نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
در سابقة منابع تاریخی پیرامون گسترش تشیع اسماعیلی توسط ابوحارث ارسلان بساسیری و گسترش خلافت فاطمیان در نزاع با خلافت عباسی تا زندانی کردن خلیفه القائم، کتاب وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان بهچشم میخورد که شمسالدین احمد بن محمد، معروف به ابن خلکان، در جلد اول صفحة 174 به توضیح آن میپردازد؛ اما نقش بساسیری، بیش از شرق، در غرب مورد توجه قرار گرفته است. ویلفرد مادلونگ در کتاب تاریخ اسماعیلیه (2002م، fersno) کوشیده است از نوشتة گرهارد هافمن با عنوان An Ismaili/Fatimid stronghold in Iraq ـ که در سال 1986 و در پاریس ارائه شده است ـ و کتاب بیمیتجت، با عنوان تفکرمذهبی ـ سیاسی فاطمیان (Die Religionspolitik der Fatimiden) استفاده کند. کانارد نیز در دایرةالمعارف اسلام (Encyclopedia of Islam) صفحة 1105 به بعد، مقالهای پیرامون زندگانی بساسیری ارائه کرده است. هرچند این تحقیقات بیارتباط با نوشتة سعید حمیدی تحت عنوان نفوذ و قدرت ترکان در دستگاه عباسی نیست، اما اشکال آنها، علاوه بر تقطیعی و غیرمستقل بودن، بهره نبردن از منابع اولیه و همزمانی همچون سیرة المؤید فی الدین داعیالدعاة، نوشتة هبةالله بن موسی بن داود است. در این مقاله، علاوه بر بازشناسی جداگانه و پیوسته، رویکرد تحقیقات مستشرقین در مقایسة تاریخی بین شیعیان امامیه و شیعیان اسماعیلیه، و یکسانانگاری بین امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) و مستنصر فاطمی بررسی میشود.
پیشزمینة تاریخی
تسلط ابوحارث ارسلان بساسیری،[1] فرمانده ترک آلبویه بر حوزة بغداد، همزمان با ورود سلجوقیان به عراق روی میدهد. در جغرافیای سیاسی آن زمان، فاطمیان در مصر و شمال افریقیه، امویان در آندلس، و سلاجقه[2] پس از تسلط بر ایران، درصدد بسط سیاست توسعهطلبانة خود تا حوزة عراق بودند تا خلافت عباسی ازهمگسیخته و خالی از قدرت حقیقی را تحت نفوذ خود درآورند. (صدرالدین بن علی، 1405ق، ص3)
پیروزی سلطان طغرلبیک سلجوقی بر مسعود غزنوی، پیشتر در سال 431ق و در جنگ دَندانِقان بین سرخس و مرو روی داده بود. او حکومتی را در خراسان پایه گذاشت تا قائم خلیفة عباسی، قدرتش را بهرسمیت بشناسد. (راوندی، 1401ق، ص168) طغرلبیک میکوشید ضمن پذیرش خلافت عباسی، سیاست بسط قدرت را ابتدا در ایران، سپس در عراق به منصة ظهور برساند. از اینرو، ابتدا در سال 432ق بر ری چیره شد (صدرالدین بن علی، 1405ق، ص10) و بعد در سال 442ق با غلبه بر اصفهان، آنجا را پایتخت خود قرار داد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص30) آنگاه پس از گذشت چهار سال، منطقة آذربایجان را به تصرف خود درآورد. (ابن عبری، 1407ق، ص90) بدین ترتیب، سلاجقه پس از تسلط بر خراسان و ایران، آماده شدند تا به عراق وارد شوند.
اختلاف خانوادگی بین خاندان آلبویه، اوضاع داخلی بغداد را به هنگام خیزش سلاجقه به سوی غرب، بیثبات و متزلزل ساخته بود. رقابت امرای آلبویه از یک سو، و اختلاف آنها با لشکریانشان از سوی دیگر، به گسترش آشوب کمک میکرد. (محمدجمالالدین، 1397ق، ص179) در سال 424ق رقابت بین جلالالدوله و ابوکالیجار برادرزادهاش و خطبهخوانی به نام ابوکالیجار در بغداد، مایة درگیری مذهبی و خانوادگی شد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص51) ملکعزیز، جانشین جلالالدوله نیز با حاکمیت کوتاهمدت، در برابر ابوکالیجار که در تلاش برای تثبیت حکومت خود و استقرار در بغداد (436ق) بود، کاری از پیش نمیبرد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص40) این رقابتهای درونخاندانی آلبویه و شورش مستمر سپاه و حذف امنیت بغداد، خلیفة عباسی را از فروپاشی آلبویه آگاه کرده بود.
حضور سلجوقیان در عراق و ابوحارث ارسلان بساسیری
خطبههایی که به نام بساسیری بر منابر عراق و اهواز خوانده میشد، نشان از نفوذ او در آستانة ورود سلاجقه به بغداد میداد؛ به گونهای که هیچکس، نه خلیفة عباسی و نه سلطان آلبویه، توانایی مخالفت با او را نداشت. اختلاف او با ملکرحیم، مسئلة نفوذ آلبویه را در عراق، بهویژه پس از آنکه متصرفاتشان به دست سلاجقه افتاده بود، تهدید میکرد. خطر او برای قائم خلیفه عباسی در سال 446ق آنجا هویدا شد که این اختلاف، بساسیری را به گرایش به فاطمیان و یاریجویی از شیعیان اسماعیلی وادار کرد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص83) در چنین فضای آشفتهای، به طور طبیعی همة طرفها میکوشند منافع خود را تضمین کنند. خلیفه نیز مصلحت را در پیوند با قدرت سنی برآمده از شرق و وفادار به خود، یعنی سلاجقه دید و از سلطان طغرلبیک برای مبارزه با بساسیری کمک خواست. (صدرالدین بن علی، 1405ق، ص18)
دور از ذهن نیست که توازن حساس قدرت در بغداد بین بساسیری و رئیسالرؤسا ابن مسلم، از زمان تسلط سلاجقه بر ری دگرگون شد؛ چراکه ابن مسلم در مقام وزیر سنی خلیفة عباسی القائم، مرتب بساسیری را به ارتباط با شیعیان اسماعیلی متهم میکرد و خلیفه را تحریص مینمود که با حذف بساسیری، میتواند از طغرلبیک سلجوقی بهمثابه سپر جدید و قوی سنی برای خلافت بهره ببرد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص69)
سلطان سلجوقی نیز مشتاقانه فرصت بهدستآمده را غنیمت شمرد و با سپاهیانش در سال 447ق وارد بغداد شد. خلیفه نیز حاکمیت او را در تمامی سرزمینهایی که در تصرف سلاجقه بود، بهرسمیت شناخت و دستور داد تا نام طغرلبیک در خطبهها ذکر شود. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص71) حضور سیزدهماهة طغرلبیک در بغداد، برای تقویت نفوذ سلجوقیان در پایتخت و استحکام پیوند با خلافت است؛ چنانکه خلیفه نیز بهواسطة ازدواج با خدیجهخاتون، دختر داود جغریبیک، برادرزادة طغرل، در تقویت این روابط کوشید. (بنداری، 1391، ص13) به این ترتیب، دو خاندان سلجوقی و عباسی به یکدیگر نزدیک شدند و پایههای نفوذ سلجوقیان در عراق بنا نهاده شد. (محمود و احمد الشریف، 1408ق، ص562)
طرح ارتباط شیعیان اسماعیلی و امامی
بساسیری پیش از ورود لشکر طغرلبیک، به همراه اعضایی از نظامیة بغداد، به حلّه عقبنشینی تاکتیکی کرد و در خانة مزید بن صدقه، از شیعیان امامیه مستقر شد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص72) اینجاست که ارتباط بین شیعیان امامی و اسماعیلی طرح میشود؛ اما بهنظر میرسد، یکسانانگاری امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) با المستنصر فاطمی، برای بیان همکاری تعدادی از شیعیان امامیه با بساسیری، بیش از آنکه معلول تطابق اعلان یک امام حی در زمان خاص و پدیدآورندة امید (Nagel, 1981, p.226/ Haffmann, 1986, p.26) باشد،[3] ناشی از ارتباط نسبی ـ طایفهای بین بساسیری و مزید، آن هم با وجود مخالف مشترک (سلجوقیان) بوده است؛ زیرا نوع تعلق و انتساب بساسیری به مزید بن صدقه، تعلق و انتساب به پدرزن است. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص72)
بساسیری نامة داعیالدعاة شیعیان اسماعیلیه، مؤیدالدین شیرازی[4] را در حلّه دریافت کرد و در پاسخی مشفقانه، از مبلّغ فاطمیان امکانات نظامی همچون مال، خیل و صله را مطالبه نمود. (شیرازی، 1400ق، ص96) بساسیری که به دلیل فشار طغرلبیک ناگزیر حله را ترک کرد، با دیدار داعیالدعاة[5] در رحبه، ولایت شیعیان اسماعیلی را بر این شهر بهدست آورد. مقدار کمکی که از مؤیدالدین شیرازی به بساسیری برای مبارزه با سلجوقیان فراهم آمد، از پانصد هزار دینار پول، پانصد هزار دینار لباس، پانصد اسب، ده هزار کمان، و هزار شمشیر و نیزه بود. (سبط بن جوزی، 1389، ص612)
رویکرد نظامی ـ سیاسی بساسیری، از پایگاه جدیدش در رحبه با هدف بیرون راندن سلاجقه از بغداد صورت گرفت. در بعد نظامی، او موفق شد قوای سلاجقه را در سال 448ق نزدیک سنجار شکست دهد و با تسلط موصل آمادة ورود به بغداد شود (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص77) در بعد سیاسی نیز به نام خلیفة فاطمی، که از او خلعت دریافت کرده بود، خطبه خواند و این مسئله، مایة ناآرامیهای شدید مذهبی شد. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص83)
طغرلبیک برای کنترل دشواریهای داخلی که او را به ستوه آورده بود، در سال 449ق از بغداد خارج شد و برای پایان دادن به مشکلاتی که بساسیری ایجاد کرده بود، به موصل رفت و نفوذ خود را تا دیار بکر گسترش داد و سپس به بغداد بازگشت. (همان، ص77) از اینرو، خلیفه به پیشواز او رفت و او را سلطان مشرق و مغرب نامید. (همان، ص80) این نامگذاری توسط خلیفه، هم به مفهوم تثبیت و رسمیت دستاوردهای طغرلبیک در سرزمینهای شرقی بود و هم نشاندهندة کوششی از جانب خلیفه بود تا طغرلبیک غرب را برای او رهاسازی کند. در واقع، خلیفه از طغرلبیک برای حذف شیعیان اسماعیلی در مغرب یاری میطلبید. (محمود و احمد الشریف، 1408ق، ص563)
ابوحارث ارسلان بساسیری و شیعیان اسماعیلی
تاکتیک جدید و کارساز بساسیری، ایجاد گسست داخلی و ایجاد درگیری درون خانوادگی بین سلاجقه بود. بهرهجویی از نزاع درونی بین طغرلبیک و برادرش ابراهیم اینال سلجوقی، در دستور کار بساسیری قرار گرفت. ابراهیم اینال، از طریق بساسیری با داعیالدعاة شیعیان اسماعیلی، مؤیدالدین شیرازی، روابط پنهانی برقرار کرد و از او تقاضای امکانات نظامی، مال و خیل و القابی از سوی خلیفة فاطمی (شیرازی، 1400ق، ص175) که تضمینکنندة وجاهت سیاسی برای او باشد، درخواست نمود تا بتواند به نام شیعیان اسماعیلی با طغرلبیک وارد جنگ شود. (سبط بن جوزی، 1389، ص131) البته کِلِم بر این باور است که داعیالدعاة تنها وانمود میکرد که درخواست ابراهیم را برای کمک اجابت میکند. (Kelemm, 1989, p.112)[6] وقتی ابراهیم سرانجام گنجینة اصلی سلجوقیان را در همدان تهدید کرد، طغرلبیک مجبور شد بغداد را به قصد تصرف دوبارة سرزمین جبال و کنترل عصیان ابراهیم اینال ترک کند. (صدرالدین بن علی، 1405ق، ص19)
گزارش السیرة المؤید فی الدین، حاکی از این است که نوع نگاه شیرازی به بغداد پس از ترک طغرلبیک، نگاه غنیمتی است؛ چنانکه با عبارت «الغنیمة لمن طلبه» یاد میکند؛ یعنی بغداد غنیمت جنگی خواهان آن است؛ آن هم به صورت بیحفاظ. (شیرازی، 1400ق، ص180) بساسیری بهآسانی توانست تنها با چهارصد سوارهنظام از خودش و دویست سوارهنظام که از قریش بن بدران به بساسیری ملحق شده بودند، در ششم ذیالقعدة 450ق از بخش غربی به بغداد وارد شود و کاخ خلیفه را به تصرف خود درآورد. (بنداری، 1391، ص18) سپس خطبا را فراخواند تا به مدت یک سال تمام در مساجد شهر به نام المستنصر فاطمی خطبه بخوانند. همچنین دستور داد تا در اذان مساجد بغداد، عبارت «حی علی خیر العمل» گفته شود. آنگاه مندیل، ردا و شوابک القائم خلیفة عباسی را به قاهره فرستاد و در آنجا برای این پیروزی، جشن برگزار شد. (ابن میسر، 1350، ص8)
تاریخ کوتاه فاطمیان، مبلغی را که شیعیان اسماعیلی جهت نگاهداشت القائم هزینه کردند، دو میلیون دینار گزارش میکنند. (Oleary, 1995, p.201) در این مدت، القائم از عانه، میان رقه و هیث، از توابع حدیثة الفرات (حموی، بیتا، ج4، ص72) مرتب به طغرلبیک نامه مینوشت و از او کمک میطلبید. (ابن عبری، 1407ق، ص104)
رفتار خاص بساسیری در حفظ و زنده نگاه داشتن خلیفة عباسی و عدم تعرض به او، بیارتباط با رفتار سیاسی شیعیان اسماعیلی در آستانة تسلط بساسیری بر بغداد و قطع کمکهای مالی آنها نبود. فاطمیان مصر، هم به دلیل شرایط اقتصادی ویژة خودشان و هم نوع نگاه به حرکت بساسیری، و احتمالاً عدم اعتماد کامل به او، حمایتهای خودشان را از بساسیری قطع کردند. بهنظر میرسد دلیل بسیاسیری نیز در اعلام خلافت فاطمیان و طرفداری از شیعیان اسماعیلیه در هرجومرج مذهبی آن زمان، پیدا کردن شاکلة جدید و بازتعریفی از خلافت، برای مقابلة همزمان با سلاجقه و عباسیان، و کنار زدن بقایای آلبویه بود.
دور از ذهن نیست که نگاه فاطمیان به بساسیری و حرکتش، پیش از آنکه توسعه و تبلیغ شیعهگری اسماعیلی برای خلافتشان در حوزة عراق باشد، بهمنزله سدی بود در برابر سلاجقة عراق و سیاستهای توسعة مذهبی سنی ایشان. این سیاست، بهخصوص زمانی واضح میشود که ابن مغربی، جانشین یازوری، وزیر المستنصر میشود و کمک به بساسیری را قطع میکند. این احتمال نیز بعید نیست که تلاش فاطمیان از همان ابتدا برای بهرهگیری از بساسیری بهعنوان سد در برابر سلاجقة شرق، توفیق کمی داشت؛ زیرا از زمان مرگ الحکیم فاطمی در 412ق، رقابتهای درونلشکری بین نیروهای نظامی مختلف وابسته به وزیران و امیران فاطمی، و مادر المستنصر افزایش مییابد و بعد هم قحطی بزرگ 446ق در قاهره به آن ضمیمه شد. (ابن میسر، 1350، ص70)
از سوی دیگر، پس از مرگ امپراتور کنستانتین منوماکوس در 446ق کمکهای غلهای بیزانس نیز متوقف شد؛ زیرا آنها بهخوبی دریافته بودند که فاطمیان از متحدان عباسیان و سلاجقه نیستند. (مقریزی، 1410ق، ص279) در چنین شرایطی به طور طبیعی، دادن امکانات مادی به بساسیری بیش از یک مرحله امکانپذیر نبود؛ که آن هم به وسیلة داعیالدعاة شیعیان اسماعیلی، مؤیدالدین شیرازی برای او فراهم آمد. حتی این حمایت، اسراف و اتلاف بیتالمال تلقی شد و یکی از دلایل برکناری یازوری حنافی، وزیر المستنصر فاطمی بود. (ابن میسر، 1350، ص80) مرآة الزمان، میزان کمک سال برکناری وزیر (449ق) را که از مصر ارسال شده بود، شصت هزار دینار گزارش میکند. (سبط بن جوزی، 1389، ص620) ابن مغربی، خواهرزادة یازوری، که جانشین او شده بود، پیش از ورود بساسیری به بغداد تمام حمایتهای مالی از بساسیری را قطع کرد. (شیرازی، 1400ق، ص175)
بهنظر میرسد، بساسیری از لغو حمایت فاطمیان خشمگین بود؛ به همین دلیل میکوشید خلیفة عباسی را بهمنزلة برگ برنده نزد خود نگاه دارد؛ و همزمان، در اعتمادسازی بین القائم عباسی و یاورش در فتح بغداد، یعنی قریش بن بدران بکوشد. بر همین اساس، خلیفه اقامت خود را در حدیثة الفرات نزد قریش بن بدران برگزید. (ابن عبری، 1407ق، ص105)
زمانی هم که طغرلبیک در 450ق و پیرامون ری پیروزی قاطعی بر برادرش ابراهیم اینال بهدست آورد، قریش بن بدران را بهعنوان واسط ارتباطی بین خود و بساسیری برگزید و فرماندهی شهر بغداد را در قبال بازگشت به قدرت، به او پیشنهاد کرد. بساسیری ضمن رد این پیشنهاد و به دلیل ناتوانی در ایستادن در برابر سپاه سلجوقی، بهناچار در ششم ذیالقعدة 451ق از بغداد خارج شد و به نزد شیعیان امامیه رفت. او در خانة مزید بن صدقه ساکن گشت؛ سپس در همان سال و بعد از رفتن به کوفه کشته شد. (ابن میسر، 1350، ص81/ ابن عبری، 1407ق، ص161)
در این زمینه، دو مسئله قابل توجه است: الف) حوزة مأموریت و تبلیغ فاطمیان؛ ب) تکیة شیعیان اسماعیلی به بسیاسیری. در خصوص مسئلة اول تحقیقات دو نوع تبلیغ را برای فاطمیان نشان میدهد: اول، تبلیغ خارج از امپراتوری فاطمیان که در آن مردم هدف جذب بودهاند؛ دوم تبلیغ بهمنظور جذب نخبگان صاحب قدرت و شناساندن امامان و خلفای فاطمی. (Ivanow, 1998, p.35/ Hadgson, 1974, V.l2, p.100) پیمایش کیفی و کمی تبلیغات شیعیان اسماعیلی نیز نمونههای موفقی را نشان میدهد؛ برای مثال، میتوان به تبلیغات در حوزة یمن و هند شرقی اشاره کرد.[7] (Madelung, 2002, V.l2, p.297) همچنین موفقیت مؤیدالدین شیرازی بین مردم شیراز در سال 429ق و تلاش در جذب ابوخالد بویهی و سپس جذب ملّاحان اهواز و خوزستان درسال 432ق، بخشی از توفیق در خطمشی تبلیغات اسماعیلیه بهشمار میآید. (Semenova, 1997, p.109) از بیانیة ضدفاطمی القائم عباسی که در سال 449ق منتشر شد، مشخص میشود شیعیان اسماعیلیه توانسته بودند در حوزة جزیره و عراق نیز موفقیتهایی را بهدست آورند؛ چراکه این بیانیه در شهرهای عراق تأثیر چندانی نداشت. (ابناثیر، 1410ق، ج8 ، ص80) در صورت پذیرش نظریة مخالف مبنی بر عدم توفیق فاطمیان در برابر سلجوقیان نیز میتوان گفت بیشتر از آنکه این عدم توفیق مربوط به اشکال در ساختار و سازماندهی تبلیغی شیعیان اسماعیلی در عراق باشد (May, 1975, p.272) به تغییر نیروهایی مثل بساسیری در برابر سلاجقه مربوط میشود.
از سوی دیگر، تفوقطلبی سلاجقه هم طبیعی بود؛ زیرا پس از آنکه خلیفه القائم، در نهروان شادمانه از طغرلبیک پیروز بر ابراهیم اینال استقبال کرد (ابنعمرانی، 1363، ص161)، طغرلبیک تلاش کرد بهواسطة ازدواج با دختر القائم، فرزند پسری پیدا کند تا با کسب نسب قانونی از خلیفه و داشتن اقتدار از سلاجقه، خلافت را پس از القائم برعهده بگیرد. (امین، 1386، ص136) این تلاش در جهت انتقال نسبی خلافت از عباسیان به سلجوقیان، نشان میدهد که تمام نیت او ناشی از وفاداری مذهبی سنی به خلیفه نیست؛ و قدرت، محرّک گرای طغرل است. به همین دلیل، روابط سلاجقه با خلافت عباسی نیز دارای فراز و فرود بوده است؛ تا آنجا که در زمان ملکشاه تلاش کردند مرکز خلافت عباسی را از بغداد خارج سازند. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص111)
شیعیان امامیه قربانیان جنگ قدرت اسماعیلیه و سلاجقه
توفیق فاطمیان و شیعیان اسماعیلی در عراق، به جذب شیعیان امامیه نیز وابسته بود. در سال 450ق و تسلط بساسیری بر بغداد، آنها در برابر سنیهای بابالبصرة بغداد پرچم سفید را در مسجدشان برافراشتند. (بسط بن جوزی، 1389، ص36) اگرچه سابقة درگیری مستمر سنیان بابالبصره با شیعیان امامیه، از سال 402ق و بهویژه به دلیل استقرار شیعیان در بخش ثروتمند و تاجرنشین بغداد (کرخ) جریان داشته است، اما این طایفه امامیه بود که هزینة جنگ قدرت بین فاطمیان و عباسیان را در عراق پرداخت کرد؛ از آن جمله کشتار و غارت منابع علمی شیعیان که با حمله به کتابخانة شیخ طوسی در 450ق صورت گرفت (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص80) شیعیان امامیه، پیشتر حتی حاضر به ورود به جنگ قدرت و منازعه با سلاجقه نیز نبودند؛ تا آنجا که قوز سلجوقی در 446ق به شیعیان امامی پناه آورد (سبط بن جوزی، 1389، ص36/ شیرازی، 1400ق، ص178)؛ اما همین شیعیان امامیه در سال 451ق قربانی خشونت بازگشت به قدرت سنیان پس از بساسیری شدند. (ابن اثیر، 1410ق، ج8 ، ص87)
بساسیری توانست عدهای از سنیان قسمت عامة بغداد را به خود جذب کند (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص87)؛ اما افراد اصلی جذبشده به بساسیری نیز دارای مواضع پایدار نبودند. همین مواضع متغیر متحدان بساسیری، میتواند نشاندهندة ماهیت غیراسماعیلی حرکت و همراهی آنها با بساسیری باشد. قریش بن بدران، بارها طرفداری خود را بین بسیاسیری و سلجوقیان تغییر داد. (سبط بن جوزی، 1389، ص175/ شیرازی، 1400ق، ص141-143) در واقع، منافع سیاسی و نظامی، در موضعگیری طوایف عرب، کرد و حتی لشکریان ترک او مؤثر بود. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص80) دور از ذهن نیست که آنها به دنبال منافع قبیلهای خود بودند؛ لذا داعیالدعاة شیعیان اسماعیلی، از برخی امیران لشکر بساسیری که تقاضای پول بیشتری از او داشتند و او را به فریبکاری و ثروتاندوزی شخصی متهم مینمودند، به بساسیری شکوه میکرد. (شیرازی، 1400ق، ص151) در واقع، تبلیغات شیعیان اسماعیلیه، بیشتر در برخی از اقشار تودهها موفقیت نسبی داشت؛ اما بازیگران اصلی صحنة قدرت سیاسی، بیش از آنکه مجذوب مذهب شیعه اسماعیلی باشند، به دنبال منافع خودشان بودند. هدف ابراهیم اینال سلجوقی نیز از توسل به داعیالدعاة و ارتباط با شیرازی از طریق بساسیری، چیزی جز جذب کمک مادی فاطمیان برای شکست برادرش طغرلبیک نبود و نمیتوان به او تمایل به شیعهگری اسماعیلی را نسبت داد. (همان، ص175)
دومین مسئله، تکیة اسماعیلیان به شخص بساسیری و گرایشهای اوست. امیران ترک پیش از او هم گرایشهایی به علویان داشتند؛ برای نمونه، امیر مبارک ترکی در سال 169ق که هادی عباسی دستور سرکوب قیام علویان به رهبری حسین بن علی به هنگام زیارت مکه در فخ را صادر کرد، به طور پنهانی پیام تمجیدی به شهید فخ فرستاد و او را به حمله تشویق کرد. به همین دلیل، با کشف این امر مورد بیعنایتی خلیفه واقع شد و تا زمان مرگ هادی، تیمارگر ستوران بود. (طبری، 1960، ج8، ص195) برخی از امرای ترک نیز علویان را به طور پنهانی، بهرغم ضدیت آنها با خلیفه، آزاد میکردند.[8] اما در خصوص بساسیری، مدار قضاوت در رفتار و سلوک او؛ نه بر اساس گرایش به علویان، بلکه عموماً بر مبنای تنفر عمیقش از ابن مسلم، وزیر سنی القائم ارزیابی میشود. از سوی دیگر، هیچ امیر اسماعیلیمذهبی در فرماندهان بساسیری وجود ندارد. (شیرازی، 1400ق، ص96)
نقش داعیالدعاة مؤیدالدین شیرازی و بساسیری
محاورات ثبتشده بین بساسیری و داعیالدعاة، و محتویات عهد بین آن دو که در سال 447ق برابر عموم خوانده شده، به طور حاشیهای اشاراتی به صبغة اسماعیلی دارد. در این پیمان، المستنصر، بساسیری را صرفاً صاحبالجیش مینامد تا در خدمت هدف پیامبر و امام علی و جانشین آنها یعنی امامان اسماعیلیه در قبال سلجوقیان باشد. (همان، ص122) بساسیری نیز عبارت مصوب خطبه برای خلیفه را «سیدنا مولانا الامام المستنصر بالله» تعیین کرده بود. (سبط بن جوزی، 1389، ص47)
طبیعت درونگرایی یا مخفیانگاری در دعوت شیعیان اسماعیلیه نیز باعث میشود پارهای از دستنوشتههای مؤیدالدین شیرازی دربارة چگونگی فعالیت برای فاطمیان آشکار نباشد. موضوعات مشهود که در مقدمة کتاب سیرة داعیالدعاة آمده، تأویل باطنی از قرآن، دعوت، فرمانبرداری از امامان، تکلیف، اخذ علم از امام بدون رأی و قیاس، هماسرار یا اخ، و شناخت داعی بهعنوان اب یا پدر روحانی است. (شیرازی، 1400ق، ص20) همین محورها جزء موارد تحقیق و مطالعة تطبیقی مستشرقان در حوزة تبلیغات شیرازی برضد ابوکالیجار بویهی قرار گرفته است (Madelung, 2002, V.l2, p.273/ Busse, 1999, p.413)؛ اما در گزارشهای ثبتشده بین بساسیری و داعیالدعاة، هیچ ذکری از آرا و آموزههای شیعیان اسماعیلیه بهمیان نیامده و تنها مورد، آن هم نه در ارتباط با شخص بساسیری، بلکه به طور کلی و جسته و گریخته، معیارهایی از مؤمن بودن به شیعهگری اسماعیلی آورده شده است. (شیرازی، 1400ق، ص123)
چنین به ذهن میرسد که نقش اولیة داعیالدعاة شیرازی ـ که ابتدا یک داعی اسماعیلی ـ فاطمی در شیراز، اهواز و خوزستان بود ـ به سازماندهندة حمایتهای مالی برای بساسیری و دوستانش در نبرد با سلجوقیان تبدیل میشود؛ ولی او با همراهان بیثبات بساسیری، دچار مشکل شد و همزمان با قیام ابراهیم اینال برضد طغرلبیک و رسیدن بساسیری به موصل، نقش دوم خود را ترک کرد. در کاوش پیرامون زمینههای علت قطع کمک داعیالدعاة شیعیان اسماعیلی به بساسیری، افزون بر نااستواری لشکریان بساسیری، باید به وضعیت دستگاه خلافت فاطمیان نیز توجه کرد. داعیالدعاة اسماعیلیان میدید ادامة روند کمکرسانی، باعث حذف یازوری وزیر مستنصر فاطمی میشود؛ بنابراین با حذف وی، مأموریت را پایان یافته تلقی کرد. بهویژه آنکه موضوع کمکهای مالی شیرازی، یکی از موارد اشتباهاتی است که در عفونامة رسمی مستنصر به وزیر میآید (همان، ص97 و 98)
بر خلاف نظر برخی از پژوهشگران که رجوع داعیالدعاة به مصر در سال 451ق و پیش از لشکرکشی مجدد طغرلبیک به بغداد را از نشانههای اطمینان داعیالدعاة شیرازی به پیروزیهای بهدست آمده میدانند (May, 1975, p.276)، چنین به ذهن میرسد که این بازگشت، نشان از پایان یافتن مأموریت داعی است؛ بهویژه که رجوع او، به طور پنهانی و برخلاف سفارش ابن مغربی، وزیر جانشین یازوری، صورت میپذیرد. (شیرازی، 1400ق، ص176)
بساسیری نیز بدون هیچ سابقة تعلیم مذهبی، و در ابتدا به دنبال یک موقعیت ثابت نظامی در عراق، با دستمایة تنفر از ابن مسلم و سلجوقیان، با شیعیان اسماعیلیه مرتبط شد و با حذف حمایت مالی فاطمیان، خشم خود را در قالب حفظ القائم خلیفة عباسی، به مصر نشان داد که بهشدت نیز مورد سرزنش فاطمیان قرار گرفت. (ابن اثیر، 1410ق، ج8، ص82) در نهایت او حاضر به پذیرش پیشنهاد همکاری با طغرلبیک هم نشد و در آخرین مکاتبهای که از طریق قریش بن بدران صورت میگرفت، طغرلبیک بساسیری را با عناوینی چون فاجر، کافر، عدو الله و رسوله، و عامل بدعقیده خطاب میکرد. (سبط بن جوزی، 1389، ص57) عدهای حرکت بساسیری را شورش بین سنی و شیعه (Canard, 2008, p.1107) یا کوشش شیعیان اسماعیلیه در گسترش قلمروشان (Nagel, 1981, p.153) تفسیر کردهاند؛ اما میتوان حرکت بساسیری را کوشش شیعیان اسماعیلی در جلوگیری جریان سلاجقه به سمت شرق ارزیابی کرد. داعیالدعاة در خاطراتش از حرکت بساسیری به «انقلاب الاعیان» یاد میکند. (شیرازی، 1400ق، ص184) وی یادآور میشود مشاهدات عینی رویدادها را در دستنوشتهای مجمل، تحت عنوان دواعی المستنصریه جمعآوری خواهد کرد. (همان، ص384) در هر صورت، «انقلاب الاعیان» به دلیل وجود قدرت نظامی سلجوقیان، و همزمان مشکلات درونی در خلافت فاطمیان، شکست را تجربه میکرد.
در جنگ منفعت و قدرت بین شیعیان اسماعیلیه و سلجوقیان این شیعیان امامیه بودند که هزینههای این جنگ را با خون خود و غارت منابع علمیشان، از جمله در حملة سنیان به کتابخانة شیخطوسی پرداخت کردند. تبلیغات شیعهگری اسماعیلی نیز صرفاً در برخی اقشار و تودهها قرین موفقیت بود؛ اما بازیگران اصلی صحنة قدرت سیاسی، بیش از آنکه مجذوب مذهب اسماعیلیه باشند، جذب منافع شخصی خود بودند. علت شکست انقلاب الاعیان بساسیری نیز معلول نیروی نظامی سلجوقیان از یک سو، و گسست در فاطمیان و شیعیان اسماعیلیه از سوی دیگر بود. بنابراین، حرکت بساسیری، حداکثر تلاش فاطمیان در توقف حرکت سلجوقیان به سمت شرق است و تلقی این حرکت بهعنوان شورش بین سنی و شیعه، یا کوشش فاطمیان در گسترش امپراطوریشان، قابل اصلاح و تکمیل است. همچنین انگیزة بساسیری در اعلام خلافت فاطمیان و طرفداری از شیعیان اسماعیلیه نیز در واقع پیدا کردن شاکلة جدید و بازتعریفی از خلافت، برای مقابلة همزمان با سلاجقه و عباسیان، و کنار زدن بازماندگان آلبویه بود. به همین دلیل، هیچ شیعة اسماعیلی در ردة فرماندهی او دیده نمیشود؛ چنانکه محرکگرای طغرلبیک سلجوقی نیز بود. او بیش از آنکه وفادار مذهبی ـ سنی خلیفه باشد، میکوشید، خلافت را از عباسیان به سلجوقیان انتقال نَسَبی دهد.
[1]. برای توضیحات بیشتر در خصوص زندگانی بساسیری، میتوان به ابن خلکان، ج1، ص174، همچنین نوشتة کانارد در جلد اول دایرةالمعارف اسلام، ص1105، زیر عنوان بساسیری مراجعه کرد.
[2]. سلاجقه با کسر سین (اقبال، 1369، ص265)، منسوب به سلجوق بن دقاق از قبیله تغُزاُغز بودند. (خواندمیر، 1353، ج2، ص479)
[3]. نظر هافمن و ناگل با نظر گلاسن در صفحة 33 کتاب بررسی خطمشی مذهبی سیاسی فرق در اواخر دورة عباسیه منطبق نیست.
[4]. نقش شیرازی مورد توجه پژوهشگران در غرب نیز بوده است. از آن جمله، کلم در کتاب مبلغ فاطمیان المؤید فیالدین شیرازی، و بوسه هم در صفحة 413 کتاب خلیفه و پادشاهان بزرگش؛ آلبویه در عراق، به شیرازی اشاره دارند.
[5]. تفاوتهایی بین گزارشهای سبط بن جوزی و ابن اثیر با سیرة مؤیدالدین شیرازی پیرامون نقش داعیالدعاة وجود دارد. مجموعة این تفاوتها در مقدمة محمدحسین شیرازی بر سیرة مؤیدالدین گردآوری شده است. (شیرازی، 1400ق، ص23) همچنین در مطالعات مستشرقین، گلاسن در صفحة 37 کتاب راه میانة بررسی و مطالعة خطمشی مذهبی سیاسی فرق در اواخر دورة عباسی، و بیمی در نوشتة تفکر مذهبی سیاسی فاطمیان، میزان تأثیر این تفاوتها را مورد نظر قرار دادهاند.
[6]. بخش یازدهم کتاب کلم، به توضیح این نظریه اختصاص داده شده است.
[7]. خود مادلونگ این مطلب را ارجاع داده است به حمدانی در کتاب نزاع فاطمیان و عباسیان در هند، ج اول، ص185.
[8]. تولنر در صفحة 160 زیر عنوان «نفوذ ترکان بر خلیفه در سامرا»، به بررسی گرایشهای عدهای از امرای شاخص ترک به علویان پرداخته است. اصل این تحقیق مربوط به سعید حمیدی تحت عنوان نفوذ و قدرت ترکان در دستگاه عباسیان میباشد.
منابع لاتین