توصیف کرد. (اسماعیلی و قادری، 1389، ج1، ص991ـ993؛ زرینکوب، 1362، ص195) الزهاوی، فیلسوف و تاریخنویس عراقی هم احتمالاً از رانکه تأثیر گرفته؛ زیرا او تاریخ را عبارت از بیان حوادث و وقایع ـ آنطور که اتفاق افتاده است ـ میداند. (باستانی پاریزی، 1385، ص33) بنابر این دیدگاه، چون گزارشگر، حوادث را آنگونه که رخ داده، گزارش کرده است، در نقد آن نباید از باورهای کلامی بهره بُرد.
بهنظر میرسد به رغم تعمیق دیدگاه یادشده در میان بسیاری از دانشوران تاریخ در ایران و برخی از کشورهای اسلامی، به چند دلیل، چنین تصوری از تاریخ و کلام درست نیست:
اول اینکه؛ مقایسة تاریخ با علوم تجربی، قیاسی معالفارق است؛
دوم اینکه؛ ذهن انسان پیچیدگیهای خاص خود را دارد و اصولاً شدنی نیست که تاریخنگار، حوادث را آنگونه که رخ داده است، گزارش کند؛ زیرا هیچ گزارشگری از باورهای خود رهایی نیافته است. پیشتر نیز در بحث ویژگی گزارشهای تاریخی، به این مطلب اشاره کردیم.
سوم اینکه؛ توقع راستگویی در تاریخ، مطلبی است و بینظری مقولة دیگر؛ یعنی اولی شدنی است و دومی ممکن نیست؛ گرچه برخی میان این دو خلط کردهاند و هر دو را از تاریخنویس خواستهاند.
برخی هم معتقدند، باورهای کلامی یکی از موانع نقد در حوزة تاریخ است. یکی از صاحبنظران دراینباره، چنین میگوید: «وقتی روایت تاریخ از یک خاستگاه مقدس آغاز میشود، در بطن خود، نوعی امتناع نسبت به نقد تاریخی دارد». (اسماعیلی و قادری، 1389، ج1، ص614)
نگارنده تصور میکند که توجه به منشأ باورهای کلامی، این مشکل را برطرف میسازد؛ زیرا پژوهشگر هنگام نقد گزارش تاریخی معارض با باورهای کلامی، با یک واسطه، تاریخ را با تکیه بر عقل، نقد میکند؛ زیرا ریشة باور مسلّم کلامی، عقل یا نقل معتبر است و همانگونه که قبلاً گفته شد، نقل معتبر و مسلمات دانشهای بشری و همچنین مسلمات باورهای کلامی درواقع، مواد خام برای ارزیابی و نقد عقل هستند. ازسوی دیگر، باورهای کلامی، پژوهشگر را به تکاپوی بیشتر وا میدارد؛ برای مثال، باور کلامی پژوهشگری همچون جعفر مرتضی العاملی، مشروعیت نداشتن حکومت خلفا، یعنی ابوبکر و عمر و عثمان است. در نتیجه، ایشان اعتقاد دارد که امام علی فتوحات آن دوره را تأیید نکردهاند. حال با چنین دیدگاهی و با جمعآوری قراین و شواهد تاریخی، گزارشهای تاریخی حضور حسنین در فتوحات را به نقد میکشد. (جعفرمرتضی العاملی، 1369، ص154) لذا چنین نیست که همیشه باورهای کلامی سدی در برابر نقد گزارشهای تاریخی باشد.
برخی از عالمان، گاه گزارشی را بر اساس باور کلامی غیرمستند (باورهای کلامی غیرمسلم)، به نقد میکشند؛ چنانکه گزارش مسموم شدن امام حسن به دست معاویه، با تکیه بر باور کلامی (عدالت صحابه) در معرض نقد واقع شده است (ابنخلدون، 1391ق، ج2، ص187)، بیآنکه توجه شود که آیا این باور کلامی استحکام کافی دارد یا خیر.
صیانت از باورهای کلامی، عدهای را به تاریخنگاری در چارچوب باورهای کلامی کشانده است. تاریخنگاری برخی از مسلمانان، مصداقی از عنوان فوق است. در ادامه، به برخی از نمونههای چنین تاریخنگاری اشاره میکنیم:
گاه برخی از تاریخنویسان مسلمان و برخی از نحلههای اسلامی، به منظور صیانت از باورهای کلامی مثل عدالت صحابه، جاودانه بودن امام و...، به کتمان حقیقت روی آوردهاند؛ چنانکه ابنهشام در مقدمة کتاب خویش، آشکارا مینویسد: «در این کتاب، از آوردن لغزشهای صحابه خودداری شده است» (ابنهشام، بیتا، ج1، ص4؛ زریاب خویی، بیتا، ص96)؛ لذا نام یکی از صحابه را که در هنگام ساختن مسجدالنبی با عماریاسر مشاجره کرد، به میان نیاورده است. (ابنهشام، بیتا، ج2، ص14۲ـ14۳؛ نک: طبری، بیتا، ج2، ص434؛ واقدی، بیتا، ج1، ص172) گاهی هم وقایع مشهور تاریخی در معرض انکار واقع میشود؛ چنانکه ابنخلدون ـ چنانکه گفته شد ـ دخالت معاویه در به شهادت رساندن امام حسن مجتبی را بهطور کلی انکار میکند (ابنخلدون، 1391ق، ج2، ص187) یا غالیان شیعه به دلیل اعتقاد به آنکه امام در این دنیا جاودانه است، شهادت امام حسین را انکار کردهاند. (صدوق، بیتا، ج2، ص203) حتی برخی برای صیانت از باورهای خود، به خلق شخصیتی مشابه شخص تاریخی روی آوردهاند؛ چنانکه سیوطی به دلیل تطهیر طلحةبنعبیدالله از اینکه گفته بود درصورت فوت پیامبر ما با همسران او ازدواج میکنیم، میگوید: طلحةبنعبیدالله که از «عشرة مبشّره» بوده، گویندة این سخن نیست؛ بلکه گویندة آن سخن، طلحةبنعبیدالله دیگری است». (حلبی، بیتا، ج1، ص314) در واقع، از منظر وی میان این دو شخصیت تشابه اسمی است.
برخی هم به اعمال سلیقه روی آورده و از نقل نصوصِ مخالفِ باورهای خویش خودداری ورزیدهاند. چنین اتفاقی در نقل و ترجمة نامة امام حسین به اهالی بصره دیده میشود. امام به اهالی بصره چنین نوشتند:
اما بعد، خداوند محمد را از میان مردم برگزید. ما خاندان او شایستهترین افراد نسبت به مقام او از میان تمام مردم بودیم؛ ولی عدهای بر ما سبقت جستند و این حق را از ما گرفتند و ما میدانیم سزاوارترین افراد هستیم نسبت به حکومت از کسانی که حاکم شدند. آنهایی که کار نیک کردند و اصلاح نمودند و حق را ملاک قرار دادند، خداوند آنها را رحمت کند! (طبری، بیتا، ج5، ص5375)
در اینجا، نویسندة کتاب سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، نامة امام را در کتاب خود نقل کرده، ولی به جملات «و قد احسنوا و اصلحوا و تحروا الحق» هیچ اشارهای نکرده و آن را کاملاً حذف کرده است. (نجمی، 1364، ص54) همچنین مرحوم صالحی نجفآبادی از آوردن آن قسمت خودداری کرده است. (صالحی نجفآبادی، 1368، ص4۳ـ۴۴)
همانگونه که ملاحظه میکنید، با وجود تکثر واکنشهای نویسندگان، همگی در یک نقطه اشتراک دارند و آن، ترجیح جانب باور اعتقادی بر گزارش تاریخی است. خلاصه در این تاریخنگاری، تاریخ صرفاً ابزاری است برای اثبات باورهای خود و بهقول شادروان عباس اقبال، برخی تاریخ را صرفاً برای اثبات منظورهای خود، آن هم بهعنوان شاهد ذکر کردهاند. (فصیحی، 1372، ص 248) ناگفته نماند نقد گزارشهای تاریخی بر اساس باورهای کلامی، بدینگونه است که گزارشهای تاریخی را با معیار یادشده ارزیابی میکند؛ ولی اینگونه نیست که درستی این معیار را ازطریق گزارشهای تاریخی استنباط کرده باشد؛ بلکه درستی آن در جای دیگر اثبات شده است.
پژوهشگران مخالف با استفاده از باورهای کلامی در نقد گزارشهای تاریخی، تلاش کردهاند با استناد به دو دلیل، مخالفت خود را موجه کنند که در ادامه، به آن دو دلیل اشاره میکنیم:
برخی معتقدند، ازآنجا که تاریخ و کلام به دو ساحت مختلف متعلق هستند، اثبات مدعاهای هریک، روش خاص خود را میطلبد. یکی از نویسندگان دراینباره چنین اظهار میکند:
تاریخ را باید با تاریخ نقد کرد؛ چراکه با روشهای کلامی نمیتوان دعاوی تاریخی را نقد کرد. ما حق نداریم برای حل مسائل تاریخی، از مبانی کلامی استفاده کنیم؛ زیرا دراینصورت، به همان معضل و بنبستی گرفتار میشویم که مارکسیست ایدئولوژیک شد. به عبارت دیگر، در این شیوه، مورخ به جای اینکه از سیستم استدلالی دستگاه تاریخ استفاده کند، از سیستم استدلالی دستگاه کلامی استفاده میکند. (حسن حضرتی، 1381، ص167؛ اسماعیلی و قادری، 1389، ج2، ص1203)
در پاسخ این مطلب باید بگوییم که به نظر میرسد ریشة این ادعا، جزیرهانگاری دانشها و بهویژه، علوم انسانی باشد. اینکه هریک از دانشها روش اختصاصی خود را دارند، غیر از این است که برای اثبات دعاوی خود از روشهای مشترک بهره نبرند. ضمناً همانطورکه در بحث منابع باورهای کلامی گذشت، منبع باورهای گفته شده یا عقل است یا نقل معتبر. آن باور کلامی که عقل و نقل یا یکی از این دو، آن را پشتیبانی کند، معیار نقد قرار میگیرد؛ لذا در این بحث، مجالی برای باورهای غیرمستند و شخصی بهعنوان معیار نقد نیست. در نتیجه، قلمرو استفاده از این معیار در نقد، گزارشهایی است که بیانگر حوادثی آن هم با محوریت شخصیتهای مقدس است؛ بنابراین، خودبهخود، استفاده از این معیار در نقد گزارشها بسیار محدود خواهد بود.
بر این اساس، اینگونه نیست که باورهای کلامی، تولیدکنندة گزارش تاریخی باشد؛ بلکه گزارش تاریخی با صرفنظر از باور کلامی، در اختیار پژوهشگر قرار گرفته است؛ ولی وقتی با باورهای کلامی تعارض پیدا کرد، در جهت راستآزمایی، با باورهای مسلم کلامی محک میخورد. دراینصورت، این گزارش در واقع بر عقل یا نقل معتبر عرضه شده است؛ چنان که گزارش تاریخی محض (گزارشهای غیرمرتبط با اشخاص مقدس) نیز در مقام راستآزمایی، بر عقل و گزارشهای دیگر عرضه میشود. اکنون به نظر میرسد با این توضیح، نقد تاریخ بر اساس باورهای کلامی، با معضل و بنبست مارکسیست ایدئولوژیک ارتباط نخواهد داشت؛ زیرا همانگونه که گفتیم، اولاً باورهایی معیار نقد قرار میگیرند که همه یا بیشترِ متکلمان بر آن توافق دارند؛ ثانیاً چنین باورهایی از عقل یا نقل معتبر سرچشمه میگیرند؛ نه اینکه باورهای خیالی و بیپایه، اساس نقد قرار گیرند.
برخی معتقدند که میان عقلانیت تاریخی با عقلانیت کلامی تفاوت است. به سخن دیگر، عقل در تاریخ و کلام دو معنای متفاوت از یکدیگر دارند. نویسندهای دراینباره چنین میگوید:
عقلانیت تاریخی با عقلانیت کلامی متفاوت است؛ چراکه میان عقلانیت تاریخی و عقلانیت محض تفاوت وجود دارد؛ یعنی ممکن است چیزی با عقل نظری صحیح باشد؛ اما با عقلانیت تاریخی صحیح نباشد؛ مثلاً حضور چهارصد هزار سپاهی در بیابان سینا با عقل مجرد تناقض ندارد؛ یعنی عقلاً محال نیست؛ اما وقتی به این عقل، قید تاریخی میزنیم، عقلانیت تاریخی حکم به امتناع و محال بودن چنین امری میکند. (حسن حضرتی، 1381، ص167 و 173)
پاسخ این مطلب این است که بهنظر میرسد به دو دلیل، تفاوت میان عقلانیت تاریخی با عقلانیت کلامی مبنای درستی ندارد:
دلیل اول، در هر دو، سخن از امکان وقوعی است. وقتی در علم کلام میگوییم پیامبر به لحاظ عقل، معصیت نمیکند، یعنی از آن حضرت معصیت واقع نمیشود (امکان وقوعی)؛ نه اینکه خواسته باشیم امکان ذاتی معصیت را از ایشان نفی کرده باشیم. همینطور در تاریخ، اگر میگوییم که به لحاظ عقل درست نیست در زمان حضرت موسی، چهارصد یا ششصد هزار سپاهی در بیابان سینا حاضر شده باشند، یعنی این امر امکان وقوعی ندارد. در اینجا هم امکان ذاتی نفی نشده است.
دلیل دوم که لازم است به آن توجه شود و پیشتر به آن اشاره کردیم، این است که وقتی پژوهشگر گزارشی را بر اساس نقل معتبر (قرآن و احادیث معتبر) و مقایسة سالها و یافتههای دانش بشری نقد میکند، در واقع، گزارش را با معیار عقل نقد مینماید؛ زیرا نقل معتبر و مقایسة سالها و یافتههای دانش بشری، همگی به منزلة مواد خامی هستند که در اختیار عقل سنجشی، یعنی عقلی که با سنجش اطلاعات، به داوری میان آنها میپردازد، قرار گرفته است و عقل پس از سنجش میان دادهها و دیدن سازگاری یا ناسازگاری میان آنها، به داوری و حکم روی میآورد. بهبیان دیگر، تفاوتی میان اینکه گزارشی بر اساس مسلمات یافتههای دانش بشری نقد شود ـ که مقبول همة پژوهشگران تاریخ است ـ با نقد گزارشها بر اساس مسلمات کلامی نیست. خلاصه، کار عقل، سنجش میان اطلاعات و دادههایی است که در اختیارش قرار میگیرد؛ برایناساس، هیچ تفاوتی میان عقلانیت کلامی با عقلانیت تاریخی وجود ندارد.
ـ هنگام تعارض بین باورهای کلامی و گزارشهای تاریخی، مشروط به رعایت دو شرط، جانب باورهای کلامی گرفته میشود. این دو شرط عبارتند از: نخست، اکثر متکلمان بر درستی آن باور کلامی توافق داشته باشند؛ دوم، میان باورهای کلامی مستحکم و باورهای کلامی که عواطف و خوشبینی به اشخاص آن را پشتیبانی میکند، تفکیک کرد. بهبیان دیگر، میان باورهای یقینی و ظنی تفاوت است. اما در پاسخ به اینکه چرا هنگام وجود تعارض، جانب گزارش تاریخی گرفته نمیشود، باید گفت به نظر میرسد طرد گزارش تاریخی به دو دلیل است:
اولاً؛ گزارشهای تاریخی به علت داشتن دو ویژگی مهم، در بیشتر مواقع ظنآور هستند. این دو ویژگی عبارتند از: ۱. گزارشگرانِ حوادث، انسانها هستند و انسانها گرایشهای خاصی دارند که این گرایشها بر آنها در گزارش حادثه تأثیر میگذارد؛ ۲. میان وقوع حوادث و ثبت و ضبط آن فاصلة زمانی است.
ثانیاً؛ باورهای کلامیای یقینآورند که منشأ آنها عقل یا نقل معتبر یا هر دو باشد و نیز بیشترِ متکلمان بر آن توافق داشته باشند. هیچ خردمندی یقین خود را فدای ظن نمیکند.
ناگفته نماند قلمرو استفاده از معیار یادشده در همة گزارشهای تاریخی وجود ندارد؛ بلکه ما صرفاً یک نوع گزارش را در صورت تعارض با این معیار طرد میکنیم و آن گزارشی است که محور آن شخصیتهای مقدس باشد. درحقیقت، چنین گزارشی با همان روشهای نقد در تاریخ طرد میشود. اکنون با توجه به این توضیحات، جایی برای بدبینی درمورد استفاده از این معیار نمیماند.
ـ در نقد گزارشهای تاریخی، در واقع، با معیار عقل سروکار داریم؛ زیرا نقل معتبر و مقایسة سالها و مسلمات یافتههای دانش بشری اعم از ریاضیات، فقه، جامعهشناسی و ...، همگی بهعنوان مواد خام، در اختیار عقل سنجشی قرار میگیرند و عقل تفاوتی نمیبیند که مواد سنجش، مسلمات ریاضیات، فقه، جامعهشناسی و... باشد یا مسلمات کلام.
ـ در پایان، تصور نگارنده این است که مخالفت با استفاده از باورهای کلامی، بیشتر بر اساس زمینههای بدبینی است که به آن اشاره شد. به سخن دیگر، زمینههای بدبینی، برخی پژوهشگران را به مخالفت کشانده وگرنه برای مخالفت، دلیل موجهی آورده نشده است.