نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار جامعةالمصطفیالعالمیه
چکیده
کلیدواژهها
یکی از امتیازات فقه سیاسی شیعه، گفتمان مبارزاتی آن علیه حاکم ستمگر است که آن را از گفتمان غالب اهل سنت متمایز میکند. حاکم ستمگر در فقه سیاسی شیعه، در شمار افراد ظالم به شمار آمده و ملامت شده است. بر اساس آراء فقهای شیعه، همکاری با حاکم ستمگر، یکی از مصادیق بارز تعاون بر گناه به شمار آمده که قرآن آن را نهی کرده است. علاوه بر این، دستهای از روایات، همکاری با چنین حاکمی را به هر شکل ممکن حرام شمرده و تعدادی دیگر، مبارزه با آن را تا مرز برکناری و سقوط حکومت وی توصیه کردهاند. سیره اهلبیت:، سیره مسلمانان و نیز دلیل عقل، ادله دیگری است که بر این مسأله دلالت دارد. با توجه به دلایل موجود در فقه سیاسی شیعه، حاکم ستمگر نهتنها ملامت شده بلکه همکاری با وی نیز بنابر اصل اولی حرام است و حتی مبارزه با وی نیز در صورت امکان و فراهم بودن شرایط واجب خواهد بود. بدیهی است این اصل استثنائاتی دارد که همگی در عداد تقابل با حاکمیت ستمگر به شمار میآید. بررسی این مبحث از آن جهت دارای اهمیت است که نوعی مبارزه منفی علیه حاکمیت حاکمان مستبد به شمار میآید و موجب تقویت مبانی فکری بیداری اسلامی میشود.
حرمت کمک به حاکمان ستمگر و همکاری با آنان، یکی از مباحث عمده در متون فقهی شیعه است. اغلب فقهای شیعه، این مبحث را در کتاب مکاسب با عنوان «معونةالظالمین» بهعنوان یکی از مکاسب محرمه یاد کردهاند. برخی در این باره ادعای اجماع نموده و آن را مورد اتفاق تمامی فقها دانستهاند. از نظر شیخ انصاری، حرمت «معونةالظالمین» مورد اتفاق نظر تمامی فقهای شیعه است و از جمله گناهان کبیره به شمار میرود. (انصاری، 1411ق، ج1، ص213؛ مفید، 1413ق، ص587) میان فقها در این که مراد از معونةالظالمین چیست، اختلاف نظر وجود دارد. ایروانی در حاشیه خود بر مکاسب از کلمات شیخ استفاده کرده که کمک به حاکمان ستمگر را شامل میشود. (ایروانی غروی، 1426ق، ج1، ص251-252)
با آنکه درباره اصل همکاری اتفاق رأی است، درباره موارد و جزئیات آن اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم صاحب جواهر در این باره، میان حاکم ستمگر شیعه و اهلسنت تفاوت و تفصیل قائل شده است. (نجفی، 1392ق، ج23، ص47-48)[1] مرحوم شیخ انصاری درباره دایره شمول آن که آیا تنها شامل محرمات میشود و یا شغلهای غیرمحرم همچون خیاطی و بنایی را نیز در برمیگیرد، دیدگاهی خلاف مشهور دارد. ایشان همکاری و کمک به ستمگران را در دو مورد حرام میداند: نخست کمک به ستمگران و همکاری با آنها در ظلم که نظریه مشهور فقهای امامیه است. دوم که خاص نظر ایشان و برخی فقهای دیگر است، همکاری و مشارکت در امور مباح همچون: خیاطی و معماری و ... است که اگرچه حرام نیست، شخص همکار، با انجام دادن این امور از یاران و کارگزاران وی محسوب میشود. اما کمک به پادشاه ستمگر در غیر این موارد مانند ساخت مسجد و یا کمک برای دریافت مزد و یا حتی مجانی بهطوری که عنوان کارگزاری و همکاری و انتساب به پادشاه ستمگر بهخود نگیرد، حرام نیست. (انصاری، 1411ق، ج1، ص213 و 216)
علامه مجلسی نیز در آثار مختلف خود از جمله عینالحیات، حلیةالمتقین و نیز بحارالانوار به بررسی جوانب مختلف این مسأله پرداخته است. وی معونةالظالمین را یکی از گناهان کبیره معرفی کرده و آن را در زمره محرمات برشمرده است. (مجلسى، 1404ق، ج75، ص148) وی نظریه مشهور را برگزیده و کمک به ظالمان را در موارد غیرظلم حرام ندانسته است. شیخ مفید نیز کمک به ستمگران را در مواردی که خداوند از آنها نهی کرده و همچنین گرفتن اجرت را بر انجام دادن آنها حرام میداند. (مفید، 1413ق، ص349)[2] بدین ترتیب شیخ مفید نیز نظریه مشهور را برگزیده است. مرحوم صاحب جواهر نیز کمک به ستمگران را در موارد حرام به نقل از مقنعه، مراسم و سلار جایز نمیداند. به اعتقاد ایشان، کمک به هر گنهکاری در انجام دادن آن جایز نیست و این قید به ستمگران اختصاص ندارد. (نجفی، 1392ق، ج23، ص45)
مرحوم محقق نراقی نیز در کتاب مستندالشیعه آورده که بهطور مطلق کمک به ستمگران اعم از کمک به آنها در ظلم و یا در انجام دادن هر گونه عمل حرامی، حرام است و سه دسته دلیل بر آن اقامه میکند. ایشان به دو آیه شریفه «وَتَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوی وَلا تَعاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوانِ» (مائده/2) و همچنین «وَلا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّارُ» (هود/113)[3] استناد کرده است. مرحوم نراقی; در توضیح این آیه شریفه مینویسد:
اگرتمایل داشتن به ستمگران حرام باشد، کمک به آنها بهطریق اولی حرام خواهد بود. (نراقی، 1415ق، ج14، ص106)[4]
مرحوم محقق بحرانی نیز در کتاب حدائق الناظره در بحث «معونةالظالمین» اظهار کرده که قول مشهور مقید به قید «مایحرم» است؛ بنابراین همکاری با ستمگران در اموری که در اصل حرام نیست مانند خیاطی، معماری و امثال آن، منع شرعی وجود ندارد. ایشان به نقل از کفایه، قید «بمایحرم» را آورده، اما حتی در موارد غیرحرام نیز درباره احتراز از کمک به ستمگران احتیاط کرده و دلیل آن را وجود برخی از روایات و آیات عامی دانسته که بر ممنوعیت مطلق آن دلالت دارد. (بحرانی، [بیتا]، ج26، ص110) البته در جای دیگر، همچون قول مشهور قید «بمایحرم» را آورده است. (بحرانی، [بیتا]، ج26، ص113)[5]
مرحوم محقق اردبیلی نیز در مجمعالفائده، به این مسأله پرداخته و قید «بمایحرم» را آورده و کمک به ستمگران در حوزه مباحات را جایز شمرده و در نهایت قائل به کراهت شده است. ایشان در بحث حرمت همکاری، به چهار دلیل عقل، آیات، روایات و اجماع تمسک کرده است. وی در آیه شریفه «وَلا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّارُ»، دو احتمال را مطرح میکند: اول آنکه مراد همان حاکمان و پادشاهان ستمگر هستند که خود را جانشین پیامبر و ائمه: میدانند همچون معاویه و اعوان و امثالش؛ دوم مراد هر کسی است که به دیگری ظلم کند. (اردبیلی، [بیتا]، ج 10، ص58-59)[6]
ابنادریس حلی در کتاب سرائر، یکی از مکاسب محرمه و ممنوعه را دریافت مزد در قبال خدمت به پادشاه ستمگر دانسته است. وی پذیرش منصب حاکم ستمگر، مشارکت با وی در انجام دادن فعل قبیح، تبعیت از اوامر و نواهی وی و یا رضایت دادن به چیزی از طرف او را در مواقع عادی جایز نمیداند. (ابنحلی، 1410ق، ج2، ص206-207) صاحب جواهر در بحث حرمت کمک به ستمگران در فعل حرام، با تفصیل قائل شدن میان پادشاهان ستمگر شیعه و مخالف (اهل سنت) میگوید:
کمک به ظالمان ... به قصد تلاش در بلندی مرتبه و حصول اقتدار آنها بر مردم و قصد زیاده کردن سیاهی لشکر و تقویت سلطنت آنها، بیشک حرام است؛ زیرا مثل اعانت بر ظلم، بلکه خود اعانت بر ظلم است؛ اما غیر این چیزها مثل خیاطی لباس یا خانه ساختن برایشان که فینفسه مباح هستند و قصد تقویت سلطنت و اعتلای رتبه آنها را ندارد، ظاهراً جایز است؛ گرچه خالی از کراهت نیست. مادامی که ضرورتی مثل تقیه ما را بدان نکشاند، نزدیکی به این پادشاهان در مظان هلاکت و نابودی است. تمامی این مطالب درباره پادشاهان ظالم و مخالف بود. (نجفی، 1413ق، ج23، ص47)[7]
آنگونه که از این عبارات استفاده میشود، وی صرف انجام دادن مباحات را در خدمت پادشاهان غیرشیعه بدون قصد و حب بقای آنها مکروه میداند؛ اما کمک به پادشاهان شیعه در بخش مباحات از دیدگاه جواهر نهتنها جایز است، بلکه حب بقای آنها نیز حرام نیست. بلکه بقای آنان را موجب قوت و عزت جامعه شیعه میداند:
اما پادشاهان اهل حق ظاهراً کمک به آنها در مباحات مکروه نیست ....بلکه بعید نیست که حب بقای آنها حرام نباشد. اگر به قصد صحیح بوده باشد که قدرت کلمه اهل حق و عزت آنها از جمله آن قصد صحیح است. (نجفی، همان، ص47-48)
به نظر میرسد ملاک جواز همکاری با حاکمان ستمگر در امور مباح از نظر صاحب جواهر، تقویت عزت و سربلندی جامعه شیعه باشد، و گرنه همکاری با آنها ولو در امور مباح مجاز نخواهد بود. در مجموع مسلم است که فقهای شیعه، درباره همکاری با حاکمان ستمگر در امور معصیتآمیز و یا اموری که ظلم به دیگران به شمار میرود، فتوا به حرمت دادهاند. البته موارد مستثنا مورد اتفاق نظر فقهای شیعه نیست و همانگونه که ملاحظه شد، هر یک بر اساس ملاکاتی خاص دیدگاههای مختلفی داشتهاند.
حال که دیدگاه فقها درباره حرمت همکاری با حاکمان ستمگر به تفصیل بیان شد، مناسب است ادله مورد استناد آنان نیز بررسی گردد. بسیاری از فقها، چهار دلیل عقل، آیات، روایات و اجماع را در این مورد مطرح کردهاند:
برخی فقها برای اثبات حرمت همکاری با حاکم ستمگر، به دو آیه شریفه تمسک کردهاند (نراقی، 1415ق، ج3، ص153)؛ یکی آیه شریفه «وَلا تَعاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوانِ» (مائده/2)[8] است. از این آیه شریفه، اینگونه استفاده شده که چون همکاری با ستمگران در جهت ظلمشان در واقع از مصادیق بارز اعانت بر اثم و عدوان است، بنابراین حرام خواهد بود.
دوم، آیه شریفه «وَلا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا» (هود/113)[9] است. «رکون» به معنای میل اندک است. مرحوم شیخ انصاری; روایتی را آورده که در تفسیر این آیه شریفه وارد شده و «رکون» را توضیح داده است:
امام فرمود: «معنای رکون به ظالم آنست که مردی نزد سلطان ستمگر بیاید و همین اندازه دوست بدارد که او زنده باشد و دستانش را در جیب خود کرده یا از کیسهای که دارد مبلغی به این مرد بپردازد. این مقدار حب بقا، رکون به ظالم است.» (انصاری، ج1، ص215)
هنگامی که از داشتن تمایل ناچیز به ستمگران نهی شده، کمک به آنها به مفهوم و طریق اولویت که مستفاد از عقل است، حرام و ممنوع خواهد بود.
روایات زیادی درباره حرمت کمک به ستمگران وارد شده که نهتنها حرمت، بلکه کبیره بودن همکاری با آنها را نشان میدهد. این روایات به دو دسته تقسیم میگردد:
دستهای از روایات، ظلم به دیگران را در هر قالب و موقعیتی ـ خواه ظلم شخصی و یا ظلم در قالب پذیرش ولایت ستمگر ـ مذموم و ممنوع میدانند. طبیعی است فردی که با حکومت ستمگر همکاری میکند، در واقع در ظلم به دیگران مشارکت داشته و مذمت شده است.
پیامبر9 در پاسخ به کسی که دوست داشت روز قیامت در روشنایی محشور شود فرمود: «به هیچکس ظلم نکن تا روز قیامت در نور محشور میشوی!». (ریشهری، ج10، ص525)[10] آن حضرت در روایت دیگری، نتیجه ستم را ظلمت در روز واپسین دانسته و میفرمایند: «از ستم بر حذر باشید! زیرا ظلم نزد خداوند همان تاریکی در روز قیامت است». (صدوق، 1403ق، ج1، ص176؛ مجلسى، 1404ق، ج72، ص309)[11] همچنین خداوند میفرماید: «غضب من بر کسی که ظلم به دیگری روا دارد که یاوری جز من نداشته باشد، بسیار شدید خواهد بود». (طوسى، 1414ق، ص405؛ عاملى، 1409ق، ج16، ص50)[12] در روایت دیگری، کمک به ظالم را دارای مجازات سختی دانسته، میفرماید: «کسی که ظالمی را بر ستمی هدایت نماید، همنشین هامان در آتش جهنم خواهد بود». (صدوق، 1362ش، ص426؛ مجلسى، 1404ق، ج101، ص293)[13] امام علی7 در یکی از خطب نهجالبلاغه، مهمترین دلیل پذیرش خلافت را از بین بردن ستمگران و کمک به ستمدیدگان و برپا داشتن حق معرفی داشته، میفرمایند:
سوگند به خدایى که دانه را شکافت و روح را آفرید! اگر گروهى براى یارى من آماده نبودند و حجت خداوندى با وجود یاوران بر من تمام نمىگشت و پیمان الهى با دانایان درباره عدم تحمل پرخورى ستمکاران و گرسنگى ستمدیدگان نبود، مهار این زمامدارى را به دوشش مىانداختم. (امام على7، [بیتا]، ص49؛ ابنطاووس، 1400ق، ج2، ص421؛ ابنشهرآشوب، 1379ق، ج2، ص205)[14]
آن حضرت در بیانی جذاب و رسا میفرمایند:
سوگند به خدا! اگر با بىخوابى شبانگاهى روى خارهاى شکنجهزاى سعدان تا بامداد بیدار بمانم و در زنجیرهایى که مرا در خود بفشارد روى خاکها کشیده شوم، براى من محبوبتر از آن است که در آغاز ابدیت با خدا و رسولش دیدار کنم، در حالى که به بعضى از بندگانش ستمى کرده باشم و یا چیزى از متاع دنیا را غصب کنم! و چگونه به سود موجودیت طبیعىام بهکسى ستم نمایم، در صورتیکه به سرعت رو به پوسیدگى مىرود و زمانى بس طولانى در زیر خاکهاى تیره مىماند. (امام على7، [بیتا]، ص346؛ نباطى بیاضى، 1384ق، ج1، ص163)[15]
ایشان در نامهای به مالک اشتر فرماندار مصر، او را از پیامدهای بسیار بد ظلم آگاه میسازند و میفرمایند:
و کسی که بر بندگان خدا ستم کند، خدا را به دشمنى خویش برانگیخته است نه بندگان را؛ و خدا با هر کس دشمن شد، دلیلش را تباه میگرداند، و او با خدا درحال جنگ است، تا اینکه دست از ستمکارى بکشد و توبه کند. (اى مالک) این را بدان که براى از بین بردن نعمت خدا و تعجیل در نقمت او هیچ چیز بدتر از پایدارى بر ستمکارى نیست. خداوند در کمین ستمکاران نشسته و بهدقت ناله و زارى مستمندان را گوش میدهد. (مجلسى، 1404ق، ج33، ص599؛ حرانى، 1404ق، ص128)[16]
در خطبهای دیگر، ظلم را به انواع مختلفی تقسیم کرده؛ سپس ظلم بر بندگان را بدترین نوع آن دانسته، میفرمایند:
آگاه باشید ظلم بر سه دسته است: ظلمى که بخشوده نشود و ظلمى که رها نگردد و ظلمى که قابل بخشش است و مورد تعقیب قرار نگیرد. اما ظلمى که بخشوده نشود، شرک ورزیدن به خداست؛ زیرا خداوند فرموده است: «قطعاً خداوند شرک به او را عفو نخواهد کرد» و اما ظلمى که قابل گذشت و مغفرت است، ظلم بنده درباره خویشتن است در مورد ارتکاب بعضى از زشتىها؛ و اما ظلمى که رهایى ندارد، ظلمى است که بندگان خدا به یکدیگر روا مىدارند، قصاص و مجازات در این مورد سخت است؛ زیرا این قصاص زخمى نمودن با کارد و زدن با تازیانه نیست، بلکه آن مجازات چیزی است که امثال این امور در قیاس با آن ناچیز است. (تمیمى آمدى، 1366ق، ص455؛ ابىفراس، [بیتا]، ج1، ص54)[17]
همانگونه که گفته شد، این دسته از روایات عمدتاً درباره مذمت ظلم و عذاب ظالم است، اما بیشک همکاری با ظالم که یکی از مصادیق آن در فقه سیاسی شیعه حاکم ستمگر به شمار میرود نیز خود ظلم مسلم است.
برخی از روایات بهطور خاص، همکاری با دستگاه جور را هرچند به اندازه ناچیز، زشت شمردهاند؛ از جمله: پیامبر9 قدم زدن و راه رفتن با ظالم را جرم میدانند: «کسی که با ظالم قدم بزند، هر آینه مرتکب جرم شده است». (شعیرى،1363ش، ص155؛ کراجکى، 1410ق، ج1، ص351؛ نورى، 1408ق، ج13، ص125)[18] در مجموعه ورامبنابیفراس به نقل از پیامبر9 آمده است: «کسی که به قصد کمک به ظالم حرکت کند، در حالی که میداند ظالم است، به تحقیق از اسلام خارج شده است. (عاملی، همان، ج 17، ص182؛ طبرسى، 1385ق، ص315 و352)[19] در روایت دیگری، کمک به ستمگر برابر با بیزاری و برائت از ذمه خداوند و پیامبر9 شمرده است. (دیلمى، 1412ق، ج1، ص76؛ مجلسی، 1404ق، ج7، ص247)[20] روایات زیادی قریب به این مضمون، در کتب روایی آمده است. (صدوق، 1364ش، ص274؛ راوندى، 1409ق، ج3، ص1059)[21] در صحیحه ابیحمزه از امام سجاد7 از همراهی با گنهکاران و همکاری با ظالمان پرهیز داده شده است. (حر عاملى، 1409ق، ج16، ص260؛ حلى، 1408ق، ص19)[22] بر اساس برخی از روایات، چنین عملی برائت از دین شمرده شده است. پیامبر9 در این باره فرمودند:
کسی که بیعتی را بشکند یا پرچم گمراهی را بلند کند یا علمی را پنهان نماید یا مالی را محصور کند یا به ظالمی در ظلمش کمک نماید، در حالی که میداند که ظالم است، از اسلام دور شده است. (نوری، 1408، ج13، ص123؛ راوندى، [بیتا]، ص17)[23]
از دیدگاه شیعه، هر نوع همکاری با نظام ستم ولو به مقدار بسیار کم، همچون گردآوری قلم و دوات، حرام به شمار میآید و در حکم عضویت در چنین نظامی است. دلیل این مسأله، در این نکته نهفته است که در صورت نبودن چنین افرادی بهعنوان «اعوانالظلمه» اساساً یا نظام ظلم مستقر نمیشد و یا استمرار نمییافت. پس استقرار و استمرار چنین نظامهایی مرهون همکاران آنهاست. این مسأله در روایات فراوانی مذموم شمرده شده است. در روایتی از امام صادق7 همکاری با نظام جور به مثابه خود ظلم تلقی شده است. ظالم و یاور وی در ظلم و همچنین کسی که رضایت به ستم او میدهد، هر سه شریک در ظلم به شمار میروند. (شعیرى، 1363ش، ص155؛ صدوق، 1403ق، ج1، ص107)[24] از اطلاق برخی از نصوص، استفاده میشود که نهتنها همکاری در اعمال ستمگرانه با نظام جور حرام است، بلکه همکاری با حاکمان ستمگر حتی در اعمالی که ظلم هم نیست، حرام و معصیت کبیره به شمار میآید.
امام صادق7 در این باره میفرماید:
کسی که اسم خود را در دیوان جباران از فرزندان فلانی(کنایه است) ثبت کند، خداوند او را روز قیامت به حالت سرگردانی محشور میکند. (طوسى، 1365ش، ج6، ص329؛ صدوق، 1364ش؛ ص261؛ عاملى، 1409ق، ج17، ص186)[25]
در روایت دیگری میفرمایند:
من دوست ندارم گرهی برای آنان بزنم یا در مشک آب را محکم ببندم، در حالی که در مقابل این عمل، مدینه مال من باشد، نه نه! من حاضر نیستم قلم او را در مرکب بزنم؛ همانا اعوان و یاران ظالمان در روز قیامت در خیمهای از آتش هستند تا خدای تبارک و تعالی به حساب مردم رسیدگی نماید. (کلینی، 1365ش، ج5، ص107)[26]
پیامبر9 میفرمایند:
روز رستاخیز، ندایی بلند میشود که کجایند همکاران ستمگران و آنان که برایشان دواتی آماده کرده و یا کیسهای بسته و یا قلمی مهیا نمودهاند؟ همه را با ستمگران محشور کنید! (دیلمى، 1408ق، ص408؛ مجلسى، 1404ق، ج72، ص272)[27]
بر اساس روایت منقول از سلیمان جعفری، کمک به پادشاهان ظالم، کفر تلقی شده و عامل آن در قعر جهنم فرو خواهد رفت. وی میگوید:
از امام رضا7 سؤال کردم: «نظر شما درباره اعمال سلطان چیست؟» ایشان فرمودند: «ای سلیمان! همراهی و همکاری و تلاش برای برآورده کردن حوائج آنان مساوی با کفر است، و عمداً به آنان نگاه کردن [تقلید از آنان] از گناهان کبیرهای به شمار میآید که مستحق آتش جهنم است». (نوری، همان، ج17، ص191؛ مجلسى، 1404، ج76، ص15)[28]
به هر حال، روایات زیادی در متون روایی شیعه وجود دارد که همکاری با دستگاه جور را جایز نمیداند؛ زیرا همانگونه که اشاره شد این همکاری، موجب بقای آنان است و در نتیجه زمینه سلطه هر چه بیشترشان را فراهم خواهد کرد. امام در روایت دیگری میفرماید:
وقتی روز قیامت میشود، منادی ندا میدهد: کجایند ستمگران؟ کجایند اعوان و انصار ظلمه؟ کجایند کسانی که در دنیا شبیه ظلمه بودند؟ حتی کسی که قلمی برای آنان (ظلمه) تراشیده باشد یا لیقه [مقداری ابریشم و پشم که در مرکب قرار میدهند تا مرکب نریزد] در دوات و مرکب آنها گذاشته باشد، آنگاه همه این افراد در یک تابوت آهنی جمع میشوند، سپس همه با هم به جهنم پرتاب میشوند. (عاملى، 1409، ج17، ص180؛ نورى، 1408، ج13، ص124)[29]
در حدیث نبوی آمده است:
هرکس تازیانهای را نزد سلطان ستمگری نگه دارد خداوند آن تازیانه را به صورت ماری درمیآورد که طول آن هفتاد هزار ذراع باشد و آن را روز قیامت در میان آتش جهنم بر چنین فرد کمککار ظالم مسلط میکند و در آتش جهنم، ابدی خواهد ماند. (صدوق، 1413ق، ج4، ص17؛ صدوق، 1362ش، ص431)[30]
در روایت امام صادق7 به نقل از یونسبنیعقوب چنین آمده: «ستمگران را حتی در ساختن مسجد هم یاری نکن!» (طوسى، 1365ش، ج6، ص326؛ عاملى، 1409، ج17، ص180)[31]
با آنکه ساختن مسجد ارزش و ثواب زیادی دارد آنها را نباید یاری کرد، زیرا مسجد ساختن حاکم ستمگر، حکم مسجد ضرار را دارد که بر اساس تقوا بنا نهاده نشده بود. همچنین آن حضرت از کمک به ستمگران در امور مباح نیز ابا دارند و میفرمایند:
دوست ندارم گرهی برای آنان بزنم یا دهان مشک آنان را ببندم و حال آنکه مابین لابتین برای من باشد [سرزمینی بزرگی بین مدینه]! حتی حاضر نیستم قلمی را برای آنان بتراشم؛ زیرا اعوان ظلمه در روز قیامت در خیمهای از آتش خواهند بود تا زمانی که خداوند از حساب مردم فارغ شود. (کلینى، 1365ش، ج5، ص107؛ طوسى، 1365ش، ج6، ص331)[32]
ایشان همچنین رابطه وثیقی میان نزدیک شدن به حاکم ستمگر و دوری از خدا برقرار دانسته، میفرمایند:
هیچ بندهای به پادشاه ستمگر نزدیک نگشت مگر آنکه از خداوند دور شد.(صدوق، 1364ش، ص260؛ 1408ق، ص408)[33]
بیهقی در سنن خود از کعببنعجره از حضرت رسول9 نقل کرده که فرمودند:
به زودی پس از من امرایی خواهند آمد. پس هر کس بر آنان وارد شود و آنان را تصدیق نماید و بر ستم یاری کند، نه او از من است و نه من از او هستم و بر حوض کوثر وارد نخواهد شد. (دیلمى، 1412ق، ج1، ص70؛ نورى، 1408ق، ج13، ص127)[34]
به هر حال، روایات زیادی در این باره وجود دارد که همه آنها بر عدم جواز همکاری با ظالمان دلالت دارد. فهم این نکته مهم است که همکاری با حاکمان ستمگر در امور مباح یا حرام بهطور عموم جایز نیست و جایگاه چنین فردی در آتش جهنم است.
همانگونه که عقل بهطور مستقل بر زشت بودن ظلم به دیگران دلالت دارد، به این مسأله نیز حکم میکند که اساساً کمک به ستمگران قبیح است و مناط هر دو حکم، وجود مفسدهای است که بر آنها مترتب میگردد. فقهای زیادی دلیل عقل را بر حرمت این مسأله بیان کردهاند. مرحوم خویی در کتاب مصباحالفقاهه، یکی از دلایل مهم عدم همکاری با پادشاه ستمگر را دلیل عقلی بر این مسأله خوانده است.(خویی، 1377، ج1، ص292 و 655)[35] مرحوم بحرانی نیز در حدائقالناظره، کمک به ستمگران را به دلیل ظلم بودن ماهیت آن عقلاً حرام میداند. (بحرانى، 1405ق، ج18، ص121)[36] مرحوم سیدمحمد مجاهد نیز به نقل از مقدس اردبیلی در مجمعالفائده، دلیل عقلی برای حرمت کمک به ستمگران آورده است. (طباطبایىحائرى، [بیتا]، ص314) بنابراین عقل منحاز بدون در نظر داشتن ادله دیگر، به قبح همکاری با ستمگران پی میبرد.
مرحوم خویی; ادعا کرده که کمک به ستمگران جایز نیست و بر آن ادعای عدم خلاف میان تمامی مسلمانان کرده است. (خوئی، همان، ج1، ص654-655)[37] البته ایشان این اجماع را مستند به آیات و روایات وارده در این زمینه میداند؛ بنابراین اجماع مزبور مدرکی است و ارزش و اعتباری نخواهد داشت.
در میان صحابه و تابعین شیعی، حرام بودن همکاری با نظام جور امری قطعی به شمار میآمده؛ بهطوری که وقتی امام صادق7 از حاجتمندی که درخواست کمک میکرد پرسیدند که چرا در دستگاه حکومت کار نمیکنی، در پاسخ گفت: «مگر شما آن را بر ما حرام نکردهاید؟» (محدث نوری، 1408، ج2، ص437)
از پاسخ این سائل، استفاده میشود که در آن دوره حرمت همکاری و فعالیت در دستگاه حاکمان جور میان مردم امری بدیهی بوده است. سؤال امام صادق7 را نیز از این شخص نمیتوان نشانه جواز همکاری دانست؛ بلکه معلوم میشود که حضرت در صدد آزمایش او بودهاند و سکوت ایشان در برابر پاسخ مخاطب، بیانگر درست بودن این مدعاست. گاهی اوقات برخی اصحاب ائمه: در پذیرش برخی از مناصب حکومتی از آنان اجازه میگرفتند و احیاناً به آنان چنین اجازهای داده میشد. (عاملى، 1409، ج12، ص143) این امر نشان میدهد که قبول چنین مناصبی، در عداد کمک به حاکمان ظالم تلقی و حرام محسوب شده است. سلیمان جعفری از یاران امام رضا7 میگوید:
از امام7 سؤال کردم: نظرتان درباره مشارکت در حکومت جور چیست؟ پاسخ دادند: «ای سلیمان مشارکت در اعمال آنها و کمک نمودن به آنها و پذیرش درخواستهای آنان همپایه کفر است». (عاملى، 1409، ج17، ص191؛ مجلسى، 1404، ج76، ص15)[38]
این سؤال، به نوعی کسب اجازه از محضر حضرت برای همکاری به شمار میآمده و یا دستکم نشانه ظنی است که وی به حرمت چنین عملی داشته که برای دریافت پاسخ قطعی، اقدام به پرسش کرده است. مرحوم شیخ انصاری نیز چنین تلقیهایی را تأیید نمودهاند. کسب اجازه شیعیان از ائمه: در این باره، بیانگر حرمت مسلم مشارکت در امور نظام جور است. (خمینی، 1381، ج2، ص109) موارد یادشده، همگی بیانگر این مهم هستند که اساساً همکاری با حاکم ستمگر مردود است.
همانگونه که گفته شد، در فقه سیاسی شیعه، اصل بر عدم همکاری با حاکمان جور است، اما فقهای شیعه مواردی را از اصل یادشده استثنا کردهاند. در فرض اجبار و اکراه که موجب خسارت جانی یا مالی فراوان شود و یا مصلحت مهمی در همکاری وجود داشته و یا تقیهای در کار باشد ... فقها فتوا به جواز همکاری دادهاند و آنها را از مسوغات همکاری با حاکم ستمگر دانستهاند. مرحوم شیخ انصاری نیز در کتاب مکاسب، دو مورد از مستثنیات همکاری با حاکم ستمگر را در مسأله پذیرش مناصب حکومتی آورده و بهطور مفصل، این مبحث را به همراه ادله و اقوال برخی فقها بررسی کرده است. (انصاری، 1411ق، ج1، ص219 و 225)[39]
در اینجا دو مورد از مسوغات همکاری در قالب بررسی احکام برخی از مصادیق آن واکاوی میشود:
اکراه و اجبار از جمله مواردی است که فقها، از مسوغات همکاری با حاکم به شمار آوردهاند. این مسأله را در ذیل مسأله مسافرت به قصد کمک به حاکم ستمگر بهعنوان یکی از مصادیق آن بررسی میکنیم. مسافرت شخص به قصد کمک به حاکم ستمگر، معصیت و حرام است. چنین فردی از منظر فقهای شیعه باید نماز خود را تمام بخواند؛ زیرا سفر وی معصیت است. مرحوم محمدحسین اصفهانی در کتاب بحوث فی الفقه، فروض مختلفی برای این مسأله آورده است. وی در یکی از فروض خود بیان میدارد:
در صورتی که حاکم ستمگر قصد سفر زیارتی داشته باشد و چنین شخصی از اعوان ظلمه به شمار رود، گرچه این سفر حرام نیست، از جهت آنکه اسم او در فهرست آنان است و موجب تقویت و شوکت آنان میگردد، باز چنین سفری حرام است و وی باید نمازش را تمام بخواند؛ بنابراین چنین سفری در اساس حرام است. (اصفهانی، [بیتا]، ج2، ص75)[40]
برخی از فقها در این مسأله، تفاوتی میان حکم سفر مباح و معصیت قائل نشده و بهطور مطلق اظهار داشتهاند: در صورتی که سفر ستمگر مباح باشد و همراهان وی در زمره اعوان و انصار ظلمه به شمار روند، نماز آنان (تابعین) تمام خواهد بود.(وحید الخراسانی، [بیتا]، مسأله 907)، به هر حال، دیدگاه قطعی میان فقها آن است که اگر سفر معصیت به شمار رود، نماز تمام خواهد بود، اما در فرض مزبور نیز برخی فقها استثنا قائل شده و گفتهاند: در صورتی که سفر وی همراه با اجبار و اکراه از طرف حاکم ستمگر باشد و یا نیت وی از این سفر جلوگیری از ظلم و یا کمک به عدهای مستحق و یا اغراضی شبیه آن باشد، نماز وی شکسته است. مشهور فقهای شیعه این مسأله را پذیرفتهاند. مرحوم سیدمحسن حکیم در این باره مینویسد:
اگر تابع ستمگر، به قصد امتثال امر حاکم ستمگر مسافرت کند، چنانچه سفر وی کمک به ستم ظالم به شمار رود، چنین مسافرتی حرام بوده، بر چنین فردی واجب است که نماز خود را تمام بخواند. اما در صورتی که سفر وی بدون توجه به فرض مزبور (کمک به ستم ظالم) باشد، این سفر مباح است ـ اگرچه احوط جمع بین قصر و اتمام است. (طباطبایی حکیم، 1404ق، ج8، ص50)[41]
مرحوم خویی نیز عین این مسأله را بدون کم و زیاد در کتاب الصلاه خود مطرح کرده است. (خویى، 1410ق، ج8، ص112) از این حکم، استفاده میشود که در فرض اکراه و اجبار که ضرری متوجه فرد مسلمان میگردد همکاری جایز است.
چنانچه مصلحتی در کمک به حاکم ستمگر نهفته باشد، فقها آن را از مستثنیات همکاری دانسته و فتوا به جواز همکاری دادهاند؛ مانند جهاد، در صورتی که کیان اسلامی در خطر باشد، فقهای شیعه بر این اعتقادند که جهاد در رکاب حاکمان جور صحیح نیست و کسی که جهاد کند و به مصیبتی گرفتار آید، اجری ندارد. مرحوم شیخ طوسی در این باره میفرماید:
جهاد کردن به رهبری امامان ستمگر یا بدون امام، خطایی است که فرد مرتکبشونده آن گناهکار است و در صورت ارتکاب، اجری برای او نیست. (طوسى، 1387)[42]
ابنحمزه طوسی نیز به این مسأله اشاره کرده، میگوید:
جهاد کردن بدون دستور امام و همچنین جهاد به دستور حاکمان ستمگر و در رکاب آنها جایز نیست. (ابنحمزة طوسی، [بیتا]، ص200)[43]
مرحوم سیدعلی طباطبایی نویسنده کتاب ریاضالمسائل، جهاد به همراه حاکم ستمگر را جز در برخی موارد استثنایی همچون دفاع از خود مسلمانان و جامعه اسلامی، در صورتی که قصد کمک به او را نداشته باشد، جایز ندانسته است. (طباطبایی، 1412ق، ج7، ص447) دلیل این مسأله، روایات مستفیضه یا متواتری است که در این باره وجود دارد. بشیرالدهان از امام صادق7 نقل میکند:
جنگ در رکاب امام غیرمفترضالطاعه (ستمگر)، مانند خون، گوشت مردار و خوک حرام است.(کلینى، 1365ش، ج5، ص23؛ طوسى، 1365ش، ج6، ص134)[44]
دستهای دیگر از روایات، هرگونه جنگ همراه با امام ستمگر را جایز ندانستهاند. هیچ جنگی مشروعیت ندارد مگر در کنار امام عادل. (طبرى، 1383ق، ص29؛ طوسى، 1365ش، ج6، ص135)[45] دستهای دیگر از روایات، تنها جهاد در کنار امام عادل را واجب دانستهاند. (عاملى، 1409، ج15، ص49؛ صدوق، 1403ق، ج2، ص607)[46] مرحوم صاحب جواهر نیز جهاد با حاکم ستمگر را جز در یک فرض جایز نمیداند. به اعتقاد وی، جهاد در رکاب حاکم ستمگر در یک فرض واجب است و آن در صورتی که شعائر و اساس اسلام در خطر باشد. در این صورت، چنین مجاهدی باید قصد دفاع از کیان اسلامی را داشته باشد، نه قصد کمک به حاکم ستمگر. ایشان دلایلی از آیات و روایات و اجماع را بر این مطلب اقامه کرده است. (نجفی، 1392، ج21، ص47)[47]
آنچه گفته شد، بررسی دو مورد از مصادیق همکاری با حاکم ستمگر بود؛ البته مصادیق بیشتری همچون: پذیرش مناصب حکومتی، جهاد در رکاب حاکم ستمگر و احکام مالی مثل قبول هدایا، پرداخت زکات و... وجود دارد که مجال بررسی آنها در این نوشتار کوتاه نیست و نیازمند پژوهش مستقل است. از بررسی این دو مصداق و موارد دیگر همکاری، استفاده میشود که همکاری با حاکم ستمگر در صورت وجود اکراه و مصلحت مهم جایز است و در غیر این صورت حرام.
از مجموع آراء فقها و ادلهای که بیان شد، استفاده میشود که همکاری با حاکم ستمگر، دستکم چنانچه موجب تقویت بنیان دستگاه حکومتی او گردد، جایز نیست. بر اساس برخی از ادله، همکاری با حاکم ستمگر بهطور مطلق حرام است. خواه این همکاری به تقویت حکومت طاغوت منجر شود یا خیر. دلایل متعددی در فقه سیاسی شیعه، از جمله آیات، عقل، سیره اهل بیت:، اجماع، سیره مسلمین و از همه مهمتر روایات، بر این مسأله دلالت دارد که هریک بررسی گردید. البته اشاره شد که گرچه برخی از فقها به دلیل اجماع نیز استناد کردهاند، به دلیل مدرکی بودن آن بهطور مستقل قابل استناد نیست. کاربست صحیح این موضوع مهم فقهی در جوامع اسلامی توسط مسلمانان، میتواند بسترساز بیداری اسلامی شود و عرصه را بر حاکمان دیکتاتور تنگ نماید تا زمینه برای تشکیل دولت اسلامی فراهم گردد.
[1]. «... فان القرب الیهم مطلقا مظنة الهلاک، هذا کله فی ظلمة المخالفین و سلاطینهم. وأما سلاطین أهل الحق فالظاهر عدم الکراهة فی اعانتهم على المباحات، لکن لاعلى وجه یکون من جندهم وأعوانهم، بل لایبعد عدم الحرمة فی حب بقائهم، خصوصا اذا کان لقصد صحیح من قوة کلمة أهل الحق و عزهم، والله العالم.»
[2]. «و معونه الظالمین علی ما نهی الله عنه حرام و اخذ الاجره علی ذلک سحت حرام».
[3]. و (شما مؤمنان) هرگز نباید با ستمگران همدست و دوست و بدانها دلگرم باشید وگرنه آتش (کیفر آنان) شما را هم خواهد گرفت.
[4]. «الرکون المحرم هو المیل القلیل، فکیف بالاعانه؟»
[5]. «و اما معونه الظالمین بما کان ظلما و محرما فیدل علی تحریمه: العقل و النقل، کتابا و سنه».
[6]. «لکن الاحوط الاحتراز منه لبعض الاخبار الداله علی المنع و قوله تعالی وَلا تَرْکنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمُ النّارُ».
[7]. «فالظاهر جوازه، و إن کان هو لایخلو من کراهة، ما لم تدع الضرورة من تقیة و نحوها الیه، فان القرب الیهم مطلقا مظنة الهلاک، هذا کله فی ظلمة المخالفین و سلاطینهم».
[8]. «در نیکیها و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه این که همکارى بر گناه و تعدى نمایید!»
[9]. «و به کسانی که ستم کردهاند، متمایل نشوید که آتش دوزخ به شما میرسد!»
[10]. «اُحبّ أن اُحشر یوم القیامة فی النّور قال: لا تظلم أحداً، تُحشر یوم القیامة فی النور».
[11]. «إیاکم والظّلم فإن الظلم عندالله هو الظلمات یوم القیامه».
[12]. «یقول اللّه عزّ وجلّ اشتدّ غضبی علی من ظلم من لا یجد ناصراً غیری».
[13]. «من دلّ جائراً علی جور کان قرین هامان فی جهنّم».
[14]. «اما و الّذى فلق الحبّة و برأ النّسمة، لولا حضور الحاضر وقیام الحجّة بوجود الناصر، وما أخذ الله علی العلماء أن لا یقارّوا علی کظّة ظالم، ولا سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها».
[15]. «واللّه لأن أبیت علی حسک السعدان مسهداً، أو اُجَرّ فی الأغلال مُصفّداً، أحبُّ إلی من أن ألْقَی اللّهَ ورسُولَهُ یوم القیامة ظالماً لبعض العباد، أو غاصباً لشیءٍ من الحُطَام، وکیف أظْلِم أحَداً لنَفْسٍ یسرِعُ إلی البِلَی قُفُولُهَا، ویطُولُ فی الثّری حُلُولُها».
[16]. «و من ظلم عباد اللّه کان اللّه خصمهُ دون عباده، ومن خاصمه اللّه، أدحض حُجّته، وکان للّهِ حَرباً حتی ینزع، أو یتوب ولیس شیءٌ أدعی إلی تغییر نعمةِ اللّه، وتعجیل نِقمتهِ من إقامةٍ علی ظُلم، فإنّ اللّه سمیع دعوة المُضطَهدین، وهو للظالمین بالمِرْصَادِ».
[17]. «ألا و ان الظلم ثلاثةٌ: فظلم لا یغفر، وظلم لا یترک، وظلم مغفور لا یطلَبُ. فأمّا الظلم الذی لا یغفرُ : فالشرک باللّه ...، وأمّا الظلم الذی یغفر: فَظُلمُ العبد نفسه عند بعض الهنات وأمّا الظلم الذی لا یترک: فظلم العباد بعضهم بعضاً . القصاص هُناک شدید، لیس هو جَرحاً بالمُدَی، ولا ضرباً بالسیاط، ولکنّهُ ما یستصغر ذلک معه».
[18]. «مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ فَقَدْ أَجْرَمَ».
[19]. «مَنْ مَشَى إِلَى [الی] ظَالِمٍ لِیعِینَهُ وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ».
[20]. «من اعان ظالما بباطل لیدحض به حقا فقد برئ من ذمة رسول الله و ذمة رسوله».
[21]. بهطور مثال، در روایتی آمده است: «من أعان ظالما على مظلوم لم یزل الله علیه ساخطا حتى ینزع من معونته».
[22]. «إیاکم وصحبة العاصین، ومعونة الظالمین!»
[23]. «من نکث بیعة او رفع لواء ضلالة او کتم علما او اعتقل مالا ظلما او اعان ظالما علی ظلمه و هو یعلم انه ظالم فقد برء من الاسلام».
[24]. عن الصادق7 قال: «العامل بالظلم و المعین له و الراضی به شرکاء ثلثتهم».
[25]. «من سود اسمه فی دیوان الجبارین من ولد فلان حشره الله یوم القیامة حیرانا».
[26]. ما اُحبّ أنّی عقدت لهم عقدة، أو وکیت لهم وکاء ...، ولا مدة بقلم، إن أعوان الظلمة یوم القیامة فی سرادق من نار، حتی یحکم اللّه بین العباد.
[27]. وفی خبر السکونی عن جعفر بن محمد، عن آبائه:، قال: «قال رسول الله9: إذا کان یوم القیامة نادی منادٍ : أین أعوان الظلمة؟ ومن لاق لهم دواةً؟ أو ربط کیساً؟ أو مدّ لهم مدّة قلم؟ فاحشروهم معهم».
[28]. «قال: قلت لأبی الحسن الرضا7 ما تقول فی أعمال السلطان؟ فقال: «یا سلیمان، الدخول فی أعمالهم، والعون لهم، والسعی فی حوائجهم عدیل الکفر، و النظر الیهم علی العمد من الکبائر التی یستحق بها النار».
[29]. «إذا کان یوم القیامة ینادی مناد: أین الظلمة، أین أعوان الظلمة، أین أشباه الظلمة حتى من برى لهم قلما أو لاق لهم دواة، فیجتمعون فی تابوت من حدید، ثم یرمى بهم فی جهنم»
[30]. «من علق سوطا بین یدی سلطان جائر جعلهاالله حیة طولها سبعون ألف ذراع، فیسلطها الله علیه فی نار جهنم خالدا فیها مخلدا».
[31]. «لا تعنهم على بناء مسجد».
[32]. «ما احب أنی عقدت لهم عقدة، أو وکیت لهم وکاء وأن لی ما بین لابتیها، لا ولا مدة بقلم، إن أعوان الظلمة یوم القیامة فی سرادق من نار حتى یفرغ الله من الحساب».
[33]. «ما اقترب عبد من سلطان جائر إلا تباعد من الله».
[34]. «سیکون بعدی امراء فمن دخل علیهم فصدقهم و اعانهم علی ظلمهم فلیس منی و لست منه، و لن یرد علی الحوض».
[35]. «مما استقل به العقل وقامت علیه ضرورة العقلاء».
[36]. «و اما معونة الظالمین بما کان ظلما و محرما فیدل على تحریمه: العقل و النقل، کتابا و سنة».
[37]. «أما معونة الظالمین فی ظلمهم، فالظاهر انها غیر جائزة بلا خلاف بین المسلمین قاطبة بل بین عقلاء العالم، بل التزم جمع کثیر من الخاصة والعامة بحرمة الاعانة على مطلق الحرام وحرمة مقدماته».
[38]. «یا سلیمان الدخول فی اعمالهم و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر.»
[39]. «ثم انه یسوغ الولایه المذکوره امران، احدهما: القیام بمصالح العباد بلاخلاف ... الثانی: ... الاکراه علیه بالتوعید علی ترکها من الجائر بما یوجب ضررا بدنیا، او مالیا علیه، او علی من یتعلق به بحیث یعد الاضرار به اضرارا به ...»
[40]. «ومنها أن لایکون سفر الحاکم إلى معصیة، بل إلى زیارة، لکن التابع یتبعه بعنوان أنه من جنده وأعوانه وممتثلا لامره، فانه وان کان تقلد هذا المنصب حراما کحرمة تقلد الحاکم والسلطان لهذا المنصب الذی لایلیق به، لکنه بمجرده لایوجب حرمة سفره إلا باعتبار أن نفس الحرکة بعنوان تقویة شوکته حرام ... فالسفر حینئذ بنفسه حرام، لانطباق محرم علیه لا لکونه لغایة محرمة».
[41]. «التابع للجائر المعد نفسه لامتثال أوامره لو أمره بالسفر، فسافر امتثالا لامره، فان عد سفره إعانة للظالم فی ظلمه کان حراما، و وجب علیه التمام، وإن کان من حیث هو - مع قطع النظر عن کونه إعانة - مباحا. والاحوط الجمع. وأما إذا لم یعد إعانة على الظلم، فالواجب علیه القصر».
[42]. «الجهاد مع ائمة الجور او من غیر امام اصلا، خطأ یستحق فاعله به الذم و العقاب، و ان اصاب لم یؤجر علیه».
[43]. «ولا یجوز الجهاد بغیر الامام، ولا مع أئمة الجور».
[44]. «القتال مع غیر الامام المفروض طاعته حرام مثل المیتة و الدم و لحم الخنزیر».
[45]. «و منها: لا غزو إلا مع إمام عادل».
[46]. «الجهاد واجب مع إمام عادل».
[47]. «نعم لو اراد الکفار محو الاسلام و درس شعائره و عدم ذکر محمد و شریعته فلا اشکال فی وجوب الجهاد حینئذ و لو مع الجائر لکن بقصد الدفع عن ذلک لا اعانه سلطان الجور، بل الاجماع بقسمیه علیه مضافا الی النصوص ...».
فهرست منابع