نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
2 دکتری تاریخ ایران معاصر دانشگاه شیراز
چکیده
کلیدواژهها
وضعیت ویژه اسلام و مسلمانان و مطالعه موردی این پژوهش که شیعیان است، در فدراسیون روسیه، آن را به واقعیتی مهم در صحنه اجتماع، قدرت و سیاست در این کشور پهناور مبدل کرده است، از سویی، جریانهای تندرو و قرائتهای افراطی از اسلام، به ویژه در شمال قفقاز و با اتکا به آموزههای سلفی و وهابی، به مسألهای امنیتی برای روسیه مبدل شدهاند؛ (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روسیه، 1390، ص29) از سوی دیگر، توجه ویژهای را در نهادها، شخصیتها و مراکز تصمیمساز و مؤثر این کشور برانگیخته است. (صفری، 1384، ص7) البته نباید فراموش نمود که این مطلب درباره کلیت مسلمانان صدق میکند.
اتحاد جماهیر شوروی با شتابزدگی، با مسیحیت و تمامی ادیان دیگر مخالفت کرد و اولین دولتی را در تاریخ بشری مستقر ساخت که به معنای دقیق کلمه، تمام نیروی خود را صرف امحای دین نمود. مسیحیان ارتدوکس روسیه، سابقه پرفراز و نشیبی در زمینه همکاری با شکنجهگران کمونیست داشتهاند؛ با وجود این، متحمل یکی از بزرگترین شکنجهها و آزارها در تاریخ مسیحیت شدند. (افضلی، 1391، ص451) علاوه بر این، پس از فروپاشی کمونیسم، روسیه و بیش از همه جوانان و تحصیلکردگان این کشور، شاید بزرگترین موج تغییر مذهب در یک کشور واحد در یک مقطع زمانی کوتاه را پدید آوردند. بیشتر روسها حالا دیگر خود را مسیحی میدانند، اما تنها تعداد اندکی از این مسیحیان خود را ارتدوکس معرفی مینمایند و تعداد کمی از ارتدوکسها به صورت منظم در مراسمهای مذهبی شرکت میکنند. پوتین یکی از سیاستمداران مطرح روس، رشد روزافزون کثرتگرایی دینی را تأکید کرده است، اما وی صلیب به گردن میآویزد و نیز گفته است که روسیه بدون مسیحیت، اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد. (صفری، 1384، ص196)
تاریخچه ورود اسلام و چگونگی گسترش آن در روسیه، بر ذهنیت تاریخی همه مردم، چه پذیرندگان اسلام، چه آنان که از کیش و آیینهای دیگر پیروی کردند یا اندیشههای غیردینی داشتند، منعکس میشود. (ابراهیمی ترکمان، 1392، ص34؛ همو 1391، ص61ـ62) این تأثیرپذیری از تاریخ، به اشکال گوناگون ظاهر میگردد؛ چنانکه اسلام در هر دوره از تاریخ روسیه، جایگاه رسمی متفاوتی داشته و بدینسان، گروههای مسلمانان نیز در مناطق گوناگون، به شکلی چشمگیر از نظر سطح زندگی و حتی گاه شتاب رشد اجتماعی، عادتها و سنتها، با هم متفاوت بودهاند. (حسینی، 1391، ص32ـ33 / سنایی، 1385، ص77ـ78)
بدین منوال اسلام در سدههای هفتم تا نهم میلادی، یعنی از هنگام نخستین یورش اعراب تا هنگامی که بلغارها مسلمان شدند، اندکاندک به مرزهای شرقی دریای خزر و سپس به مرزهای امپراتوری بلغار یعنی محدوده روسیه کنونی وارد شد. (حسینی، 1391، ص33؛ محمدشریفی، 1388، ص55)
ورود اسلام به روسیه و برخورد حاکمان روس با دین اسلام در زمانهای مختلف، فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته، در بعضی مواقع، تضاد و جنگ میان مسلمانان نواحی مختلف زیر سلطه حکومت روسیه را شاهد هستیم، در بعضی مواقع نیز همکاری و زندگی مسالمتآمیز میان حاکمیت و مسلمانان را در این سرزمین پهناور در طول قرنهای گذشته مشاهده میکنیم؛ برای مثال، رویکرد «کاترین» در برابر «تاتارهای ولگادر» آخر قرن هجده میلادی و یا سیاست «تزار الکساندر دوم» در برابر قزاقهای استیپهای جنوبی در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، از جمله همکاری با مسلمانان بود. این دوره همکاری روسها با مسلمانان، اثبات میکند که اسلام و روسیه، با وجود روابط پرتنش در دورة حکمرانی تزارها، همواره دشمنان سازشناپذیر نبودهاند و اسلام میتواند با محتوای چندقومی و چنددینی روسیه سازگار شود. گرایش مسلمانان برای همزیستی با روسها و دولت روسیه، ثابت میکند که آنها تا حد قابل قبولی از ادارة فرهنگی، دینی و اداری برخوردارند که در شرکت فعالانه آنان در برنامههای اصلاحی، اجتماعی و سیاسی دهههای آغازین قرن بیستم نمود یافته است. (هانتر، 1391، ص55)
در دوران شوروی، مذهب رقیب ایدئولوژیک دولت بهشمار میرفت و علاوه بر جدایی از دولت، به حاشیه رانده شده بود. تصور میشد مذهب به نسل گذشته تعلق دارد و زوال آن اجتنابناپذیر است. در عین حال دولت شوروی، نگرشی واقعگرایانه به مذهب داشت و در حالی که میخواست مسیحیت ارتدوکس را ریشهکن کند، اسلام را در آسیای مرکزی و قفقاز شمالی، پیامد منطقی عقبماندگی مردم این نواحی میدانست که باید تحمل میشد.
مقامات در آن مناطق به مردم اجازه دادند برای مدتی «غیرروشنبین» باقی بمانند؛ با این حال، آنان مطمئن بودند نوسازی شوروی دیر یا زود باعث میشود بومیان از تصورات غلط مذهبی رها شوند. (Ислама Текушева и Кирилла Шевченко, 2012, С. 78-92) سیاست رسمی در قبال مذهب، نخستینبار (در نتیجة درماندگی) در طول جنگ دوم جهانی تعدیل شد، بهعبارت دیگر، در بحبوحه جنگ جهانی دوم، استالین به نیروی مذهب روی آورد، لذا رهبران مذهبی را فراخوانده، از آنها دلجویی نمود و درخواست کرد تا از مذهب برای مقاومت مردم بهره گیرند و دعا کنند. در همین جهت، تعدیل سیاست مذهبی، بار دیگر و مستقیماً در رابطه با اسلام در اوایل دهة هشتاد میلادی بهدنبال پیروزی انقلاب ایران و حملة اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان اتفاق افتاد. تا هنگام پایان پرسترویکای میخائیل گورباچف، نگرش مقامات به مذهب، بهطرز چشمگیری دگرگون شد. مذهب، دیگر نه دشمن یا رقیب ابدی، بلکه نگهبان ارزشهای اخلاقی و به نوعی متحد دولت به شمار میرفت. جشن گرفتن هزارمین سالگرد پذیرش مسیحیت در روسیه در سال 1988 میلادی، نقطه عطف این رویکرد جدید بود. (مالاشنکو، 28/01/2015)
با سقوط اتحاد شوروی، قلمرو گستردهای از نواحی مسلماننشین روسیه به استقلال دست یافتند، اما موضوع جایگاه و نقش اسلام در روسیه پس از شوروی و خواستهها و مسائل مربوط به آن که مسلمانانِ خواستار خودمختاری ادامه دادند، هنوز در جریان است و فراتر از این، آنان در جستوجوی پاسخها و راهکارهای آسان هستند. آشکار است که مؤلفههای اسلامی در روسیه، هنوز نقش زیادی در تحول داخل این کشور و رابطهاش با جهان خارجی بازی میکنند. (هانتر، 1391، ص97)
دوره پس از شوروی را در چند مرحله میتوان خلاصه نمود:
مرحله اول، شروع احیای مذهبی است. در این مرحله، رشد سریع تعداد مساجد، شکلگیری یک نظام آموزشی - اسلامی و تأکید زیاد بر مذهب در میان مردم را شاهد هستیم.
مرحله دوم که در اواسط دهه نود میلادی رخ داد، توجه به اسلام سیاسی است.
(Алов А.А., 16 декабря 2013)
سومین مرحله، در فاصله سالهای 2000 تا 2002 میلادی رخ داد، وقتی که میزان شور اسلام سیاسی کاهش یافت و اسلامگراهای قفقاز شمالی در طول جنگ دوم چچن، تلفات و خسارات زیادی را متحمل شدند.
مرحله چهارم نیز تقریباً از سال 2003 میلادی شروع شد؛ در این مرحله فعالیت رادیکالهای اسلامی تقویت گردید و اسلامگراهای منطقه ولگا فعالتر شدند. بنابراین باید گفت مرحله چهارم، بین سالهای 2003 تا 2005 میلادی را تشکیل میدهد. (افضلی، 1391، ص453)
مرحله پنجم نیز از زمان تقویت نیروهای افراطگرای تکفیری در عراق و سوریه و حضور برخی از افراد افراطگرای روسی در این منطقه آغاز گردیده و میتوان سالهای 2006 تا 2015 میلادی را در این مرحله قرار داد.
پس از معاهدات «گلستان» و «ترکمنچای» بین ایران و روسیه، تقریباً هفده شهر اساسی ایران که بیشتر اهالی آن را شیعیان تشکیل میدادند، زیر تسلط روسیه قرار گرفتند. تاریخ شیعیان در حکومت روس از این دوره آغاز میشود. البته پیش از آن هم اگر در محدوده مرزهای روس شیعیانی وجود داشتهاند، بسیار محدود بوده و در منابع تاریخی خبر مهمی در این باره وجود ندارد و یا شاید اصلاً هیچ حضوری نداشتهاند. از این دوره به بعد، دورههای تاریخ حضور شیعه در اراضی تحت حاکمیت روس را به چند دوره میتوان تقسیم کرد:
در مرحله نخست این تاریخ که از ابتدا تا انقلاب اکتبر 1917 میلادی را شامل میشود، تمامی مسلمانان اراضی تحت حکومت روسیه تزاری، اعم از شیعه و سنی، از یک مرکز که در تفلیس قرار داشت اداره میشدند. در این دوره، مسلمانان از حق تحصیل محروم بودند و هر مسلمان در صورتی که اقدام به سوادآموزی میکرد، مجرم شناخته میشد. این قانون بهطور طبیعی، در مورد شیعیان نیز صادق بود. پس از گذشت یک برهه تاریخی، چند مرکز تحصیلی با نام «سمیناریا» ایجاد شد که مسلمانان نیز در این مراکز بهطور محدود و گزینشی برای تحصیل ثبت نام میشدند. (Демьянова А.И. 2012, с. 60-71)
در دوره پس از انقلاب اکتبر که اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد، شیعیان نیز مرحله جدیدی از حضور خود را تحت حاکمیت روسها آغاز کردند. این مرحله با چند ویژگی از دوره پیش از خود متمایز میشد. در دوره پیش از این، شیعیان مهاجرت بسیار محدودی را به مراکز حکومت که در اراضی دوردست قرار داشت، انجام میدادند؛ اما در این دوره، شیعیان برای کارهای مختلف مانند اشتغال، تحصیل و فعالیت، به مراکز حکومت و نیز سایر سرزمینهای دوردست مهاجرت کردند. در اثر این مهاجرتها، میان جمعیت شیعی و مسیحی تبادلات و رفتوآمد اتفاق افتاد. بزرگترین مهاجرت تاریخی شیعیان در دهه 1930 اتفاق افتاد که سبب آن کشتارها و سرکوبهای گستردهای بود که در نواحی شیعهنشین به وقوع پیوست. در این تاریخ، تعداد چشمگیری از شیعیان به سیبری و قزاقستان (که بومیان آن را اهلسنت تشکیل میدادند) تبعید شدند؛ الان هم در این مناطق ساکنان شیعه وجود دارند و تاریخ حضورشان به این دوره میرسد. (Балтанова Г.Р, 1991 , с. 75)
در اواخر این دوره تاریخی(1979ـ1991)، بعد از وقوع انقلاب اسلامی ایران، یک بیداری و تحرک درونی در مناطق شیعهنشین شوروی ایجاد شد. با توجه به این بیداری که حکومت نیز از آن بیخبر نبود، کمیتهای اختصاصی برای نظارت بر شیعیان در حاکمیت ایجاد شد؛ یعنی در این سالها، نظارتها و فشارها بر شیعیان با استفاده از این کمیته افزایش یافت. اما به هر حال، روند بازگشت به اصول هویتی خود در میان شیعیان آغاز شده بود و این فرایند، تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت. این کمیته در اراضی جمهوری آذربایجان فعالیت داشت و در سایر نقاط تقریباً اقدام مهمی انجام نداد. هممرزی با ایران و نزدیکیهای فرهنگی و تاریخی شیعیان این مناطق با ایران، سبب شده بود که این روند خودیابی هویتی شیعیان که با حضور گسترده در مراسم دینی، جلوهگر میشد، قدرت یابد و تقریباً به مرحله پیشگیری ناپذیر برسد. (نخستین شیعیان تحت حاکمیت روس، 1392، www.mashreghnews.ir)
لایههای درونی جامعه روسیه، آن گونه نبود که نظریهپردازان حزب کمونیست میپنداشتند. نفوذ عمیق باورهای مذهبی در جامعهای با ویژگیهای خاص روسیه و
مهمتر از آن پیوند وثیق و بنیادین عناصر مذهبی با مبانی هویتی روسها، نقش و
جایگاهی خاص را برای مذهب در روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
تعریف کرد. فروپاشی شوروی و فضای بازی که پس از این حادثه به وجود آمد،
موقعیت مناسبی برای فعالیتهای مذهبی و تبلیغات در میان مسلمانان ایجاد کرد. با وجود این، در میان شیعیان ساکن در روسیه که عموماً آذریالاصل بودند، حتی پس از فروپاشی شوروی نیز وضعیت دوری از معارف دینی، اعتقادات و اعمال اسلامی همچنان وجود داشت. اما آنان با فرصت طلایی که با فروپاشی شوروی به وجود آمد، به ایران آمدند و با کسب تحصیلات دینی، اعمال و اعتقادات اسلامی نیز در میانشان رشد یافت. بهطور کلی در کشور روسیه، حدود سی میلیون مسلمان زندگی میکنند که از این تعداد شیعیان در حدود سه میلیون نفر هستند. این تعداد افراد نیز بیشتر افراد مهاجری به شمار میآیند که از جمهوری آذربایجان به شهرهای بزرگی مانند «مسکو»، «سن پترزبورگ» و منطقه «سیبری» مهاجرت کردهاند. عموماً آذربایجانیها در بیشتر شهرهای روسیه ساکن هستند. (Социальная и культурная дистанция. 2013, с. 55-91)
درباره وضعیت شیعیان و مسلمانان روسیه و همچنین رابطه حاکمیت این کشور با این قشر دینی، نقاط قوت و ضعف فراوانی وجود دارد که البته این نقاط را نمیتوان بهطور مشخص برای شیعیان بیان کرد، لذا در قالبی کلی برای مسلمانان بیان میشود که بیشک شیعیان روسیه را نیز دربرمیگیرد. در ادامه، برخی از موارد مربوط به هر یک از نقاط قوت و ضعف مسلمانان و شیعیان روسیه بیان میگردد:
موارد بسیاری را برای بیان نقاط قوت مسلمانان روسیه میتوان بیان کرد که از فرهنگ اصیل اسلامی و محمدی سرچشمه میگیرد و به تبع برای شیعیان نیز دارای اهمیت فراوانی است، مواردی از قبیل احیای مساجد در روسیه، تبلیغات دینی و وجود مؤسسات اسلامی، عضویت روسیه به عنوان ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی و همچنین توسعه اقتصادی مسلمانان روسیه، میتواند چندین اصل قوی و ارزشمند را برای ارتقای وضعیت شیعیان روسیه دربرداشته باشد. برای مثال، در زمینه احیای مساجد در روسیه، این امر میتواند مشترک میان مسلمانان باشد و در کنار مساجد شیعیان این کشور، به احیای حسینیهها نیز همت گمارند. در ادامه، به توضیح هریک از این موارد میپردازیم:
همان گونه که اشاره شد، احیای مساجد به عنوان نقطه اتصال و تشکیل جلسات مذهبی ضرورتی ویژه برای مسلمانان دارد که باید بدان اهتمامی خاص داشت. روند احیای اسلام در روسیه با ازدیاد تعداد مساجد کاملاً مشهود است. اگر در میانه سالهای 1980 میلادی در خاک اتحاد جماهیر شوروی سابق کمتر از یکصد مسجد وجود داشت، در سال 2015 میلادی، به حدود هفت هزار مسجد رسیده است. البته این تعداد دو برابر کمتر از تعداد مساجد در میانه سالهای 1920 میلادی است. اما این جریان در نوع خود بینظیر است. بازسازی و احیای مساجدی که بسیاری از آنها دارای مکتب نیز هستند، اولین قدم در احیای زیربنای استوار اسلامی در روسیه محسوب میشود. با این حال، مشکلی که همچنان باقی میماند، تعداد اندک مساجد در مراکز شهری، به ویژه در مناطق غربی روسیه و در محدوده نواحی فدرال جنوبی است. (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روسیه، 1390، ص21)
وجود حسینیهها برای شیعیان نیز میتواند برای جلب توجه و برگزاری مراسمهای مذهبی خصوصاً دهه اول محرم در میان مسلمانان و شیعیان روسیه بسیار مؤثر باشد؛ زیرا فقط شیعیان نیستند که به امام حسین ارادت دارند، بلکه سایر مسلمانان نیز نسبت به شخصیت و عملکرد این امام بزرگوار دیدگاهی مثبت داشته، همواره یاد و خاطره ایشان را پاس میدارند. بنابراین احیا و توسعه حسینیهها در روسیه میتواند علاوه بر ترویج معارف عاشورا در میان مسلمانان روسیه، به عنوان نقطه مشترک و وحدتبخشی میان مسلمانان این کشور متجلی شود.
با توجه به غربگرایی و لائیک بودن جمعیت زیادی از ساکنان روسیه، ضروری به نظر میرسد که از موضع تعالیم حیاتبخش اسلامی، برای جذب مخاطبان در جستوجوی حقیقت استفاده کرد، از اواخر دهه هشتاد میلادی مدارسی برای آموزش مسائل دینی در مساجد روسیه تأسیس شد تا مسائل مذهبی مردم را به آنها بیاموزند. مثلاً در مسجد جامع مسکو این آموزشها از سال 1989 آغاز شد. امروزه بسیاری از مردم تنها برای زنده کردن دین اسلافشان به مسجد میروند، اما بعد به آموزش مسائل دینی علاقهمند میشوند. آنها که شنیده بودند گذشتگانشان زمانی نماز میخواندند و روزه میگرفتند، امروز تشنه دانستن هستند. (اشرافی، گفتوگو با رفیعالدین، 1393)
بهعبارت دیگر، وجود تبلیغات دینی، نقطهای مثبت و مهم برای مسلمانان است، از این جهت که در این زمینه مسلمانان نسبت به سایر ادیان و گروههای دینی در روسیه، بیشتر به مسائل اعتقادی چه در حیطه زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی خود اهمیت میدهند؛ لذا گسترش تبلیغات دینی و افزایش مؤسسات اسلامی و شیعی در میان ایشان میتواند در این زمینه پشتوانهای معنوی برای حفظ و گسترش ارزشهای اسلامی و شیعی در میان جوامع مسلمان ساکن در روسیه باشد.
هماکنون روسیه، عضو ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی است. دیدارهای رؤسای جمهوری روسیه با مقامات بلندپایه کشورهای اسلامی، افقهای جدیدی را برای همکاری مسلمانان روسیه با همکیشان خود در کشورهای اسلامی گشود. محکم بودن روابط روسیه و جهان اسلام میتواند به رشد روزافزون اقتصاد اسلامی در روسیه بینجامد. در این زمینه، روسیه توانسته با در پیش گرفتن سیاستهایی که بهطور معمول با منافع ملی کشورهای مسلمان منطقه آسیا، خصوصاً خاورمیانه همخوانی دارد، در میان اهالی مسلمان ساکن روسیه نیز مقبولیتی شایسته کسب کند.
روسیه با توجه به داشتن منافع مشترک با غرب و خصوصا امریکا در کشورهای اسلامی، با این اقدام خود گامی جلوتر نهاده، توانسته با این عمل و بیان برخی دیدگاههای نزدیک با کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در برخی از اتفاقات و تحولات منطقهای، مقبولیت عمومی خود در میان مسلمانان ساکن این کشور خصوصاً در میان مناطق خودمختار را بیشتر کند؛ البته این امر به نوعی به نفع مسلمانان و شیعیان ساکن در این کشور است.
در سالهای اخیر، صنایع تولید محصولات حلال، به یکی از ارکان تجارت تبدیل شده است. آژانس فدرال مقررات فنی و توزیع در تاریخ هفده فوریه سال 2011 میلادی، سیستم صدور داوطلبانه گواهینامه محصولات و خدمات بر اساس قانون اسلام را به ثبت رساند. در حال حاضر فهرست اداراتی موجود است که حجم وسیعی از محصولات را بهویژه در حوزه خواروبار و مواد غذایی تولید میکنند و صنعت هتلداری و بهداشت را شامل میشوند. در حال حاضر نیز آشکارا میبینیم که هر روز بر تعداد فروشگاههای مواد غذایی و کافههای حلال، فروشگاههای البسه اسلامی، کتابفروشیها، فروشگاههای عرضه محصولات اسلامی، آرایشگاهها و ... در شهرهای روسیه افزوده میشود. (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روسیه، 1390، ص22ـ23)
نقاط ضعف نیز هم به فرهنگ دینی مربوط میشود و در تضاد با فرهنگ این کشور است و هم به نحوه تعامل مسلمانان و شیعیان با سایر اهالی روسیه، مربوط میگردد. این نقاط ضعف عبارتند از:
در اوایل سال 2010 میلادی، پدیدهای نسبتاً تازه رخ نمود به نام اسلامیزه شدن مهاجران؛ کسانی که بر هویت مذهبی خود تأکید میکردند و خواهان برگزاری آیینهای مذهبی و پیروی از «سبک زندگی اسلامی» بودند. در حال حاضر، سالانه حدود صدهزار نفر که بیشترشان از قفقاز و آسیای مرکزی مهاجرت کردهاند، در مسجد جامع مسکو جمع میشوند تا عیدهای فطر و قربان را جشن بگیرند. «الکساندر کورچنیتسکی» روزنامهنگار، در توصیف مسکو در روز عید قربان نوشته: «مسکو در وضعیت محاصره قرار دارد». (مالاشنکو، ۲۰ آذر ۱۳۹۳)
مهاجران مسلمان در روسیه، در مقایسه با سایر مهاجران از قبیل یهودیان، بوداییان و ...، اغلب تمایلی به درآمیختن با جوامع بومی و میزبان خود ندارند و به نظر میرسد که دین اسلام در روسیه در حال رقابت با مسیحیت باشد. (Мусина Р.Н. 1994, с. 92-100) لذا با توجه به روند رو به رشد مهاجران مسلمان به روسیه و حتی بومیانی که به اسلام گرویدهاند، در چشمانداز آینده روسیه، این مهاجران نقشی تعیینکننده خواهند داشت و موقعیت آنان قطعاً ارتقا خواهد یافت. بنابراین در نیامیختن با جوامع بومی، میتواند یکی از مهمترین نقاط ضعف برای مسلمانان روسیه باشد. (طباطبایی، 28 مارس 2011)
اگرچه در سالهای اخیر چندین جنبش سیاسی ـ اسلامی در روسیه پدید آمده، هیچگاه جامعه اسلامی واحد یا امت در این کشور وجود نداشته؛ بهطوری که درحال حاضر بیش از پنجاه مرکز اسلامی در این کشور فعالیت دارند. بنابراین فقدان یک دستگاه تنظیمکننده روابط بین مسلمانان و شیعیان و افکار ناهمگون در جوامع مسلمانان روسیه، موجب ایجاد تنوع و برداشتهای مختلف از موازین اسلامی شده است. اسلام صوفی در قفقاز شمالی و دیگر جوامع مسلماننشین روسیه رایج است که ویژگیهای محلی خاص خود را دارد. آنها مردمانی آرام، اهل مدارا و محبت هستند. (سنایی، ۳ دی ۱۳۹۳) جنبش نوسازی با عنوان «وهابیسم» که به اصطلاح برای ایجاد اصلاح در دین اسلام ظهور کرده بودند، مردم این منطقه را از نظر روحی مناسب برای نفوذ در میان عقایدشان یافتند.
در حال حاضر مسلمانان تبلیغات مذهبی ندارند و رسانههای گروهی، برای سخنرانان مسلمان کمتر اهمیت قائل میشوند و زمان اندکی به آنها اختصاص میدهند. این امر سبب تشدید عدم درک درست جوانان از اسلام ناب محمدی شده و حتی به بروز دشمنی میان ایشان تبدیل گردیده میان واقعیت دین اسلام و آنچه فرقههای مختلف در میان جوانان تبلیغ میکنند، فاصله افتاده و جوانان شیعه و حتی اهل سنت در دام این فرقههای انحرافی گرفتار شدهاند. (اشرافی، گفتوگو با قدوساف، 1393)
از نظر تاریخی، اسلام و جایگاه آن بهگونهای عمیق با گرایش مسلمانان برای بهدست آوردن استقلال فرهنگی و سیاسی در ارتباط بوده و حتی با همه جریانهای جداییطلب و استقلالخواه امپراتوری روسیه (شوروی) ارتباط داشته است. بدین ترتیب در دورههای تزاری و کمونیستی، این مسأله که چگونه با اسلام رابطه برقرار کنند، به این موضوع بستگی داشت که چگونه غیرروسها، امپراتوری و آرمانهای آنان را در جهت رسیدن به حق تعیین سرنوشت فرهنگی و سیاسی سمت و سو دهند. در دوره زمامداری بلشویکها، اسلام هسته هویت فردی و گروهی بیشتر مسلمانان را تشکیل میداد که به گروههای قومی و زبانی گوناگونی تعلق داشتند. همچنین پیوندهای قومی، زبانی، منطقهای و قبیلهای، از اجزای مهم هویت فردی و گروهی مسلمانان بود. این امر از این واقعیت ناشی میشد که برخلاف تقسیمهای اداری که بر اساس مرزهای جغرافیایی و قانونی انجام شده بود، در رژیم تزاری، با مسلمانان در موضوع شهروندی همانند یک فرد معمولی برخورد میشد. (هانتر، 1391، ص73)
ذهنیتهای مشابهی از مسلمانان نه بهمثابه یک ملت مستقل، بلکه دستکم یک جامعه دینی ـ فرهنگی مستقل، در میان خود مسلمانان وجود دارد. در حقیقت گرایش به ایجاد یک دولت بزرگ پاناسلامی یا حتی دارای جغرافیای متحد، در میان بخشهای گوناگون مسلمانان روسیه دیده میشود. با این حال، باور به یکپارچگی سرزمینهای مسلمانان در قالب واحدهای بزرگی در روسیه قدرت گرفت که در نظام سیاسی فدرال عمل میکنند. در حال حاضر نیز احساسات ملیگرایانه در میان مردم اسلاو در حال شدت گرفتن است. نتیجة این تحول، افزایش شمار منازعهها و کشتارها با نقشآفرینی ملیگرایان و خشونت فزایندة آنهاست. (هانتر، 1391، ص87ـ88)
افراطگرایی دینی، زمینهساز انواع مناقشات، ناامنیها، بیثباتی در داخل کشورها، ایجاد اسلامهراسی و مانع رشد اجتماعی و پیشرفت خواهد بود، بنابراین، خود عاملی جدی در تهدیدات امنیتی به شمار میآید. جریان وهابیت که از جریان عقلگریز دوره اسلامی و عمدتاً از تفکر «اهل حدیث»، «حنبلیگری» و «اشعریگری» نشأت میگیرد و بر اساس این بنمایهها، هرگونه امر جدید را نفی میکند، یکی از مصادیق عینی افراطگرایی دینی در جهان است. البته این افراطگرایی تاکنون در شیعیان روسیه مشاهده نگردیده و آنچه تاکنون در تاریخ روسیه در موضوع افراطگرایی دینی مسلمانان اتفاق افتاده، از جریانهای شیعی دور بوده و شیعیان نقشی در این تحولات و افراطگراییهای دینی نداشتهاند. (پسندیده، ۱۶تیر ۱۳۹۳)
وجود اختلافهای سلیقهای مشکلساز نیست، اما در این اواخر، گروهی در میان شیعیان ایجاد شده که فعالیتهای انقلابی و ولایی شیعیان را که عموماً نسبت به ایران و ولایت دید مثبتی دارند، با عنوان خدمت به ایران و حتی مزدوری برای ایران معرفی میکنند و دولت آذربایجان نیز از آنان حمایت میکند. این افراد، کسانی را که ظلمها و اقدامات دولت آذربایجان را افشا و به آن اعتراض میکنند، جاسوس ایران معرفی مینمایند و به نوعی وانمود میکنند که به سیاستهای دولت جمهوری آذربایجان نباید اعتراضی صورت گیرد. این گروه به جای هویت دینی و مذهبی، هویت ناسیونالیستی را در میان افراد تبلیغ میکنند و با استفاده از امکانات مالیشان، میکوشند افراد را به خود جذب نمایند. (نخستین شیعیان تحت حاکمیت روس، www.mashreghnews.ir، ۱۳۹۲)
شیعهستیزی البته نه به عنوان یک متد و روش، بلکه به عنوان روشی مذهبی و دیدگاهی دینی برای مقابله با فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در مناطق مسلماننشین و حتی مناطق متمرکز شیعیان، مطرح شده است. برای توضیح بیشتر باید گفت که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عربستان تلاشهای بسیاری برای رواج تفکر «وهابیگری» در فضای «پساشوروی» نمود. عربستان به عنوان مرکز جهان اسلام و داعیهدار خلافت اسلامی، هموار کوشیده از نقش جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور تجمع امت اسلامی جلوگیری کند. البته این تفکر ضدیت با نفوذ جمهوری اسلامی ایران، از نظر حاکمیت روسیه چندان منطقی به نظر نمیرسد. با توجه به گسترش روزافزون اقدامات تروریستی گروههای افراطی در روسیه و همچنین اعزام نیروهای این گروهها به کشورهایی نظیر عراق و سوریه، احتمال بازگشت این تروریستها به روسیه برای انجامدادن فعالیتهای خرابکارانه و همچنین خطرهای ناپیدایی که در جامعه اجتماعی روسیه با وجود این عناصر شکل میگیرد، دولت روسیه را برآن داشته تا در کنار چانهزنیهای دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران درباره مواضع هستهای و همچنین حمایت از توافقات هستهای ایران، ذهنیت ضدیت با جمهوری اسلامی ایران را برطرف نماید. (مصاحبه با خانم الهه کولایی، ۱۳۹۳) همچنین راهکاری باشد برای جلوگیری از نفوذ عربستان، ترکیه و سایر کشورهایی که از حامیان افراطگرایی در میان مسلمانان روسیه هستند. لذا همانگونه که شاهد هستیم، پیوندهای استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با روسیه بیشتر شده و این دو کشور در مسائل منطقهای و پرونده هستهای ایران دارای دیدگاههای مشترک بسیاری هستند. (مصاحبه با مهدی سنایی،۱۳۹۳)
باید آینده شیعیان روسیه را در دو گروه بررسی کنیم: یک، شیعیان بومی و دو، اکثریت شیعیان مهاجر. شیعیان محلی که ابتدا مسیحی بوده و سپس شیعه شدهاند، مشکل چندانی ندارند و تقریباً بدون دغدغه خاصی فعالیت و زندگی میکنند و تنها آفت و اذیتهای وهابیها امکان دارد که این گروه را تهدید کند. جمعیت این گروه رفتهرفته در حال افزایش است. اما شیعیان مهاجر که عموماً آذریالاصل هستند، با مشکلات فراوان فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی مواجه هستند. این گروه هر آن امکان دارد که از روسیه بازگردانده شوند و حتی از آنان به عنوان حربهای علیه دولت آذربایجان نیز مورد استفاده گردد. (نخستین شیعیان تحت حاکمیت روس، www.mashreghnews.ir) همچنین درباره نهادهای شیعی روسیه باید گفت که اتحاد دو سازمان «شورای مفتیان روسیه» با رهبری «راویل اسماعیلویچ عینالدین» و «مرکز روحانی مسلمانان روسیه» با رهبری «طلعت صفیچ تاجالدین» با یکدیگر و با دیگر سازمانهای اسلامی کوچکتر، از جمله مهمترین مسائل پیش روی سازمانهای اسلامی و مسلمانان فعال روسیه است. رهبران مسلمان برای افزایش قدرت سازمانهای اسلامی و پاسخ به انتظاراتی که از این سازمانها دارند، یکپارچه شدن تشکیلات، به ویژه با هدف کاهش تضادها و رقابتها را اصلاح کردهاند. از سوی دیگر، ساختار متمرکز دیوانسالاری روسیه، به یکپارچه شدن نهادهای اداری گرایش دارد و از اینرو همواره یکی شدن، ایجاد ساختار عمودی با رهبری کانونی و یگانه یا اتحاد و ائتلاف نهادها در این ساختار نتیجهبخش بوده از آن رو که رسیدن به اهداف مشترک را تضمین میکند، مطلوب به نظر میرسد، بدینسان طرح ایجاد مرکز مشترکی با رهبری واحد مسلمانان جدی محسوب شود.
همچنین وضعیت جامعة مسلمان و شیعیان روسیه، تحت تأثیر عواقب بیداری اسلامی در کشورهای عربی قرار گرفته است. علاوه برآن، افرادی که در گیرودار جنگهای داخلی عراق و سوریه به عنوان تروریستهای افراطی و تکفیری با ملت عراق و دولت سوریه در حال جنگ هستند، از این افراد و جامعه مسلمان در روسیه به شمار میآیند که البته تاکنون گزارشی مبنی بر شیعه بودن این افراد (حتی یک نفر از ایشان) منتشر نشده است، با این حال، دیدگاه روسها درباره این افراد با سرنوشت تمامی مسلمانان این کشور، چه شیعه و چه اهلسنت ـ در ارتباط نزدیکی خواهد بود. اسلامگرایی رادیکال با وجود برخی شکستها، هنوز خواستی نیرومند است و پتانسیل سیاسی و نظامی کافی را دارد؛ برای مثال، بسیاری از مسلمانان روسیه به گروههای مخالف سوری پیوستهاند تا با دولت سوریه بجنگند. «الکساندر بورتنیکف»، رئیس سرویس امنیتی فدرال روسیه، تعداد آنان را دویست نفر تخمین زده است. آمار سایر منابع از هشتصد تا دوهزار نفر در نوسان است. به گفتة مفتی بزرگ سوریه، «احمد بدرالدین حسن»، 3300 نفر از شهروندان کشورهای مستقل مشترکالمنافع از جمله روسیه، دوشبهدوش مخالفان سوریه میجنگند. برخی از آنها به روسیه برمیگردند تا انرژی ذخیرهشدة خود را آزاد کنند و به اسلام تندرو بپیوندند. (مالاشنکو، 28/01/2015)
با توجه به آیندهای که برای شیعیان روسیه ترسیم نمودیم، در اینجا مشکلاتی نیز مطرح میشود که در حال حاضر وجود دارند و میتوان با آیندهنگری و تدبیر، راهکارهایی برای برونرفت از آن پیشنهاد داد. در ادامه، به ذکر برخی از این موارد میپردازیم:
مسلمانان روسیه، ابتدا نگران آینده کشور خود هستند. امروزه امکانات واقعی برای خروج از ساختار روسیه فدرال و برخی جمهوریهای قفقاز شمالی که در آنها تعداد بیشتری از مسلمانان زندگی میکنند، وجود دارد. این مسأله نمیتواند برای آنان بیتأثیر باشد؛ زیرا سخن از افرادی است که اعتقادات یکسان دارند، بدون اینکه به مکان زندگی آنان یا ملیتشان وابسته باشند. هر مسلمان روس به طور اجتنابناپذیر با دیگر برادران دینی خود همدردی میکند و مسائل بهوجودآمده برای آنان، بر زندگی همه تأثیرگذار است. این امر بیشتر در مواردی بروز میکند که مقابله مردم با قدرت رسمی است. در عین حال، اگر کسی حتی یک بار به عنوان دشمن مسلمانان شناخته شود، برای تمام پیروان اسلام، دشمن محسوب میگردد.
در روابط میان رهبران دینی جوامع مسلمان روسیه، همه چیز به نحو شایسته و بایسته نیست. خروج از ساختار دینی و کنترل دولت، تلاش برای کسب استقلال و رهایی از وابستگی که با رهبری اکثر جمهوریهای مسلمان حمایت میشود و ادعاهای مالی متقابل، به فروپاشی سیستم ادارة امور مسلمانان انجامیده است. دو اداره دینی مسلمانان، بخش اروپایی شوروی و سیبری و قفقاز شمالی که سابق وجود داشتند، از بین رفته و به جای آنها تقریباً چهل اداره دینی به وجود آمده است. البته این مسأله در قفقاز شمالی که در هر جمهوری یک اداره خاص منطقهای وجود دارد، امری اجتنابناپذیر تلقی میشود. در سایر بخشهای روسیه، ایجاد اداره دینی مستقل در تاتارستان، باشقیرستان، منطقه مرکزی ـ اروپایی و سیبری، موجب ناتوانی و تمایل به مفتی سابق، «طلعت تاجالدین» و موجب بروز وضعیت جدید شده و رهبران منطقه برای کسب استقلال بیشتر تلاش میکنند. ظهور مفتیان مناطق کوچک بسیار به چشم میخورد که تنها نگرانیشان نزدیک شدن به رهبران دولت و منطقه بوده و تلاش میکنند از حمایت مالی سازمانهای مسلمانان خارج از کشور بهرهمند شوند. (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روسیه، 1390، ص14ـ16)
با وجود آرامش رسمی حاکم بر رابطه میان دولت و اسلام، مقامات هرگز نیاموختهاند نگرش خود را به فرهنگ و مذهب اسلام به روشنی تنظیم کنند. آنها به اسلام به چشم یک ایدئولوژی و جنبش سیاسی مینگرند که ثبات و حتی تمامیت کشور را تهدید میکند و با قوانین سازگار نیست. جنبة جسورانة اسلامهراسی این است که مقامات، انتظار وفاداری فراگیر و غیرمشروط از مسلمانان دارند، در حالی که دست یافتن به این خواسته، ممکن نیست.
1ـ3. مسلمانان روسیه بخشی از جامعة اسلامی جهانی با گرایشهای طبیعی آن هستند که شامل رادیکالیسم اسلامی، اسلامگرایی و خواست ایجاد یک دولت اسلامی (سرزمینی که بر اساس قانون شرع اداره گردد) نیز میشود. (اشرافی، گفتوگو با شریفاف، 1393)
2ـ3. اسلام در روسیه نمیتواند کاملاً مطیع دولت باشد، در این کشور هم مانند همة بخشهای جهان اسلام، مذهب برای بیان اعتراض اجتماعی و سیاسی علیه نظام حاکم ناتوان از حفظ منافع مسلمانان، تضمین عدالت اجتماعی و ایجاد روابط عادی با جامعه بهکار میرود.
3ـ3. با فروپاشی شوروی، پردة آهنین نهتنها در مرزهای غربی، بلکه در مرزهای جنوبی نیز کنار رفت و ایدههای سیاسی و مذهبی پیشتر ناشناخته را به مناطق مسلمان روسیه سرازیر کرد. (مالاشنکو، 28/01/2015)
شمار رو به افزون مسلمانان که در میزان بالای توالد و تناسلشان متجلی است، همراه با مجموعه وقایعی که پرداختن به آنها مجالی دیگر و فرصتی فزونتر میطلبد، این گروه از ساکنان فدراسیون روسیه را به موضوعی مهم و قابل مطالعه از منظری و تأثیرگذار و تعیینکننده از منظری دیگر تبدیل کرده است.
فتح باب تأسیس حزب مذهبی در روسیه، جامعه مسلمانان این کشور را که با انبوهی از مسائل و مشکلات قومی، زبانی، اجتماعی، اقتصادی و بعضاً هویتی دست به گریبانند، به صرافت شکل دادن ساختارهایی سیاسی در قالب احزاب مدرن امروزی خواهد انداخت تا در فضای متفاوتی از نقشآفرینیهای اجتماعی، مدافع حقوق این بخش از جامعه امروز روسیه باشند.
از این روست که همزمان با درگرفتن بحث ضرورت تأسیس حزب مسیحی ارتدوکس در روسیه، موضوع ایجاد حزب اسلامی در روسیه را نیز شخصیتها و فعالان اجتماعی و سیاسی مسلمانان روسیه طرح کردهاند و به مجموعهای از دیدگاههای متفاوت دامن زدهاند. (طباطبایی، 25 دی ماه 1393). بنابراین در اینجا میتوان جدای از فرقهگرایی، با همکاری و وحدت میان تمامی مسلمانان روسیه، در مرحله اول حزب اسلامی تأسیس گردد، سپس شیعیان میتوانند با نقشآفرینی در این حزب، با توجه به بینش سیاسی مکتب اهلبیت، به منافع جمعی مسلمانان و خصوصاً شیعیان روسیه کمک شایانی نمایند.
در سالهای اخیر، کتابهای زیادی در زمینه شناخت اسلام و معارف اهلبیت به روسی ترجمه شده و در این کتابها، سعی گردیده تا اسلام و چهره واقعی یک مسلمان و شیعه واقعی بهخوبی ترسیم شود؛ اما نکته مهم در این جاست که برخی از نویسندگان این کتابها، از وضعیت جامعه و موقعیت مسلمانان و شیعیان در روسیه اطلاعی ندارند. برخی از مفاهیم کتابهای مذکور و یا حتی نشریات این چنینی، برای مسلمانان و شیعیانی که سالها در کنار پیروان دیگر ادیان در محدوده جغرافیایی روسیه زندگی کردهاند، فهمیدنی نیست. بنابراین باید در این زمینه نیز در ابتدا نیازسنجی گردد و ضرورتهای موجود جامعه مسلمانان و شیعیان روسیه شناسایی شده، سپس به چاپ و نشر اقلامی اقدام نمود که این ضرورتها و نیازها را پاسخ دهند.
با مقایسه اوضاع جامعه مسلمانان روسیه در اوایل قرن حاضر با زمان کنونی، به این نتیجه میرسیم که آنان در دو نقطه مخالف قرار دارند. اکثریت مسلمانان روسیه، تا سال 1917 میلادی، در فضای واحد معنوی قرار داشتند، البته باید به این مسأله نیز اذعان کرد که مؤسسان دارای اختلافنظرهایی در زمینه حفظ سنتهای فرهنگی و موازین رفتار اجتماعی و کسب علم بودند. با این حال، اکثر کسانی که در سالهای اخیر به مسلمانان رجوع میکنند، هیچ شناخت خاصی از وابستگی به اسلام، همچون عقاید دینی ندارند؛ یعنی پس از گذراندن فشارهای حاکم در دورة کمونیستی برای زندگی بدون دین، بسیاری بر بیاعتقادی خود اعتراف کردند. تحقیقات آماری نشان میدهد که این مسأله در میان محصلان (11ـ17 سال) در اقوام مختلف روس، بین 30 تا 50درصد است. درآخر باید یادآور شد که اکثر مردم روسیه، شناخت درستی از اسلام ندارند، لذا تحت تأثیر تبلیغات سوء دشمنان اسلام قرار میگیرند؛ با وجود این، عدهای از متفکران در روسیه، به همکاری این کشور با جهان اسلام مایل هستند و معتقدند که این کار، کشورها را در مقابل امریکا متحد میکند. اکنون دولت روسیه، اسلام را به عنوان دومین آیین و دین بزرگ موجود که ریشه تاریخی دارد، شناسایی کرده و طبق قانون، مسلمانان میتوانند، مساجد بزرگ اسلامی و حتی برنامه تلویزیونی و رادیویی داشته باشند و یا در پارلمان روسیه نیز با یکی از ائتلافهای پیرو کرملین، مجمع مسلمانان روسیهای ایجاد شده که میتواند از مصالح مسلمانان دفاع نموده، تأثیر فراوانی در گسترش و فعالیتهای آنان داشته باشد.
در این مورد، میتوان به گسترش برنامههای تلویزیونی هفتگی در مورد اسلام در کانال رسمی، برگزاری سمینارها با شرکت روشنفکران جهان اسلام و عرب در دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی، تجدید موافقتنامه با وزارت کشور و وزارت دفاع روسیه در مورد آموزش و معرفی چهره واقعی اسلام به افراد پلیس، در کنار شناخت آنان از دین مسیحیت، ترجمه قرآن کریم و کتابهای احادیث به زبان روسی و چاپ و انتشار آنها در سطح گسترده و ایجاد مراکز اسلامی را اشاره کرد که در جهت غنیسازی اندیشه اسلامی و بهویژه شیعی، بسیار مؤثر واقع شده، از جمله آثار آن تمایل روزافزون مسلمانان روسیه و سایر جمهوریهای مسلماننشین برای مسافرت به شهرهای مقدس مکه مکرمه و مدینه منوره و انجام دادن مناسک حج است که در دوران زمامداری کمونیستها، به مدت هفتاد سال از این کار جلوگیری میشد؛ بهطوری که در سالهای اخیر تعداد حاجیان روسی، متجاوز از دوازدههزار نفر شدهاند. (واحد ساماندهی نشریات دیجیتالی، 1393، ص29 )
به همان اندازه که در سطح مناسبات اقتصادی، گذار روسیه از نظام اقتصادی بسته سوسیالیستی و کمونیستی به سرمایهداری لجامگسیخته و ظهور الیگارشی خاص، عجیب و فراتر از تصور است، در سطح باورهای اجتماعی و اعتقادی نیز نفوذ گسترده باورهای مذهبی، به ویژه در سطح جوانان، در روسیه امروز، غریب و باورنکردنی است. برای اثبات این موضوع باید بیان داشت که طبق آخرین سرشماری در فدراسیون روسیه، شمار مسلمانان این کشور بین 20 تا 30 میلیون نفر اعلام شده است. همانگونه که اشاره شد، بیشتر این مسلمانان شامل تاتار- باشقیرها و ساکنان قفقاز شمالی هستند. البته در دیگر مناطق و استانهای فدراسیون روسیه نیز جمعیت مسلمانان بهصورت متمرکز حضور دارد و در مناطقی مثل حاشیه «ولگا»، «اورال جنوبی» و «سیبری» ساکن هستند. در برخی شهرها که مسکو و سنپترزبورگ از مهمترین آنها بهشمار میآید. نیز میتوان بهصورت نامتمرکز، شاهد حضور مسلمانان بود. بیشتر مردم روسیه، مسیحی ارتدوکس هستند و نسبت آنها به کل جمعیت روسیه 80 درصد است، که در سال 2012 این نسبت به 60 درصد کاهش یافته است. از طرفی نسبت تعداد مسلمانان این کشور از ۳ درصد در سال ۲۰۰۹ میلادی به ۷ درصد در سال ۲۰۱۲ و همچنین 15 درصد در سال 2014 میلادی افزایش یافته است. اسلام دومین دین مطرح در روسیه بهشمار میآید که در حدود سه میلیون نفر از جمعیت یادشده را شیعیان تشکیل میدهند. در حال حاضر اسلام در روسیه، خطر استراتژیک تلقی نمیشود و حاکمیت در مواجهه با اسلام، آزادی را برای مسلمانان تدارک دیده و مجاز میشمارد؛ ضمن اینکه موارد متعددی در قانون فدرال روسیه مبنی بر حق آزادی و پیروی از ادیان وجود دارد. برای نمونه، در بند(1) از ماده (3) فصل «مقررات عمومی» آمده: «تبلیغ اعتقادات دینی و فعالیت در این زمینه برای هر کس در فدراسیون روسیه وجود دارد». با توجه به این نکته، اسلام پس از مسیحیت در صدر قرار گرفته، اما متأسفانه میزان تأثیرگذاری اسلام و مسلمانان در اداره امور مختلف، تناسبی با جمعیت و حضور دینی آنان در صحنه اجتماع ندارد.
در ادامه، به بیان برخی از راهکارهای لازم برای ارتقای وضعیت شیعیان روسیه میپردازیم:
در ابتدا باید قبل از بیان راهکارها، برخی از نکات مهمی آورده شود که در برنامهریزیها و راهبردها باید بدانها توجه داشته باشیم؛ از جمله:
1. ایجاد ارتباط نزدیک با شیعیان روسیه برای انتقال تجارب؛
2. تقریب بین مذاهب؛
3. برقراری ارتباط با شیعیان روسیه از طریق مراجع عظام تقلید و ورود به مباحث دینی و تقویت مبانی دینی شیعیان این کشور؛
4. کمکهای علمی، فکری، فرهنگی و معنوی به شیعیان از طریق ارتباطات دانشگاهی و سازمانهای دینی رسمی موجود در روسیه؛
5. ایجاد نظم و استحکام در فعالیتهای تبلیغی.
راهبردها نیز به چند دسته تقسیم میگردد:
1ـ1ـ مدیریت امور هویتبخشی به جامعه شیعه توسط روحانیان؛
1ـ2ـ سیاستگذاری و حمایت از فعالیتهای قرآنی شیعیان روسیه؛
1ـ3ـ سرمایهگذاری جدی حوزه و مراکز مرتبط برای آموزش زبان روسی به طلاب؛ همچنین سرمایهگذاری انسانی و سازمانی برای ایرانیان و شیعیان ساکن در روسیه؛
1ـ4ـ بازبینی و بازسازی همه نهادهای دینی؛ به ویژه، نهادهای مخصوص به روحانیت و دمیدن روح تازه در کالبد روحانیت دینی و سازمان دینی؛
1ـ5ـ تعریف دقیق از وظایف افراد روحانی، مدیر و دانشپژوه و طلبه حاضر در نهادهای مرتبط با شیعیان در روسیه؛
1ـ2ـ تربیت نیروهای زبده و کارآمد و همچنین برگزاری دورههای مشترک برای رشتههای علوم انسانی(اسلامی- شیعی) در دانشگاههای روسیه؛
2ـ2ـ تأسیس مراکز و مدارس اسلامی در روسیه ؛
3ـ2ـ حضور نخبگان و فرهیختگان ایرانی برای شرکت در کنفرانسها و سمینارهای علمی در روسیه؛
4ـ2ـ حضور در عرصههای دانشگاهی روسیه به منظور تأثیرگذاری در زمینههای علمی و معرفی مکتب تشیع در قالب الگویی مناسب به عنوان مکتبی روزآمد و عقلگرا؛
5ـ2ـ آشنایی طلاب و مبلغان دینی با مبانی غرب و شرق از جمله کمونیسم، لیبرالیسم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ...؛
6ـ2ـ آموزش تخصصی و یا جذب مدرسان و اساتید در سطوح مختلف، در زمینه شناخت شیعیان روسیه و در صورت لزوم اعزام ایشان برای تبلیغ به این کشور.
1ـ3ـ ارتباط و تعاملات قرآنی با مراکز قرآنی اهلسنت؛
2ـ3ـ توجه به وضعیت فرهنگی و نوع گفتمان کشور روسیه؛
3ـ3ـ تحول سازمان روحانیت و برنامهریزی فرهنگی جدید برای روسیه متناسب با انتظارات جدید به وجودآمده پس از انقلاب اسلامی؛
4ـ3ـ آموزشهای تبلیغی بر حسب ضرورتها، نیازها و اولویتها؛
5ـ3ـ حضور رسانهای و شبکهای برای تبلیغ در عرصه جامعه روسیه؛
6ـ3ـ طرح اسلام و مکتب روزآمد تشیع در روسیه؛
7ـ3ـ تربیت نیروهای زبده و کارآمد برای تبلیغ در این کشور.