نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس
2 دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
کلیدواژهها
التزام و تعهد در ادبیات به معنای علمی و اصطلاحی و به عنوان یک فکر منسجم و منظم، در اواخر قرن نوزدهم در اروپا ظهور کرد (منصوری، 2000، ص 107) و در اصطلاح، به معنای نوعی همبستگی و ارتباط به یک چیز خارج از درون است. به عبارت دیگر، التزام یعنی مصمم شدن ادیب برای دفاع از یک مسأله سیاسی، اجتماعی و هنری یا ابراز عقاید درونی خود به صورت آشکار از طریق خلق آثار ادبی. (همان، ص106) هدف شاعر در ادبیات متعهد، فقط شعرسرایی و ادبپردازی و به عبارتی، فقط بیان جنبه هنری نیست، بلکه شاعر متعهد، شعر خود را وسیلهای برای تعبیر از گرایشهای بیرونی خود مانند وطندوستی، دین، بحرانهای موجود در جامعه مثل فقر، بیسوادی و استعمار قرار میدهد و از آنجا که این حقایق را به صورت هنری و خلاق بیان میکند، در پیشبرد اهداف خود و تأثیر آن در جامعه موفق میشود.
شعر شیعی در زمره ادبیات اسلامی قرار دارد. شاعر در این نوع شعر، با سرودن مرثیه، مدح و هجا، به تبیین و ترویج عقاید شیعه از جمله اثبات حقانیت امام علی7 میپردازد، از حق اهلبیت: و جایگاه ایشان دفاع میکند و با سلاح شعر به مخالفان آنان حملهور میشود. شعر شیعی به عنوان سندی تاریخی، بیانیهای اعتقادی و رمز مقاومت شیعیان، توانسته است با زبان تاثیرگذار هنر، در برابر همه بیمهریها بایستد و شیعه و باورهای آن را جاودانه کند. (پروینی و دیگران، 1390، ص20)در واقعشاعر به عنوان یک عضو جامعه، رابطهای مستقیم و دوسویه با آن دارد و سرودههای او که در مسیر تایید یک نظام و اندیشه و یا حزب و گروه خاصی است، در مردم نیز اثر میگذارد؛ زیرا شعر بر خلاف منطق و فلسفه و دیگر دانشهای عقلی بشری، فقط عقل را مخاطب قرار نمیدهد؛ بلکه با زبانی هنری و خیالی، ابتدا روح و روان و سپس عقل و خرد را مخاطب میسازد و پس از نفوذ در عمق وجود شنونده، او را تحت تاثیر و تسلیم قرار میدهد. بدینگونه شاعر، با شعر هدفدار خود میتواند سنگی به زیربنای اجتماعی جامعه بیفزاید و در آینده و سرنوشت جامعه خود، به طور مستقیم تاثیرگذار باشد. پیامبر9 در مورد حسانبنثابت فرمودند: «لَا زِلتَ مُؤَیداً بِرُوحِالقُدسِ، مَا نَصَرتَنا بِلِسَانِکَ؛ «تا زمانی که ما را با زبان خود یاری میکنی، جبرئیل یاور تو خواهد بود». (رازی، 1318، ج۱۵، ص۲۱۳) این حدیث نشان میدهد که پیامبر9 به اهمیت شعر متعهد و قدرت آن در پیشبرد اهداف خود در سطح جامعه و سوق دادن مردم به سمت خویش و غلبه بر حریفان و باطل کردن ادعاها و سیاستهای آنها، به طور کامل آگاهی داشتهاند.
در مورد مکان تولد و تاریخ وفات نسیمی، آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. ابنحجر عسقلانی، شمسالدین محمد سخاوی و ابنعماد حنبلی معتقدند که او در تبریز زاده شد. (عسقلانی، 1971، ص219؛ سخاوی، بیتا، ج6، ص173؛ حنبلی، بیتا، ج4، ص144) رضاقلیخان هدایت بر این باور است که او در شیراز به دنیا آمد و به نظر عاشق چلبی او در بغداد چشم به جهان گشود. (نسیمی، 1392، ص50) میزاآقا قلیزاده از دانشمندان آذربایجان، با تکیه بر قبر برادر نسیمی (شاهخندان که در شاماخی قرار دارد)، معتقد است که او در این شهر زاده شده و سال تولد نسیمی را 70/ 1369 میلادی میداند. (آرتایان، 1928، ص264) اسم او «علی»، لقبش «عمادالدین»، کنیهاش «ابوالفضل» و دینش اسلام و مذهبش شیعه دوازدهامامی بود و در شعر به «سید»، «هاشمی» و «نسیمی» تلخص میکرد. (نسیمی، 1392، ص52) با تکیه بر اشعارش، میتوان گفت که او از ترکمنهای آققویونلو بوده که مدتی در تبریز (827 ـ 882ق) حکومت میکردند. (همان، ص53)
بعد از وفات فضلالله نعیمی، رئیس «نهضت حروفیه»، عمادالدین نسیمی، جانشین او شد و حروفیها به او لقب «امیر» دادند، همچنان که در کتابهایشاناستوارنامه و عرشنامهنیز آمده است. (نسیمی، 1387، ص43) وی بعد از کشتهشدن فضلالله و کشتار قلعه آلینجا، به آسیایصغیر مهاجرت کرد. در شهر بورسه، عثمانیها او را «زندیق» نامیدند و از شهر بیرون کردند. به ناچار نزد حاج بایرام ولی در شهر آنقره رفت و سپس به حلب کوچید و در آن شهر صاحب مریدانی چند شد. (نسیمی، 1392، ص54) نسیمی در شهر حلب در حالی که پوست او را زنده زنده از تنش کندند، به قتل رسید. (حلبی، 1935، جزء3، ص15ـ16) عسقلانی تاریخ قتل او را 821 قمری میداند. ( عسقلانی، 1971، ص220) در کتابهای ریاضالعارفین، و ریحانةالادب و مجالسالعشاق، تاریخ کشته شدن او به ترتیب سالهای 837، 807 و 837 قمری ذکر شده است. بیشتر کسانی که درباره نسیمی و زندگانی او تحقیق کردهاند از جمله محمد فؤاد کوپرولو، عبدالباقی گولپینارلی، حسین اعیان و مرحوم مدرس تبریزی در کتاب ریحانةالادب، سال 807 را تاریخ وفات او دانستهاند. (نسیمی، 1387، ص51) رشد فرهنگی نسیمی در یک بستر کاملاً ایرانی است. شعر او نیز سراسر متأثر از فرهنگ ایرانی است. در آثار ادبی و نوشتههای او، هیچ بیگانگی با فرهنگ و ادب ایرانی وجود ندارد و در اشعار ترکی و فارسیاش، هیچ نوع هنجارشکنی و بیگانگی نسبت به اشعار شاعران ایرانی دیده نمیشود. علاوه بر خلاقیتهای ادبی منحصر به فرد نسیمی، نمونههای فراوانی از اثرپذیری او از شاعران ایرانی مانند حافظ، مولوی و سعدی در دیوان ترکی و فارسی او به چشم میخورد. (نسیمی، 1392، ص57 ـ 69) بنابراین، نسیمی یک شاعر ایرانی محسوب میشود و هر چند به زبان ترکی هم شعر سروده، نمیتوان او را یک شاعر ترک بیگانه از ایران شمرد؛ زیرا قلمرو فرهنگ ادبی و شخصیتی او، همان فرهنگ رایج ایران و ترکزبانان ایرانی آن دوره است.
نسیمی از شاعران متعهد شیعه به شمار میآید و چکامههایی به زبان ترکی در وصف اهلبیت:، سروده است. او در این چکامهها، با اخلاص تمام، به مدح و بزرگداشت پیامبر9 و اهلبیت: پرداخته و نفرت خود را از ظالمان به این خاندان نشان داده و راه محبت خود را از آنها جدا نموده است. نسیمی هنگام نسبت دادن امری به اهلبیت:، به وفور به آیات قرآنی و احادیث معتبر استناد میکند. او در جوانی این اشعار شیعی را سروده و بیشک، عنایت او به پیامبر9 و اهلبیت، بعدها تأثیر مستقیمی در گرایش او به سمت و سوی عرفان داشته است، به عبارت دیگر، نسیمی از مدح اهل عرفان، خود نیز به عرفان رسید که به سبب صراحت زبان و افشای حقایق عرفانی، و نیز شاید به جهت همین صراحت در وصف اهلبیت: به ویژه امام علی7 و دفاع از حقانیت ولایت ایشان، کوتهبینان و دسیسهگران فتوای کشتنش را صادر کردند. ابیات ذیل گواه صادق التزام و پایبندی وی به مکتب اهلبیت: است:
جان و دلدن مصطفی و مرتضی مداحیام/ هم بو اون ایکی إماما سؤیله رم مدح و ثنا/ کوری شمر و یزید و کوری مروان خر/ مصطفینین حضرتینه قیلمیشام من إلتجا/ خاندان مصطفانی سئومین ملعونلارا/ اؤخورام بیحد آنین جانینا لعنت دائما/ یا إیلاها، مصطفینین مرتضینین حققیچون/ وئر مورادیم، کاما ایره گور، حاجتیم قیلغیل روا. (نسیمی، 1387، ص155)
«از صمیم قلب، پیامبر و علی را مداحی میکنم/ و مدح و ستایش خود را ارزانی دوازده امام مینمایم/ به کوری چشم شمر و یزید و مروان حمار/ به درگاه محمد مصطفی پناه آوردهام/ بر نفرینشدگانی که از خاندان نبوت دوری جستهاند/ همیشه و بیاندازه و حساب لعن میفرستم/ خدایا به حق محمد و علی/ مرا به کام دل برسان و حاجتم را روا کن!».
همانگونه که از این ابیات معلوم است، نسیمی در کوی اهلبیت: جای گرفته و خود را به دفاع از اهلبیت: و ستایش آنها ملزم ساخته است. او علاوه بر معرفی امامان خود، به معرفی دشمن خود که همان دشمن اهلبیت: نیز است، اشاره میکند. نسیمی شرط قبول عبادت را محبت و دوستی خاندان نبوت میداند:
سن کیم رسولون آلینی سئومزسن ای پلید/ طاعات و ذکر و خئیرین، اولور جمله سی هبا. (همان، ص 156)
«تو ای پلیدی که محبت خود را به اهلبیت، ارزانی نمیداری/ همه عبادتها و راز و نیازهایت پوچ است».
و بالاخره، آری گفتن به پیامبر9 و مکتب او یعنی نه گفتن به دنیا و حاکمان آن:
کیم مُحبّ خاندانا، بنده اولدو صیدق ایله/ اوینادار باشینی شاه اولیانین عئشقینه (همان، ص173)؛
«هر کس با تمام وجود و از سر صداقت به پیامبر عشق بورزد/ سر خود را به نشان اطاعت، فقط برای شاه اولیا فرو میآورد».
الف) مهمترین نقشمایهها و مضامین اشعار شیعی نسیمی در دیوان ترکی او چیست؟
ب) این مضامین از لحاظ نقد ادبی از چه ارزش ادبیای برخوردار است؟
مهمترین دادههای مورد استفاده در پژوهش حاضر، دیوان ترکی نسیمی است. روش خاص پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است که با تحلیل شواهد درونمتنی و مراجعه به منابع کتابخانهای و اینترنتی انجام گرفت. بدین ترتیب که ابتدا به تحلیل محتوایی و استخراج نقشمایههای شعر شیعی وی پرداخته شد و سپس این مضامین در بوته نقد ادبی قرار گرفت. از مجموع کل دیوان حجیم ترکی نسیمی، 29 قصیده در مورد اهلبیت: سروده شده است که به عنوان دادههای خام این پژوهش، نقد و تحلیل میگردد.
پژوهش علمی و دقیق به صورت آکادمیک، در حوزه دیوان ترکی نسیمی، صورت نگرفته و کتابهایی که با عنوان دیوان ترکی نسیمی و مانند آن در ایران چاپ شده، علاوه بر غلطهای املایی، ویژگیهای شعری این شاعر را به طور عمیق و گسترده بررسی نکرده است. شاید بتوان گفت: علمیترین و دقیقترین کتاب در مورد دیوان ترکی نسیمی، کتاب دکترحسین محمدزاده با عنوان دیوان ترکی نسیمی است. این کتاب دارای ویژگیهایی علمی است که آن را از نگاشتههای همنام خود متمایز میکند؛ از جمله؛
الف) شرح برخی از ویژگیهای شعری نسیمی؛
ب) شرحی مبسوط از زندگینامه نسیمی بر اساس منابع کهن و معاصر، همراه با نقد و تحلیل؛
ج) تقسیمبندی موضوعی دیوان؛
د) مشخص کردن انواع حروف صدادار و بیصدای ترکی با الفبای مخصوص؛
هـ) شرح برخی از واژگان ترکی متروک و یا کماستعمال و نیز شرح برخی از اصطلاحات عرفانی و ادبی.
البته در مورد دیوان فارسی نسیمی نیز پژوهش شایانی انجام نشده و این امر شاید به این دلیل است که این شاعر و آثار او، آنگونه که باید در کشور ما معرفی نشده است. امروزه تلاش گستردهای در اروپا برای شناخت ادبیاتهایی انجام میگیرد که به زبان غیرملی نگاشته شده است. درباره این نوع ادبیات که در کشور ما نیز از دورههای گذشته به وفور یافت میشود و به عنوان یک میراث منطقهای، تشکیلدهنده بخشی از فرهنگ و ادب کل کشور به شمار میآید، باید تحقیق و بررسی گردد؛ زیرا «این ادبیاتها [غیرملی] به عنوان وسیله بیان فرهنگی، بایستی بازشناسی شده و بررسی شوند؛ یا به خاطر خودشان و یا مرتبط با زمینههایی که آنها در آن جای میگیرند. ... ملاحظه میشود که امروزه به احیای این گسترههای ادبی غیرملی توجه میشود». (شورل، 1386، ص48)
نسیمی جزء اولین شاعران ترکی است که مفاهیم شیعی را در قالب شعر سرود و در دیگر شاعران ترک، به ویژه شاعران دوره صفوی از جمله شیخی، شاهاسماعیل صفوی، حبیبی، اصولی، نباتی، فضولی و... تاثیر عمیقی نهاد. (نسیمی، 1387، ص95) علاوه براین، مطالعه دیوان ترکی نسیمی میتواند جریانهای فکری شیعی قبل از تشکیل دولت شیعی صفوی را آشکار نماید که زمینه را برای پیدایش و تشکیل این حکومت آماده کردند.
منظور از مضامین انگیزشی ـ هیجانی، مضامینی است که به ایجاد ارتباط میان مخاطب و شاعر میانجامد. بدینگونه که هدف شاعر از سرودن شعر، فقط بیان احساسات و عواطف درونی خود نیست؛ بلکه دنبال واکنش و انگیزش در مخاطب نیز است که این امر به دنبال تصاویر احساسی و عاطفی به وجود میآید که از عمق دل شاعر و صدق عاطفه او سرچشمه میگیرد. مضامین مربوط به عاشورا و امام حسین7 و فجایعی که در آن روز بر اهلبیت: تحمیل شد، از لحاظ انگیزشی ـ هیجانی، بیشترین بسامد را در شعر شیعی به خود اختصاص داده است. بیشترین ارتباط عاطفی و هیجانی نسیمی با مخاطب خود، به اشعاری مربوط میشود که در مظلومیت شهادت امام حسین7 سروده است:
أُلسون خراب بصره و هم کوفه اهلی، کیم/ ایچینده اولدو فتنه دادار یا حسین/ اول ضرب تیغ شمشیر خوارج، شها سنی/ قتل ائیلهدی سنی نئجه به صد آزار یا حسین/ ... اول دمده چرخ زیر و زبر پاره اولوبان/ دوشمک گرهکدی یئره به یکبار یا حسین/ ای چرخ بیوفا! نهدن ائتدین قامو جفا/ با اهلبیت احمد مختار، یا حسین/ ... هم قالماسین بو دار جهان سنسیز اولماسین/ نئیلهر اولوب بو مؤحنتله خوار یا حسین؛ (نسیمی، 1387، ص163)
«بصره و کوفه خرابه بادا/ که عجب فتنهای در آن برای تو رخ داد ای حسین/ مولای من، آن ضربه شمشیر بران خوارج/ با هزاران درد و رنج چگونه تو را شهید کرد/ در آن لحظه تلخ باید چرخ و فلک تکه ـ پاره میگشت/ و دردم از جا کنده و سرنگون میشد/ ای بیوفا فلک، این همه ستم از بهر چه بود/ که بر سر خاندان پیامبر آوردی!/ بعد از تو این هستی پایدار مبادا/ که با این مصیبت همه چیز پست و خوار شد یا حسین».
علاوه بر مفهوم این ابیات، استفاده از منادا و تکرار نام امام حسین7 در آخر هر بیت به عنوان ردیف و خطاب کردن زمین و زمان، بر اثرگذاری آن در دل مخاطب میافزاید. نسیمی در بعضی از اشعار خود، برای برانگیختن مخاطب و نفوذ به عمق دل او، تصاویر و مضامین احساسی و انگیزشی را از زبان طبیعت بیان مینماید و در این هنگام، مانند شاعری از مکتب ادبی رمانتیسم عمل میکند. نسیمی هر چند از شاعران «مکتب ادبی رمانتیسم» نیست و هیچ شناخت علمی و دقیقی از این مکتب ندارد، برخی از مضامین شعر شیعی او، همخوانی کاملی با مضامین و اصول این مکتب دارد؛ مانند پناه بردن به دامن طبیعت و جانبخشی و تشخیص به عناصر آن، تا بدینگونه شرح حال دل خود را از زبان طبیعت بیان کند و مخاطب را نیز برانگیزاند؛ گویی وقتی مخاطب این نوع اشعار او را میخواند، همه طبیعت را در داغ شهادت امام حسین7 غمگین و دلسرد میبیند و در نتیجه، غم طبیعت به دل او نیز راه مییابد. باید یادآور شد که روح رمانتیکی در سراسر دورههای بشری به صورت موضوعی و فطری و ذاتی، در نهاد انسانها و به ویژه شاعران وجود داشته؛ هر چند طی چند قرن اخیر به صورت علمی و اصطلاحی در مورد آن بحث و بررسی شده است. نسیمی در ابیات زیر، طبیعت را جزیی از احساس خود قرار داده، آن را به مثابه تجلیگاه احساس خود میبیند و به همین علت، تبیین و توصیف آن، ارتباطی مستقیم با حالت و تجربه درونی شاعر به سبب داغ شهادت امام حسین7 دارد و توصیف فضاهای حزنآلود طبیعت (گلستان و چمنزار و مجلس بزم و پرندگان آوازخوان...)، حاکی از حالت درونی حزنآلود او برای شهادت امام حسین7 است. در واقع نسیمی نیز مانند یک شاعر رمانتیک، به نوعی با طبیعت همزادپنداری میکند و «آن را به مانند خود دارای وجدان میبیند که عاشق میشود و خشم میورزد و رویا میبیند و این چنین شاعر، آن را در احساسات خود شریک میگرداند» (غنیمی هلال، 1981، ص 178):
تا ساچدی عالمه یئنه مشک سیه ضیا/ قد بنفشه اولدو غم و دردیله دوتا/ قان اولدو لاله نین جیگری درد و داغ ایله/ ساراردی سارو اولدو چمنلر چو کهربا/ ... قونچا چمنده دوپدولودور قان و دردیله/ بولبول ده باغدا ناله قیلیر وای حسرتا/ نرگیس چمنده اویخویا وارماز بو دردیله/ گولشنده گول گله توتا گؤزلرینی بُکا/ آواز صوت نوطقونو اونوتدو عندلیب/ مجلیسده چنگه چنگ اگر وورسان دئمز صدا (نسیمی،1387، ص155 ـ 156)؛
«به محض اینکه عطر سیاه [فرارسیدن محرم] در جهان، روشنایی پخش کرد/ قامت بنفشه از درد و اندوه خمیده گشت/ دل لاله از سوز و حسرت، خونین شد/ چمنزارها مانند کاه، خشک و زرد شد/... غنچههای چمنزار، غمگین و خونآلود گشتهاند/ آواز بلبل در چمنزار، آه و ناله شده است/ نرگس از شدت این درد یک لحظه آسایش ندارد/ اگر در گلستان گلی بشکفد، چشمانش پر از سرشک میشود/ عندلیب نغمهسرایی خود را فراموش کرده است/ اگر در محفلی بر چنگ بزنی، چنگ ساکت و گنگ خواهد بود».
«همدلی و یگانگی انسان با طبیعت، از اصول بنیادین هنر رمانتیک است؛ به ویژه در مواقعی که محیط طبیعی، شباهت تام و تمامی با حالات و وضعیت روح و ذهن فرد پیدا میکند. شاعر رمانتیک، طبیعت را توصیف نمیکند، بلکه درک درونگرایانهای از آن ارائه میکند و با احساس خود اشیا و پدیدهها را تعبیر میکند». (فتوحی، 1385، ص124) توصیف طبیعت در این ابیات از زبان نسیمی، مطابق با احساس و عاطفه یک شاعر رمانتیک است که طبیعت را نماد حالات درونی خویش قرار میدهد. در واقع طبیعت و اوصاف آن، میانجی تعبیر از روح و روان شاعر است که در غم شهادت مظلومانه امام حسین7، رنگ ماتم و اندوه به خود گرفته و برای هر مخاطبی حزنآور است.
نسیمی سعی در معرفی اخلاق پسندیده و اوصاف نیکوی پیامبر9 و اهلبیت: دارد تا از این طریق، مردم را به سوی آنها جذب کند و ارزشهای اخلاقی و نیز الگوهای اصلی و والا را در جامعه معرفی نماید. از سوی دیگر، اخلاق زشت دشمنان اهلبیت: را نیز ترسیم میکند تا خود مردم به طور آشکار، قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشند و سره را از ناسره تشخیص دهند. بنابراین، بیشتر چکامههای شیعی وی مانند منشور اخلاقی است که در آن، شاعر به ترتیب اوصاف نیکوی پیامبر9 و اهلبیت: را برای اجرایی شدن در بطن جامعه، معرفی میکند:
جؤورونه صبر و تحمل ائیلهگیل مشرکلرین/ نئجهکیم گؤردو رسول ایله علیالمرتضی/ شربت ماء طهورا ایسترایسن غم یئمه/ دؤور الیندن زهر نوش ائت چون حسن، خلق رضا/ گر بوگون بوندا سوسوزلوقدان اولورسان سن شهید/ یارین آندان حشر اولارسان با حسین کربلا/ طاعتین فوت ائتمه گر شئیطان سنی یول آزدیریر/ قیبلهدن دؤندهرمه یوزون، نئجهکیم زینالعباد/... جعفرصادق مراتبین دیلهرسن، صادق اول/ صیدقایله بو یولدا قول اول بولاسان منزل علا/ ... شول محمد مهدی کیمی عدل ائدیب، جهد ائیله گیل/ هئچ گومان سیز مسکن اولا جنة المأوا سنا. (نسیمی، ص157)
«برظلم و ستم کافران شکیبا باش/ آنگونه که پیامبر و علی شکیبا بودند/ اگر میخواهی از چشمه ماء طهورا سیراب شوی، غم مخور/ مانند امام حسن نیکواخلاق، از دست دشمن جام زهر را سرکش/ اگر امروز در این دنیا از تشنگی شهید میشوی/ فردا به خاطر این کار، با امام حسین محشور میگردی/ اگر شیطان سعی در گمراهی تو دارد، تو از اطاعت خدا غافل مشو/ و مانند امام زینالعابدین باش و از قبله روی مگردان/ ... اگر در پی رسیدن به مراتب امام صادق هستی، درستی پیشه گیر/ ... مانند مهدی عدالت بورز و در راه تحقق آن تلاش کن/ که بیتردید بهشت جایگاه تو خواهد شد».
نسیمی علاوه بر مدح اهلبیت: و برشمردن اوصاف انسانی آنها، دشمن اهلبیت: را نیز افرادی خونریز ودارای خلق و خوی ضد انسانی و بلکه حیوانی، وصف میکند تا از آنها در جامعه و حتی تاریخ همیشه به بدنامی یاد شود:
اول بوغازی کی اؤپموش ایدی مصطفی بوکز/ کسدی یزید کافر غدار یا حسین/ لعنت یزیده گلسین آنین دوستلارینا/ هر دمده سؤیله رم یئنه صد بار یا حسین/ صحرای کربلادا سنا قیلدیلار جفا/ اول اهل ظولم لشکر کفار یا حسین/ بیر شیمر بیر ایکی داخی ملعون ایله پلید/ قتلینه سعی ائیله دی بسیار، یا حسین/ سن شاهی کربلادا شهید ائتدی اول پلید/ اوستونه ایردی چون سگ خونخوار یا حسین/ (همان، ص163)؛
«آن گلویی که پیامبر بر آن بوسه زده بود/ یزید مکار و حیلهگر برید، ای حسین/ نفرین بر یزید و همراهان او/ در هر دم زندگی صد بار ندا میکنم: یا حسین/ در دشت کربلا به تو ظلم کردند/ آن ظالمان و لشکر ملحد، ای حسین/ شمر و چند ملعون بدسرشت/ در کشتن تو چه تلاشها که نکردند، ای حسین/ شاهی مانند تو را در کربلا شهید کرد/ و مانند سگی خونریز به سوی تو هجوم آورد، ای حسین».
در لابهلای اشعار شیعی نسیمی، گریزی به حوادث تاریخی نیز دیده میشود که هدف از آن بیشتر جنبه سیاسی، مسکوت کردن دشمن، مدح و غالب دانستن ممدوح، همراه با نشان دادن مدرک و سند تاریخی است. نسیمی در ابیات زیر، به چندین واقعه تاریخی در مورد امام علی7، از جمله دلاوری حضرت در کندن درب قلعه یهودیان خیبر و کشتن پهلوان آنها به نام «مرحب» و همچنین کشتن عمروبنعبدود در جنگ خندق اشاره میکند:
به روز رزم اندرگاه مردی/ میثال ببر در جولان، علی دیر/ ز بهر دین و اسلام اول قیلیبدیر/ نئجه خیبرلری ویران/ هزاران کافری چون عمر و عنتر/ دؤیوب هم وئرمه ین امان علی دیر/ ... مکان و معدن جود و سخاوت/ بوگون در عرصه مئیدان علی دیر (همان، ص171)؛
«در روز نبرد، آنگاه که شیر مردان برای جنگ طلبیده میشوند/ علی مانند ببر در میدان نبرد در خروش است/ به خاطر دین و اسلام، علی/ خیبرها ویران کرده است/ کافرانی مانند عمرو و عنتر را/ تنها علی کشته و به آن دو مجال نبرد نداده است/ ...منبع و سرچشمه جود و بخشش/ در صحنه روزگار فقط علی است».
بیشترین بسامد مضامین سیاسی در شعر شیعی نسیمی، به مسأله خلافت امام علی7 مربوط است بعد از رحلت پیامبر اکرم9، امام علی7 از صحنه سیاسی برای مدتی دور ماندند و هر چند دوباره به اصرار مردم، امر خلافت به ایشان واگذار شد، در نهایت بنیامیه، سپس بنیمروان و بعد بنیعباس، فرزندان امام علی7 را از خلافت دور نگه داشتند. شاعران شیعی، همیشه در اشعار سیاسی خود به این موارد اشاره نموده و برای اثبات حقانیت و مشروعیت امر خلافت به دست حضرت علی7 و فرزندان آن امام، دلایل و مستندات خود را ذکر کردهاند.
نسیمی در دفاع از حقانیت حکومت شیعی و شرعی و قانونی بودن وراثت آن بعد از پیامبر9 در اهلبیت: به چند مسأله از جمله ولایت، جایگاه امام علی7 نزد پیامبر9 و امام زمان(عج) احتجاج میکند که شرح آن بدین قرار است:
نسیمی «ولایت» را حق حضرت علی7 و یازده فرزند او از امام حسن7 تا امام زمان(عج) میداند که بعد از ایشان باید به این فرزندان منتقل میشد. به نظر نسیمی، همه دوازده امام وارثان ولایت هستند و بدینوسیله، به صورت تلویحی، مشروعیت حکومتهای فاسد آن زمان را به جنجال میکشد:
ولی الله دئییر قرآن أنا الحق/ بونو حق بیلمهین ایشی خطادیر/ حسن دیر وارث ملک نبوت/ حسین شاه شهید کربلادیر/ ... تقی دیر با نقی سر ولایت/ ولاکین عسکری صاحب لوادیر (همان، ص161)؛
«قرآن مرا جانشین خدا میداند و من بر حق هستم/ هر کس این حقیقت را انکار کند، حق را انکار میکند/ میراث نبوت به حسن رسیده است/ و حسین سرور شهیدان کربلاست/ راز ولایت در تقی و نقی نهفته است/ حسن عسکری نیز پرچمدار ولایت است».
نسیمی خود را نیز «ولایی» میداند که سردمداران آن دوازده امام هستند:
ایچدیم بو کوثر باده سین، بولدوم ولایت بی بیان/ توتدوم ولایت جاده سین، اثنا عشر اولدو عیان (همان، ص162)؛
«از شراب چشمه کوثر نوشیدم و بیدرنگ به ولایت رهنمون شدم/ راهی جاده ولایت شدم و دوازه امام در مسیرم نمایان شدند».
عباسیان که منکر حق ولایت و خلافت در اهلبیت: بودند، ادعا میکردند که بعد از پیامبر9، حکومت از طریق دختر آن حضرت نمیتواند به امام علی7 و اولادشان برسد. بنابراین حکومت باید به فرزندان عباس، عموی پیامبر9 برسد. نسیمی نیز در رد این ادعا، امام علی7 را یاور پیامبر9 میداند که همیشه در کنار او حضور داشت و سخنانی از قول پیامبر9 نقل میکند که بیانگر این است که امام علی7 نزد پیامبر9 اعتبار خاصی داشتند و در واقع به منزله وزیر و جانشین ایشان بودند، لذا بعد از پیامبر9، امام علی7 مستحق حکومت بر مسلمانان هستند:
کیم محمدی علی دن آییریر، لعنت آنا/ لحمک لحمی دگیلمی یا علی سندن مدد (همان، ص160)؛
«نفرین خدا بر کسی باد که علی را نسبت به پیامبر بیگانه میشمارد!/ [پیامبر خطاب به علی گفت:] آیا غیر از این است که من و تو در هم عجین گشتهایم».
حضرت محمد9 و امام علی7 از یک نور واحدند که روشنایی عالم به سبب وجود آنهاست:
لحمک لحمی بویوردو شأنینه آنین رسول/ هم آنا من نور واحد دئدی یکساندیر یئنه/ ظولمت ایچره سر به سر عالم قالیردی تا به ابد/ فئیضینیز چون ایردی آخر لوطف احساندیر یئنه/... اول و آخر محمد ظاهیر و باطین علی/ کیم بیزه بونلار ازلدن دین و ایماندیر یئنه (همان، ص164)؛
«پیامبر در مورد علی گفت: من و علی عجین هم گشتهایم/ همچنین باز گفتند: من و علی از نور یکسانی هستیم/ دنیا در تاریکی مطلق تا ابد میماند/ اما به برکت پیامبر و علی، دنیا سراسر نیکی و خرمی شد/ ...محمد ازلی و ابدی است و علی درون است و برون / این دو از اول، دین و ایمان ما بودهاند».
تکرار نام امام علی7 همراه اسم پیامبر9 در آخر هر بیت به عنوان ردیف، و شریک بودن آن امام با پیامبر9 در برخی اوصاف عالی، همراه با استدلال به قرآن و احادیث، نشان میدهد که فقط حضرت علی7 شایستگی آن را داشتند تا همدم پیامبر9 و جانشین ایشان شوند:
هر دو عالم سروری سیز یا محمد یا علی/ جوملهنین هم مئهتری سیز یا محمد یا علی/... شانینیزده گلدی هم طه و یس، هلأتی/ والضحینین دفتری سیز یا محمد یا علی/ آیت لولاک ایلن هم لافتی نین معنیسی/ لحمک لحمی بیری سیز یا محمد یا علی (همان، ص165)؛
«ای محمد و علی، شما سرور دو جهان هستید/ سالار و بزرگوار همه ای محمد و علی، شما هستید/ ... سوره طه و یس و هلاتی در منزلت شما نازل شد/ ای محمد و علی شما تجلی والضحی هستید/ مصداق آیه لولاک و لافتی/ و لحمک لحمی شما هستید ای محمد و علی».
امام مهدی7 نواده امام علی7، در نظر نسیمی و البته شیعه، در دوره غیبت، امام زمان هستند و نجات بشریت در آخر زمان به دست ایشان محقق خواهد شد. نسیمی هر چند به طور مستقیم از دشمنان شیعه نام نمیبرد، این دلایل او به طور تلویحی، دشمنان و استدلالهای آنها را نفی میکند و بیانگر این است که کسانی حق حاکمیت دارند که منجی بشریت نیز از نسل آنها باشد:
مهدی صاحب زمان، اول هادی انس و ملک/ قاتل کفار اولدو، صاحب سنجاق لوا(همان، ص155)؛
«مهدی صاحب زمان، آن پیشوای بشر و فرشتگان/ نابودگر کافران و حاکم و صاحب امر است».
نسیمی ظهور امام زمان7 را با امام علی7 پیوند میزند تا اشاره نماید که ولایت بعد از امام علی7 در خاندان ایشان زنجیروار ادامه داشته و اکنون که به دست حضرت مهدی7 رسیده؛ باید ظهور نماید تا حق را به صاحبان اصلی آن برساند:
واختی دیر قیلسان ظهور، ای سید آخرالزمان/ گؤستر آخیر یوزون، ای درج در لا فتی (همان، ص157)؛
«زمان آن فرا رسیده است که ای سرور آخرالزمان ظهور کنی/ و رخ خود بنمایی ای گوهر مخزن لا فتی».
و نیز:
ای محمد مهدی صاحب زمان، ائتگیل ظهور/ عالمی کفار توتدو یا علی سندن مدد (همان، ص160)؛
«ای مهدی صاحب زمان ظهور نمای/ کافران جهان را فراگرفتهاند یا علی کمکی کن!»
و سرانجام امام مهدی(عج) شمشیر ولایت را از پدرش میگیرند و سوار بر اسب ایشان میشوند و پرچم ولایت را بر میافرازند و بدین ترتیب، همه را مات و مبهوت میکنند:
مهدی آلدی ذوالفقاری، میندی دولدول آتینا/ مشرک و منکر، منافق، جوملهسی مات اولدو مات (همان، ص168)؛
«مهدی ذوالفقار را به دست گرفت و سوار دلدل شد/ همه مشرکان و منکران و منافقان مات و مبهوت شدند».
بحث «شطح» از آموزههای ادبیات عرفانی به شمار میآید که در شعر شیعی نسیمی نفوذ کرده است. «شطح کاربرد عاطفی زبان است توسط صوفی و از آنجا که صوفی تجربههای ذهنی خاص خود را دارد، در این کاربرد عاطفی و آزاد، او هنجار عادی زبان را میشکند و غالباً این انحراف از هنجار، نوعی تشخص به سخن او میدهد». (شفیعی کدکنی، 1392، ص429) تجربههای عرفانی صوفیان به هیچ وجه برای ما روشن و قابل فهم نیست. از این تجربهها، فقط سخنان آنها در دسترس ماست، که تنها از لحاظ معناشناسی و کاربرد زبان، برای ما مفید خواهد بود. به عبارت دیگر، از حال صوفیانه فقط قیل صوفیانه در اختیار ما قرار دارد. بنابراین طبیعی است که حالت روانی و درونی که صوفی در آن حالت، «شطح» گفته، خارج از دخل و تصرف ما باشد. از ویژگیهای اصلی شطحیات، ساختار متضاد و متناقضنمای آن است که به ظاهر نوعی شوریدگی بر شریعت و دین نمایان میسازد که با آموزههای آن دو در تضاد است. نمونه بارز این عبارت «اناالحق» حلاج است. «حقیقت قضیه این است که میتوان شطح را از دید «semantic» یعنی دلالت و معناشناسی "تجاوز هنری به تابوها" تلقی کرد». (همان، ص437) نسیمی ابیاتی چند به ویژه در مدح امام علی7 دارد که به علت صوفیمشرب بودن او، این ابیات را از حوزه اغراق و غلو بیرون کردیم و در قلمرو شطحیات گنجاندیم:
علی اول، علی آخیر، علی باطین، علی ظاهیر/ علی دیر نور ایلن انور، علی دیر شمس مستنور/... علی واحید علی اوحد، علی فرض و علی سنت/ علی دیر جومله یه رحمت، علی دیر شافع محشر/ علی سبحان، علی سولطان، علی رضوان/ علی دیندیر، علی ایمان، علیدیر میر هر لشکر (نسیمی، 1387، ص167)؛
«علی ازلی است و ابدی و ظاهر است و باطن/ علی نور در نور است و خورشید روشناییبخش/ ...علی واحد است و یکتا و واجب و فریضه/ علی رحمت جهانیان است و شفیع روز محشر/ علی سبحان است و سلطان و رضوان/ علی دین و ایمان و سرلشکر هر سپاه است».
همچنین وی اوصاف خداوندی مانند جبار و جاویدان بودن را به امام علی7 نسبت داده است:
نسیمی بیل کی یئرده گؤیده جبار/ کی دئرلر حی جاویدان، علی دیر (همان، ص171)؛
«ای نسیمی، بدان آنکسی که در آسمان و زمین ندا میدهند که او جبار/ و زنده و جاویدان است، او همان علی است».
این نوع نگرش نسیمی به حضرت محمد9، برخاسته از دید عرفانی اوست. «نزد صوفیها، محمد9 اولین مخلوق است؛ زیرا ذات و حقیقت او در عالم غبار [عالم ذر] که اولین آفریده خداوند است، موجود بوده و زمانی که خداوند خواست در این عالم که همه چیز در آن به صورت بالقوه حضور داشت، تجلی کند، هر کدام از مخلوقات برحسب نزدیکی خود به این نور، از آن برخوردار گشتند و چون پیامبر9 از همه موجودات به این نور نزدیکتر بود، پس مبدأ ظهور عالم و اولین آفریده خداوند گشت. صوفیها معتقدند حقیقت و ذات محمد9 بود که به فرشتگان دستور داد در مقابلش سجده نمایند؛ زیرا همین ذات و حقیقت او بود که در پیشانی حضرت آدم میدرخشید». (جوده نصر، 1982، ص204 ـ 205) نسیمی در وصف همین شخصیت روحانی به تغزل میپردازد که وجود عالم و هر چه در آن است، وابسته به این تجلی خدایی است:
سئودالی نرگیسیندن دوشدو جهانا غوغا/ ای حوسن ایچینده فیتنه، سر فیتنهی زمانسان/ یاندیردی کائناتی قند و نباتا لعلین/ ای خسرو ملاحت، شیرین شکر دهانسان (همان، ص 194)؛
«نرگس چشمانت در جهان بلوا به پا کرد/ ای کسی که در دلربایی، دلربای تمام دلرباها هستی/ لعل لبان دلچسب تو جهان را به کام آتش فرستاد/ ای خسرو زیبایی، دهان تو شیرین و شکرین است».
نسیمی از کلمات عاشقانهای مانند «وصال»، «فراق»، «خط»، «خال» و «رخسار» در اشعار خود استفاده میکند و البته اشاره مستقیم به نام پیامبر9 و کثرت استفاده از آیات قرآنی، غزل او را از حالت مادی و زمینی بودن خارج میسازد و به آن بعد ماورایی و فراخاکی میبخشد:
جمالین قبله اهل صفادیر/ وصالین کعبه و رکن و منادیر/ سنین بیر تار مو زولفون اوجوندان/ ایکی عالم آنا یاریم بهادیر/... خط و خالیندا گؤردو نور و ظلمت/ ساچین واللیل، یوزون و الضحی دیر (همان، ص 161)؛
«زیبایی تو قبلهگاه مردمی است که به صفا میروند/ در کنار تو بودن، رسیدن به کعبه و مناست/ ارزش یک تار موی تو/ دو برابر عالم هستی و آخرت است/ ...خط و خال تو نور است و سیاهی/ زلفت واللیل است و رخت و الضحی».
از نکات قابل تأمل در این نوع شعر، تأویل تغزلی آیات قرآنی است که از نظر نسیمی، این آیات زیبایی و جمال روحی پیامبر9 را بیان میکند:
قاشلارین إنا فتحنا ای جمالین قاف و سین/ ای بویون چون قل تبارک گلدی سدرالمنتهی/ أحسن التقویم سنسن ای ألم نشرح ساچین/ ای روخون شقالقمر چون دوغدو و الشمس الضحی (همان، ص157)؛
«ای زیبایی تو آیه قاف و سین، ابروهای تو انا فتحناست/ ای قامت تو بسان سخن خداوند سدر بلند قامت است/ ای زلف تو الم نشرح، احسنالتقویم تو هستی/ ای که رخسارت مانند شقالقمر و والشمس و الضحی است».
نسیمی شاعری صوفی است و ادبیات عارفانه و اصطلاحات عارفان در سراسر دیوان او ـ چه اشعار عرفانی محض و چه اشعار عرفانی در مدح اهلبیت: - موج میزند. «اصطلاحات رسمی ]تصوف[ عمدتاً اسمهای معنی عربی و واژههای انتزاعی (abstract) هستند؛ مانند: تجلی، صحو، سکر، فنا، کرامت، پیر، همت، تکوین، سالک، سلوک، دلیل، استغنا، حیرت، توبه، زهد، تجلی، تجرد، رین، شین، حقیقت، حضرت، طمس، فنا و...». (فتوحی، 1385، ص212) نسیمی در ابیات شیعی زیر، به «وحدت وجود» اشاره میکند که چگونه پیامبر9 و زیبایی او، شمع و روشناییبخش وحدت وجود است. به عبارتی دیگر، پیامبر9 نمودی از ذات خداوندی هستند:
وحدتین شمعی جمالیندیر، جمالین ایشته گؤر/ جانلاری پروانه قیلدی ای هیدایتدن ضیا (همان، ص157)؛
«اینک به زیبایی خود بنگر! زیبایی تو شمع وحدت است/ که دلها را مانند پروانه دنبال خود کشیده است. هدایت تو همان نور و روشنایی است».
همچنین به کشف و شهود عرفانی و نیز «وحدت وجود» اشاره میکند که حاصل سیراب شدن از چشمه آب کوثر است:
چون نسیمی محشرین حشریندن ایچدی کوثری/ سر کشف اولدو قلوبو، بولدو وحدت بارها (همان، ص157)؛
«چون نسیمی از آب کوثر در روز ازل، سیراب شده است/ عالم اسرار دلها گشته است و به وحدت رسیده است».
این ابیات نیز اشارهای است به «تجلی» و «وحدت وجود»:
وجودوم شهرینه گیردیم، دولو نور خدا گؤردوم/ من اول نورون تجلی سین، محمد مصطفی گؤردوم/ یوزوندن پرده رفع اولدو، کی شکسیز ذات ایمیش مطلق/ من اول سدره مقامیندا علی مرتضی گؤردوم (همان، ص172)؛
«به درون نفس خود نگریستم که پر از نور خدا بود/ این نور تجلی محمد مصطفی بود/ نقاب از رخت کنار کشید و ذات مطلق نمایان شد/ من نخستین فرد در مکان سدره، علی مرتضی را دیدم».
نسیمی از لحاظ ساختار فنی و بهکارگیری واژگان، از کلمات ساده، قابل فهم و وزن عروضی آرام استفاده کرده است. در برخی از اشعار که در قالب رثا سروده و حاوی برخی از مضامین رمانتیک، مانند همزادپنداری با طبیعت و استحاله در آن است، کلماتی را به کار برده که بیشتر بار عاطفی دارد تا با موضوع و فکر شعری همخوانی داشته باشد؛ زیرا «تصویرگری مبتنی بر احساسات و عواطف » (ترحینی، 1995، ص142)، یکی از ویژگیهای شعر رمانتیک است. علاوه بر این، نسیمی در اشعار خود به طور کامل از وزن شعری عربی(عروض) استفاده کرده و (از لحاظ کثرت کاربرد بحور شعری، به ترتیب از این اوزان استفاده نموده است:
الف) بحر رمل (17 چکامه)؛ ب) بحر هزج (7 چکامه)؛ ج) بحر مجتث (4 چکامه)؛
د) بحر رجز (1 چکامه).
بیشتر کلمات معجم شعری او از جمله کلمات آخر هر بیت که به عنوان قافیه به کار رفته، به جهت مطابقت با عروض عربی یا همان تفعلهها، فارسی و عربی است؛ در حالی که وزن بومی شعر ترکی، اوزان هجایی است. «اوزان هجایی، از کهنترین زمانها در شعر ترکی رایج بوده است و نخستین نمونههای آن را در دیوان لغاتالترک مییابیم. روش هجایی بر اساس تساوی هجایی مصراعها و تناسب تقسیم آنها استوار است. بنیان شعر هجایی، شمارش انگشتی (بارماق ساییسی) است. شعر هجایی در شعر ترکی، دارای انواع مختلف «دوتایی» تا «شانزدهتایی» میتواند باشد». (محمدزاده، 1388، ص56 ـ 57) علت تناسب وزن هجایی با شعر ترکی، به این علت است که کلمات اصیل ترکی، یا از هجای کوتاه (اینجه سس) یا از هجای بلند (قالینجه سس) درست شدهاند و روشن است که کلمات ترکی با چنین ساختاری، با وزن شعری عربی که تفعلههای آن از تعداد مختلف هجاهای بلند و کوتاه درست شده، همخوانی کاملی ندارد؛ مگر اینکه شاعر یا باید از کلمات عربی و فارسی به صورت فراوان استفاده نماید و یا اینکه در برخی از کلمات ترکی دخل و تصرف کند تا متناسب با وزن عربی باشد. از انواع شعر هجایی در ترکی به «قوشما»، «گرایلی»، «بایاتی» و... میتوان اشاره کرد. شهریار نیز شعر «حیدربابایه سلام» را بر اساس وزن بومی ترکی یا همان هجایی از نوع «قوشما» سروده و به همین علت، کمتر از کلمات فارسی و عربی استفاده کرده است. از لحاظ ساختمان کلی قصیده، نسیمی به منظور معرفی اهلبیت: به جامعه خود و ترویج فرهنگ شیعی و انتقال آن به جان و دل مردم، قصاید خود را چنان قالبریزی کرده که ابتدا به مدح پیامبر9، سپس امام علی7 و بعد بلافاصله به ترتیب، به مدح و منقبت سایر امامان میپردازد و قصیده را با مدح امام زمان(عج) به پایان میبرد. از 29 چکامه و قطعه نسیمی در مدح اهلبیت:، نیمی از آن چنین ساختاری دارند. نسیمی در قصایدی که فرم و شکل آنها در جهت اهداف واقعبینانه است، به طور مفصل در مورد بزرگی پیامبر9 سخن میگوید و به آیههای قرآنی و احادیث زیادی استناد میکند. سپس امام علی7 را به پیامبر9 ربط میدهد و در مورد ایشان نیز به آیههای قرآنی و احادیث استناد میکند.
از نظر عاطفه، نسیمی عاطفهای صادق دارد و شعر او از عمق وجود برمیخیزد. البته عاطفه او در بالاترین مرتبه نیست؛ زیرا عاطفه در شعر او، در خدمت نگرش واقعبینانه قرار دارد. اما از لحاظ تصویرپردازی(خیال)، اگر بگوییم که«تصویر عبارت است از هر گونه تصرف خیالی در زبان. این تعریف هم در بلاغت سنتی و هم در نقد ادبی جدید پذیرفته شده است. عموماً اصطلاح تصویرپردازی را برای کلیه کاربردهای زبان مجازی به کار میبرند. در این مفهوم، تصویر عبارت است از: هر گونه کاربرد مجازی زبان که شامل همه صناعات و تمهیدات بلاغی از قبیل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تمثیل، نماد، اغراق، مبالغه، تلمیح، اسطوره، اسناد مجازی، تشخیص، حسآمیزی، پارادوکس و... میشود» (فتوحی، 1385، ص44)، زبان شعری نسیمی بیشتر واقعی و غیرمجازی است. چنانکه در شعر او، تشبیهات قوی، و استعاره، کنایه و مجاز (عقلی، اسنادی) چشمگیری وجود ندارد و بیشتر تصاویر شعری او خشک و ایستاست؛ به طوری که گاهی از مرز مسند و مسندالیه و یا موصوف و صفت حقیقی بیرون نمیرود و معنا و مدلول در شعر او حقیقی است و بر ما وضعله خود دلالت میکند. نگرش کلی نسیمی واقعبینانه است؛ یعنی فقط به رثا و مدح اهلبیت: بسنده نکرده؛ بلکه زمان و مکان عصر خود را به زمان و مکان دوره اهلبیت: نیز پیوند داده و با نگاهی واقعبینانه به اوضاع جامعه و اجتماع خود، اهلبیت: را نیز به آن جامعه کشانده و با بازخوانی شخصیتهای آنها در بطن جامعه خود، در اصلاح جامعه و الگوسازی برای مردم کوشیده است. اگر در برخی مواقع و به ویژه در رثای امام حسین7، رنگ و بوی عاطفه نیز در شعر او دیده میشود، باز این نگرش عاطفی در خدمت نگرش واقعبینانه است. این نوع نگرش، بر کل شعر شیعی نسیمی سیطره یافته و همه مضامین و محتوای شعری او، در خدمت نگرش واقعبینانه قرار گرفته که همان ترویج و نشر فرهنگ شیعی در جامعه مخالف است. نسیمی حتی در رثای امام حسین7 نیز آنجا که سخت عواطف را برانگیخته و غرق در حزن و ماتم است، ناگهان از این فضا خارج میشود و به مدح و معرفی دیگر امامان در جهت پیشبرد اهداف خود میپردازد. گویی ابتدا میخواهد بزرگی و کرامت امام حسین7 و مظلومیت ایشان را به تصویر بکشد و بعد از اینکه احساسات مخاطب را برانگیخت و با خود همراه و همعقیده کرد و به عبارت دیگر راه ورود به دلش را باز نمود، به معرفی دیگر امامان میپردازد تا بگوید اینها نیز از نسل همین امام مظلوم و بزرگ هستند و کسی که چنین امامی را میپذیرد، باید خاندان او را نیز قبول نماید. بدین صورت، مخاطب به طور ناخودآگاه تسلیم خواسته او میشود.
نگاه واقعبینانه نسیمی در معرفی اهلبیت: به جامعه، برای تقویت گرایشهای شیعی خلاصه میگردد. او بیشتر درگیر مسأله ولایت و دوازده امام7 و حقانیت آنها در آن جامعه بود؛ به همین سبب، در مورد حضرت فاطمه " ، حضرت زینب " ، و حضرت ابوالفضل، حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر شعر نمیسراید. در جامعهای که بر طبل مخالفت میکوبید، نسیمی برای بیان عقاید خود، حال و مقتضای حال را رعایت میکند و زبان استدلالی و خطابی و تعلیمی و گاهی نثروار به کار میبرد که به چاشنی شور و حرارت نیز آغشته است تا سخن خود را بر کرسی حق بنشاند. بدین ترتیب زبان شعری او جنبه خیالی و رمزی خود را از دست داده، زیرا «در نوشتار واقعگرا، واژهها در معنی قاموسی خود به کار میروند و نماینده چیزی غیر از خود نیستند و ادراک آنها نیاز به درنگ و تأمل ندارد». (همان، ص49)
با توجه به سؤال اول پژوهش، نقشمایههای مختلفی در مورد اهلبیت: در شعر ترکی نسیمی به کار رفته است. نسیمی به سبب حزن درونی و انقباض روحی، مضامین رمانتیک را به کار برده و از زبان طبیعت و فضای گرفته و حزنآلود آن، پرده از اندوه خود برداشته است. او به منظور تأثیر بر مخاطب و انگیزش احساس و عاطفه او و ایجاد رابطه با ذهن و روان مخاطب، مضامینی را به کار برده که دارای بار معنایی عاطفی و انگیزشی باشد. همچنین به منظور اعتلا بخشیدن به اهلبیت: و گرامیداشت شأن و مقام آنها، اوصاف اخلاقی و پسندیده آنها را به تصویر کشیده و در مقابل، اوصاف زشت دشمنان آنها را برملا کرده و گریزی نیز به حوادث تاریخی زده که این حوادث نیز اثباتکننده علو مقام و اعمال اخلاقی پسندیده و برگزیده آنها بوده است.
نسیمی از لحاظ سیاسی، بیشتر به مسأله حقانیت خلافت بعد از پیامبر در اهلبیت: اشاره کرده و برای اثبات آن، به برخی مسائل تاریخی نیز استدلال نموده است. اما در مورد مسأله عاشورا، با وجود اینکه این موضوع، بسامد بیشتری در دیوان او دارد، شاعر به جنبه سیاسی این حادثه و علل پیدایش و نیز فرجام آن اشارهای نکرده؛ به طوری که نگرش او به این موضوع، بیشتر عاطفی و روانی است، بدون توجه به علل و اسباب آن. به نظر نسیمی، اگر مخالفان خلافت در اهلبیت:، از همان ابتدا، تسلیم امر پیامبر9 و خلافت امام علی7 میشدند، دیگر کار به چنین فجایعی ختم نمیشد و علت فاجعه عاشورا نیز از مخالفت با خلافت حضرت ناشی میگردد. برای همین، برداشت سیاسی نسیمی، محصور در این امر (حقانیت ولایت امام علی7 شده که برداشتی درست است.
نسیمی شاعری صوفی است و از ادبیات صوفیانه استفاده میکند و شطحیات او نمونه بارزی از پیوند او با مکتب عرفان است. شطحیات وی بیشتر جنبه اخباری دارد و این امر نقطه ضعف او در برابر دشمنان است؛ زیرا به راحتی توانستند او را مانند حلاج به کفر و الحاد متهم کنند؛ در حالی که اگر این شطحیات جنبه هنری و انشائی داشتند، امکان توجیه و گمراه کردن مخاطب برای او وجود داشت. همچنین وی به تغزل روحی و عرفانی در مدح پیامبر9 میپردازد و تأویل تغرلی از آیات قرآنی دارد؛ گویی این آیات، نشاندهنده جمال و کمال پیامبر9 و یا همان انسان کامل در ادبیات عرفانی است که در این هنگام شعرش رنگ رمزی نیز به خود میگیرد. شعر شیعی نسیمی، گویی در پی اثبات موضوعی است و سعی دارد به مخاطب مفهومی را تلقین نماید و افکار موجود در آن، برای همه قابل درک و فهم است و همه این مضامین در خدمت یک نگرش و یک عقیده و یک رسالت درونی است و آن هم معرفی شیعه به جامعه با یک نگاه واقعبینانه؛ که این نوع نگرش بر تمام ابزارها و تکنیکهای شعری اثر گذاشته به گونهای که به جهت رعایت اوضاع جامعه خود در شعرش، بیشتر اسلوب خطابی و نثرگونه را به کار میبرد و عاطفه و قدرت خیال و زبان مجازی همه در خدمت نگرش واقعبینانه است. البته خود موضوع و فکر شعری (اهلبیت:) نیز تا حدودی قلم مجازی و هنری و به عبارت بهتر دروغپردازی هنری را نیز کند میسازد؛ زیرا دیگر مضامین شعری نسیمی از جمله خمریات، غزلها و وصف طبیعت و... در دیوانهای ترکی و به ویژه فارسی او، بیانگر اندیشه یک شاعر خلاق و مبتکر است.
1. اعتقاد به تقدس حروف و اسماء قرآنی، در فرهنگ ایرانی اسلامی سابقهای دراز دارد؛ به طوری که از آغاز بعثت و ظهور قرآن، بسیاری از مسلمانان حروف مقطّعه را رمزی میان خدا و پیغمبر9 دانستند که مسلمانان عادی از درک و فهم آن عاجز بودند. اعتقاد به رمز حروف قرآن، رفتهرفته فرقههای گوناگونی را در سرزمینهای اسلامی به وجود آورد. اصالت حروف و ارزش رمزی آنها به تدریج در میان مسلمانان و فرقههای صوفیه گسترش فراوان یافت و به صورت علم مخصوصی درآمد که علم جفر تکاملیافته آن است. در سالهای حاکمیت تیموریان، به علم جفر اهمیت داده شد. درویشان در علم اسرار حروف و نقطه، خود را صاحب کشف و کرامت دانسته، کتابهایی در تشریح اسرار حروف و معنای نقطههای قرآن نوشتند. آثار و اشعار رهبران حروفیه و نقطویه (پسیخانیان) هرچند به جهت اوضاع خاص مذهبیـ سیاسی به مضامین و اصطلاحات عرفانی آمیخته، مطالعه دقیق این آثار، افکار مترقی و آتهئیستی آنها را آشکار میکند. (میرفطروس، بی تا، ص30-32)
قرآن کریم.