پیامدهای سیاست شاه‌عباس در براندازی حکومت شیعی آل‌کیا در گیلان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار تاریخ دانشگاه خوارزمی

2 دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه خوارزمی

چکیده

در فاصله سده‌های هشتم تا دهم هـ.. ق در بخشی از گیلان که در روزگار خود به بیه‌پیش معروف بود‌، حکومت شیعی و محلی آل‌کیا با پشتیبانی سادات مرعشی مازندران قدرت را در دست گرفت. این حکومت در تثبیت و تحکیم حکومت صفویه نقش بسیاری داشت. در سال 1001ق شاه‌عباس با هدف توسعه و تحکیم قدرت سیاسی و اقتصادی خود‌، به گیلان حمله کرد و بساط حکومت آنان را برچید. از آن پس گیلان استقلال داخلی و سیاسی خود را از دست داد‌، جزء املاک خاصه شد و با ورود کردهای صوفی به دنبال تحرکات نظامی‌، در ترکیب جمعیتی آن تغییراتی رخ داد. این نوشتار بر آن است تا به بررسی پیامدهای سیاست شاه‌عباس در بر اندازی حکومت شیعی آل‌کیا بپردازد و نتایج حاصل از این امر را در ابعاد سیاسی‌، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار دهد. جمع‌آوری مطالب در این پژوهش‌، مبتنی بر روش کتابخانه‌ای است. تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها بر اساس روش تاریخی‌، با تکیه بر توصیف‌، تطبیق و تحلیل اطلاعات است. تفسیر وقایع تاریخی بر اساس تقدم زمانی حوادث صورت گرفته است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

گیلان به دلیل شرایط اقلیمی خاص خود در طول تاریخ‌، پناهگاهی امن برای مخالفان حکومت‌ها بود. حاکمان این منطقه همواره به شکلی محلی و مستقل و به دور از نظارت حکومت‌های قدرتمند زمان خود‌، حکومت می­کردند. در سال‌های 763-1001 ق در شرق سفید رود‌، حکومتی شیعی به قدرت رسید که با تکیه بر انتساب خود به امام سجاد7و اقدامات سیاسی‌، اقتصادی و فرهنگی به مقتدرترین قدرت سیاسی گیلان تبدیل شد و خود را «کیا» نامید.[1] از این زمان به بعد درگیری با امرای سنی و رقیب سیاسی آن­ها‌، اسحاقوندان در غرب سفید رود‌، آغاز شد. حکومت آنان نسبت به حکومت‌های محلی دیگر در منطقه‌، طولانی‌تر بود و دویست و پنج سال با قدرت کامل بر بخش شرقی گیلان حکومت کردند. (واله اصفهانی‌، 1372‌، ص354)

ضعف حکومت مرکزی‌، حمایت سادات مرعشی از آل‌کیا‌، مماشات با قدرت‌های بزرگ‌، نوع برخورد با دشمنان‌، بهره­گیری از رأی اندیشمندان در امر حکومت‌، احترام به نظر مردم و در دست داشتن منابع سرشار ابریشم‌، توجه به ابعاد فرهنگی در کنار مسائل اعتقادی‌، ارادت اولیه حکومت صفویه به حاکمان آل‌کیا و...‌، همه عواملی بودند که در بقا و تداوم این حکومت شیعی نقش داشتند.[2]

در سال 1001ق شاه‌عباس بنا بر سیاست ایجاد تمرکز سیاسی در ایران و مطامع اقتصادی تصمیم به تصرف کامل گیلان گرفت. وی خود شخصاً در این جنگ شرکت کرد و برای اطمینان از حصول هدف خود‌، نیروی بسیاری را از جهات مختلف به گیلان اعزام کرد. با اقدام او گیلان فتح شد‌، خان احمدخان (حک: 943-999 ق)‌، آخرین فرمانروای کیایی‌، به استانبول فرار کرد و به دنبال آن حکومت کیایی در گیلان برچیده شد. از آن پس گیلان‌، در زمره املاک خاصه شاه و خاندان سلطنتی قرار گفت. در اینکه چرا حکومت صفویه‌، حکومت شیعی آل‌کیا را که در قدرت‌یابی خود به آنها مدیون بود‌، از قدرت ساقط کرد‌، دلایل قابل تأملی وجود دارد که از موضوع مورد پژوهش حاضر خارج است.[3]

وفور منابع تاریخی اعم از کتب تاریخی‌، سفرنامه‌ها‌، اسناد تاریخی و نامه‌ها‌، منجر به توجه بیشتر پژوهشگران به مطالعات تاریخی در زمینه‌های مختلف در دوره صفویه شده است. در رابطه با حکومت محلی آل‌کیا در گیلان نیز مقالاتی به رشتة تحریر درآمده است و در سال‌های اخیر کتب مستقلی در این رابطه نوشته شده که اگرچه بسیار محدود است اما نکات ارزنده‌ای در این خصوص ارائه می‌دهد‌، اما در رابطه با موضوع مورد پژوهش حاضر تا کنون هیچ مقاله‌ای به شکل مستقل به چاپ نرسیده است.

دورة شاه‌عباس به دلیل اقدامات اثرگذار وی در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی‌، گسترش روابط ایران با اروپا‌، ایجاد و برقراری ثبات و امنیت داخلی‌، دوره‌ای متفاوت با دوران‌های پیش و پس از خود بود. شاه‌عباس به واسطه این اقدامات در منابع داخلی و خارجی به عنوان شخصیتی جذاب و قابل تحسین درخشیده است.

سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که: سیاست شاه‌عباس در براندازی حکومت آل‌کیا در گیلان چه نتایجی به‌دنبال داشت؟

نوشتار حاضر بر این فرضیه استوار است که شاه‌عباس با تصرف این منطقه و از بین بردن حکومت آل‌کیا‌، عناصر نظامی جدیدی را از طوایف کرد از جمله کردهای صوفی وارد نمود تا ثبات سیاسی لازم را برای تقویت حکومت مرکزی ایجاد نماید. از آنجا که املاک تصاحب شده ابتدا به صورت تیول در عوض خدمات نظامی به طوایف کرد تعلق گرفت‌، فشار بسیاری بر بومیان منطقه وارد کرد. این امر شورش‌هایی را به وجود آورد که سرکوب آنها حاصلی جز از بین رفتن دو قرن اقدامات سیاسی‌، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی حاکمان کیایی به همراه نداشت. از آنجایی که آل‌کیا از جنبه مذهبی مانند صفویه حکومتی شیعی بود تأثیری جدی در مذهب این دوره نداشته است؛ مگر اینکه بقایای شیعیان زیدی نیز در این دوره به تشیع امامی گراییدند.

 

سقوط حکومت شیعی آل‌کیا در گیلان

سال 1001هـ. . ق سالی مهم برای دو حکومت شیعی در ایران بود. دو حکومتی که هر یک با انتساب خود به امامان شیعه: جایگاه ویژه‌ای نزد مردم و دوستداران اهل‌بیت داشتند. حاکمان آل‌کیا نسب خود را به چهارمین امام شیعه‌، امام سجاد7‌، می‌رساندند. (شوشتری‌، 1373‌، ج2‌، ص317 / غفاری‌، 1343‌، ص84 / اسکندر بیگ ترکمان‌، 1377‌، ص‌42-43) رابینو اولین محققی است که این نسب‌نامه را مورد تأیید قرار داد. (رابینو‌، 1369‌، ص131) تاکنون این نسب‌نامه مورد تردید قرار نگرفته است. مؤلف صفوة الصفا برای نخستین‌بار در کتاب خود نسب خاندان صفویه را به امام موسی کاظم7 رساند.[4] (ابن بزاز‌، 1376‌، ص70) البته باید اشاره کرد در این زمینه اختلاف‌‌نظر زیادی وجود دارد. مؤلفان بعد از ابن‌بزاز این نسب‌نامه را مورد تأیید قرار دادند اما در پژوهش‌های معاصر اولین کسی که به این نسب‌نامه با تردید نگاه کرد کسروی بود که پرداختن به این موضوع خود بحثی جداگانه را می‌طلبد.

گیلان با توجه به اقلیم خاص خود قبل از اسلام و حتی پس از ورود اسلام به ایران‌، پناهگاهی مطمئن برای ناراضیان حکومت بود. گاه پیروان ادیان مختلف به این سرزمین پناه می‌آوردند. (مقدسی‌، 1361‌، ج1‌، ص520) وجود همین امنیت طبیعی بود که اسماعیل میرزای جوان و خواص وی را در خود جای داد. وی که قبل از به قدرت رسیدن ابتدا به غرب گیلان رفت (غفاری‌، 1343‌، ص85) سرانجام دربار شیعی آل‌کیا در لاهیجان را برای اقامت برگزید. (خواند میر‌، 1353‌، ج4‌، ص447) این رخداد بزرگ تاریخی در زمان کارکیا میرزا علی (حک: 883-910 ق) رخ داد. در منابع از وی به عنوان «سلطان با تاج و تخت» یاد می‌شود. (مرعشی‌، 1364‌، ص257)

در این زمان اهالی شرق گیلان شیعه زیدی بودند و شاید بتوان پذیرفت که قدرت‌گیری آنان بیش از هر چیز مدیون «ضعف تسنن و اقبال عمومی مردم به تشیع» بود. (یوسف جمالی‌، 1386‌، ص165) بیشترین فعالیت مذهبی زیدیه در این عهد در مازندران و نواحی رویان و چالوس بود. (ابن اسفندیار‌، 1366‌، ص‌229)

با به قدرت رسیدن صفویه‌، در بین مردم گیلان فرقه جارودی از زیدیه[5] رواج داشت‌، اما در زمان شاه تهماسب مردم این ناحیه «... به قدرت صوفیان شجاعت پناه مذهب امامیه قبول نمودند...» (شیروانی‌، 1339‌، ص208) برخی معتقدند این تغییر گرایش دینی‌، ناشی از سیاست حکومت آل‌کیا و یا فشارهای شاه تهماسب نبود‌، بلکه مذهب زیدیه رفته رفته به افول نزدیک شده بود و پویایی سابق را به مانند دوره‌های پیش از آل‌کیا نداشت. (میرابوالقاسمی‌، 1369‌، ص47) خان احمد اول (911-943 ق) رعایای خود را به پذیرش گرایش جدید تشویق کرد.

در مورد واکنش مردم در قبال این سیاست به استثنای چند مورد محدود‌، به وضوح مطلبی در منابع نیامده ولی ظاهراً مخالفت جدی با آن صورت نگرفت. (کنارودی‌، 1392‌، ص121) باور مردم به این خاندان از لحاظ معنوی و مذهبی تا اندازه‌ای بود که در برخی مناطق به جهت پیروزی آنان در جنگ‌ها‌، مردم آن منطقه، پول و زکات جمع می‌کردند تا هزینه لشکرکشی­های سادات کیایی را که غالباً رنگ مذهبی داشت‌، تأمین کنند. (مرعشی‌، 1364‌، ص38) منابع تاریخی خان احمد را نخستین فردی می‌دانند که بر خلاف پدران خود با انکار مذهب زیدیه گرایش امامیه را پذیرفت. (ایلچی‌، 1378‌، ص221) این سیاست مذهبی و تغییر گرایش جدید به هر علتی که بود نتوانست مانع از حملة صفویه به قلمرو آنان گردد‌، چرا که در سال 973 ق خان احمد پیشکش­هایی برای دربار صفویه فرستاد. شاه تهماسب به ظاهر هدایای او را قبول کرد اما‌، «... همچنان در مقام تسخیر آن ملک بود...» (تتوی‌، 1382‌، ج8‌، ص5808)

گیلان در زمان حکومت شاه طهماسب مورد حمله قزلباشان صفوی قرار گرفت و «اندوخته سال‌های دراز گیلانیان بی­هیچ مشقتی به دست قزلباشان افتاد.» (تتوی‌، 1382‌، ج8‌، ص5838) قلمرو وی در لاهیجان‌، گوکِه،[6] لشت‌نشاء و کیسُم به تصرف حکومت صفوی درآمد و کشتار وسیعی از مردم گیلان بیه‌پیش صورت گرفت. (روملو‌، 1384‌، ج3‌، ص1455) خان‌احمد که در زمان دستگیری سی‌و‌یک سال داشت (رازی‌، 1340‌، ج3‌، ص140) دستگیر و دوازده سال از عمر خود را در زندان شاه تهماسب گذراند.[7] (فومنی‌، 1353‌، ص67-132) پس از مرگ شاه طهماسب و آزادی از زندان بود که دختر شاه تهماسب‌، «... مریم سلطان بیگم به عقد و ازدواج او درآمد.» (غفاری‌، 1353‌، ص84) و با خاندان صفویه پیوند فامیلی یافت.

در زمان حکومت شاه‌عباس روابط صفویه با حکومت آل‌کیا دوباره دچار تنش فراوانی شد. این مسأله به برخورد نظامی شاه و تصرف کامل لاهیجان‌، مرکز حکومتی آل‌کیا‌، و فرار خان‌احمدخان به استانبول انجامید. فرار خان احمدخان به استانبول از نبوغ سیاسی این شخصیت شمرده شده است زیرا در طول تاریخ ایران، اغلب مخالفان حکومت به گیلان پناهنده می‌شدند تا در پناه کوه و جنگل و روحیه مهمان‌پذیری و جنگاوری ساکنان آن پنهان شوند. حال اگر کسی قرار بود از گیلان فرار کند‌، باید از ایران فرار می‌کرد‌، چرا که هیچ نقطه‌ای از ایران به اندازه گیلان اهمیت نداشت. شاید خان احمد با در نظر گرفتن این مسأله در هفتاد سالگی تنها پناه خود را در آنسوس دریای گیلان می‌دید و از قبل چنین روزی را پیش‌بینی کرده بود. لذا ملاحظات سیاسی وی در این خصوص قابل تأمل است. (کنارودی‌، 1392‌، ص‌133) شاه‌عباس پس از دست‌یابی بر سرزمین «پیله و ابریشم» (مقدسی‌، 1361‌، ج2‌، ص517 / مستوفی‌، 1362‌، ص163-162) توانست تجارت انحصاری ابریشم گیلان را در دست بگیرد. توجه شاه‌عباس به منافع اقتصادی حاصل از تولیدات ابریشم‌، در سفرنامه­های اروپائیان منعکس است. (اولئاریوس‌، 1363‌، ص‌346) در علل سقوط این خاندان شیعی و حمله شاه‌عباس به گیلان نظرات مختلفی ارائه شده است. برخی تلاش شاه‌عباس برای ایجاد حکومت متمرکز را باعث نابودی حکومت‌های محلی از جمله حکومت آل‌کیا می‌دانند. (میرابوالقاسمی‌، 1369‌، ص185) اما ظاهراً تنها هدف شاه ایجاد تمرکز سیاسی ایران نبود‌، چرا که در جواب نامة شفاعتی که سلطان مراد سوم‌، پادشاه عثمانی‌، در حمایت از خان احمدخان نوشت‌، ادعا کرد غیر از گیلان هر ناحیه‌ای که خان احمد خان طلب کند در اختیار او قرار می‌دهد. (افوشته‌ای نطنزی‌، 1373‌، ص469-470) فرار برخی از سرداران شاه‌عباس و پناه بردن آن‌ها به خان احمدخان را از علل دیگر این لشکرکشی دانسته‌اند. (قمی‌، 1363‌، ج2‌، ص1092-1093) در این جریان خان احمدخان به تصریح منابع‌، به دلیل رأفت خود دست به شفاعت این سرداران می‌زند و در ابتدا از تحویل این افراد به حکومت مرکزی امتناع می‌کند. این علت نیز به تنهایی نمی‌تواند دلیل حملة شاه‌عباس به گیلان و سقوط این حکومت باشد‌، زیرا سرانجام وی با امان‌نامه‌ای که از شاه‌عباس گرفت‌، این افراد را به حکومت تحویل داد. هر چند شاه‌عباس بدون توجه به امان‌نامه‌ای که به خان احمدخان داده بود‌، سرداران فراری خود را کشت. (افوشته‌ای نطنزی‌، 1373‌، ص394-395)

ارتباط خان احمدخان با عثمانی‌، دلیل دیگری است که در سقوط این حکومت شیعی به دست شاه‌عباس ذکر شده است. (جُنابدی‌، 1378‌، ص721-722 / رازی‌، 1340‌، ج3‌، ص140-141) فرار خان احمدخان به عثمانی نیز‌، کدورت شاه‌عباس را نسبت به آخرین حاکم کیایی بیشتر کرد و آن را «مایه بی‌غیرتی و بی‌حرمتی» دانست و عنوان کرد: «اگر فرار نمی‌کردید‌، کمال مروت را درباره شما به عمل می‌آوردم...»  (فومنی‌، 1353‌، ص173) برخی نیز روابط پنهان خان احمدخان با روسیه را علتی در تصمیم شاه برای ساقط کردن حکومت آل‌کیا بیان دانسته‌اند. (نوائی‌، 1377‌، ص210)

در برخی منابع نیز برکنار شدن خواجه مسیح از وزارت خان احمدخان و فرار او نزد شاه‌عباس و تشویق وی به حمله به گیلان از دلایل این امر قلمداد شده است. (فومنی‌، 1353، ص105، 106 و 129) البته باید اشاره کرد فونی، مؤلف تاریخ گیلان‌،  که خود در قلمرو بیه‌پس‌، از نواحی غرب سفید رود به دنیا آمده بود و دلبستگی چندانی به سادات آل‌کیا در شرق سفید رود نداشت‌، در نوشته‌های خود تلاش داشت تا حملة شاه‌عباس به گیلان و ساقط کردن حکومت رقیب آنان در شرق گیلان را توجیه کند، قابل تأمل است.

عده‌ای نیز علت سقوط این حکومت را بی‌اعتنایی خان احمد به شاه‌عباس، زمانی که شاه‌عباس به جهت شکار و صید تا نزدیکی دیلمان رفته بود ذکر می‌کنند. (افوشته‌ای نطنزی‌، 1373‌، ص‌468) برخی نیز امتناع خان احمدخان از پذیرش خواستگاری شاه‌عباس از دختر خان احمدخان‌، خان بیگم‌، را دلیل این براندازی برشمرده‌اند. (قمی‌، 1363‌، ج2‌، ص1086)

صرف نظر از مسائل اقتصادی و سیاسی، نمی­توان احتمال رقابت در سیادت را به عنوان عاملی اثرگذار در این لشکرکشی نادیده گرفت‌، چرا که شاه‌عباس تعصب شدیدی نسبت به انتساب خود به امام موسی کاظم7 داشت. (فلسفی‌، 1369‌، ج3‌، ص‌847) و آل‌کیا را به عنوان رقیب سیاسی خود در این زمینه می­پنداشت. به هر علت این فتح برای صفویه اهمیت خاصی داشت‌، چرا که شاه‌عباس شخصاً در رأس سپاهی به گیلان آمد. (بدلیسی‌، 1377‌، ص‌296 / فومنی‌، 1353‌، ص109-110)

با توجه به مطالبی که در خصوص علت فتح گیلان اشاره شد‌، به پیامدهای گوناگون ناشی از سیاست شاه‌عباس در گیلان و سقوط حکومت آل‌کیا پرداخته می‌شود.

 

پیامدهای سیاسی سیاست شاه‌عباس

الف. از بین رفتن استقلال سیاسی در گیلان

با فتح گیلان و برچیده شدن حکومت‌های محلی در آن‌، استقلال سیاسی گیلان از بین رفت. آل‌کیا توانسته بود در دو سده قلمرو خود را به لحاظ مذهبی به وحدت رساند. قبل از آن شرق گیلان به دلیل حضور و نفوذ حکومت آل‌کیا از وحدت سیاسی برخوردار بود‌، البته نباید از یاد برد که این امر شامل نواحی غرب گیلان نمی‌شد‌، اما سقوط حکومت آل‌کیا نه تنها استقلال سیاسی آل‌کیا‌، بلکه استقلال تمامی بخش‌های گیلان را نیز از بین برد. این امر زمینه را به جهت سلطه کامل سیاسی صفویه بر گیلان امکان‌پذیر ‌ساخت. آل‌کیا با بخشیدن دشمنانی که خود را تسلیم حکومت آن‌ها می‌کردند (مرعشی‌، 1364‌، ص62-72) مانع اتحاد آنها با دیگر رقبای آل‌کیا می‌شدند. این سیاستی بود که حاکمان شیعی آل‌کیا در برابر رقبای سنی خود در نواحی غرب گیلان موسوم به بیه‌پس در پیش گرفته بودند. اما با حمله شاه‌عباس مرزهای سیاسی و مستقل شرق و غرب سفید رود از بین رفت. به نظر می‌رسد که شاه‌عباس با ساقط کردن حکومت شیعی آل‌کیا‌، در بعد سیاسی به هدف دیگری نیز دست یافت و با این اقدام از خطر احتمالی همبستگی گیلان با روسیه و عثمانی نیز آسوده خاطر شد.

ب. ادارة  گیلان به وسیلة والیان منتخب حکومت صفوی

یکی دیگر از پیامدهای سیاسی سیاست شاه‌عباس اداره گیلان به وسیلة والیانی بود که از طرف حکومت صفوی برای گیلان انتخاب می‌شدند. تا قبل از فروپاشی حکومت آل‌کیا‌، والیان مناطق مختلف گیلان‌، به ویژه در حوزة شرق سفیدرود که با مرکزیت لاهیجان‌، زیر نظر آل‌کیا اداره می‌شد همه از سادات شیعی بودند که با نظارت مستقیم آل‌کیا انتخاب می‌شدند. اما پس از فتح گیلان ادارة آن منطقه ابتدا به برخی از قبایل قزلباش تعلق گرفت. لاهیجان که مقر حکومت آل‌کیا بود به مهدی‌قلی‌خان شاملو سپرده شد و خواجه مسیح گیلانی به وزارت گیلان نصب شد. (اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص‌451) البته باید یادآور شد که شاه‌عباس که از ارادت و علاقه مردم گیلان نسبت به خان احمد خان با خبر بود‌، بعد از فتح گیلان با اهالی گیلان رفتار خوبی داشت تا از حمایت مردم نسبت به وی جلوگیری کند. با اتخاذ این سیاست وی حتی از جرم کیا جلال الدین محمد‌، از امرای گیلان که در هنگام تصرف قلعه نیشابور از اردوی شاه در قزوین فرار کرده بود «... اغماض فرموده خاطر ایشان را بنوازشات خسروانه اطمینان بخشیدند.» (اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص454)

 

ج. بروز شورش‌های مردمی

به دلیل مرغوب بودن ابریشم این منطقه‌، و قرار گرفتن در ردیف املاک خاصه‌، فشار حکومت برای تولید بیشتر ابریشم و تهیه ارزان آن‌، شدت گرفت. این در حالی بود که اساس اقتصاد گیلان را دامداری و کشاورزی تشکیل می‌داد و توجه بیشتر حکام شیعی آل‌کیا معطوف به مسائل آبیاری بود. (مرعشی‌، 1364‌، ص143) در این رابطه آنان پلی بر سفید رود ساخته بودند که زراعت را در منطقه رونق داد. (لاهیجی‌، 1352‌، ص125-126) همچنین به دستور سیدحسین کیا‌، نزدیک لنگرود در روستایی معروف به راه پشته استخری ساخته شد تا مشکلات آبیاری زمین‌های زراعی را رفع کند. (مرعشی‌، 1364‌، ص‌118) سیدرضا کیا (حک: 799-892 هـ. . ق) مسافرخانه‌ای در سی جیران[8] (در راه اشکور) ساخت که با انواع درختان مختلف در گیلان آراسته شده بود. (مرعشی‌، 1364‌، ص‌145)

اعمال فشار و ظلم بر مردم که ناشی از عملکرد نامناسب مالی حاکمان این منطقه بود‌، زمینة بروز شورش‌های چندی در گیلان را فراهم کرد. گیلانیان که از رفتار مهدی قلی­خان شکایت داشتند (اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص459) در سال 1002 ق خواستار بازگشت خان احمدخان به گیلان شدند.(اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص461-462) در 1003 ق‌، طغیان اهالی گیلان علیه حکومت صفویه بار دیگر شاه‌عباس را عازم آن خطه کرد. (همان‌، ص492) در همین سال به لحاظ سیاسی اوضاع گیلان با شورش علی خان و طالشه کولی با بحران مواجه شد. (همان‌، ص499-494) شورش‌ها در سال 1004 ق نیز ادامه یافت. این بار شورش حمزه در گیلان مشکلاتی را برای صفویه به وجود آورد. (همان‌، ص514)

این شورش‌ها منجر به کشتار وسیعی از مردم گیلان به خصوص قلمرو سابق آل‌کیا شد. در صورتی که یکی از سیاست­های اصلی آل‌کیا جلوگیری از شورش‌های وسیع دهقانی و توجه به حال مردم به ویژه روستائیان بود. (کنارودی‌، 1390‌، ص158) در حکومت آل‌کیا به موارد چندی اشاره شده که با تدابیر حاکمان کیایی مانع از بروز شورش­های مردمی شده بودند. به عنوان مثال در جریان انتقال بازاری از تمیجان نزدیک رودسر کنونی‌، به جهت اینکه بازار جدید از خانه­های مردم دور بود‌، مردم اعتراض کردند. با اعتراض مردم، بازار دوباره به مکان سابق خود منتقل شد. (مرعشی‌، 1364‌، ص141) همچنین در زمان سیدرضا کیا در گوراب که محل برنجزار و مزارع مردم بود‌، برنجزارها خشک شد و به جای آن­ها درختانی کاشته شد ولی به جهت جلوگیری از اعتراض مردم و توجه به رفاه آنان برنجزار دیگری در لیسارود احداث شد. (مرعشی‌، 1364‌، ص140-141) آل‌کیا در ملاط و رانکوه به جهت رفاه مساکین و فقرا خانقاهی درست کردند. (مرعشی‌، 1364‌، ص‌142)

مورخ رسمی زمان شاه‌عباس گزارش می‌دهد که شاه‌عباس پس از فتح گیلان دستور تنظیم مالیات‌ها را صادر کرده است. (اسکندر بیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص459-460) این نکته در خور تأمل است چرا که به استناد منابع نیازی به این کار احساس نمی‌شد‌، چرا که خان احمد خان با حذف مالیات‌های مرسوم و اضافی در شرق گیلان باعث خرسندی مردم و بازرگانان شده بود و توانسته بود حمایت ویژه‌ای از بازرگانان را جلب کند.[9] (لاهیجی‌، 1352‌، ص320-321 / نوزاد‌، 1373‌، ص‌97-236) از طرفی اسکندربیگ هیچ اشاره‌ای به نوع مالیات‌های تنظیم شده در زمان شاه‌عباس نمی‌کند و اصلاً ضرورت این امر را بیان نمی‌دارد.

 

پیامد‌های اجتماعی‌ -  اقتصادی سیاست شاه‌عباس

شاه‌عباس هربار به جهت سرکوب شورش‌ها طوایف مختلفی از قزلباشان را به منطقه اعزام می‌کرد. سرکوب این شورش‌ها با کشتار وسیعی از مردم صورت می‌گرفت و این امر بخشی از عوامل تولید را از بین می‌برد.

یکی از طوایفی که در فتح کامل گیلان شاه‌عباس را یاری داده بودند‌، طوایف کرد صوفی بودند شاه در عوض خدمات نظامی آنان‌، نواحی وسیعی را به عنوان تیول به آنها واگذار کرد. شرکت این طایفه از کردها در شورشی علیه شاه‌عباس که به تحریک یکی از فرماندهان نظامی شاه صورت گرفته بود‌، باعث شد که شاه پس از دفع شورش عده‌ای از آنان را به خارج از گیلان کوچ دهد و بخش دیگری را تحت سرپرستی ولی سلطان صوفی‌، به رانکوه بفرستد. (اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج2‌، ص451)

در سال 1006 ق همین طایفه دوباره شاه‌عباس را در سرکوب شورش جهانگیر‌، حاکم کجور‌، یاری دادند. (همان‌، ص‌536-537) و توانستند این مأموریت را با موفقیت به انجام برسانند. جابجایی طوایف کرد در ادامه سیاست شاه‌عباس حکومت صفویه را به اهداف متعددی رساند و پیامدهای چندی به همراه داشت:

اول آنکه این جابجایی در وهله اول تأمین‌کننده اهداف نظامی بود. در اصل باید گفت یکی از مزیت‌های اقوامی که بنا به سیاست شاه‌عباس کوچانده می‌شدند آشنایی آنان به فنون نظامی بود. طوایف کرد‌، از جمله طایفه صوفی به جهت سرکوب اقوام دیگر مورد استفاده قرار گرفتند و توان نظامی آنان در خدمت حکومت صفویه قرار گرفت. دیگر این که از شورش طوایف کرد جلوگیری می‌کرد و مانع از قدرت‌یابی آنان می‌شد. آنان قادر بودند کلیة عصیان‌های داخلی را نیز سرکوب کنند.

طوایف کرد نیز در زمان حضورشان در گیلان تأثیراتی بر جای گذاشتند. آنان با تحرکات نظامی خود‌، نه تنها منجر به افزایش تسلط حکومت صفویه بر این منطقه شدند بلکه توانستند با پشتوانة روحیه و فعالیت‌های نظامی سلطه خود را بر مردم ساکن در این مناطق گسترش دهند. اگر تصور شود که این ارتباط تنها به زمینة نظامی محدود شده‌، اشتباه است‌، چرا که همراه با حضور نظامی آنان در گیلان‌، مسأله سکونت آنان امری طبیعی بوده و این مطلب وجود ارتباط اقتصادی را لازم می‌کرده است.

با توجه به اینکه آنان بخش وسیعی از املاک و زمین زراعی را زمانی در تیول خود داشتند‌، شکی نیست که بخش قابل توجی از تولیدات منطقه را در اختیار خود گرفته و تنها پس از افول قدرت نظامی آنان از زمان شاه‌عباس بود که از حضور نظامی آنان نیز در گیلان کاسته شد. به ویژه اینکه شاه‌عباس پس از سرکوب کردن شورش‌های مردمی در این منطقه‌، دیگر نیازی به خدمات نظامی طوایف کرد نداشت و از زمانی که کوچ آنان مورد توجه قرار گرفت‌، آنان نیز در کنار ساکنان بومی به عنوان یکی از عناصر تولید مطرح شدند. از آنجا که شیوة معیشت اصلی آنان متکی بر زندگی عشایری و دامداری بود و از این جنبه با ساکنان کوه‌نشین گیلان‌، تشابه داشتند‌، شیوة اقتصاد دامداری در این منطقه تقویت شد.

البته این شیوة تولید نتوانست به اقتصاد کلی گیلان که متکی بر تولیدات ابریشم بود غلبه کند‌، چرا که گیلان به واسطه تولید ابریشم به سرزمین پیله و ابریشم معروف بود و از این جهت تولیدات دیگر قادر به رقابت با آن نبود. به علاوه ضروری است بدانیم که از آنجا که گیلان جزء املاک خاصه شد‌، عایدات کلی این منطقه به خصوص درآمد سرشار تولیدات ابریشم نیز به شخص شاه تعلق گرفت تا جایی که رشت به تنهایی قادر بود یک ششم درآمد شاه را تأمین کند. ( شاردن‌، 1372‌، ج3‌، ص‌1255)

پیش از اجرای سیاست شاه‌عباس مبنی بر کاهش قدرت قزلباشان کرد در گیلان‌، کوچ طوایف کرد به گیلان آغاز شده بود که این کوچ‌ها را افرادی نظامی هدایت نمی‌کردند. بعد از این سیاست و کوتاه شدن دست قزلباشان کرد از این ناحیه‌، افراد نظامی با پایان یافتن مأموریت خود و از دست دادن نواحی تیول خود از گیلان عزیمت کرده و به موطن اصلی خود بازگشتند. این اقدام شامل کسانی که به شکل کوچ وارد گیلان شده بودند نمی‌شد. بنابراین در کنار ساکنان بومی منطقه زندگی جدیدی را شروع کردند. تفاوت جمعیتی و فرهنگی‌، مانع از تأثیرات اجتماعی قابل توجه در گیلان می‌شد. به خصوص اینکه برخورد شاه‌عباس با افراد نظامی این قوم‌، اعتبار سابق آنان را از بین برده بود.

تأثیر این حضور در نامگذاری برخی مناطق‌، چشمگیر است. همچنین بناها و عمارت‌های به جا مانده از زمان حضور کردها در گیلان بیانگر تأثیر آنان در منطقه به لحاظ نوع معماری دارد که هرچند تابع جغرافیای منطقه است‌، اما عظمت بنا‌ و نوع معماری و مصالح بکار گرفته شده در آن‌، از تمول مالکان آن خبر می‌دهد. گرچه رطوبت منطقه باعث از بین رفتن بسیاری از آنها شده است. با این وجود از عمارت‌های باقی مانده از اعقاب صوفی‌ها از زمان صفویه از بین رفته‌اند و اغلب بناهای بر جای مانده از این اقوام مربوط به عهد قاجار است که از آن جمله می‌توان به منزل یوسف‌خان صوفی‌، خانه امان‌الله‌خان صوفی و خانه هادی‌خان عنایتی صوفی‌، واقع در دهستان سُمام‌، عمارت عبدالعلی‌خان صوفی که قدمت آن را دو قرن دانسته‌اند و خانه محمدتقی‌خان صوفی در املش و خانه کاظم‌خان صوفی اشاره کرد.

پیامدهای فرهنگی سیاست شاه‌عباس

به لحاظ فرهنگی به ویژه در زمینة مذهبی‌، سادات کیایی در بین رقبای سیاسی خود‌، اختلاف زیادی به خصوص با حاکمان غرب حوزه سفید رود (بیه پس) داشتند. در منطقه بیه پس گرایش‌های مختلف سنی‌، حضور فعال داشتند و آل‌کیا در اولین قدم تلاش کرد قلمرو سیاسی و جغرافیایی خود را به وحدت مذهبی برساند. در قدم بعد تلاش کرد تا قلمرو حکومتی خود را از نظر فرهنگی پربار کند. به همین جهت با دعوت از صاحب‌نظران‌، هنرمندان‌، عالمان دینی‌، صنعتگران داخلی و خارجی به غنای بیشتر شرق گیلان کمک کرد.

منطقه‌ای که سادات کیایی در آن حکومت داشتند به لحاظ موقعیت جغرافیای خود‌، اجازه ورود بیگانگان را به داخل منطقه نمی­داد. حتی انتخاب لاهیجان به عنوان مرکز حکومتی‌، که در بین قلمروهای دیگر همین منطقه از ارتفاع بیشتری برخوردار بود‌، قابل تأمل و مطالعه است. لذا آنان با غلبه نظامی که شیوة متداول روزگار آنان بود و نفوذ فرهنگی که به دنبال پذیرش عامه حاصل شد صاحب قدرتی برجسته شدند. مزید بر آنکه انتساب آنان نیز به امام سجاد7 نه تنها از سوی مردم‌، بلکه از جانب منابع مخالف آنان نیز مورد احترام بود. (اسکندربیگ ترکمان‌، 1382‌، ج1‌، ص26)

در بعد مذهبی باید خاطر نشان کرد‌، آل‌کیا که با ماهیت شیعی به قدرت رسید با دیگر فرقه‌های اسلامی چون اسماعیلیه و مشبّه[10] در گیلان به مخالفت برخاستند و آنان را از جمله رقبای سیاسی و مذهبی خود می‌شمردند. (یوسف جمالی‌، 1386‌، ص162) و با دیگر فرقه­های مذهبی به خصوص با اسماعیلیه مخالفت بیشتری نشان دادند. (رابینو‌، 1369‌، ص‌123) و با اسرای این فرقه با خشونت برخورد می‌کردند. به عنوان نمونه در زمان حکومت سیدعلی کیا (حک: 763- 799 ق)‌، کیا سیف‌الدین‌، از کیاییان کوشیج در دیلمان‌، دعوت آل‌کیا را مبنی بر بازگشت از اعتقادات اسماعیلیه قبول نکرد. پس از جنگ کیا سیف‌الدین را دستگیر و «فی الحال او را به قتل آوردند و سر او را از تن جدا کردند ...» (مرعشی‌، 1364‌، ص‌66-68) آنان تلاش کردند تا از تفرقه مذهبی در قلمرو خود جلوگیری کنند.

یکی از سیاست‌های دینی آل‌کیا تشویق افرادی بود که از دیانت سابق خود دست بر می‌داشتند و مسلمان می‌شدند. به عنوان نمونه یکی از یهودیانی که مسلمان شده بود و در بین یهودیان دیگر تنها مانده بود‌، به دستور خان احمدخان مورد حمایت کامل آل‌کیا قرار گرفت (نوزاد‌، 1373‌، ص145) از آنجایی که یهودیان به تجارت مشغول بودند باید یادآور شد که این اقدام به رونق اقتصادی و حفظ منابع مالی آل‌کیا نیز کمک می‌کرد و شاید هدف برخی یهودیان از تغییر گرایش دینی‌، حفظ منافع مالی در یک قلمرو شیعی بود. بعد از سقوط حکومت شیعی آل‌کیا در گیلان در زمان شاه‌عباس‌، در منابع سخنی از تشویق و جذب دینی افرادی که از دیانت خود دست کشیدند و مورد حمایت قرار گرفته‌اند به چشم نمی‌خورد.

چنانکه اشاره شد آل‌کیا در منطقه‌ای قدرت داشتند که بیشتر بر اساس مناسبات کشاورزی و دامپروری استوار بود. با این وجود از توجه به علم و دانش و هنر و گسترش آن در قلمرو شیعی خود غافل نشدند. در زمان تثبت قدرت سیاسی آنان در زمان سیدرضا کیا (حک: 799-829 ق) و به ویژه خان احمد خان‌، آخرین حاکم شیعی کیایی‌، بسیاری از دانشمندان و علما و استادان موسیقی به دربار آنان پناهنده شدند. در زمان سیدرضا کیا «درگاه او ملجأ افاضل جهان و علمای زمان بود و یا خاص و عام در مقاومت مرحمت و عاطفت ...» (حافظ ابرو‌، 1380‌، ج4‌، ص901) مؤلف شیعی تاریخ ایلچی در توصیف شرایط فرهنگی قلمرو سادات کیایی در زمان خان احمد خان می‌گوید:

«... از وفور همت و یمن معدلتش چندان فضلا و شعرای راز و خوانندگان و نوازندگان خوش‌آواز نغمه‌پرداز در ظل رأفت و سایر عاطفتش جمع آمده‌اند که هریک از ایشان از نوادر روزگار و یگانه عصرند. سیمّا استاد زیتون کمانچه نواز که در فن خویش عدیل و نظیر ندارد و قلم و زبان از وصف و بیان نغمات او عاجز و حیران است و آن خسرو عالی مقدار نیز از فن موسیقی و نواختن سازها بهره تمام دارد و اکثر صنایع را خوب می‌داند. (نظام شاه دکنی‌، 1379‌، ص‌220)

هر چند دعوت استاد زیتون مورد اعتراض شدید شاه تهماسب قرار گرفت و در نامه‌ای به خان احمد خان‌، این اقدام را ملامت کرد. (نوائی‌، 1350‌، ص118-126) استاد زیتون تا آنجا پیش رفت که به سپهسالاری منطقه تولَم رسید. (نوزاد‌، 1373‌، ص‌156) استاد محمد مؤمن عودی نیز مانند پدر سرآمد در عود نوازی بود. با رضایت قلبی به خدمت خان احمد خان آمد. (واله اصفهانی‌، 1372‌، ص484) همچنین قلی بیگ عودی نیز به دعوت خان احمدخان به گیلان آمد با این تضمین که «...هرگاه داعیه عود کنند رخصت انصراف خواهند داشت.» (نوزاد‌، 1373‌، ص‌47)

از دیگر هنرمندان این عهد که به دلیل مهارت در خوشنویسی لقب «شهاب‌الخطاطین» گرفت نورالدین محمد لاهیجی‌، فرزند مولانا عبدالرزاق از وزرای خان احمد خان بود. (احمد رازی‌، 1340‌، ج3‌، ص‌146)

در زمینه علوم دیگر نیز مولانا غیاث‌الدین از پزشکان مشهور دوره کارکیا سلطان محمد بود که ظهیرالدین مرعشی به وی لقب «جالینوس زمان و بقراط دوران» داده بود (مرعشی‌، 1364‌، ص‌264) حکیم کمال الدین حسین شیرازی که از اطبای معروف دربار شاه تهماسب بود‌، بنا به خواست قلبی خود دربار صفویه را رها کرده بود و نزد خان احمد خان به لاهیجان آمد. (واله اصفهانی‌، 1372‌، ص452-453) شاید این امر در حمله تهماسب به گیلان بی‌تأثیر نبود. از پزشکان نامی دیگر این عهد‌، می‌توان از یحیی جان نام برد. او در دربار خان احمد خان به اوج شهرت خود رسید. (آذر بیگدلی‌، 1338‌، ص840)

عبدالجبار استرآبادی‌، از نقاشان معروف قزوین در زمان شاه تهماسب‌، نیز راهی قلمرو شیعی در لاهیجان شد. وی به دنبال دستگیری خان احمد خان در زمان شاه تهماسب‌، دوباره به قزوین بازگشت و بعد از مرگ تهماسب و آزادی خان احمد خان بازهم به نزد خان احمد خان بازگشت و در دربار صفوی نماند. (واله اصفهانی‌، 1372‌، ص469-470)

از دیگر افراد برجسته در این حکومت‌، محمد پسر عبدالخالق است که کنز اللغات را که از معتبرترین فرهنگ‌های عربی به فارسی است برای این خاندان شیعی نوشت. (منزوی‌، 1369‌، ص‌418) در زمینه تاریخ‌نگاری‌، کتاب تاریخ خانی تألیف علی پسر شمس‌الدین لاهیجی است که مؤلف در نگارش اثر خود از همکاری خان احمد اول بهره برد. همچنین عبدالحسین قاری از جمله دانشمندان دیگر این عهد بود که به درخواست خان احمد در سال 967 ق‌، شرحی بر کتاب ناسخ و منسوخ قرآن تألیف احمد متوج بحرینی نوشت. (منزوی‌، 1369‌، ص418)

مولانا جلال‌الدین محمد از اهالی یزد در علم ستاره‌شناسی و نجوم به استادی رسیده بود. وی سال‌ها در گیلان و دربار خان احمدخان زندگی کرد و به شهرت رسید. وی به درخواست شاه‌عباس منجم مخصوص او شد و در سال 999 ق‌، مأموریت یافت که از دختر پنج ساله خان احمدخان برای پسر چهارساله شاه‌عباس معروف به صفی میرزا خواستگاری کند. (نوزاد‌، 1373‌، ص269-270) هرچند این خواستگاری فرجام خوشی نداشت. (ملاجلال منجم‌، 1366‌، ص217)

حاکمان کیایی خود از جمله افراد علم و هنر بودند و به ویژه خان احمد خان حمایت بسیاری از علما و دانشمندان عصر خود داشت و امرای همجوار را به رعایت حقوق و حرمت علمی این افراد دعوت می‌کرد. وی در نامه‌ای که به الوند دیو از امرای مازندران نوشت‌، و از او خواست که چون مولانا یوسف از دانشمندان و عالمان این عهد به آن خطه رفته است: «... حمایت او نموده‌، نگه دارند و نوعی سازند که اوقات او به رفاهیت و آسودگی بگذرد ...» (نوزاد‌، 1373‌، ص44)

میر قاری گوکه­ای که از دانشمندان عهد آل‌کیا بود کتاب زبدة الحقایق را برای خان احمد خان نوشت. (منزوی‌، 1369‌، ص418-419) رفیع‌الدین حسین رضوی لنگرودی نیز در سال 971 ق‌، کتابی با عنوان «حبوه» نوشت که درباره قانون ارث فئودالی بود و آن را به خان احمد خان هدیه کرد. (منزوی‌، 1369‌، ص‌418) فغفور گیلانی نیز از ریاضی‌دانان‌، فیلسوفان و موسیقی‌دانان مشهور دربار خان احمد خان بود که بعد از شکست خان احمد خان به ترکیه فرار کرد و ناچار به هند رفت. (صادقی کتابدار‌، 1327‌، ص233) بعد از سقوط آل‌کیا سرش را از تنش جدا کرده و به دربار صفویه فرستادند. (فومنی‌، 1353‌، ص229) دیگر از فیلسوفان مشهور این زمان حسام‌الدین لاهیجانی کارکیا بود. (منزوی‌، 1369‌، ص419) همچنین خان احمد خان از گلاب‌گیران کاشانی به گیلان دعوت کرد تا این حرفه را به مردم این ناحیه آموزش دهند. (نوزاد‌، 1373‌، ص‌49)

پس از حمله شاه‌عباس به گیلان و سقوط خاندان شیعی کیا‌، دیگر نشانی از غنای فرهنگی گیلان و به خصوص لاهیجان که بیش از دو قرن مرکزیت حکومتی شیعی را در دست داشت‌، نمی‌توان دید. نمی‌توان انکار کرد که اقدامات شاه‌عباس باعث رونق هنر‌، معماری و... شد. بسیاری از شهرها به‌ویژه اصفهان در این دوره رشد کرد‌، اما سقوط حکومت آل‌کیا منجر شد که گیلان موقعیت پیشین خود را از دست بدهد. با از دست رفتن استقلال سیاسی‌، استقلال اقتصادی و فرهنگی آن نیز از بین رفت.

 

نتیجه

لاهیجان به مدت دو قرن و نیم شاهد حضور قدرتمند سادات شیعه بود. آنان پس از کسب قدرت در ترویج تفکرات شیعی تلاش بسیاری کردند. آل‌کیا ضمن مبارزه با نظام زمین‌داری حاکم در بیه پس‌، توانستند با حمایت از مالکین و ایجاد زمینه­های رشد اقتصادی در قلمرو خود‌، قلمرو خود را به لحاظ سیاسی و دینی به وحدت برسانند.

آنان ضمن مخالفت با ادیان و فرقه‌های دیگر مذهبی‌، با نومسلمانان نگاه ملاطفت گونه‌ای داشتند. آل‌کیا صرف‌نظر از پرداختن به امور نظامی‌، به مسائل اقتصادی و فرهنگی نیز بی‌توجه نبودند. غنای قلمرو آنان سبب شده بود که بسیاری از افراد نام‌آور و مشهور به دربار آنان پناهنده شوند. تأثیر حضور آنان در زندگی اهالی شرق گیلان خود را نشان می‌داد. حضور آنان در این منطقه منجر به رشد اقتصادی گیلان شده بود. با سقوط حکومت کیایی کانون فرهنگی گیلان که با تلاش حکام کیایی در طی سال‌های متمادی ایجاد شده بود از بین رفت.

پس از اقدام شاه‌عباس و سقوط حکومت آل‌کیا‌، گیلان دیگر به وسیلة حاکمان محلی اداره نشد‌، حاکمان صفوی و برخی از فرمانداران قزلباش اداره گیلان را بر عهده گرفتند. عملکرد سوء این افراد در برخورد با مردم منجر به بروز شورش‌های وسیعی در گیلان شد که تا آن زمان در منابع گزارش نشده بود. ثبات سیاسی منطقه در هم شکست. عناصر جدید جمعیتی جهت فتح و سرکوب شورش‌های احتمالی به گیلان وارد شدند. طوایف کرد یکی از اقوامی بودند که در به قدرت رسیدن صفویه نقش چشمگیری داشتند و صفویه تمام مطامع نظامی خود را با اتکا بر این قوم صورت داد. حضور آنان در سرکوبی شورش‌ها و تصرف گیلان در زمان شاه تهماسب محرز بود.

یکی از طوایف قدرتمند کرد خاندان صوفی بودند که شاه‌عباس را در تصرف کامل گیلان یاری داده بودند. به پاس خدمات نظامی آنان‌، شاه تیول وسیعی را در اختیار آنان قرار داد. سال‌های اولیة حکومت شاه‌عباس و پس از فتح گیلان‌، صرف سرکوب کردن شورش‌های وسیعی بود که در بعد اجتماعی ناشی از عملکرد مالی قزلباشان و عناصر نظامی کرد‌، رخ داده بود. شاه‌عباس از توان نظامی طایفه صوفی در سرکوب شدید شورش‌ها بهره برد. هر چند طایفه صوفی با شرکت در یکی از شورش‌ها‌، اعتماد سابق شاه را از دست دادند و شاه دستور اخراج آنان را از گیلان صادر کرد.

سیاست شاه‌عباس در کاهش قدرت قزلباشان‌، همزمان با دفع خطر شورش‌ها به‌ویژه در اقتصادی‌ترین قطب کشور‌، گیلان‌، صورت گرفت. شاه‌عباس زمین‌های تیول را از افراد نظامی پس گرفت و افراد بسیاری را به گیلان کوچ داد. یکسان بودن شیوة معیشت طوایف کرد‌، شاه را بی‌نیاز به اعمال سیاست‌های خشنی در این امر می‌کرد. از آنجا که روند حضور کردها به گیلان تدریجی بود‌، نتوانست تحت رهبری واحدی صورت پذیرد. شاه‌عباس املاک گیلان را املاک خاصه اعلام کرد و این امر از نفوذ اقتصادی طوایف کرد در منطقه کاست.
به ویژه آنکه بیشتر عواید گیلان، کالا سبک وزن اما سنگین قیمت ابریشم بود که به شاه و خاندان سلطنتی تعلق داشت. این امر در بعد اقتصادی نفعی به حال ساکنان بومی گیلان هم نداشت.

در بعد اجتماعی‌، طایفه کرد صوفی جمعیتی وارد شده به منطقه بود که به ویژه پس از خلع قدرت افراد سرشناس نظامی آنان‌، ضربه­ای به لحاظ اعتبار اجتماعی خورده بودند. زمانی که حضور آنان به جهت خدمات نظامی در منطقه شکل گرفت‌، فشار و اعمال ظلم بر بومیان‌، امری غیر قابل اجتناب بود. اما زمانی که آنان با کوچ خود در گیلان ساکن شدند‌، به عناصر تولید در منطقه تبدیل شدند. حضور آنان به ویژه پس از اسکان در گیلان و سپری شدن ایام درگیری و بحران‌های سیاسی‌، تأثیرات فرهنگی دو جانبه‌ای به لحاظ ورود برخی واژه‌های کردی‌، برخی سنن و آداب و نامگذاری برخی مکان‌ها که یادگار حضور آنان بود‌، داشت. در بیانی بهتر می‌توان پیامدهای سیاست شاه‌عباس در براندازی حکومت شیعی آل‌کیا را چنین برشمرد:

1-      برچیده شدن بساط حکومت‌های محلی در گیلان.

2-      ساقط کردن یک حکومت شیعی که نزد ساکنان بومی منطقه محبوبیت داشتند.

3-      بروز شورش‌های مردمی وسیعی در گیلان که ناشی از عملکرد والیان قزلباش صفوی و عناصر نظامی در گیلان بود.

4-      خارج شدن اداره گیلان از دست حاکمان محلی گیلان.

5-      اداره گیلان به دست قزلباشان و عناصر نظامی که سنخیتی با جمعیت بومی منطقه نداشتند.

6-      از بین بردن یک رقیب دینی. چرا که آل‌کیا نیز نسب خود را به یکی از امامان شیعه می‌رساندند.

7-      جلوگیری از ارتباط احتمالی گیلان با روسیه و عثمانی.

8-      گسترش املاک خاصه که در بعد اقتصادی به نفع ساکنان بومی گیلان نبود.

9-      تغییر در ترکیب جمعیتی گیلان پس از ورود عناصر نظامی کرد و قزلباش.



[1]. برخی پایان حکومت آنان را تا سال 1060 به حساب آورده اند. (رویمر‌، 1379‌، ص‌14)

[2]. جهت اطلاعات بیشتر در خصوص عوامل ماندگاری حکومت آل‌کیا مراجعه شود به مقاله «علل تداوم حکومت سادات آل‌کیا در گیلان» قربانعلی کنارودی و سهیلا نعیمی‌، فصلنامه علمی - پژوهشی شیعه‌شناسی‌، سال نهم‌، شماره 34‌، 1390.

[3]. جهت مطالعه و آشنایی بیشتر با دلایل این امر مراجعه کنید به مقاله «آل‌کیا و علل سقوط آن در گیلان‌، سهیلا نعیمی‌، فصلنامه علمی - پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهراء‌، پاییز 1389.

[4]. مؤلفان بعد از وی نیز به تأسی از وی‌، این نکته را تأیید کردند. قزوینی‌، 1383‌، ص‌21 / ملا جلال‌، 1336‌، ص‌19 / استرآبادی‌، 1366‌، ص‌13-14 / جنابدی‌، 1378‌، ص‌67 / عالم آرای صفوی‌، 1350‌، ص‌3) و کسروی اولین کسی بود که با ارائة دلایلی‌، این نسب‌نامه را انکار کرد. (کسروی‌، 1379‌، ص49-50)

[5]. زیدیه در زمان خود دارای هشت فرقه بود. اولین آن جارودیه بود که امامت را خاص فرزندان امام حسن7 و امام حسین7 می‌دانستند. (مسعودی‌، 1378‌، ج2‌، ص211) آنان به برتری امام علی7 از دیگران در امر خلافت اعتقاد داشتند و امامت و خلافت را برای دیگران جایز نمی‌شمردند و کسانی را که با او بیعت نکردند را کافر می‌دانستند. (اشعری قمی‌، 1371‌، ص‌74)

[6]. گوکه نام روستایی در لاهیجان بود. این روستا در غرب لاهیجان و ساحل سفیدرود قرار داشت. (رابینو‌، 1374‌، ص‌359)

[7]. بدلیسی این مدت را ده سال می‌داند. (بدلیسی‌، 1377‌، ص‌238) در مورد زمان آزادی او نیز اختلافاتی در منابع دیده می‌شود. برخی این آزادی را در عهد سلطان محمد خدابنده دانسته‌اند (افوشته‌ای نطنزی‌، 1373‌، ص68-69 / جلال‌الدین منجم‌، 1366‌، ص‌41-42 / فومنی‌، 1352‌، ص‌64 / غفاری‌، 1364‌، ص‌84) و برخی این امر را در عهد شاه اسماعیل دوم دانسته‌اند. (جنابدی‌، 1378‌، ص‌574)

[8]. این روستا در زمان رابینو روستایی در مرکز اشکور بوده و در شرق پُلرود قرار داشت. (رابینو‌، 1374‌، ص‌439)

[9]. برای آشنایی بیشتر با حذف انواع مالیات در زمان آل‌کیا ر.ک: به مقاله «علل تداوم حکومت سادات آل‌کیا در گیلان»‌، قربانعلی کنارودی‌، سهیلا نعیمی‌، فصلنامه شیعه‌شناسی‌، سال نهم‌، شماره 34‌، 1390.

[10]. مشبّهه فرقه‌ای بود که عقیده داشت خداوند شبیه به مخلوق است و برای او صفاتی انسانی قائل بود. (مقدسی‌، 1361‌، ج2‌، ص‌539)

1. ‌ رابینو‌، هـ . ل، فرمانروایان گیلان‌، ترجمه م.پ. جکتاجی‌، رضا مدنی‌، رشت‌، نشر گیلکان‌، 1369.
2. ابن اسفندیار‌، بهاءالدین محمد بن حسن‌، تاریخ طبرستان‌، تصحیح عباس اقبال‌، تهران‌، پدیده (خاور)، 1366.
3. اشعری قمی‌، سعد بن عبد الله ابی‌خلف‌، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه (المقالات و الفرق)‌، تصحیح محمد جواد مشکور‌، ترجمه یوسف فضایی‌، تهران‌، عطائی‌، 1371.
4. افوشته‌ای نطنزی‌، محمود بن هدایت الله‌، نقاوة الاثار فی ذکر الاخیار‌، به اهتمام احسان اشراقی‌، تهران‌، علمی و فرهنگی‌، 1373.
5. انصاری‌، شمس‌الدین‌، نخبة‌الدهر فی عجائب البر و البحر‌، ترجمه حمید طبیبیان‌، تهران‌، بنیاد فرهنگستان‌های ایران‌، 1357.
6. اولئاریوس‌، آدام‌، سفرنامه اولئاریوس‌، تهران‌، ابتکار‌، 1363.
7. بدلیسی‌، شرف خان بن شمس‌الدین‌، شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)‌، به اهتمام ولادیمیر مینوف زرنوف‌، تهران‌، اساطیر‌، 1377.
8. بیگدلی‌، آذر‌، آتشکده آذر‌، به کوشش حسن سادات ناصری‌، تهران‌، امیر کبیر‌، 1338.
9. تتوی‌، قاضی احمد و آصف‌خان قزوینی‌، تاریخ الفی‌، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد‌، تهران، علمی و فرهنگی‌، 1382.
10. جنابدی‌، میرزا بیگ‌، روضة الصفویه‌، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی‌، 1378.
11. حافظ ابرو‌، زبدة التواریخ‌، تصحیح سیدکمال سیدجوادی‌، 4 جلد‌، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌، 1380.
12. خواند میر‌، غیاث الدین بن همام‌الدین الحسینی‌، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر‌، زیر نظر محمود دبیر سیاقی‌، تهران، خیام‌، 1353.
13. رابینو‌، هـ . ل‌، ولایات دارالمرز ایران‌، گیلان‌، ترجمه جعفر خمامی زاده‌، رشت، طاعتی‌، 1374.
14. رازی‌، امین احمد‌، هفت اقلیم‌، تصحیح و تعلیق جواد فاضل‌، جلد سوم‌، تهران‌، کتب ایران‌، 1340.
15. روملو‌، حسن بیگ‌، احسن التواریخ‌، تصحیح عبدالحسین نوائی‌، تهران‌، بابک‌، 1384.
16. رویمر‌، هـ . ر‌، آل جلایر‌، آل مظفر و سربدران‌، ترجمه یعقوب آژند‌، تهران‌، جامی‌، 1382.
17. شاردن‌، ژان باتیست، سیاحتنامه شاردن‌، ترجمه محمد عباسی‌، جلد چهارم و هشتم‌، تهران‌، امیرکبیر‌، 1350.
18. شوشتری‌، قاضی نورالله‌، مجالس المؤمنین‌، تهران‌، اسلام‌، 1377.
19. شیروانی‌، میرزا زین العابدین‌، ریاض السیاحه‌، تصحیح و مقابله اصغر حامد ربانی‌، تهران‌، سعدی‌، 1339.
20. عالم آرای صفوی (عالم‌آرای شاه اسماعیل)‌، به کوشش یدالله شکری‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، 1350.
21. غفاری قزوینی‌، قاضی احمد‌، تاریخ جهان‌آرا‌، به اهتمام مجتبی مینوی‌، تهران‌، حافظ‌، 1343.
22. فومنی‌، عبدالفتاح‌، تاریخ گیلان‌، تصحیح عطاءالله تدین‌، تهران‌، فروغی‌، 1353.
23. قزوینی‌، بوداق منشی‌، جواهر الاخبار‌، تصحیح و تعلیقات محسن بهرام‌نژاد‌، تهران‌، میراث مکتوب‌، 1378.
24. قزوینی‌، یحیی بن عبدالطیف‌، لب التواریخ‌، تهران‌، گویا‌، 1363.
25. کسروی‌، احمد‌، شهریاران گمنام‌، تهران، جامی‌، 1377.
26. کنارودی‌، قربانعلی‌، نعیمی‌، سهیلا‌، «علل تداوم سادات آل‌کیا در گیلان»‌، فصلنامه علمی و پژوهشی شیعه‌شناسی‌، سال نهم‌، شماره 34‌، 1390.
27. لاهیجی‌، علی بن شمس‌الدین بن حاجی حسن‌، تاریخ خانی‌، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، 1352.
28. مرعشی‌، سیدظهیرالدین‌، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، 1347.
29. مرعشی‌، میرتیمور‌، تاریخ خاندان مرعشی مازندران‌، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، اطلاعات‌، 1364.
30. مستوفی‌، حمدالله‌، نزهة القلوب‌، به اهتمام گای لسترنج‌، تهران‌، دنیای کتاب‌، 1362.
31. مسعودی‌، ابوالحسن علی بن حسین‌، مروج الذهب و معادن الجوهر‌، 2جلد‌، ترجمه ابوالقاسم پاینده‌، تهران، علمی و فرهنگی‌، 1378.
32. مقدسی‌، ابوعبدالله محمد بن احمد‌، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم‌، ترجمه علینقی منزوی‌، قم، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران‌، 1361.
33. منجم‌، ملا جلال‌الدین‌، تاریخ عباسی (روزنامه ملا جلال)‌، به کوشش سیف‌الله وحید‌نیا‌، تهران، وحید‌، 1366.
34. منزوی‌، علینقی‌، «خاندان کارکیا در گیلان»‌، گیلان‌نامه (مجموعه مقالات گیلان‌شناسی)، ج2‌، 1369.
35. منشی ترکمان‌، اسکندربیگ‌، تاریخ عالم‌آرای عباسی‌، زیر نظر ایرج افشار‌، تهران، امیرکبیر‌، 1382.
36. میرابوالقاسمی‌، سیدمحمدتقی‌، سرزمین و مردم گیل و دیلم‌، رشت‌، طاعتی‌، بی‌تا.
37. نظام شاه دکنی‌، خورشاه بن قبادالحسینی‌، تاریخ ایلچی نظام شاه‌، تصحیح محمد رضا نصیری -کوئیچی هانه دا‌، تهران‌، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی‌، 1379.
38. نعیمی‌، سهیلا‌، «آل‌کیا و علل سقوط آن در گیلان»‌، فصلنامه علمی پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا‌، دوره 20، ش 7، بهار و تابستان 1389.
39. نوائی‌، عبدالحسین‌، شاه طهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی)‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، 1350.
40. نوزاد‌، فریدون‌، نامه‌های خان احمد خان گیلانی‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشاریزدی‌، 1373.
41. واله اصفهانی‌، محمد یوسف‌، خلد برین‌، به کوشش میرهاشم محدث‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی‌، 1372.
42. وحید قزوینی‌، میرزا محمد طاهر‌، تاریخ جهان آرای عباسی‌، تصحیح سیدسعید میرمحمد صادق‌، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‌، 1383.
43. یوسف جمالی‌، محمد کریم‌ و پناهی، عباس‌، «اوضاع مذهبی گیلان در عصر آل‌کیا»‌، پژوهش نامه تاریخ‌، دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد‌، سال 2‌، شماره 6‌، 1386.