نقش مکتب تشیع در پیروزی انقلاب ایران از دیدگاه مستشرقان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

نویسنده

چکیده

وقوع انقلاب اسلامی ایران، آثار عمیق، گسترده و متفاوتی بر نظریه‌پردازان غربی گذاشت و در عصری که حضور دین در جامعه پایان یافته تلقی می‏شد، چالش‏های فراوانی را برای دنیای غرب ایجاد کرد و در پی آن، موجی از نظریه‌پردازان غرب توجه خود را به انقلاب ایران معطوف ساختند. از آنجا که مذهبی بودن انقلاب اسلامی، یکی از ویژگی‏های آن به‌شمار می‏رود، و با توجه به پیروی اکثریت مردم ایران از مذهب تشیع، برخی از نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی، این پدیده را با چنین دیدگاهی مطالعه کرده‏اند. مستشرقان پس از یک غفلت طولانی، به نقش و اهمیت مکتب تشیع و کارایی آن در رویدادهای سیاسی و اجتماعی در ایران پی بردند و اعتراف کردند که چه پتانسیلی در مذهب تشیع و اعتقادات شیعیان نهفته است. اندیشمندان غربی در مورد انقلاب ایران، نقش مذهب را بسیار چشمگیر می‏دانند که توانسته است گروه‏های غیرمذهبی یا شبه‌مذهبی را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. مکتب تشیع با معارف عمیقی چون اعتقاد به مهدویت، وجود روحانیون و مراجع و رهبری دینی، عاشورا، شهادت، وحدت و اتحاد توانسته است بزرگ‌ترین انقلاب قرن را رقم بزند که درک این انقلاب برای بسیاری از اندیشمندان دشوار است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریه­های انقلاب را دگرگون ساخت و موجی از نظریه­های جدید پیرامون پدیدة انقلاب­ها را به ادبیات سیاسی جهان وارد کرد. محور اصلی این حرکت و انقلاب، عنصری به نام مذهب است که پشتوانة آن، نهاد فکری و تاریخی شیعه است. امام خمینی;، در اوج ناباوری تحلیلگران بین­المللی، با عقاید مذهبی ـ که غرب آنها را کهنه و قرون وسطایی می­دانست ـ جهان را تکان داد. (حاجتی، 1381، ص28) انقلاب اسلامی ایران ضمن طرح اسلام به‌عنوان نیرویی جدید در جهان مدرن، نظریة پایان دورة دین را به­چالش کشید و ثابت کرد که نه‌تنها دورة دین و باورهای مذهبی به­پایان نرسیده است، بلکه مذهب می‌تواند به‌مثابه نیروی تحول‌زا در جوامع، ایفای نقش کند. «اوج‌گیری خیزش مذهب و انقلاب، سراسر جهان را درنوردید و دنیای غرب به­دلیل انقلاب ایران، بار دیگر اسلام را کشف کرد». (همان، ص32)

 بسیاری از پژوهشگران، پس از آگاهی از نقش تاریخی مذهب در تحولات سیاسی ـ اجتماعی جامعة ایران از جمله انقلاب، این پدیده را با چنین دیدگاهی مطالعه کرده‏اند که از میان متغیرهای انقلاب (نظریه‏های توطئه، مشکلات اقتصادی­، مدرنیزه کردن ایران و...)، اساسی‌ترین عامل کدام است‌. تحقیق و بررسی نظرات مستشرقان دربارة ابعاد گوناگون انقلاب اسلامی با شناختی که از خطوط فکری، ساختار ذهنی و روش­های کاری آنان در دست است، جای تأمل دارد.

این انقلاب، عظمت خود را از اسلام و مکتب تشیع دارد و این همان امری است که حتی ناظران غربی هم نمی‌توانند آن را کتمان کنند. پروفسور آن‏ماری شیمل (Anne Marie schimmel)، دانشمند و مستشرق برجستة آلمانی بیان می­کند: آنچه مرا خیلی ناراحت کرده و آزار می­دهد، این است که شخص نبی گرامی اسلام/ در غرب بسیار ناشناخته است. عدة کمی در اروپا هستند که می­دانند ایشان حلقة عشق میلیون­ها مسلمان است». (روزنامة اطلاعات، 1357)

ماکس وبر Max Weber))، نخستین اندیشمندی بود که در دنیای غرب به نقش دین و مذهب در انقلاب‏ها توجه کرد. وی در دیدگاه خود، بر نقش نظام عقیدتی و تأثیر آن که بر کنش افراد، تأکید می­کند. از نظر وی، بهره‏کشی طبقة حاکم از طبقة محروم و محکوم در جامعه، در بستر اندیشه و تفکر در جامعه معنا می‏یابد. در برداشت وبر، دین و نظام‏های عقیدتی بر نحوة ادراک نیز تأثیر می‏گذارد. بنابراین، در جوامع غربی، آنجا که مذهب پروتستان مسلط است و ارزش‏های طبقة کارگر بر اساس آموزه‏های مذهبی شکل می‏گیرد، احتمال بروز انقلاب جامعه‏گرایانه کم است. به­نظر وبر، نقش اندیشه‏ها در کنش و وا‏کنش جوامع متفاوت است. (وبر، 1374، ص392)

گروهی از نویسندگان که انقلاب اسلامی و ویژگی‏های آن را تحلیل و تبیین کرده‏اند، به نقش شریعت در این پدیده، توجه ویژه‏ای داشته و در تفسیرهای خود به آن پرداخته‏اند. پیروزی انقلاب را می‌توان گوشه­ای از قدرت اسلام و تشیع دانست و به آن مباهات کرد؛ انقلابی که با پیروزی خود نظر اغلب تحلیلگران انقلاب اسلامی ایران را به­خود جلب کرد و ناظران خارجی را به­حیرت انداخت. آرنولد توین‌بی ((Arnold Toynbee، مورخ معروف انگلیسی، از معدود کسانی است که در دنیای غرب تجدید حیات و عظمت تمدن اسلام و برقراری حکومت اسلامی را با عنوان «پان اسلامیسم» از دیدگاه خود پیش‌بینی کرده بود. (محمدی، 1378، ص21). تعبیر آرنولد توین‌بی، همان تعبیری دیلیپ هیرو Dilip Hiro)(، نویسندة هندی است: «بسیاری از مفسران، ایران را به­عنوان یک نمونه‌ای از احیای اسلامی که جهان اسلام را در طول دهه­های گذشته دربر گرفته، بیان می‌کنند». (همان، ص222) او در خصوص موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی می‌گوید: «یک شگفتی (حتی) برای انقلابیون بود؛ همان‌ طوری‏ که برای شاه و حامیان خارجی‌اش بود». (همان، ص217) و «ظهور امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ به­عنوان رهبر بلامنازع حرکت انقلابی، شگفتی عمده­ی دیگری بود.» (همان، ص218)

    دکتر منصور معدل استاد دانشگاه انگلستان معتقد است که؛ «ویژگی اصلی انقلاب ایدئولوژی است. تصور انقلاب ایران بدون ‏توجه به نقش اسلام‏ شیعی در ایجاد و تداوم جنبش انقلابی57 و تأثیر آن در شکل‌گیری پیامدهای انقلابی، بسیارمشکل است». (معدل، 1375، ص52)

میشل جانسون  (Mishelle Johnson)دربارة انقلاب ایران اظهار داشت: می‌توان به‌طور حتم گفت که انقلاب ایران نخستین پیروزی مسلمین بر غرب، از قرن شانزدهم به این طرف محسوب می‌شود و نکته اینجاست که اسلام، عامل هدایت‌کنندة این انقلاب بود و هیچ‌یک از عوامل تأثیرگذار غربی در آن نقشی نداشتند. در واقع، این انقلاب عظمت خود را از اسلام و مکتب تشیع دارد و این همان امری است که حتی ناظران غربی هم نمی‌توانند آن را انکار کنند. پرسش اصلی در این پژوهش این است که از دیدگاه مستشرقان، مکتب تشیع چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته است؟

 

تعریف مفاهیم

انقلاب: «انقلاب‏ عبارت است از تلاش موفق یا ناموفق که به­منظور ایجاد تغییراتی در ساخت جامعه از طریق اعمال خشونت انجام می‏گیرد». (جانسون، 1363، ص17) ارائة تعریفی دقیق از انقلاب، آسان نیست. به­طور کلی می­توان انقلاب را این گونه تعریف کرد: انقلاب، دگرگونی بنیادی در همة زمینه­های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و به­ویژه سیاسی است نسبت­به ‏آنچه پیش ‏از انقلاب استوار بوده است؛ و این د‏گرگونی‏‏ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می‏آید و اغلب با کارهای خشونت­آمیز و خونریزی‏ها همراه‏ است. (عبدالحمید، 1370، ص364)

شیعه: «کسانی که از علی† پیروی کرده و به طرف­داری از آن حضرت، با دشمنان او مبارزه کرده و پس از او، از فرزندان او که جانشین آن حضرت بوده­اند، پیروی کرده­اند». (طبرسی، 1358، ج11، ص21) «کسانی که جانشینی پیامبر اکرم/ را حق اختصاصی خاندان رسالت دانسته و در اخذ معارف اسلام، پیرو مکتب اهل­بیت (امامان شیعه) می‏باشند». (طباطبایی،1354، ص26-25)

مستشرق: «مستشرق در لغت، به­معنای روشن و تابان و شرق‏شناس
(= خاورشناس) است؛ و به کسی که درمورد مسائل مشرق­زمین تحقیق کند، مستشرق گویند». (دهخدا، 1377، ج13، ص20821)

عواملمؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی

پرسش اساسی این است ‌که چرا مردم ایران پس از یک قرن تلاش برای مدرن شدن، در برابر مدرنیته قیام کردند؛ در حالی که به­صورت طبیعی می‌بایست در غرب که مهد مدرنیته است، چنین اتفاقی رخ می‌داد؟ علت این امر را باید در مذهب تشیع جست­وجو کرد؛ زیرا مذهب شیعه خصوصیاتی دارد که فرهنگ غرب فاقد آن است. اندیشة شیعی و آموزه‌های آن بود که باعث شد بسیاری از اندیشمندان سکولار برای تحلیل انقلاب، دربارة اسلام و تشیع و نقش آن در پیروزی انقلاب تحقیق کنند. در این مقاله برخی از این دیدگاه‏ها مورد بررسی قرار می­گیرد:

 

  1. الگوی مهدوی

ایمان به مهدویت، جایگاه والایی در فرهنگ ناب شیعه دارد. شیعه، حیات و بالندگی خود را مدیون آن است و بر آن اساس زندگی و رشد می‏کند. فرهنگ مهدویت، در شکل‏گیری مبانی فکری و ایدئولوژیکی انقلاب ایران نقشی مؤثر و انکارناشدنی داشت و ایمان به مهدویت، رمز پیروزی انقلاب اسلامی بود. روحیة انقلابی شیعه، بر پایة اندیشة بنیادین مهدویت شکل گرفته و این دیدگاه است که انتظار طولانی­مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شکل دادن عصر جدید را تبیین می­کند. 2011, p.21)، (Corman ویلیام وات (William Watt)، می‏گوید: «اعتقاد به امامت و مسئلة انتظار، از جمله ویژگی‏های تشیع‏اند که در اندیشة سیاسی شیعه، نقش مهمی ایفا می‏کنند. این منجی­گری، تبدیل به یکی از جنبه­های اساسی اسلام تشیع شد». (بلخاری، ]بی‏تا[، ص130) اندیشة سیاسی شیعه با آموزة مهدویت همواره پویا و با نشاط بوده و درهمه حال نقش اساسی را در قیام مردم ایران ایفا کرده است.

می­توان بر این اعتقاد پای فشرد که همة ارکان لازم برای آفرینش یک تحول اجتماعی حقیقی، همه­جانبه و کامیاب، در انتظار مهدی موعود نهفته است. ماربین، مهدویت را از مواردی می‏داند که موجب امیدواری شیعه به آینده شده است. وی می‏گوید:« از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری شیعه به آینده شده است، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور او است». (همان، ص132) یکی دیگر از اندیشمندان غربی، با توجه به آموزة مهدویت در شیعه می‏گوید: «ایران با استفاده از شمشیر قدرتمند سیاست اسلامی، مشروعیت نظام منطقه‏ای را به­چالش کشید که رهبری آن، جهان خارج را از خلال منشور موعودگرایی اسلامی می‏نگرد». (جرجیس، 1382، ص219)

فوکو  (Michl Foucauit)اعتقاد به امام زمان را موتور محرکة هیجانات اجتماعی شیعه می‏داند و اعتقاد به مهدویت را عاملی می‏داند که مردم را در حالت آمادگی کامل قرار می‏دهد؛ زیرا وقتی انتظار فرج بر هر مسلمان شیعه واجب شد، آنها را در حالت آمادگی کامل قرار می‏دهد. بنابراین، آنها برای هر حادثه‏ای آماده خواهند بود؛ به­ویژه اینکه بر خود واجب می‏دانند زمینة ظهور امام عصر را فراهم کنند؛ پس نه­تنها در آمادگی کامل قرار دارند، بلکه اقدام به اصلاح نیز در سرلوحة امورشان قرار دارد. مردم شیعة ایران، برای رسیدن به این آرمان، انقلاب خود را رقم زدند. (فوکو، 1375، ص36-37) حامد الگار، اندیشمند مسلمان آمریکایی، اعتقاد به مهدویت را یکی از عوامل زمینه­ساز انقلاب ایران ذکر می‏کند و می‌گوید: «ریشة انقلاب، به موضوع امامت در دیدگاه شیعه و مسئلة غیبت امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ و پیامد‌های سیاسی آن عقیده ارتباط دارد که تجلی عینی اعتقاد به نیابت است». (الگار، ]بی‏تا[، ص45)

اسکاچپول نیز با توجه به مذهبی بودن انقلاب اسلامی ایران، به نقش اسلام شیعی در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره می‏کند و تمایلات شیعی را در انقلاب ایران، از جمله عوامل قاطع و انکارناپذیر برمی‏شمارد و می‏نویسد: اقتدار مشروع در اجتماع شیعه، از دیرباز بین رهبران سیاسی و مذهبی تقسیم شده است؛ به گونه­ای که هیچ‌کدام از این رهبران نمی‏توانند به­طور صریحی مدعی نمایندگی کامل ارادة امام غایب، یعنی رهبر عالی­مقامی که از قرن نهم وارد دورة غیبت شده، باشند. (اسکاچپول، 1382، ص29) وی نقش امام خمینی، به­عنوان یک کانون مرکزی برای رهبری انقلاب ایران را پژواکی از انتظار مداوم مردم ایران برای ظهور امام دوازدهم می‏داند. (همان، ص134)

2. آیین‏های مذهبی

آیین­های مذهبی چهلم، عاشورا، اعیاد اسلامی، تولد و شهادت پیشوایان دین، از جمله آیین‏ها و مراسم مذهبی بودند که در شکل­گیری انقلاب اسلامی نقش اساسی داشتند. نمادهای اسلامی، نشانة هم­بستگی جامعة دینی به­شمار می­روند. واقعة عاشورا به فرهنگی عمومی در بین ملت تبدیل شده بود و ملت ایران سکوت در قبال استبداد و اسلام­ستیزی رژیم را خیانت به شهدای کربلا و اسلام می­دانست. جالب آنکه جرقة بیشتر راهپیمایی‏های بزرگ، از سنن شیعی و مذهبی زده می­شد. از جمله‌ مفاهیمی‌ که‌ در چند دهه‌ پیش‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ مورد بازشناسی‌ و بازتفسیر متفکران‌ شیعی‌ قرار گرفت‌، موضوع‌ شهادت‌ و بحث‌های حول‌ و حوش‌ عاشورا و قیام‌ امام‌ حسین† در کربلا بود که‌ بی­تردید، بخش‌ اساسی‌ هویت‌ انقلابی‌ تاریخی‌ شیعه‌ را تشکیل‌ می‌دهد و نقش‌ بنیادینی‌ در تبیین‌ منطق‌ عدالت‌گرایانه‌ و مبارزه‌جویی ‌شیعه‌ دربرابر ظلم‌ ایفا کرده‌ است‌.

حضرت امام خمینی/ با توجه به نقش محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب، بر حفظ سنت­های آن بسیار تأکید داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب می‌شمردند. حمید عنایت نیز در این زمینه می­نویسد: «امام خمینی شاید بیش از هر متألّه شیعه، که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد، خاطرة کربلا را با احساس جاری از ضرورت سیاسی به­کار گرفت». (عنایت، 1361، ص245)

تدا اسکاچپول درباره عاشورا و نقش آن در انقلاب می­نویسد: انقلاب اسلامی توسط مجموعه‌ای از شکل‌های فرهنگی و سازمانی ریشه‌دار و اسلامی شیعی و اسطورة بنیادین تشیع، یعنی امام حسین† و شبکة مساجد و روحانیت و... به­گونه‌ای هوشیارانه ساخته شد. (محمدی، انقلاب اسلامی، 1381، ص276)

بزرگ­ترین اعتراضات مردمی در طول انقلاب، در تاسوعا و عاشورای حسینی شکل گرفته است. قیام پانزدهم خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال 1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایی این روز شرکت کردند که موجب شگفتی ناظران خارجی شد. (برید و بلاشر، 1358، ص41)

برگزاری مراسم یادبود برای شهدا، از دیگر نمادهای دینی است که تداوم حرکت انقلاب را موجب شد. این کار از سال 1356 آغاز گردید. کدی در این زمینه می‌نویسد: «برگزاری مراسم چهلم، از بهترین نمونه­های استفاده از سنت­های شیعی در جهت اهداف سیاسی بود». (کدی، 1369، ص243)

 فوکو، یکی از صحنه‌های نمایش قدرت مردم ایران را مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین† می‌داند؛ (فوکو، 1375، ص65) به­گونه‌ای‌که یکی از مشاوران آمریکایی گفته بود: «اگر ماه محرم را مقاومت کنیم، همه چیز را می‌توان نجات داد؛ وگرنه...». (همان، ص53) فوکو موفق شده است تا رابطه‏ای معنا‏دار و عمیق را بین عمل جمعی، آیین مذهبی و رفتاری از نوع حقوق عمومی در تظاهرات انبوه و مستمر مردم ایران، کشف کند. از نظر او، آنچه مردم ایران در سال‏ 1357 در حال انجام آن بودند، عملی ‏سیاسی و قضایی بود که در قالب و درون آیین مذهبی به­صورت دسته‏جمعی صورت می‏پذیرفت. اعتصاب‌ها در ماه محرم و در خلال عزاداری‌ها، چنان گسترده شده بود که مرفه‌ترین و حتی فاسدترین اقشار را به همراهی با انقلابیون واداشت؛ و این نبود، مگر قدرت بی‌مثال آیین‌های مذهبی محرم. (همان، ص54)

فوکو در تظاهرات مردم ایران، رابطه‏ای معنادار را در میان عمل جمعی و آیین مذهبی کشف می‏کند و می­گوید: آنچه مردم ایران در سال 1979م انجام دادند، «عملی است سیاسی و قضایی که در قالب و درون آیین مذهبی به­صورت دسته­جمعی صورت می‏پذیرد». (حقیقی، 1381، ص197)

 

3. وجود روحانیت و مرجعیت شیعی

روحانیت شیعه توانسته است در طول تاریخ، منشأ حرکت­های بزرگ شود این امر دو دلیل اصلی داشته است: دلیل اول، ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. فرهنگ شیعی، یک فرهنگ زنده، حرکت­زا و انقلاب­آفرین است. این فرهنگ، از روش علی† و اندیشه­های او تغذیه می­کند؛ فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا دارد؛ صحیفة سجادیه و دورة امامت و عصمت 250 ساله دارد. هیچ­یک از فرهنگ‌های دیگر چنین عناصر حرکت­زایی در خود ندارند. دلیل دوم اینکه، روحانیت شیعه از ابتدا اساسش مخالفت با قدرت­های سلطه­گر حاکم بوده است؛ روحانیتی که از دولت مستقل است.

برخی از متفکران غربی به نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی توجه کرده‏اند. ژان پیر دیگارد (Jean-Pierre Dygard)، مردم­شناس فرانسوی، بر نقش مذهب و روحانیت تأکید می‏کند و تلاش‏ها و مبارزات پیوستة روحانیون را یکی از عوامل پیروزی انقلاب می‏داند. او معتقد است که تشیع، بیشتر به­عنوان یک حرکت سیاسی مطرح بوده است تا یک فرقة مذهبی. به­اعتقاد وی، پس از شروع غیبت کبرای امام دوازدهم، شیعه برای حل مشکل رهبری جامعة خود، تهاجمی‏ترین و پویاترین راه را برگزید. او معتقد است که شیعه پس از حادثة کربلا، با دو ویژگی از دیگر فرقه‏ها متمایز می‏شود: 1. پناه بردن به تقیه و کتمان؛ 2. تعزیه و عزاداری. (شجاعیان، 1382، ص199)

    دیگارد بر این اعتقاد است که در آستانة انقلاب اسلامی، یک شکاف عمیق، جامعة ایران را به دو بخش تقسیم کرد: در یک سو طبقة حاکم و وابستگان غرب‏زده، و در سوی دیگر اکثریت قاطع مردم مسلمان قرار داشتند که پیرو فرهنگ اسلامی بودند و آیت‏الله خمینی رهبری آنها را برعهده داشت. به­اعتقاد دیگارد، انقلاب اسلامی نتیجة نزاع این دو طبقه بود. وی عناصر اصلی انقلاب اسلامی ایران را رهبری روحانیت، مستضعفان و بازاریان می‏داند. اسپوزیتو دربارة ماهیت انقلاب اسلامی چنین می‌گوید: «ایران نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد. انقلابی که با نام اسلامی و با شعار الله اکبر، بر مبنای ایدئولوژی و نهادگرایی شیعه و رهبری روحانیت و غیرروحانیت استوار بود». (اسپوزیتو، 1382، ص49)

حامد الگار می‌گوید: «تمام حوادثی که در پیش­برد انقلاب ایران مؤثر بوده است، جنبة اسلامی و دینی داشته؛ و اطاعت اکثریت قاطع مردم از دستورهای حضرت امام راحل، بی‌نهایت مهم بوده است؛ و یکی از دلایلی که انقلابی همانند انقلاب ایران را تا کنون در هیچ­کدام از کشورهای اسلامی شاهد نبوده‌ایم، وجود همین رهبری و نقش رهبری علما و روحانیون بوده است؛ یعنی در مکتب تشیع، مسئلة تقلید و اطاعت از مرجع جامع‌الشرایط، البته در مسائل دینی بسیار مهم است». (الگار، 1379، ص16)

میشل فوکو، یکی از ویژگی‏های خاص شیعه را وجود مرجعیت شیعه می‏داند. از نظر او، مراجع رهبران طبیعی و واقعی مردم­اند و نقش آنها در پیروزی انقلاب اسلامی ایران قابل توجه است. در­حالی­که رهبری رسمی بر جامعه، به هزینه‏های زیادی همچون نهادهای اجرایی، نیروهای نظامی و قانون­گذاری و... نیاز داشت، مرجعیت شیعه بدون این نیازها، رهبری واقعی جامعه را عهده­دار بود؛ از سویی، برخی از مردم حقوق­بگیر دولت بودند؛ اما در عمل، کارگزار و گوش­به­فرمان مراجع تقلید بودند. فوکو وقتی با یک خلبان بوئینگ مصاحبه می‏کند، با لحن آمرانه‏ای از او پاسخ می‏شنود که: «گران­بهاترین ثروتی که ایران از قرن‏ها پیش تا کنون داشته، در فرانسه پیش شماست. خوب نگهداریش کنید». (فوکو، 1380، ص58)

فوکو از شنیدن این جمله‏ها بسیار تعجب می‏کند و به قدرت روحانیت شیعه پی می‏برد و می‏گوید:

«نبودِ سلسله مراتب در میان روحانیت، استقلال روحانیون از یکدیگر، و عدم وابستگی آنها حتی از نظر مالی به مریدان خود، اهمیت مرجعیت روحانی محض در نزد مقلدان، نقشی‏که روحانی باید برای حفظ حامیان خود‏ ایفا کند، که هم نقش راهنماست و هم نقش بازتاب؛ این از لحاظ‏سازمانی. از لحاظ اعتقادی هم این اصل که حقیقت با آخرین پیامبر کارش به­پایان نمی‏رسد و بعد از محمد/ دور دیگری آغاز می‏شود که دوره ناتمام امامانی است که به سخن خود، با سرمشقی که با زندگی خود می‏دهند و با شهادت خود، حامل نوری هستند که همواره یکی است؛ نوری که شریعت را از درون خود روشن می‏کند».(همان، ص36)

او معتقد است که روحانیت را نباید با انقلابیون چپ مارکسیستی مقایسه کرد؛ زیرا اینگونه نیست که مذهب و روحانیت شیعه در برابر حکومت و نوسازی منفور آن، موجب لَختی و بی‏حرکتی شود؛ همچنین مذهب شیعه، نه ایدئولوژی است و نه زبان ساده‏ای برای بیان آرزوهایی که الفاظ دیگری پیدا نکرده‏اند؛ «بلکه چیزی است که در گذشته هم ­بارها بوده است. شکلی که مبارزة سیاسی ـ همین که لایه‏های مردمی را بسیج کند ـ به­خود می‏گیرد و از هزاران ناخرسندی، فقر، بینوایی و سرخوردگی، یک نیرو پدید می‏آورد. (همان، ص31-32)

یراوند آبراهامیان، یکی از کسانی است که پیروزی انقلاب اسلامی را در چهارچوب جامعه­شناسی سیاسی مارکسیستی مطالعه کرده است. او در پاسخ به چرایی پیروزی انقلاب، آن را ناشی از توسعة ناهمگون رژیم پهلوی می‏داند؛ ولی در پایان ناچار می‏شود شگفتی خود را از پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت دینی در جامعه‏ای که در مسیر توسعه و نوسازی گام برمی‏دارد، ابراز نماید و تصریح کند که در تاریخ معاصر جهان، انقلاب اسلامی پدیده‏ای بی‏همتاست؛ زیرا انقلاب ایران، نه یک گروه اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی و ایدئولوژی‏های غیر دینی، بلکه روحانیون سنتی را به­قدرت رساند. (آبراهامیان، 1383، ص654)

وی با مقایسة دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، معتقد است که در رویداد نخست، روشن­فکران پس از پیروزی، روحانیون را کنار گذاشتند و در انقلاب اسلامی، عکس آن رخ داد. او نقش کاریزمای امام خمینی را که با دو عامل «زندگی ساده» و «پرهیز از سازش»، به­همراه هوشیاری در نمایندگی و رهبری طیف گسترده‏ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی توانست رژیم را سرنگون کند، بی‏بدیل و فوق­العاده می‏داند. به­باور او، امام خمینی با وجود بدبینی تاریخی طبقةمتوسط جدید به روحانیت، به­دلیل بی­اعتنایی شاه به آنها، اطمینان دادن امام به برقرار نشدن حکومت استبدادی دینی، و نبود موضع رسمی و منفی امام نسبت­به شریعتی و به­کار نگرفتن اصول مورد نظر وی، توانست آنان را به­انقیاد خود درآورد و با همراهی طبقة متوسط سنتی در کنار خیل عظیم طبقة کارگر شهری و همچنین پشتیبانی گستردة روستاییان، به پیروزی بزرگی دست یابد. (همان)

 

4. وحدت مردم

انقلاب ملت ایران نشان داد که وحدت، راه را بر توطئه‌ها می­بندد. امام خمینی; در این زمینه می­فرمود: در این پیروزی که نصیب ملت شد، دو چیز موثر بود: یکی، که از همه چیز بالاتر است، اینکه مقصد همه مقصد الهی بود. انگیزه، اسلام بود. می­دیدیم که در شعارهایشان، در فریادهایشان، شعارهای اسلامی بود؛ فریادهای «الله اکبر». مقصد این بود که آنها را مخالف اسلام می­دانستند، بروند کنار...؛ جهت دیگرش هم، که به­تبع آن آمده بود، وحدت همة قشرها بود؛ یعنی ملت سرتاسر این کشور به پا خاستند و با هم مقاصد خودشان را کنار گذاشتند؛ مطالبی که مال شخص بود، کنار گذاشتند و همه به یک مقصد متوجه شدند. پس رمز پیروزی ما وحدت کلمه قشرهای مختلف، و ایمان بود». (خمینی، 1389، ج10، ص48)

  پژوهشگران غربی با اشاره به تأثیر انقلاب اسلامی بر وحدت کلمه و اتحاد امت اسلام می‏گویند: انقلاب اسلامی در ارتباط با وحدت کلمه، یک ظرفیت عظیم و تعبیه­شده را با خود به­همراه آورد که نقش کاربردی را در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. از دیگر سو، ظرفیت عظیم انقلاب اسلامی که مبتنی بر اندیشة ناب شیعی بود، ارتباط بین امت اسلامی را به­صورت ذاتی طلب می‏کند. انقلاب ملت ایران در سال ۵۷، از ابتدا نام اسلام را با خود به­همراه داشت و بر همین اساس، شیعه و سنی را زیر یک چتر واحد گرد هم آورد. بنابراین، ایران اسلامی تنها به اعتلای نام اسلام می‏اندیشید که با وحدت اسلامی صددرصد سازگار است.

پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع نمایش قدرت ارادة مردم مسلمان ایران بود. نمایش قدرت مردم ایران، منحصربه‏فرد بود و موجبات شگفتی جهانیان را رقم زد. یکی از کسانی که به نقش اراده و خواست مردم در پیروزی انقلاب توجه کرده، میشل فوکو است. او ارادة مردم را مظهر قدرت مردم ایران برمی‏شمارد و آن چیزی را که اندیشمندان یک اسطورة سیاسی می‏دانستند، در ایران تحقق­یافته می‏بیند. فوکو ادعا می‏کند که ارادة جمعی مردم را دیده و این اراده، یک هدف داشته است و آن عبارت بود از خروج شاه. (فوکو، 1380، ص57)

فوکو می‏گوید: ارادة جمعی، اسطوره‏ای سیاسی ‏است که حقوق­دانان یا فیلسوفان می‏‏کوشند به­کمک آن، نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه کنند. ارادة جمعی، یک ابزار نظری است که هرگز کسی آن را ندیده است و خود من فکر می‏کردم که ارادة جمعی، مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمی‏تواند با آن روبه‏رو شود؛ اما ما در تهران و سراسر ایران، با ارادة جمعی یک ملت برخورد کرده‏ایم و باید به آن احترام بگذاریم؛ چون چنین چیزی همیشه روی نمی‏دهد. این ارادة جمعی که در نظریه‏های ما همواره ارادة کلی است، در تاریخ ایران هدفی کاملاً روشن و معین را برای خود تعیین کرده و بدین­گونه در تاریخ ظهور یافته است. (همو، 1375، ص28)

ارادة جمعی و اتحاد مردم که نشئت گرفته از اندیشة وحدت­آفرین شیعه بود،
به‌اندازه­ای فراگیر بود که حتی بسیاری از نیروهای چپ هم به مردم پیوستند و خواستار حکومت اسلامی شدند. فوکو دراین­باره برخی از مشاهدات خود را ذکر می‏کند و می‏گوید: من چندین نفر دانشجو را در میان جمعیت شناختم که با معیارهای ما، چپی محسوب می‏شوند؛ اما روی تابلویی‏که خواسته‏هایشان را نوشته و به هوا بلندکرده بودند، با حروف درشت نوشته بودند: حکومت اسلامی. (همان)

به­اعتقاد فوکو در انقلاب 1979 ایران، تنها یک جبهه­بندی وجود داشت و آن­هم اجتماع همة مردم ایران در برابر قدرت سیاسی حاکم بود که با داشتن انواع سلاح‏ها احساس خطر می‏کرد. مردم ایران در مقابل رژیمی با چنان جایگاه و خصوصیاتی، با دست خالی آن تظاهرات پیاپی و متعدد را برپا می‏کردند. بدین ترتیب، یک ملت­ به‌گونه‏ای خستگی­ناپذیر و پیوسته، ارادة خود را به­نمایش گذاشته است. (همان)

 

5. پیوند دین و سیاست

دین اسلام دین سیاسی است و علمای شیعه، همواره در سیاست حضور داشته‏اند. انقلاب اسلامی ایران به­عنوان انقلابی برای خدا و معنویت و ارزش­ها، نه­تنها در اعتقادات اسلامی ریشه داشت، بلکه محرک و هدف خود را در دین می­جست. انقلاب اسلامی، درگیری‏هایی را در میان نظریه‏های جدید و قدیم انقلاب در غرب ایجاد کرد و نظریات کلاسیک جامعه­شناسی غربی را که اصولاً دین را عامل فرعی و حتی مزاحم تلقی می‏کردند و به جدایی دین از سیاست معتقد بودند، به­چالش کشید. افرادی چون دورکیم (Durkheim) و مارکس معتقد بودند که در دنیای مدرن، دین به­صورت امری حاشیه‏ای درمی­آید و دنیوی شدن، فرایندی گریزناپذیر است. (گیدنز، 1379، ص505)

نسبت دین و سیاست در جامعة ایران پیش از انقلاب اسلامی، از مواردی بود که دربارة آن مباحث مختلفی ارائه شده است. در این میان، رهیافت‌های ‌متفکران‌ غربی‌ به‌ رابطة‌ دین‌ و سیاست،‌ عموماً تحت‌ تأثیر تجارب ‌تاریخی‌ غرب‌ و پذیرش‌ اندیشة‌ انسان‌مداری‌ قرار داشته‌ است. ‌در برداشت‏ها و نظریه‏های جدید نیز یکی از برداشت‏های نادرست، حذف دین به­عنوان یکی از نیروهای موثر بر جنبش‏ها بود. تحلیلگران غربی معتقد بودند که پیدایش مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم، همچون غرب به جدایی دین از سیاست و سکولاریسم خواهد انجامید. دانیل لرنر، (Daniel Lerner) از نظریه­پردازان نسل اول نوسازی است که در بررسی ایران در دهه‏های شصت و هفتاد میلادی، اصولاً به نقش دین و مذهب در این روند، اشاره‏ای نمی‏کند و به­کلی از اهمیت این حوزه غافل است؛ ولی این غفلت، نه به­دلیل محسوس نبودن نقش دین در جامعة ایران در محدودة مطالعاتی وی، بلکه به­علت مفروض‏ها و روش‏هایی بوده است که او درپیش گرفته و این موضوع مهم و تاریخی را از تحلیل خود حذف کرده است. (لرنر، 1383، ص98)

در مطالعات علوم اجتماعی نیز درگیری بین علم و دین همواره به­چشم می‏خورد؛ به گونه­ای که در این نبرد، همواره علم در برابر دین پیروز بوده است؛ امری که با سیاست‏های غرب هماهنگ می­باشد. بنابراین، روش­شناسی علوم اجتماعی غرب نتوانسته است تحلیل مناسبی از رابطة دین و سیاست ارائه دهد. این موضوع، به‌سبک‏های مختلف مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است.

پیتر کالورت در کتاب انقلاب و ضد انقلاب می‏گوید: در واقع به یک اعتبار، انقلاب ایران حرکتی است حقیقی، و معیاری است برای آنکه ببینیم سکولاریسم جامعة غربی چنان گسترش یافته است که تنها تعداد محدودی از ما، از پیش تشخیص دادند که نیروی دین سنتی هنوز تا بدین اندازه قدرتمند است. (کالورت، 1383، ص63)

آیا با وجود انقلاب اسلامی، دنیوی شدن امری گریزناپذیر تلقی می‏شود؟ به­اعتقاد برخی، در انقلاب ایران چیزی وجود دارد که غرب فاقد آن است. میشل فوکو می‏نویسد: برای مردمی که روی این خاک (ایران) زندگی می‏کنند، جست‏وجوی چیزی‏که ما غربی‏ها امکان آن‏ را پس از رسانس و بحران زندگی مسیحیت ازدست داده‏ایم، چه معنا دارد؛ جست­وجوی معنویت سیاسی؟ هم­اکنون صدای خندة فرانسوی‏ها را می‏شنوم؛ اما من می‏دانم که اشتباه می‏کنند [من که آگاهی‏ام از ایران بسیار ناچیز است]. (فوکو، 1375، ص42) فوکو در ادامه می‏گوید: هیچ عبارتی برای ایرانیان، خنده‏آورتر، ابلهانه­تر، خشک‏تر و غری‏تر از عبارت «دین افیون توده‏هاست»، وجود ندارد. تشیع، پیروان خود را به­نوعی بی‏قراری مسلح می‏کند و در ایشان شوری می‏دهد که هم سیاست است و هم دین. (همان، ص30) تشیع، همراه با احساس و عشق است؛ اما این احساس با تعقل و عقلانیت ـ که در مکتب تشیع بسیار مهم است ـ جهت می‏یابد.

پیروزی انقلاب و الگوی تشکیل حکومت اسلامی، در بطن آموزه‏های اسلام شیعی یافت می‏شود. ختم نبوت، سرفصل جدید امامت را گشود که از سویی حفظ شریعت پیامبر بر عهدة متولیان آن نهاده شده بود و از سوی دیگر، آنان الگوی مردم بودند؛ ولی ظالمان تاریخ به آنها امان ندادند و با آنان مخالفت کردند؛ اما این مخالفت سبب سکوت و تسلیم ایشان در برابر حاکمان جبار نشد؛ بلکه هرکدام با راهبرد خاص خود با نظام حاکم مبارزه کردند و در این راه شهید شدند؛ و با شهادت خود، راه مبارزه را به رهروان خویش آموختند. شیعه با الهام از امامان خویش، جنبش خود را آغاز کرد. (همان، ص36-37)

مهم‏ترین عامل تحقق انقلاب اسلامی، عناصر مختلف فرهنگ سیاسی شیعه و پیوند دین و سیاست بود که گسترش ایدئولوژی جدید را موجب شد. وجود رهبری و اصول مترقی شیعه، و سرانجام، رفتار سیاسی مردم در برابر رژیم، جریان انقلاب را به همان جهتی که مورد نظر عموم مردم بود، هدایت کرد. به همین دلیل، امام پس از ورود به ایران، بدون هیچ­گونه رقیبی، رهبری نظام را در دست گرفتند و با رهبری و هدایت‌های خود، مانع دخالت دشمنان و نفوذ در نظام و شکست انقلاب شدند.

            به­دلیل تأثیر فراوان عنصر تشیع در این انقلاب بود که پس از پیروزی آن، پژوهشگران غربی ـ که عمدتاً در شناخت اسلام، به مذهب تسنن روی می­آوردند ـ به شناخت تشیع گرایش یافتند و تعداد محققان علاقه­مند به مطالعه دربارة شیعة دوازده­امامی به­صورت فزاینده­ای گسترش یافت.

 

نتیجه

یکی از نتایج پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نشان دادن تحرک و کارایی مکتب اسلام در عصر حاضر به جهانیان بود. پیروزی انقلاب اسلامی ایران را می‌توان گوشه‌ای از قدرت اسلام و تشیع دانست. بسیاری از مستشرقان که در زمینة انقلاب اسلامی ایران مطالعاتی داشته­اند، ایران را به­عنوان نمونه‌ای از احیای اسلامی که جهان اسلام را در طول دهه­های گذشته دربرگرفته است، بیان می‌کنند.

اعتقاد به مهدویت، وجود منجی و اعتقاد به نیابت امام عصر†، یکی از مهم­ترین عوامل پیروزی انقلاب است که اندیشمندان غربی به آن اشاره کرده‏اند. آیین‏‏های مذهبی، همچون تاسوعا، عاشورا، اربعین، محرم و صفر، از جمله عواملی­اند که رابطه‏ای معنا‏دار و عمیق را بین عمل جمعی، آیین مذهبی و رفتاری از نوع حقوق عمومی در تظاهرات انبوه و مستمر مردم ایران در جریان انقلاب می‏توان مشاهده کرد.

برخی از متفکران غربی، نقش روحانیت، به ویژه نقش امام خمینی; را که با دو عامل «زندگی ساده» و «پرهیز از سازش» به­همراه هوشیاری در نمایندگی و رهبری طیف گسترده‏ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی توانست رژیم را سرنگون کند، بی‏بدیل و فوق­العاده می‏دانند. آنها همچنین به نقش وحدت مردم که در درون آیین مذهبی به­صورت دسته­جمعی و آن­هم نشئت گرفته از مکتب تشیع ـ که در طول تاریخ به ایفای نقش در برابر ظلم و ستم قدرت‏های حاکم پرداخته است ـ توجه دارند.

یکی از عوامل دیگر، پیوند دین و سیاست، یا جست­و­جوی معنویت سیاسی است که اندیشة سیاسی شیعه بر پایة آن شکل گرفته است. پیروزی انقلاب و الگوی تشکیل حکومت اسلامی، در بطن آموزه‏های اسلام شیعی یافت می‏شود. با ختم نبوت، سرفصل جدید امامت گشوده شد که از سویی حفظ شریعت پیامبر بر عهده آنان بود و از سوی دیگر الگوی مردم بودند. شیعه با الهام از امامان خویش جنبش خود را آغاز کرد. این موارد از عواملی است که اندیشمندان غربی در مطالعة انقلاب اسلامی از زاویة نقش اندیشة شیعه به آن توجه کرده‏اند. وقوع انقلاب اسلامی در ایران، پیامدهایی را در منطقه داشت؛ از جمله اینکه عوامل مؤثر بر ژئوپلیتک منطقه را متحول ساخت. در این راستا، ایدئولوژی اسلام ناب و مفاهیم و آموزه­های انقلابی آن، افزون بر اینکه به­منزلة رقیب جدی برای لیبرالیسم غرب مطرح شد، به­عنوان عاملی ژئوپلتیک نیز نظر بسیاری از صاحب­نظران غربی را به­خود جلب کرد.

  1. فهرست منابع

    1. آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمة احمد گل­محمدی و محمدابراهیم فتاحی، چاپ دهم، تهران، نشر نی، 1383.
    2. ار. کدی، نیکی، ریشه های انقلاب ایران، ترجمة عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، 1369.
    3. اسپوزیتو، جان. ال، انقلاب ایران وبازتاب های جهانی آن، ترجمة محسن مدیر شانه‌چی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382.
    4. اسکاچپول، تدا،«دولت رانتیر و اسلام شیعی در انقلاب ایران»، ترجمة محمدتقی دلفروز، فصلنامة مطالعات راهبردی، 1382.
    5. ــــــــــــــ ، «حکومت تحصیل‏دار و اسلام شیعی در انقلاب ایران»، در: رهیافت‏های نظری بر انقلاب اسلامی،گردآوری عبدالوهاب فراتی، چاپ دوم، قم، معارف، 1379.
    6. بلخاری، حسن، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، تهران، حسن­افزا، ]بی‏تا[.
    7. جانسون، چالمرز، تحول انقلابی، ترجمة حمید الماسی، تهران، امیرکبیر، 1363.
    8. جرجیس، فواز، آمریکا و اسلام سیاسی، تصحیح محمدکمال سروریان، تهران، ]بی‏نا[، 1382.
    9. حاجتی، میراحمدرضا، عصر امام خمینی، قم، بوستان کتاب، 1381.
    10.  حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیتة نیچه،فوکو، لیوتار و دریدا، تهران، آگاه، 1381.
    11.  خمینی، روح الله، صحیفة امام، ج10، تهران،مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی;، 1389.
    12.  دهخدا، علی­اکبر، لغت نامة دهخدا، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، مؤسسة لغتنامة دهخدا، 1373.
    13.  روزنامة رسالت، 16تیر1381 و 13خرداد1383.
    14.  روزنامة اطلاعات، نوامبر1989م.
    15.  شجاعیان، محمد، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
    16.  طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، مقدمة سیدحسین نصر، تهران، کتابخانة بزرگ اسلامی، 1354.
    17.  طبرسی، ابوعلی فضل­بن­حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمة علی صحت، تصحیح رضا ستوده، ج21، تهران، مؤسسة انتشاراتی فراهانی، 1358.
    18.  عبدالحمید، ابوالحمد، مبانی سیاست، تهران، توس،1370.
    19.  عنایت، حمید، اندیشة سیاسی در اسلام معاصر، تهران، خوارزمی، 1361.
    20.  فوکو، میشل، ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند، تهران، نشر نی، 1375.
    21. ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ ــــــــــــــ ، ایران روح یک جهان بی­روح؛ و نه مقالة دیگر، ترجمة نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ج­دوم، تهران، نشر نی، 1380.
    22.  کالورت، پیتر، چکیدة آثار آنتونی گیدنز، ترجمة حسن چاوشیان، تهران، ققنوس، 1383.
    23.  کرامر، مارتین، «تشیع، مقاومت و انقلاب»، مجموعه مقالات کنفرانس بین­المللی دانشگاه تل‏آویو، 1984م، تهران، ]بی‏نا[، 1368.
    24. کلر برید و پیر بلاشر، ایران؛ انقلاب به­نام خدا، ترجمة قاسم صنعوی، تهران، سحاب، 1358.
    25.  گیدنز، آنتونی، جامعه­شناسی، تهران، نشر نی، 1375.
    26.  لرنر، دانیل، گذر از جامعة سنتی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1383.
    27.  محمدی، منوچهر، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر، 1378.
    28.  ــــــــــــــ ، انقلاب اسلامی، قم، معارف، 1381.
    29.  معدل، منصور، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ]بی‏نا[، ]بی‏جا[،‏ ]بی‏تا[.
    30.  وبر، مارکس، اخلاق پروتستانیزم و روح سرمایه­داری، ترجمة عبدالمعبودانصاری، تهران، سمت، 1374.

    31. Jeffry R. Halverson & Steven R. Corman, "Egypt and Iran", A tale of two, 21/02/2011.