ذبح و شکار، از منظر حقوق حیوانات در فقه شیعه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

نویسنده

چکیده

در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان به‌ظاهر حقوق حیوانات را ازبین می‌برد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند؛ در حالی‌که اسلام نه تنها ناقض حقوق حیوانات نیست، بلکه توصیه‌ها و دستورهایی که فقه شیعه در این زمینه دارد، حقوق حیوانات را بیش از بیش اثبات می‌کند.
در این مقاله با توجه به ادلة قطعی و آیات و روایاتی که خواهد آمد، جواز ذبح و شکار اثبات می‌شود؛ و در کنار آن، روش و چگونگی ذبح و صید حیوان به‌گونه‌ای که مؤید حقوق حیوانات است، بیان خواهد شد.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

انسان از ابتدای پیدایش، بنا بر غرایز خود، برای حفظ بقا و رفع نیازهای خویش به هر طریقی، به تلاش پرداخت.

یکی از این نیازها، تهیة غذا برای رفع گرسنگی بود. او پس از شناخت موجودی به­نام حیوان، فهمید که نه­تنها از گوشت آن برای سیر کردن خود، بلکه از پوست و پشم آن نیز برای پوشش خویش می­تواند بهره­برداری کند. چنین بود که کشتن حیوانات آغاز شد.

همان­گونه که پس از گذشت زمان و تشکیل زندگی اجتماعی انسان­ها و ایجاد روابط متقابل بین آنها، بشر به فکر بحث و گفت­وگو پیرامون حقوق انسان­ها افتاد و انواع ظلم­ها و بی­عدالتی‌ها را دربارة انسان نقض حقوق بشر نامید، کم­کم حقوق حیوانات را نیز کانون توجه خود قرار داد و قوانینی در این باب وضع کرد.

در قرآن کریم نیز خداوند اصل استفادة انسان از مخلوقات دیگر را به این بیان مجاز می­شمرد:

Gوَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَF (جاثیه، 13)

«و او آنچه در آسمان­ها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خود مسخر شما ساخته است. در این نشانه‏های مهمی است برای کسانی که اهل فکرند».

از جمله مخلوقاتی که برای آرامش و حیات انسان خلق شده­اند حیوانات­اند. خداوند می­فرماید:

Gاللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF(غافر، 79)

«خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید، و از برخی تغذیه کنید».

اما نگرش غلط و گاه مغرضانه به منابع اسلامی باعث شده است برخی تصور کنند که اسلام هیچ‌گونه حقوقی را برای حیوانات قایل نشده است و هرگونه بهره‌برداری از آنان را اجازه می­دهد. ایشان حتی به ذبح شرعی نیز ایراد می­گیرند و می­گویند: حیوان در این نوع کشتار زجر می­بیند.

این درحالی است که فقه شیعه، افزون بر اینکه هرگونه بهره­برداری را از حیوانات جایز نمی­داند، بیش از هر قانون­گذار دیگری حقوقی را برای حیوانات تعریف کرده است و در ذبح و شکار نیز که به­ظاهر حق حیات حیوانات را نقض می­کند، توصیه­ها و دستورهایی در حفظ حقوق آنها دارد.

 

تعریف حق

در لغت

در لغت، معانی متعددی برای حق ذکر شده است: از جمله، درست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین کردن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت، و نامی از نام­های خداوند. (دهخدا، ج 6، ص 9142، ذیل واژه حق)

المنجد نیز معانی حق را چنین بیان کرده است؛

ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، جزم، سزاوار. (معلوف، 1378، ج1، ذیل واژه حق)

حق، مصدر است و معناى وجوب و ثبوت دارد و معمولاً به معناى وصفى یعنى واجب و ثابت به­کار مى‏رود. «حق الامر»، یعنى آن امر واجب و ثابت ‏شد؛ و «حق لک و یحق لک و حق علیک ان تفعله‏»، یعنى انجام آن فعل بر تو واجب گردید. (وجدی، 1971م، ج3، ص465)

            طبرسى مى‏گوید:

«الحق وقوع الشی‏ء فی موضعه الذی هو له، فاذا اعتقد شی‏ء بضرورة او حجة فهو حق؛ لأنه وقع موقعه الذی هو له وعکسه الباطل». (طبرسی، 1384، ج4، ص520)، یعنی حق عبارت است از وقوع شی‏ء در جایگاه خودش. هرگاه به­­سبب هدایت یا برهان، اعتقاد به چیزى پیدا شود، حق است؛ چرا­که در جایگاه خود واقع شده. و ضدآن، باطل است.

 

در اصطلاح

حق، نزد فقها و عالمان حقوق، به دو معنا آمده است: گاهی در مقابل حکم، و گاهی اعم از آن.

در معنای اول، هم سلطه لحاظ شده و هم قابل اسقاط و نقل و انتقال است.          

میرزاى نائینى در تعریف حق مى­نویسد: «حق عبارت است از سلطة ضعیف بر مال یا منفعت». (نایینی، 1385، ص106)

و گفته شده است: «حق، نوعى سلطنت بر چیزى است که گاه به عین تعلّق مى‌گیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکة میت؛ و گاهى به غیر عین تعلّق مى­گیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به عقد. گاهى سلطنت، متعلّق بر شخص است؛ مانند حق حضانت و حق قصاص. (طباطبایی، 1386، ص54)

همچنین آمده است: «حق عبارت است از قدرت یک فرد انسانى مطابق با قانون بر انسان دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو؛ اعم از این که مال مذکور مادى و محسوس باشد، مانند خانه یا نباشد، مانند طلب». (جعفری لنگرودی، 1371، ص15)

شیخ انصاری­; می‌فرماید: «حق، عبارت است از نحوه‌ای از سلطه و توانایی که در پرتو آن، صاحب حق می‌تواند مصلحتی را برای خود به­دست آورد». (انصاری، 1392، ج4، ص20)

 آخوند خراسانی; می‌گوید: «حق، اعتباری خاص و اضافه‌ای ویژه است که از حکمی وضعی یا تکلیفی و منشأ دیگر، انتزاع می‌شود؛ نظیر حق تصرف و بهره‌برداری از ملک، که از ملکیت انتزاع می‌شود؛ و حق ‌المارّه (حق رهگذر) که از اباحة خوردن میوه‌های باغی که از کنار آن عبور می‌کنند، مستفاد می‌گردد». (آخوند خراسانی، 1410، ص224)

آیت‌الله خویی; بر این اعتقاد بودند که ملکیت عبارت است از قدرت و سلطنت عام؛ ولی حق، سلطنتی است خاص. (خویی، 1378، ج2، ص46)

دکتر ناصر کاتوزیان نیز معتقد است: «حق، امتیاز و نفعی است که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت، از آن حمایت می‌کند و به او نوعی تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن را می‌دهد». (کاتوزیان، 1390، ‌ص374)

یا «سلطه و اختیاری است که حقوق هر کشور به­منظور حفظ منافع اشخاص به آنها می‌دهد». (کاتوزیان، 1390، ص161)

تفاوت حق در انسان­ها و حیوانات

آیا حقوق در حیوانات، مانند حقوق در انسان­ها­ست یا آن دو تفاوت ماهوی یا مصداقی باهم دارند؟ آنچه می­توان به­عنوان تفاوت اصلی این دو بیان کرد، قابل اسقاط بودن از جانب صاحب حق است. انسان به­عنوان صاحب حق می­تواند حق خود را اسقاط کند؛ اما حیوانات این قدرت را ندارند. در نتیجه، همین عدم قدرت اسقاط، این حق را تبدیل به حکم کرده، قدرت اجرایی آن را بیشتر خواهد کرد؛ و فقط با اتیان و انجامش می­توان از عهدة آن خارج شد.

پس هیچ انسانی نمی­تواند ادعا کند که حیوانی حق خود را اسقاط کرده و او بر همین اساس با آن حیوان چنین کرده است؛ چراکه حقوق حیوانات، قابل اسقاط نیست.

 

مبانی حقوق در حیوانات

  1. ذی شعور بودن حیوانات

آیات و روایات بسیاری، بر شعور و فهم موجودات و جهان هستی دلالت دارند؛ هرچند ما انسان‌ها به دلایل مختلف قادر به درک کامل آن نیستیم؛ چراکه بر اثر گناه­ها و عوامل دیگر، پردة غفلت چشمان ما را پوشانده است و اجازه نمی­دهد آنچه را در جهان هستی اتفاق می­افتد، ببینیم.

آیاتی که از تسبیح همة موجودات سخن می­گویند، بر همین مطلب دلالت دارند؛ چراکه تسبیح شیء، دال بر درک و شعور اوست:

Gتُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لّاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًاF(اسراء، 44)

«آسمان­های هفت­گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‏گویند؛ و هر موجودی تسبیح و حمد او می‏گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‏فهمید. او حلیم و آمرزنده است».

Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَF(نور، 41)

«آیا ندیدی که برای خدا تسبیح می‏کنند، تمام آنان که در آسمان­ها و زمین­اند و همچنین پرندگان، هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟ هریک از آنها نماز و تسبیح خود را می‏داند؛ و خداوند به آنچه انجام می‏دهند، عالم است».

Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ.F(حج، 18)

«آیا ندانستى خداست که هرکس در آسمان­ها و هرکس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوه­ها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مى‏کنند؟ و بسیارى‏اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هرکه را خدا خوار کند، او را گرامى‏دارنده‏اى نیست؛ چراکه خدا هرچه بخواهد، انجام مى‏دهد».

حیوانات نیز از این عمومیت مستثنا نیستند و در حال تسبیح پروردگار خویش­اند و در نتیجه، درک و شعور دارند.

در ادامه روایات متعددی که به درک و شعور حیوانات اشاره دارند، خواهد آمد.

أبی­عبدالله7 می­فرماید:

«مهما أبهم علی البهائم من شیء فلایبهم علیها أربعة خصال: معرفة أن لها خالقاً ومعرفة طلب الرزق ومعرفة الذکر من الانثی ومخافة الموت»؛ (عاملی، 1383،‌ ج11، ح15315)

(هنگامی که خداوند حیوانات را آفرید)، شعور انسانی را به آنها عطا نکرد؛ ولی چهار خصلت را به آنها عنایت فرمود: شناخت به اینکه برای آنها خالقی است؛ آگاهی به اینکه دنبال رزق و روزی برود؛ شناخت نر از ماده؛ و ترس از مرگ.

این معرفت که در روایت آمده، ناظر به همان درک و شناخت و شعوری است که مطلوب ماست. قریب به همین مضمون، در روایت علی­بن­رئاب از ابی­حمزه از امام سجاد7 (کلینی، 1388، ج6، ص547) نقل شده است. در ادامه باتوجه به این روایت، به شرح و ذکر مصادیقی از درک حیوانات می­پردازیم:

 

1. معرفت به خداوند

همان­گونه که روایت قبل، معرفت به خالق را نخستین معرفت معرفی کرد، روایت امام سجاد7 نیز ابتدا معرفت حیوان به پروردگار خویش را بیان می­دارد:

«معرفتها بالرب تبارک وتعالی»؛ (صدوق، 1418ق، ج2، ص288)

امام صادق7 نیز می­فرماید:

از پیامبر9 شنیدم که می­فرمود: همة حیوانات در هر صبحگاهی از خداوند می‏خواهند:

«أللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی ویسقینی ولایکلفنی ما لاأطیق»؛ (همان، ص289)

بارالها! به من مالک خوب و درستی عطا فرما که مرا سیر و سیراب نماید و بیش از توان از من کار نکشد.

اینکه حیوانات خدای خویش را خطاب قرار می­دهند و از او طلب رزق و روزی می­خواهند، نشان از معرفت آنها به خداوند و رب خویش دارد.

آیاتی نیز که در ابتدا دربارة تسبیح موجودات ذکر شد، شاهد بر معرفت حیوانات به خداوندند. در برخی از روایات که بعد خواهد آمد، همین تسبیح خدا دلیل نهی پیامبر9 از زدن حیوان است. البته برخی از مفسران، تسبیح حیوانات را به تسبیح تکوینی آنها تفسیر کرده‏اند؛ به این معنا که خلقت آنها نشانه‏ای از تنزیه و تقدیس الهی است که در غایت کمال بوده و مانند مخلوقات خود، نقص ندارد. (طوسی، 1388، ج9، ص517)

 

2-1.  معرفت به نیکی و بدی و مسائل ماورایی

همان­گونه که انسان مسائل ماورایی و غیرمادی را می­فهمد و به آنها واکنش نشان می­دهد، حیوانات نیز چنین فهمی دارند، حیوانات، رفتار صاحبشان و یا هر انسانی را با خودشان درک می­کنند و متناسب با خوبی یا بدی آن رفتار، واکنش نشان می‌دهند. از همین روی، در روایت یاد شده (صدوق، 1418ق، ج2، ص289) از خداوند صاحبی را می­طلبد که با آنها خوش­رفتار باشد.

حیوانات، همان­گونه که اخلاقیات را می­فهمند، مسائل غیرمادی و ماورایی را نیز درک می­کنند.

از جمله مواردی که بر درک مسائل غیرمادی حیوانات دلالت می‏کند، آگاهی آنها بر مرگ است؛ چنان­که در روایت امام سجاد7 آمده است:

«معرفتها بالموت»؛ (همان)

آن­ها می­دانند که معاد و آخرت و مرگی هست؛ هرچند با توجه به فرمایش امام صادق7 آگاهی آن­ها بمانند معرفت انسان­ها به مرگ نیست:

«لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون ما أکلتم منها سمیناً قط»؛ (همان)

اگر آگاهی حیوان از مرگ، همانند آگاهی شما انسان­ها می‏بود، هیچ­یک از آنها هرگز چاق و فربه نمی‏شدند.

شیخ صدوق در ذیل این روایت، تعارض ظاهری میان این روایت و روایت اول را رفع می­کند و می‏گوید: مراد این است که آگاهی آنها به اندازة آگاهی شما نیست.

حیوانات، افزون بر اطلاع از مرگ، مسائلی را می‏بینند که انسان­ها توانایی دیدن آنها را ندارند. (عاملی، 1383، ج11، ص480، ح7)  همین امر، در برخی روایات، به­عنوان علت راه نرفتن حیوانات و سر باز زدن آنها از حرکت ذکر شده است.

 

2-1-1. حشر حیوانات و تکامل آنها در آخرت

اگر قایل شویم که حیوانات نیز مانند انسان­ها محشور می­شوند، باید لوازم آن را نیز بپذیریم. یکی از لازمه­های حشر، داشتن ادراک و شعور، و تشخیص خیر و شر است. قرآن در دو آیه، حشر حیوانات را بیان می­کند:

Gوَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْF(تکویر، 5)

«و در آن هنگام که وحوش جمع شوند».

Gوَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَF(أنعام، 38)

«هیچ جنبنده‏ای در زمین و هیچ پرنده‏ای که با دو بال خود پرواز می­کند، نیست؛ مگر اینکه امت­هایی همانند شما هستند. ما هیچ­چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. سپس همگی به­سوی پروردگارشان محشور می‏شوند».

مرحوم علامه طباطبایی; می‌نویسد:

«تفکر عمیق در اطوار زندگی حیوانی که ما در بسیاری از شئون حیاتی خود با آنها سروکار داریم، و درنظر گرفتن حالات مختلفی که هرنوع از انواع این حیوانات در مسیر زندگی به­خود می‌گیرند، ما را به این نکته واقف می‌سازد که حیوانات هم مانند انسان، دارای عقاید و آرای فردی و اجتماعی هستند. حرکات و سکناتی که آنها در راه بقا و جلوگیری از نابود شدن نشان می­دهند، همه بر مبنای آن عقاید است. در اجتماعات حیوانی هم مانند اجتماعات بشری، فطرتاًَ ماده و استعداد پذیرفتن «دین الهی» وجود دارد. همان فطرتی که در بشر سرچشمة دین الهی است و وی را برای حشر و بازگشت به­سوی خدا قابل و مستعد می‌سازد، در حیوانات نیز هست». (طباطبایی، 1386، ج 7، ص103)

در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینة رستاخیز حیوانات دیده می‌شود:

 از جمله در تفسیر المنار روایتی از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر9 در تفسیر آیة مورد بحث فرمودند:

 «ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامة ویقتص من بعضها لبعض، حتی یقتص للجماء من القرناء»؛ (رشید رضا، 1366ق، ذیل آیة 38 انعام)

خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت برمی‌انگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی می‌گیرد. حتی قصاص حیوانی را که شاخ نداشته و دیگری بی‌جهت به او شاخ زده است، از اولی خواهد گرفت.

همچنین در روایت دیگری آمده است:

«روی عن أبی­ذر قال: بینا أنا عند رسول الله صلى الله علیه وآله إذ انتطحت عنزان، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أتدرون فیما انتطحتا؟ فقالوا: لا ندری، قال: ولکن الله یدری وسیقضی بینهما»؛ (طبرسی، 1384، ج4، ص50)

از ابوذر; نقل شده است که گفت: ما خدمت پیامبر9 بودیم که در پیش روی ما، دو بز به یکدیگر شاخ زدند. پیامبر9 فرمود: می­دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه. پیامبر9  فرمود: اما خدا می‌داند و به­زودی در میان آنها داوری خواهد کرد.

حیوانات، رفتار خوب و بد را با هم نوع خود نیز درک می­کنند و به رفتاری که با حیوانات دیگر می­شود واکنش نشان می­دهند؛ و شاید علت اینکه برخی ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگر را مکروه (نجفی، 1386، ج36، ص137) و حتی بعضی حرام (فاضل هندی، 1382، ج3، ص235) دانسته­اند، همین امر باشد، که البته تفصیل آن خواهد آمد.

 

3-1. تشخیص جنسیت

امام سجاد7 عنایت دیگر خداوند به حیوانات را اعطای درک نسبت­به جنس مخالف می­داند:

«معرفتها بالأنثی من الذکر»؛

حیوان، ماده را از نر تشخیص می‏دهد.

 

4-1. معرفت به ارتزاق و گذراندن زندگی

حیوانات نیز مانند انسان­ها می­دانند و درک می­کنند که برای ادامة زندگی، باید به دنبال غذا بروند و به­قولی امرار معاش کنند. در ادامة روایت چنین آمده است:

«معرفتها فی طلب الرزق»؛ (صدوق، 1418ق، ج2، ص288)

حیوان می‏داند که چگونه روزی خود را بیابد.

در حدیث علی­بن­رئاب از امام سجاد7 آمده است:

«معرفتها بالمرعی عن الخصب». (همان)

حیوان چراگاه را در میان سبزه­زار تشخیص می­دهد و می‏داند کجا باید به چرا برود و خود را سیر کند.

 

  1. محترم بودن حیوانات

فقه شیعه، حیوان را محترم می­شمارد و پیرو آن، برای او حقوقی را لازم می­داند.

صاحب جواهر در باب جواز تیمم در صورتی که اندکی آب موجود است و در عین حال حیوان تشنه است، می­گوید:

«قد یقال إنها نفوس محترمة وذوات أکباد حارة مع حرمة إیذائها بمثل ذلک، بل هی واجبة النفقة علیه التی منها السقی، بل فی غیر واحد من الأخبار المعتبرة ان للدابة علی صاحبها حقوقاً منها ان یبدء بعلفها إذا نزل فتحترم لذلک لا من جهة المالیة؛(نجفی، 1386،ج5، ص 115)

چه­بسا گفته می‏شود حیوانات نفس محترمه‏ای دارند و صاحب جگرهای تشنه­اند که باید سیرابشان کرد. همچنین اذیت کردنشان به­وسیلة تشنه نگه داشتن آنها حرام است؛ بلکه نفقة حیوان بر مالک واجب است، که یکی سیراب کردنشان است. در احادیث متعدد و معتبری نیز آمده است: حیوان بر صاحبش حقوقی دارد که از جملة آنها، رسیدگی به آب و غذای حیوان قبل از خودش است. به­سبب ادلة یاد شده، حیوان دارای احترام است؛ نه اینکه حکم به جواز تیمم، از جهت حفظ مال باشد.

ایشان احترام حیوان را نه از این حیث که مال است، بلکه از این حیث که موجودی ذی­روح و محترم است، می­داند.

شیخ طوسی; نیز در مقام تعلیل بر وجوب نفقة حیوان چنین بیان می­گوید:

«لأن لها حرمة»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)

همچنین علامه حلی(ره) در کتاب اجاره می­نویسد:

«لان للحیوان حرمة فی نفسه؛ (حلی، 1410ق، ج2، ص307)

 

  1. دستور به تدبر و تفکر در خلقت حیوانات

آیات و روایات بسیاری به انسان دستور می­دهد در خلقت جهان هستی، به­ویژه حیوانات تدبر و تفکر کند؛

Gأَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَF(یس، 71-73)

«آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به­عمل آورده‌ایم، چهار‌پایانی برای آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟ آنها را رام ایشان ساختیم‌؛ هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می‌کنند؛ و برای آنان منافع دیگری در آن حیوانات است؛ و نوشیدنی‌های گوارایی. آیا با این حال شکرگزاری نمی‌کنند؟

Gوَإِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (مؤمنون، 21)

«و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آنهاست (شیر) شما را سیراب می‏کنیم و برای شما در آنها منافع فراوانی است؛ و از گوشت آنها می‏خورید».

Gأَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْF(غاشیه، 17)

«آیا به شتر نمی­نگرند که چگونه آفریده شده است».

Gوَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَF(نحل، 67-68)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوه­ها و درختان و داربست‌هایی که مردم می‌سازند، خانه­هایی برگزین؛ سپس از تمام ثمرات تناول کن و راه­هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به­راحتی بپیما. از درون شکم آنها نوشیدنی خاصی خارج می‌شود، به رنگ­های مختلف، که در آن شفای مردم هست. در این امر نشانة روشنی است برای آنها که اهل فکرند»!

با توجه به مطالبی که از ابتدا تا کنون ذکر شد، به­ویژه آنچه صاحب جواهر در باب محترم بودن حیوانات فرمودند، اصل ذی­حق بودن حیوانات مشخص شد؛ اما ذکر کامل و تفصیلی این حقوق، فرصتی دیگر می­طلبد و از حوصلة این مقاله خارج است. پس از پذیرفتن اصل حق برای حیوان، در ادامه به دو بحث ذبح و شکار می­پردازیم که در این زمینه حقوق حیوان بیش از جاهای دیگر خدشه­دار می­شود.

 

ذبح، شکار و نقض حقوق حیوانات

ذبح و شکار، در نهایت به مرگ حیوان می­انجامد و حیات او را از بین می­برد. در نتیجه، ابتدا باید حق حیات حیوان بررسی شود. اینکه آیا چنین حقی برای حیوان ثابت است؟ و در صورت ثبوت، آیا ذبح و شکار حیوان، از موارد جواز اسقاط این حق است یا خیر؟

حق حیات

حق حیات، به دلایل مختلف از کتاب و سنت و عقل برای انسان ثابت شده است؛ اما حق حیات به­معنای حق ادامة زندگی و بهره بردن از نعمات خداوندی و به­فعلیت رسیدن استعدادها و رسیدن به کمال و غایت زندگی، برای همة موجودات زنده، به‌ویژه حیوانات، قابل اثبات است؛ چرا­که افزون بر ادله­ای که خواهد آمد، حیوانات نیز استعداد رشد و حرکت به­سوی غایت خلقت را دارند.

همین حق حیات داشتن و ذی­روح بودن حیوانات سبب شده است برخی فقها برای نجات کشتی در حال غرق، وقتی امر دایر بین به آب انداختن وسایل و به آب انداختن حیوانات است، اجازة غرق حیوانات را ندهند.

شهید ثانی در مسالک می­فرماید:

السفینة إذا أشرفت على الغرق یجوز إلقاء بعض أمتعتها فی البحر، وقد یجب رجاء نجاة الراکبین إذا خفت. ویجب إلقاء ما لا روح فیه لتخلیص ذی الروح. ولا یجوز إلقاء الحیوان إذا حصل الغرض بغیره وإذا مست الحاجة إلى إلقاء الحیوان قدمت الدواب لابقاء الادمیین؛ (شهید ثانی، 1381، ج 15، ص383)

هنگامی که کشتی در شرف غرق شدن باشد، به آب انداختن بعضی از وسایل جایز است؛ و برای نجات پیدا کردن ذی­روح، به­آب انداختن آنچه روح ندارد، واجب است. و اگر غرض با به­آب انداختن وسایل دیگر حاصل می شود، به­آب انداختن حیوان جایز نیست؛ و اگر به القای حیوان نیاز پیدا شد، چهارپایان مقدم­اند.

 

ادلة روایی حق حیات

روایاتی که از کشتن حیوانات نهی کرده، و حق حیات را برای آنها اثبات می­کنند، دو دسته­اند: برخی به­طور عموم، یعنی بدون ذکر نام حیوان خاصی، این نهی را دارند؛ و برخی دیگر با ذکر نام، از قتل حیوانی خاص منع می­کنند.

 

الف: روایاتی که به­طور عموم دال بر منع قتل حیوان­اند.

روایت اول

«عن النبی9 انه نهی عن قتل کل ذی روح إلا أن یؤذی»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15، ص39، ح39981)

ایشان از کشتن هر موجود داری روح (حیوان) نهی فرمودند؛ مگر آنکه که موذی باشد.

در این روایت، رسول اکرم9 از قتل موجود روح­دار منع می­کند و جواز آن را فقط در صورت اذیت و آزار می­داند.

روایت دوم:

«عنه9: ما مِن دابَّةٍ ـ طائرٍ ولا غَیرِهِ ـ یُقتَلُ بغَیرِ الحقِّ إلّا ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَةِ. (حرعاملی،1414ق،ج8، ص319)

پیامبر اکرم9 فرمودند: هر حیوان، پرنده یا غیر آن، که به­ناحق کشته شود، روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند.

روایت سوم

قال رسول الله9: «لعن الله من اتخذ شیئاً فیه الرّوح غرضاً». (مجلسی، 1403ق، ج64، ص282)

رسول اکرم9 فرمودند: خداوند لعنت کرده است کسی را که موجود جان­داری را مورد هدف قرار می­دهد.

روایت چهارم

قال الصادق7: «أقذر الذنوب ثلاثة: قتل البهیمة، وحبس مهر المرأة، ومنع الاجیر اجرة»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص268)

امام صادق7 فرمود: کثیف­ترین گناهان سه چیز است: کشتن جان­دار،[1] خودداری از پرداختن مهریة زن، و نپرداختن مزد کارگر.

در مجموع روایات یادشده، نهی از قتل بی­دلیل حیوان وجود داشت. البته روایات بسیار دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که برای رسیدن به مطلوب، بیان همین مقدار کافی ست.

ب) روایاتی که از قتل حیوان خاصی نهی می­کنند

روایت اول

قال رسول الله9: «من قتل عصفوراً بغیر حق سأله الله عنه یوم القیامة»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15،  ص37، ح39969)

هر که گنجشکی را بدون دلیل بکشد، خداوند در روز قیامت از آن سؤال می‏کند.

روایت دوم:

عن النبی9 أنه قال: «اطلعت لیلة اسری بی علی النار فرأیت امرأة تعذب، فسألت عنها، فقیل: انها ربطت هرة ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشائش الأرض حتی ماتت فعذبها بذلک»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)

رسول اکرم9 در حدیث معراج نقل می‏فرمایند: زمانی که در شب معراج بر آتش جهنم گذر می‏کردم، زنی را دیدم که عذاب می­شد. از علت آن سؤال کردم. در پاسخ گفته شد: او زنی بود که گربه‏ای را بسته و محبوس کرده بود و به او غذا و آب نمی‌داد و رهایش هم نمی‏کرد تا از آب و علف زمین چیزی بخورد؛ تا اینکه مرد و جان باخت. پس عذاب او بدین سبب است.

روایت سوم

عن النّبی9: «من قتل عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامة یعجّ الی الله تعالی یقول: یا ربِّ هذا قتلنی عبثاً ینتفع بی ولم یدعنی فاکل من حشارة الارض»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص4)

پیامبر اکرم9 فرمود: کسی که گنجشکی را بیهوده بکشد، آن حیوان در روز قیامت به حضور خدا شکایت می­کند و می­گوید: خدایا این شخص من را بیهوده کشت؛ در حالی که هیچ سودی از کشتن من نداشت و رهایم نکرد تا از حشرات زمین تغذیه کنم.

روایت چهارم

أبی­الحسن الرضا7 عن أبیه، عن جده7 قال: لا تأکلوا القنبرة ولا تسبوها ولا تعطوها الصبیان یلعبون بها فإنها کثیرة التسبیح لله تعالى وتسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد:؛ (کلینی، 1388ق، ج6، باب القنبره، ح1)

امام رضا7 فرمود: مرغ چکاوک را نخورید و به او دشنام و ناسزا نگویید، و او را در اختیار کودکان قرار ندهید تا با او بازی کنند؛ زیرا آن پرنده زیاد تسبیح خدا می‌کند و در تسبیحش بر دشمنان آل محمد9 لعنت می­فرستد.

در این روایت، حتی از سب حیوان نیز منع شده است. پس به­طریق اولی حق حیات برای او اثبات می­شود.

روایت پنجم

«مرّ رسول الله9 علی قوم نصبوا دجاجة و هم یرمونها بالنّبل، فقال: من هؤلاء لعنهم الله». (مجلسی، 1403ق، ج76، ص267)

رسول خدا9 بر گروهی گذر کرد که مرغ زنده­ای را هدف قرار داده بودند و به آن تیراندازی می­کردند. پس فرمود: کیستند اینان؟ خدا لعنتشان کند.

روایت ششم

عن رسول الله9: «انّه ... و نهی عن قتل النّحل»؛ (همو،ج61، ص267)

رسول اکرم9 از کشتن زنبور عسل نهی فرمود.

روایت هفتم

انّ رسول الله9 نهی عن قتل خمسة: الصرد والصوام والهدهد والنّحلة و النملة والضفدع»؛ (همان، ص264)

پیامبر اکرم9 از کشتن پنج حیوان نهی نمود: جغد،[2] هدهد، زنبور عسل، مورچه و قورباغه.

لازم به ذکر است، از روایات یاد شده استفاده­های بسیاری می­توان کرد و حقوقی مانند حق بهره­برداری صحیح، عدم آزار و اذیت حیوانات و حق نفقه را برای آنها به‌دست آورد؛ اما از آنجا که موضوع بحث، فقط ذبح و شکار و حق حیات است، به آنها پرداخته نشده است.

با جمع بین روایات دستة اول و دوم، مشخص می­شود که حق حیات برای تمام حیوانات ثابت است و برای ازبین بردن آن، نیاز به دلیل موجه است. البته در روایات دستة دوم که نام حیوانات نیز آمده است، به­طور قطع حکمتی هست؛ اما با توجه به کثرت این احادیث و ذکر نام بسیاری از حیوانات، و همچنین عموم نهی در روایات دستة اول، مطلوب ما که حق حیوان است، ثابت می­شود.

این حق، چنان مستقر است که در تزاحم وضو و حیات حیوان، حق حیوان مقدم می­شود. اگر آب برای وضو کم باشد، به­گونه­ای که در صورت انجام وضو، حیوان از تشنگی تلف خواهد شد، حق حیات حیوان اولویت دارد؛ و این مسئله، یکی از موارد جواز تیمم است.

به همین دلیل، شهید ثانی می­فرماید:

«أو الخوف من استعماله لمرض حاصل یخاف زیادته أو بطؤه أو عسر علاجه، أو متوقع، أو برد شدید یشق تحمله، أو خوف عطش حاصل، أو متوقع فی زمان لا یحصل فیه الماء عادة، أو بقرائن الأحوال لنفس محترمة ولو حیواناً»؛ (شهید ثانی، 1381، ج1، ص66)

از شرایط جواز تیمم، ترس از عطشی است که برای نفس محترمه­ای ـ گرچه حیوان باشد ـ به­وجود آید یا انتظار می­رود به­طور معمول یا بر اساس قراین و شواهدی، به­وجود آید و در آنجا آبی یافت نشود.

حضرت امام خمینی1 نیز در زمینة مجوزات تیمم، می­فرمایند:

«... در عطش که موجب هلاکت است، فرقی نیست بین آنکه خوف هلاکت بر خودش باشد یا دیگری، آن دیگری انسان باشد یا حیوان،‌ مملوک باشد یا غیرمملوک، از آنچه که حفظ آن از هلاکت واجب است...». (خمینی، 1381، مسئلة 674)

 

ذبح و نقض حق حیات حیوان

چنان­که در مقدمه ذکر شد، انسان برای بقای خود تلاش می­کند و برای حفظ حیات خویش، از دیگر مخلوقات خداوند، مانند آب و اکسیژن و حیوانات و گیاهان استفاده می­کند؛ و این تزاحم در همة طبیعت وجود دارد و این چرخة ارتزاق موجودات از یکدیگر، همیشه حکم­فرماست.

همچنین بیان شد که انسان برای تغذیة خود، به گوشت نیاز دارد و هرچند برخی گیاه­خواران منکر نیاز بدن به گوشت­اند، اما فواید غذایی موجود در گوشت و البته دیگر فراورده­های حیوانی، این نیاز را اثبات می­کند. در قرآن کریم نیز آیات بسیاری بر اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلال­گوشت دلالت دارند که به برخی از آنها اشاره می­کنیم:

Gاللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (غافر، 79)

خداوند کسی است که چهار پایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید و از برخی تغذیه کنید.

Gفَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَF (انعام، 118)

و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است، بخورید (اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی­برند، نخورید)؛ اگر به آیات او ایمان دارید.

Gوَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (نحل، 5)

و چهار پایان را آفرید؛ در حالی که برای شما در آنها وسیلة پوشش و منافع دیگر است؛ و از گوشت آنها می­خورید.

 آنچه مهم است، نوع و طریقة کشتار حیوان است که اسلام هرگونة آن را نمی‌پذیرد و فقط ذبح شرعی را موجب حلیت گوشت حیوان می­شمرد. اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی­برند نخورید:

Gحُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ...! F (مائده، 3)

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه به­نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال­گوشت] خفه­شده و به­چوب مرده و از بلندى افتاده و به­ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد؛ مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید...

 بحث اصلی این است که ذبح حیوان، به­طور مستقیم حیات ظاهری حیوان را ازبین می­برد و همین امر باعث شده است که برخی از کشورهای غربی و مجامع غیراسلامی با ذبح مخالفت کنند و آن را نقض حقوق حیوانات بدانند. از همین روی، ما با ذکر فوایدی از ذبح شرعی، این تناقض ظاهری را رفع می­کنیم و در ادامه بیان می­داریم که دستورهای اسلام در زمینة ذبح، مؤید حقوق حیوانات است، نه ناقض آن.

در ذبح اسلامی، شکافی در عرض یک ثانیه بر روی گردن انجام می­شود که با یک چاقوی تیز، همة رگ‎های گردن قطع شده و با این عمل، خون­ریزی به­سرعت و ناگهانی اتفاق می‎افتد. در این حالت، به­سرعت فشار خون ازدست رفته و مغز دچار فقر خون شده و حیوان هیچ­گونه دردی را احساس نمی­کند. در اسلام، مستحب است که سر از بدن جدا نشده، و هنگام ذبح، تا خارج شدن روح از بدن باقی بماند. اگر طناب نخاعی قطع شود، فیبر عصبی که به قلب می­رود، ممکن است آسیب دیده و سبب توقف فعالیت قلب گردد. بنابراین، ایستایی خون داخل عروق اتفاق می­افتد. از جنبة علمی، هنگامی که برش در قسمت گردن ایجاد می­شود، پیام این برش به‌سرعت به مغز مخابره شده و مغز به­دلیل کاهش فشارخون، پیام­های عصبی را از کانال نخاعی (اتصال سر به نخاع) به قلب می­فرستد. در این حالت، قلب با فشار بیشتری به عمل تلمبه‏ای خود ادامه داده تا فشار ازدست­رفته را جبران کند. به این سبب، خون بیشتری از لاشه خارج شده و به­دلیل خروج خون بیشتر، گوشتی با ماندگاری طولانی و بهداشتی حاصل می‎شود.[3]

البته این مسئله شاید به حال حیوان ربطی نداشته باشد و فقط برای رعایت سلامت و منافع مصرف­کنندة گوشت، یعنی انسان باشد؛ اما با کمی دقت می­توان دریافت شارعی که ذبح را با این پشتوانة عقلی و علمی ـ  البته تا مقداری که عقل ناقص بشر یافته ـ  حکم کرده است، قطعاً همان­گونه که رعایت حال انسان را داشته، حال حیوان را نیز رعایت کرده است.

به­کار بردن نام خدا در قالب تکبیرِ واجب قبل از ذبح یا بسمل کردن نیز رموز خاص خود را دارد. چند سال پیش دانشمندی به­نام سعد مخلص یعقوب که استاد دانشگاه‌های سوریه و اردن است، طی تحقیقی به­روش امروزی مدعی شد که به­کار بردن نام خدا قبل از ذبح، باعث خون­گیری بهتر دام می­شود. او با محیط­های کشت خود که در مستندی در چند شبکة تلویزیونی به نمایش گذاشت، مقایسه­ای را در میزان رشد میکروب­های موجود در دام (فلور) و میزان گلبول­های التهابی بین گوشت حیوان ذبح­شده با نام خدا و دیگری ذبح­شده بدون ذکر نام خدا انجام داد. میزان رشد میکروب­ها و همچنین میزان تراکم گلبول­های سفید التهابی در محیط­های کشت و نمونه­های حیوان ذبح­شده با نام خدا، به شکل معنا­داری کمتر از نمونه­های دیگر بود.[4]

از سوی دیگر، تمام موجودات این دنیای فانی، مرگ را خواهند چشید؛ چه انسان باشد و چه حیوان و چه گیاه؛ اما قطعاً برای حیوانی که می­توانست به مرگ طبیعی یا بر اثر بیماری یا دریده شدن توسط یک درنده ازبین برود، ذبح شرعی برای بقای انسان، با همة فواید پزشکی که برای این نوع ذبح بیان شد، نوعی کمال در مرگ به‌شمار می­آید و با بررسی تمام شرایط ذبح، که از جملة آنها روبه­قبله بودن حیوان است، می­توان به این کمال پی برد. افزون­براین، دستورهایی که در ادامه در باب ذبح آمده، نشان­دهندة اهمیت اسلام دربارة حقوق حیوانات است.

 

دستورهای اسلام در ذبح، مؤید حقوق حیوانات

در اسلام دستورها و توصیه­ها و احکامی در باب ذبح وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:

 

  1. منع ذبح در شب

خداوند در قرآن کریم می­فرماید:

Gوَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًاF (انعام، 96)

و شب را مایة آرامش قرار داد.

شب مایة آرامش و سکون همة موجودات است و این آرامش نباید ازبین برود. ازاین­رو، ذبح حیوان در شب نهی شده است. شرع مقدس با این ظرافت سعی در حفظ حقوق حیوانات دارد.

صاحب جواهر در این زمینه می­فرماید:

«وتکره الذباحة لیلا إلا مع الضرورة لنهى النبی9 عن ذلک، ولقول الصادق7 فی خبر أبان کان علی ­بن الحسین7 یأمر غلمانه أن لا یذبحوا حتى یطلع الفجر و یقول إن الله جعل اللیل سکناً»؛ (نجفی، 1386، ج36، ص134)

ذبح در شب مکروه است، به دلیل نهی پیامبر9 از آن، و به دلیل قول امام صادق7 در خبری که از أبان نقل شده است که: علی­بن­الحسین7 به غلام‌هایشان امر می‌کردند تا طلوع فجر ذبح نکنند و فرمودند: خدا شب را مایة آرامش قرار داده است.

 

  1. عدم ذبح حیوانی در برابر حیوان دیگر

اسلام از ذبح حیوان در برابر چشمان حیوان دیگر به­شدت منع کرده است؛ زیرا حیوانات نیز نسبت­به یکدیگر فهم و شعور و احساس دارند و شارع از هجمه به این احساسات حیوان، مانع شده است.

در روایت آمده است:

عن ابی عبد الله7: انّ امیرالمؤمنین7 قال: لاتذبح الشاة عند الشاة ولا الجزور عند الجزور وهو ینظر الیه؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ابواب الذبایح، باب 7، ح1(

امام صادق7 از امیرالمؤمنین7 نقل می­کند که فرمودند: گوسفند در برابر دیدگاه گوسفند دیگر، و شتر در برابر دیدگان شتر دیگر ذبح نمی­شود.

برخی از فقها مانند یحیی­بن­سعید، علامه حلی و دیگران، با استناد به روایت فوق، بر کراهت آن تصریح فرموده‏اند. (حلی، 1405ق، ص374؛ حلی، 1385، ص322؛ نجفی، 1386، ج36، ص137) برخی نیز ‏همانند شیخ طوسی، حکم به حرمت داده­اند.

شیخ در نهایه می­نویسد: «لایجوز ذَبح شىء من الحیوان صبراً وهو أن یذبح شیئاً وینظر الیه حیوان اخر»؛ (طوسی، 1365، ص584)

در شرایع نیز آمده است:

«ویکره أن یذبح حیوان وآخر ینظر الیه؛ (حلی، 1409، ج3، ص206)

سر بریدن حیوان، در حالی که حیوان دیگر به او نگاه می­کند، مکروه است.

به هر حال، چه قایل به حرمت شویم و چه قایل به کراهت، در هر صورت این نهی مصداق بارز رعایت حق حیوان در ذبح است.

  1. منع از کندن پوست حیوان بلافاصله پس از ذبح

حیوان بلافاصله پس از ذبح نمی­میرد و در این فاصله، یعنی وقتی هنوز روح در بدن حیوان هست، کندن پوست آن یا قطع عضوی از بدن حیوان جایز نیست. بیشتر فقها قایل به کراهت این کار شده­اند. (نجفی، 1386، ج36، ص124؛ ابن­ادریس حلی، 1410ق، ج3، ص110) حتی بعضی فقیهان، مانند شیخ طوسی (طوسی، 1365، ص584)، ابن­زهره (حلبی، 1418ق، ص397) و شهید (مکی عاملی، 1412ق، ج2، ص425) حکم به حرمت داده‏اند.

فاضل هندی در این زمینه می­نویسد:

«الأقوی ما اختاره الشهید من حرمة الفعل...لأنه إیلام للحیوان بلا فائدة وقد نهی عن تعذیب الحیوان؛ (فاضل هندی، 1382، ج9، ص235)

اقوی آن چیزی است که شهید اختیار کرده و آن حرمت است....

مرحوم فاضل هندی در تعلیل این حکم می­فرماید: چون این کار موجب اذیت و آزار حیوان است و از عذاب دادن حیوان نهی شده است.

اگر حیوان پیش از اینکه کاملاً بمیرد، سلاخی شود، گوشتش حلال نیست. دلیل این حکم، روایتی است از امام رضا7 که به­صراحت دلالت بر حرمت می­کند؛

«اذا ذبحت الشاة وسلخت او سلخ شىءٌ فیها قبل ان تموت لم یحلّ أکلها؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ص314، باب 8، ح1)

هرگاه حیوانى ذبح شود و همه یا بخشى از آن قبل از مرگ [کامل] حیوان پوست کنده شود، خوردنِ گوشت آن حلال نیست.

از تمام گفته­ها و احادیث فوق، تأکید شارع بر عدم آزار و اذیت حیوان و رعایت حق آن به­دست می­آید.

 

  1. پرهیز از رنج دادن حیوان در ذبح

توصیه­های بسیاری (طوسی، 1365، ص584) برای ذبح وارد شده است که به­طور پراکنده به برخی اشاره شد و در ادامه نیز ذکر می­شود. مجموع این دستورها بیانگر حقوق حیوانات­اند و از رنج دادن و آزار و اذیت آنها منع می­کنند.

شهید ثانی پس از ذکر وظایفی که رعایت آنها هنگام ذبح لازم است، (عاملی، 1383، ج11، ص419) به حدیثی از پیامبر اکرم9 اشاره می‏کند:

«روی شداد بن اویس ان النبی9 قال: ان الله کتب علیکم الإحسان فی کل شیء فإذا قتلتم فاحسنوا القتلة وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة»؛ (شیبانی، 1413ق، ج4، ص124)

پیامبراکرم9 می‏فرماید: خداوند احسان در همة امور را بر شما لازم داشته است؛ پس زمانی که حیوانی را ذبح می‏کنید، به­خوبی ذبح را انجام دهید.

فاضل هندی نیز این روایت را در کتاب خود می‏آورد: (فاضل هندی، 1382، ج2، ص226)

وعن جعفر­ بن محمد7 أنه قال: «إذا أردت أن تذبح ذبیحة فلا تعذب البهیمة. (تمیمی مغربی، 1385، ج2، ص174)

همچنین صاحب جواهر در کتابش بر همین نکات تأکید کرده است. (نجفی، 1386، ج36، ص133)

 

  1. فلج کردن حیوان پیش از ذبح

در گذشته برای تسریع و راحتی در ذبح، حیوان را به­طریقی فلج می­کردند تا تحرک کمتری داشته باشد یا با قطع نخاع حیوان، حرکت او را ازکار می­انداختند؛ اما چنین روشی، از آن جهت که بسیار ظالمانه و مخالف حقوق حیوانات است، در اسلام نهی شده است.

امام صادق7 می­فرمایند: «لا تنخع الذبیحة حتی تموت فإذا ماتت فانخعها»؛

حیوانی را که ذبح می‏کنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید؛ و پس از مرگش این کار را انجام دهید.

شهید اول دراین­باره می­گوید:

«یکره أن تنخع الذبیحه»

شهید ثانی در شرح عبارت شهید اول می‏نویسد:

«هو أن یقطع نخاعها قبل موتها... و قیل: یحرم؛ لصحیحة الحلبی، قال: قال أبوعبدالله7: [لا تنخع الذبیحة حتی تموت فإذا ماتت فانخعها] والأصل فی النهی التحریم وهو الأقوی واختاره فی الدروس»؛ (شهید ثانی، 1381، ج7، ص230)

عده‏ای قایل به حرمت این عمل شده‏اند و دلیل آنها، صحیح حلبی از امام صادق7 است که می‏فرمایند: «حیوانی را که ذبح می‏کنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید و پس از مرگش این کار را انجام دهید»؛ و اصل در نهی مذکور در روایت، حرمت می‏باشد.

شهید ثانی این نظر (حرمت) را اقوی می­داند و می­فرماید: خود شهید اول در کتاب دروس، قول به حرمت را اختیار کرده است.

شیخ طوسی (طوسی، 1365، ص584)  و فاضل هندی (فاضل هندی، 1382، ج2، ص259) نیز قایل به ممنوعیت شده­اند.

از کلام فقها و حدیث یادشده به­وضوح برداشت می­شود که به حق حیوان بسیار اهمیت داده شده است و این دستور اسلام نیز از جمله توصیه­هایی است که از حقوق حیوانات حمایت می­کند.

 

  1. دستور به تیز بودن آلت ذبح

یکی از اوامر شرع در باب ذبح این است که آلت ذبح باید به­اندازه­ای تیز باشد که حیوان زجر نکشد و آزار و اذیت نبیند.

در روایتى دراین­باره چنین آمده است:

قال الصادق7: «اذا اراد أن تذبح الذبیحة فلا تعذب البهیمة، احد الشفرة»؛ (تمیمی مغربی، 1385، ج2، ص174، ح625؛ حر عاملی، 1414ق، ج16، باب سوم از ابواب ذبح، ح2)

هنگامی که خواستی چهارپا را ذبح کنی، حیوان را عذاب نده و آلت ذبح را تیز کن.

همچنین در حدیث دیگری از رسول اکرم9 نقل شده است:

انه9 أمر أن تحد الشفار وأن تواری عن البهائم وقال: إذا ذبح أحدکم فلیجهز»؛ (بیهقی، 1414ق، ج9، ص280)

رسول اکرم9 دستور فرمود که برای ذبح، چاقو را تیز کنید؛ و از جلوی چشمان دیگر حیوانات دور شوید (و جلوی چشم حیوانی، حیوان دیگر را ذبح نکنید)؛ و فرمودند: زمانی که یکی از شما ذبح حیوانی را انجام می‏دهد، خود را به وسایل مورد نیاز تجهیز کند.

فاضل هندی نیز قریب به همین مطالب را با استناد به روایاتی می‏آورد. (فاضل هندی، 1382، ج9، ص226)

  1. با قدرت کشیدن چاقو

در راستای همان دستورهایی که در زمینة حقوق حیوان آمده، گفته شده است: علاوه بر تیز بودن چاقو و تسریع در ذبح، لازم است آلت ذبح با قوت و نیروی تمام کشیده شود تا حیوان سریع­تر و به­راحتی جان دهد.

شهید در مسالک می­فرماید:

«ویمرّ السکین بقوة»؛ (شهید ثانی، 1381، ج2، ص228)

چاقو را با قوت بر گلوى ذبیحه بکشد.

 

  1. تسریع در ذبح

تسریع در ذبح حیوان باعث عدم زجر آن می­شود و از مصادیق این روایت است:

«انّ اللّه تعالی کتب علیکم الاحسان فی کل شیء... فاذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة»؛ (بیهقی، 1414ق، ج9، ص280)

خداوند نیکى کردن و احسان بر هر چیزى را بر شما واجب کرده است... از این رو، هرگاه خواستید حیوانى را ذبح کنید، ذبح را به­نیکویى انجام دهید.

شهید در مسالک، بنا بر همین روایت، قایل به استحباب تسریع در ذبح شده است. (شهید ثانی، همان)

 

  1. نچرخاندن چاقو در حلقوم حیوان

بعضی در هنگام ذبح، چاقو را در حلقوم حیوان می­چرخانند که موجب آزار حیوان است و بیشتر فقها قایل به کراهت شده و بعضی نیز آن را حرام دانسته­اند. (حلی، 1409ق، ج3، ص740)

مستند این فتوا روایتى است که حمران­ابن­ابى­اعین از امام صادق7 نقل کرده است:

«ولا تقلب السکّین لتدخلها تحت الحلقوم»؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ص214، باب3، ح2)

چاقو را جهت داخل کردن در حلقوم، نچرخان.

 

10. نکشتن حیوانی که ذابح، خودش آن را پرورش داده است

اسلام به انس و الفتی که بین حیوان و صاحبش شکل می­گیرد، اهمیت می­دهد و می‌فرماید: ذابح، حیوانی را که خود پرورش داده است، نکشد.

«عن أبی الصحاری عن أبی عبدالله7 قال: قلت له: الرجل یعلف الشاة والشاتین لیضحی بها، قال: لا أحبّ ذلک. قلت: فالرجل یشتری الجمل او الشاة فیتساقط علفه من هیهنا وهیهنا فَیَجیىءُ الوقت وقد سمن فیذبحه. فقال: ولکن اذا کان ذلک الوقت فلیدخل سوق المسلمین ولیشتر فیها ویذبحه»؛ (حرعاملی، 1414ق، ج16، ص374، باب20، ح2)

ابى­صحارى به امام صادق7 عرض می­کند: شخصى به یک و دو گوسفند علف می‌دهد (آنها را پرورش می­دهد) تا براى قربانى از آنها استفاده کند. حضرت فرمود: این کار را دوست نمی­دارم. عرض کرد: شخصى شتر یا گوسفندى را می­خرد و براى او از اینجا و آنجا علوفه فراهم می­کند تا اینکه زمان ذبح آن فرا می­رسد و آنها را سر می­برد. حضرت فرمود: [چنین نکند] و هرگاه وقت انجام چنین کارى رسید، داخل بازار مسلمانان شود و حیوانى بخرد و آن را ذبح کند.

عاطفه و احساسی که میان حیوان و صاحب دل­سوز او شکل می­گیرد، دوسویه است و شارع دوست ندارد این عاطفه نادیده گرفته شود؛ زیرا همان­گونه که ممکن است صاحب حیوان متألم شود، حیوان نیز رنج بکشد. در روایت ذیل، راوی از نگاه خاص حیوانش هنگام ذبح، برای امام7 صحبت می­کند:

محمدبن­فضیل چنین نقل کرده است:

«قلت له: کان عندى کبش سمنته لأضحى به فلما أخذته فأضجعته نظر إلىّ فرحمته ورفقت له ثمّ إنّی ذبحته، قال: فقال: ما کنت أحبّ لک أن تفعل؛ لا تربین شیئاً من هذا ثم تذبحه»؛ (همان، ص308)

به حضرت رضا7 عرض کردم: من براى قربانى، قوچى را پرورش دادم. چون او را گرفتم و به زمین زدم تا ذبح کنم، نگاهى به من کرد. پس با او مهربانى و مدارا کردم. حضرت فرمود: دوست نداشتم چنین می­کردى؛ نباید حیوانى را تربیت کنى؛ آن­گاه سرش را ببرى.

صاحب جواهر، به علت قصور سند روایات، قایل به کراهت در این باب شده است. (نجفی، 1386، ج36، ص138)

شکار و نقض حق حیات حیوان

دومین موردی که به­طور مستقیم حیات حیوان را نشانه می­رود و به ظاهر موجب از بین رفتن این حق می­شود، شکار و صید حیوانات است.

اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلال­گوشت گذشت و گفته شد یکی از راه‌های دسترسی به این گوشت، شکار و صید است.

پیش­تر، اگر این شکار برای تغذیه یا امرار معاش، یعنی فروختن آن غذا باشد، جایز است؛ اما اگر برای تفریح و لهوی باشد، حرام خواهد بود.

قال رسول الله9: «من قتل عصفوراً عبثاً عج من الله یوم القیامة منه. یقول: یارب! ان فلاناً قتلنی عبثاً ولم یقتلنی لمنفعة»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج15، ح39971)

رسول خدا9 فرمودند: هرکس گنجشکی را بیهوده بکشد، روز قیامت آن گنجشک از او پیش خداوند شکایت می­کند و می­گوید: ای پروردگار من! فلانی مرا بیهوده کشت و برای منفعتی مرا به­قتل نرساند.

این روایت، حرمت شکار لهوی و تفریحی و جواز شکار عقلایی را می­رساند.

اما اگر لازمة صید و شکار تفریحی حیوانات، سفر باشد، آن سفر سفر معصیت است و  نماز شکارچی یا صیاد شکسته نیست؛ بلکه کامل است؛ و اگر در ماه رمضان باشد، روزه بر او واجب است.

علامه حلی قایل به همین حکم است و می‏گوید:

«عدم قصر الصلاة فی المتصید لهواً دون المتصید للقوت أو التجارة»؛ (حلی، 1385، ج1، ص50)

نماز در سفر برای صید لهوی و بی­دلیل، شکسته نیست و کامل است؛ و روزه نیز واجب است؛ اما بنا بر نظر گروهی، کسی که برای ‏غذای خود یا برای امرار معاش و تجارت، صید می‏کند، چنین حکمی ندارد.

ابن­سعید حلی (حلی، 1405ق، ص91)          و صاحب جواهر نیز همین حکم را ذکر فرموده­اند. (نجفی، 1386، ج14، ص257)

حرمت شکار و صید تفریحی، و دستورها و توصیه­های شرع دربارة شکار ـ که در ادامه می­آید ـ بر عدم نقض حقوق حیوانات دلالت می­کند و حمایت اسلام از حقوق حیوانات را نشان می­دهد.

دستورهای اسلام در شکار و صید، مؤید حقوق حیوانات

در اسلام، همانند ذبح، دستورها، و توصیه­ها و احکامی در باب صید و شکار وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:

 

1.  منع صید در شب

همان آیة 96 سورة انعام که شب را مایه آرامش بیان کرده بود و برای منع ذبح در شب مورد استناد قرار گرفت، در اینجا هم می­تواند بر منع شکار در شب دلالت کند؛ به این بیان که حیوان هم مانند انسان حق استفاده از سکون و آرامش شب را دارد و شکار آن در روز، آن­هم برای ضرورت­هایی که ذکر شد، جایز است.

شیخ مفید می­فرماید:

«ویکره صید الوحش والطائر فی اللیل». (مفید، 1410ق، ص577)

 

2.  ابزار صید و شکار

همان دستورهایی که در باب ذبح گذشت، مانند تیز بودن آلت، با قوت کشیدن آن و تسریع در آن، در اینجا هم قابل استناد است؛ چراکه در شکار و صید هم باید تذکیه وجود داشته باشد؛ و پیرو آن، توصیه­های وارد شده در ذبح، در صید هم می‌آید.

3.  حرمت شکار جوجه و نوزاد حیوان

شیخ صدوق دراین­باره می‏گوید:

«لا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها فی جبل أو بئر أو أجمة حتی تنهض»؛ (صدوق، 1418ق، ص79)

شکار نوزاد حیوانات از لانه­هایشان در کوه یا چاه یا نیزار، تا زمانی که قادر به پرواز نباشند، جایز نیست.

شیخ مفید نیز می­فرماید:

«ولا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها»؛ (مفید، 1410ق، ص577)

گرفتن جوجه­ها از آشیانه­هایشان جایز نیست.

برخی از فقها نیز در صورت صید جوجه­ای که قدرت بر فرار ندارد، گوشت آن را حرام می­دانند. (حلی، 1409ق، ج3، ص738)

4.  حرمت شکار در حال احرام

Gیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَF (مائده، 95)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! شکار را در حال احرام به­قتل نرسانید.

عن أبی عبداللَّه7، قال لا تستحلّنّ شیئاً من الصّید وأَنت حرام؛ (حر عاملی، 1414ق، ج9، ابواب تروک احرام، ح1)

امام صادق7 می­فرماید: در حالیکه مُحرم هستید، هیچ صیدی را برای خود حلال نشمارید.

احادیث بسیاری بر حرمت شکار در حال احرام دلالت می­کنند و حتی برخی، ادعای اجماع در این حرمت کرده­اند. (نجفی، 1386، ج18، ص286)[5]

به­نظر می­آید که این حرمت، بیشتر برای رعایت حال احرام است؛ اما با بیان اندکی از فلسفة تحریم صید در حال احرام، پی به اهمیت حقوق حیوانات نزد شارع مقدس می­بریم.

آیت­الله مکارم شیرازی در این زمنیه می­گوید:

در فلسفة تحریم صید در حال احرام آمده است که در مراسم حج و عمره، انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهی دست می‌زند و به­نظر می‌رسد که تحریم صید در حال احرام، به­همین منظور است. از این گذشته، با توجه به این، اگر صید کردن برای زوار خانة خدا کار مشروعی بود، این همه رفت­وآمدی که هر سال به این سرزمین­های مقدس می‌شود، نسل بسیاری از حیوانات در آن منطقه - که به­حکم خشکی و کم آبی، حیواناتش نیز کم است - برچیده می‌شد و این دستور، نوعی حفاظت و ضمانت برای بقای نسل حیوانات آن منطقه است. مخصوصاً با توجه به اینکه در غیر حال احرام نیز صید حرام و همچنین کندن درختان و گیاهان آنجا ممنوع است، روشن می‌شود که این دستور، ارتباط نزدیکی با مسئله حفظ محیط­زیست و نگهداری گیاهان و حیوانات آن منطقه از نابودی و فنا دارد. این حکم، به­قدری دقیق تشریح شده که حتی کمک کردن و نشان دادن و ارائة صید به صیاد نیز تحریم گردیده است.  (مکارم شیرازی، ج5، ص88)

نتیجه

پس از اثبات حق حیات برای حیوانات با استناد به آیات و روایات، بیان شد که برای ذبح و شکار - که حیات حیوان را ازبین می­برد - مجوز شرعی وجود دارد و نه­تنها این مجوز شرعی نقض حقوق حیوانات نیست، بلکه قانونی است که در عین سازگاری با طبیعت و نیازهای بشری، نوعی کمال شمرده شدن برای حیوان، توأم با دستورهایی از طرف شارع است و شرع به بهترین نحو، از حقوق حیوانات حمایت می­کند.

البته اصل استفاده از حیوان، فقط در صورت رعایت شرایط خاص ذبح و شکار میسر است؛ و پس از بیان کلام فقیهان که مستند به روایات متعدد و صحیح­السند متواتر بود، توصیه­ها و دستورهای متعددی در باب ذبح و شکار و صید اثبات شد که همگی مؤید حقوق حیوانات­اند.



[1]. در معنای «بهیمه»، چهارپا نیز آمده است. (المنجد، ذیل کلمه بهیمه.)

[2]. علامه مجلسی در ذیل این حدیث می­فرماید: ظاهراً «صرد» و «صوام» هر دو به یک معنایند.

[3]. روزبه شباک، «مقایسه ذبح اسلامی و غیراسلامی»،

 http://www.hakimemehr.ir/news/show_detail.asp?id=4292.

[4]. علی انگالی­نژاد، «رمز و رازهای ذبح در مقایسة مذاهب و ادیان»،

http://deylamvet.blogfa.com/post-1.aspx.

[5]. قال صاحب الجواهر: «بلا خلاف اجده فی شیء من ذلک بیننا بل الاجماع».

  1. فهرست منابع

    * قرآن کریم.

    1. ابن­بابویه قمی، ابوجعفر محمدبن­علی (شیخ صدوق)، الهدایة،قم،مؤسسةالامام الهادى، 1418ق.
    2. ــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمة سیدصدرالدین بلاغی، دار الکتبالاسلامیة،1388.
    3. اصفهانی، محمدبن­حسن ملقب به  فاضل هندی،  کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم، جامعة مدرسین حوزة علمیه،1382.
    4. انصاری، مرتضی، المکاسب، ج4، قم،جامعةالنجفالدینیة،1392ق.
    5. آخوند خراسانی، محمدکاظم، درر الفواید فی الحاشیةعلی الفراید (حاشیة آخوند)، تهران، مؤسسةالطبع والنشرالتابعةلوزارةالثقافةوالارشاد الاسلامی، 1410ق.
    6. العبکری، اب‍ی‌عب‍دال‍لّ‍ه‌ م‍ح‍م‍دب‍ن­م‍ح‍م‍دب‍ن­نعمان‌،المقنعة،قم، انتشارات جامعة مدرسین،1410ق.
    7. بیهقی، أبی­بکر احمدبن­الحسین­بن­علی، السنن الکبری، بیروت، دار الکتبالعلمیة،1414ق.
    8. تمیمی مغربی، نعمان­بن­محمدبن­منصور، دعائم الاسلام، چاپ دوم، قم، مؤسسة آل­البیت علیهم السلام، 1385ق.
    9. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مقدمة عمومى علم حقوق، تهران، گنج دانش، 1371.
    10. حر عاملی، محمدبن­حسن، وسائلالشیعة،چ دوم، قم،مؤسسةآل‌البیت لاحیاء التراث، 1414ق.
    11. حلبی، عزالدین حمزة­بن­علی­بن­زهرة، غنیةالنزوع فی علمی الاصول والفروع، قم، موسسة امام صادق7،1418ق.
    12. حلی، ابن­ادریس، السرایر، ج2، چاپ دوم، قم، جامعة مدرسین، 1410ق.
    13. حلی، حسن­بن­یوسف، قواعد الاحکام، قم، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، 1385.
    14. حلی، نجم­الدین جعفربن­الحسن، شرایع الاسلام، ج3، چاپ سوم، قم، اسماعلیان، 1409ق.
    15. حلی، یحیی­بن­السعید، الجامع للشرایع، قم، مؤسسةسیدالشهدا، 1405ق.
    16. خمینی، روح­الله، رسالة توضیح المسائل، مشهد، هاتف، 1381.
    17. خوئی، سیدابوالقاسم، مصباحالفقاهةفی المعاملات، چاپ­دوم، قم، سیدالشهداء، 1378ق.
    18. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، چاپ دوم، قاهره، 1366ق.
    19. شیبانی، احمدبن­حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1413ق.
    20. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، 1386.
    21. ــــــــــــــــ ،النهایةفی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب، 1390ق.
    22. طبرسی، فضل­بن­الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، تهران، ناصرخسرو، 1384.
    23. طوسی، ابن­حمزه،الوسیلةالی نیلالفضیلة، قم، نشر کتابخانة آیت­الله مرعشی نجفی، 1365.
    24. طوسی، محمدبن­حسن، التبیان فی تفسیر القران، تهران، ذوی القربی، 1388.
    25. ــــــــــــــــ ، تذکرةالفقهاء، قم، مؤسسةآل‌البیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث، 1414ق.
    26. عاملی، زین­الدین­بن­على­بن­احمد (الشهید الثانی)، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1383.
    27. ــــــــــــــــ ، الروضةالبهیةفی شرحاللمعةالدمشقیة،ج 1، چ دوم، قم، دار التفسیر، 1381.
    28. کاتوزیان، ناصر، المبسوط فی فقهالامامیة،قم، جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1390.
    29. ــــــــــــــــ ، مبانی حقوق عمومی، تهران، میزان، 1387.
    30. ــــــــــــــــ ، مقدمة علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1390.
    31. کلینی، محمدبن­یعقوب، کافی، چاپ سوم، تهران، دار الکتبالاسلامیة،1388ق.
    32. متقی هندی، علاء­الدین علی­بن­حسام، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ دوم، بیروت، انتشاراتمؤسسةالرسالة،1409ق.
    33. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسةوفاء، 1403ق.
    34. معلوف، لوییس، المنجد فیاللغة،احمد سیاح، ج1، چاپ دوم، تهران، اسلام، 1378.
    35. مکی عاملی، محمدبن­جمال­الدین (شهید اول)، الدروسالشرعیةفی فقهالامامیة،قم، انتشاراتمؤسسةنشر اسلامی، 1412ق.
    36. نایینی، محمدحسین،منیةالطالب فی شرح المکاسب، قم، جامعة مدرسین حوزة علمیه، 1385.
    37. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح الشرایع الاسلام، قم، کتاب­فروشی الاسلامیة،1386.
    38. وجدی، محمد فرید، دائرةالمعارف، قاهرة،دار المعرفة،1971م.
    39. یزدى طباطبائى، سیدمحمدکاظم، حاشیة مکاسب، قم، اسماعیلیان، 1378.