نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریههای انقلاب را دگرگون ساخت و موجی از نظریههای جدید پیرامون پدیدة انقلابها را به ادبیات سیاسی جهان وارد کرد. محور اصلی این حرکت و انقلاب، عنصری به نام مذهب است که پشتوانة آن، نهاد فکری و تاریخی شیعه است. امام خمینی;، در اوج ناباوری تحلیلگران بینالمللی، با عقاید مذهبی ـ که غرب آنها را کهنه و قرون وسطایی میدانست ـ جهان را تکان داد. (حاجتی، 1381، ص28) انقلاب اسلامی ایران ضمن طرح اسلام بهعنوان نیرویی جدید در جهان مدرن، نظریة پایان دورة دین را بهچالش کشید و ثابت کرد که نهتنها دورة دین و باورهای مذهبی بهپایان نرسیده است، بلکه مذهب میتواند بهمثابه نیروی تحولزا در جوامع، ایفای نقش کند. «اوجگیری خیزش مذهب و انقلاب، سراسر جهان را درنوردید و دنیای غرب بهدلیل انقلاب ایران، بار دیگر اسلام را کشف کرد». (همان، ص32)
بسیاری از پژوهشگران، پس از آگاهی از نقش تاریخی مذهب در تحولات سیاسی ـ اجتماعی جامعة ایران از جمله انقلاب، این پدیده را با چنین دیدگاهی مطالعه کردهاند که از میان متغیرهای انقلاب (نظریههای توطئه، مشکلات اقتصادی، مدرنیزه کردن ایران و...)، اساسیترین عامل کدام است. تحقیق و بررسی نظرات مستشرقان دربارة ابعاد گوناگون انقلاب اسلامی با شناختی که از خطوط فکری، ساختار ذهنی و روشهای کاری آنان در دست است، جای تأمل دارد.
این انقلاب، عظمت خود را از اسلام و مکتب تشیع دارد و این همان امری است که حتی ناظران غربی هم نمیتوانند آن را کتمان کنند. پروفسور آنماری شیمل (Anne Marie schimmel)، دانشمند و مستشرق برجستة آلمانی بیان میکند: آنچه مرا خیلی ناراحت کرده و آزار میدهد، این است که شخص نبی گرامی اسلام/ در غرب بسیار ناشناخته است. عدة کمی در اروپا هستند که میدانند ایشان حلقة عشق میلیونها مسلمان است». (روزنامة اطلاعات، 1357)
ماکس وبر Max Weber))، نخستین اندیشمندی بود که در دنیای غرب به نقش دین و مذهب در انقلابها توجه کرد. وی در دیدگاه خود، بر نقش نظام عقیدتی و تأثیر آن که بر کنش افراد، تأکید میکند. از نظر وی، بهرهکشی طبقة حاکم از طبقة محروم و محکوم در جامعه، در بستر اندیشه و تفکر در جامعه معنا مییابد. در برداشت وبر، دین و نظامهای عقیدتی بر نحوة ادراک نیز تأثیر میگذارد. بنابراین، در جوامع غربی، آنجا که مذهب پروتستان مسلط است و ارزشهای طبقة کارگر بر اساس آموزههای مذهبی شکل میگیرد، احتمال بروز انقلاب جامعهگرایانه کم است. بهنظر وبر، نقش اندیشهها در کنش و واکنش جوامع متفاوت است. (وبر، 1374، ص392)
گروهی از نویسندگان که انقلاب اسلامی و ویژگیهای آن را تحلیل و تبیین کردهاند، به نقش شریعت در این پدیده، توجه ویژهای داشته و در تفسیرهای خود به آن پرداختهاند. پیروزی انقلاب را میتوان گوشهای از قدرت اسلام و تشیع دانست و به آن مباهات کرد؛ انقلابی که با پیروزی خود نظر اغلب تحلیلگران انقلاب اسلامی ایران را بهخود جلب کرد و ناظران خارجی را بهحیرت انداخت. آرنولد توینبی ((Arnold Toynbee، مورخ معروف انگلیسی، از معدود کسانی است که در دنیای غرب تجدید حیات و عظمت تمدن اسلام و برقراری حکومت اسلامی را با عنوان «پان اسلامیسم» از دیدگاه خود پیشبینی کرده بود. (محمدی، 1378، ص21). تعبیر آرنولد توینبی، همان تعبیری دیلیپ هیرو Dilip Hiro)(، نویسندة هندی است: «بسیاری از مفسران، ایران را بهعنوان یک نمونهای از احیای اسلامی که جهان اسلام را در طول دهههای گذشته دربر گرفته، بیان میکنند». (همان، ص222) او در خصوص موفقیت و پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «یک شگفتی (حتی) برای انقلابیون بود؛ همان طوری که برای شاه و حامیان خارجیاش بود». (همان، ص217) و «ظهور امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ بهعنوان رهبر بلامنازع حرکت انقلابی، شگفتی عمدهی دیگری بود.» (همان، ص218)
دکتر منصور معدل استاد دانشگاه انگلستان معتقد است که؛ «ویژگی اصلی انقلاب ایدئولوژی است. تصور انقلاب ایران بدون توجه به نقش اسلام شیعی در ایجاد و تداوم جنبش انقلابی57 و تأثیر آن در شکلگیری پیامدهای انقلابی، بسیارمشکل است». (معدل، 1375، ص52)
میشل جانسون (Mishelle Johnson)دربارة انقلاب ایران اظهار داشت: میتوان بهطور حتم گفت که انقلاب ایران نخستین پیروزی مسلمین بر غرب، از قرن شانزدهم به این طرف محسوب میشود و نکته اینجاست که اسلام، عامل هدایتکنندة این انقلاب بود و هیچیک از عوامل تأثیرگذار غربی در آن نقشی نداشتند. در واقع، این انقلاب عظمت خود را از اسلام و مکتب تشیع دارد و این همان امری است که حتی ناظران غربی هم نمیتوانند آن را انکار کنند. پرسش اصلی در این پژوهش این است که از دیدگاه مستشرقان، مکتب تشیع چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته است؟
تعریف مفاهیم
انقلاب: «انقلاب عبارت است از تلاش موفق یا ناموفق که بهمنظور ایجاد تغییراتی در ساخت جامعه از طریق اعمال خشونت انجام میگیرد». (جانسون، 1363، ص17) ارائة تعریفی دقیق از انقلاب، آسان نیست. بهطور کلی میتوان انقلاب را این گونه تعریف کرد: انقلاب، دگرگونی بنیادی در همة زمینههای اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و بهویژه سیاسی است نسبتبه آنچه پیش از انقلاب استوار بوده است؛ و این دگرگونیها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش میآید و اغلب با کارهای خشونتآمیز و خونریزیها همراه است. (عبدالحمید، 1370، ص364)
شیعه: «کسانی که از علی پیروی کرده و به طرفداری از آن حضرت، با دشمنان او مبارزه کرده و پس از او، از فرزندان او که جانشین آن حضرت بودهاند، پیروی کردهاند». (طبرسی، 1358، ج11، ص21) «کسانی که جانشینی پیامبر اکرم/ را حق اختصاصی خاندان رسالت دانسته و در اخذ معارف اسلام، پیرو مکتب اهلبیت (امامان شیعه) میباشند». (طباطبایی،1354، ص26-25)
مستشرق: «مستشرق در لغت، بهمعنای روشن و تابان و شرقشناس
(= خاورشناس) است؛ و به کسی که درمورد مسائل مشرقزمین تحقیق کند، مستشرق گویند». (دهخدا، 1377، ج13، ص20821)
عواملمؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی
پرسش اساسی این است که چرا مردم ایران پس از یک قرن تلاش برای مدرن شدن، در برابر مدرنیته قیام کردند؛ در حالی که بهصورت طبیعی میبایست در غرب که مهد مدرنیته است، چنین اتفاقی رخ میداد؟ علت این امر را باید در مذهب تشیع جستوجو کرد؛ زیرا مذهب شیعه خصوصیاتی دارد که فرهنگ غرب فاقد آن است. اندیشة شیعی و آموزههای آن بود که باعث شد بسیاری از اندیشمندان سکولار برای تحلیل انقلاب، دربارة اسلام و تشیع و نقش آن در پیروزی انقلاب تحقیق کنند. در این مقاله برخی از این دیدگاهها مورد بررسی قرار میگیرد:
ایمان به مهدویت، جایگاه والایی در فرهنگ ناب شیعه دارد. شیعه، حیات و بالندگی خود را مدیون آن است و بر آن اساس زندگی و رشد میکند. فرهنگ مهدویت، در شکلگیری مبانی فکری و ایدئولوژیکی انقلاب ایران نقشی مؤثر و انکارناشدنی داشت و ایمان به مهدویت، رمز پیروزی انقلاب اسلامی بود. روحیة انقلابی شیعه، بر پایة اندیشة بنیادین مهدویت شکل گرفته و این دیدگاه است که انتظار طولانیمدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شکل دادن عصر جدید را تبیین میکند. 2011, p.21)، (Corman ویلیام وات (William Watt)، میگوید: «اعتقاد به امامت و مسئلة انتظار، از جمله ویژگیهای تشیعاند که در اندیشة سیاسی شیعه، نقش مهمی ایفا میکنند. این منجیگری، تبدیل به یکی از جنبههای اساسی اسلام تشیع شد». (بلخاری، ]بیتا[، ص130) اندیشة سیاسی شیعه با آموزة مهدویت همواره پویا و با نشاط بوده و درهمه حال نقش اساسی را در قیام مردم ایران ایفا کرده است.
میتوان بر این اعتقاد پای فشرد که همة ارکان لازم برای آفرینش یک تحول اجتماعی حقیقی، همهجانبه و کامیاب، در انتظار مهدی موعود نهفته است. ماربین، مهدویت را از مواردی میداند که موجب امیدواری شیعه به آینده شده است. وی میگوید:« از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری شیعه به آینده شده است، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور او است». (همان، ص132) یکی دیگر از اندیشمندان غربی، با توجه به آموزة مهدویت در شیعه میگوید: «ایران با استفاده از شمشیر قدرتمند سیاست اسلامی، مشروعیت نظام منطقهای را بهچالش کشید که رهبری آن، جهان خارج را از خلال منشور موعودگرایی اسلامی مینگرد». (جرجیس، 1382، ص219)
فوکو (Michl Foucauit)اعتقاد به امام زمان را موتور محرکة هیجانات اجتماعی شیعه میداند و اعتقاد به مهدویت را عاملی میداند که مردم را در حالت آمادگی کامل قرار میدهد؛ زیرا وقتی انتظار فرج بر هر مسلمان شیعه واجب شد، آنها را در حالت آمادگی کامل قرار میدهد. بنابراین، آنها برای هر حادثهای آماده خواهند بود؛ بهویژه اینکه بر خود واجب میدانند زمینة ظهور امام عصر را فراهم کنند؛ پس نهتنها در آمادگی کامل قرار دارند، بلکه اقدام به اصلاح نیز در سرلوحة امورشان قرار دارد. مردم شیعة ایران، برای رسیدن به این آرمان، انقلاب خود را رقم زدند. (فوکو، 1375، ص36-37) حامد الگار، اندیشمند مسلمان آمریکایی، اعتقاد به مهدویت را یکی از عوامل زمینهساز انقلاب ایران ذکر میکند و میگوید: «ریشة انقلاب، به موضوع امامت در دیدگاه شیعه و مسئلة غیبت امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ و پیامدهای سیاسی آن عقیده ارتباط دارد که تجلی عینی اعتقاد به نیابت است». (الگار، ]بیتا[، ص45)
اسکاچپول نیز با توجه به مذهبی بودن انقلاب اسلامی ایران، به نقش اسلام شیعی در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره میکند و تمایلات شیعی را در انقلاب ایران، از جمله عوامل قاطع و انکارناپذیر برمیشمارد و مینویسد: اقتدار مشروع در اجتماع شیعه، از دیرباز بین رهبران سیاسی و مذهبی تقسیم شده است؛ به گونهای که هیچکدام از این رهبران نمیتوانند بهطور صریحی مدعی نمایندگی کامل ارادة امام غایب، یعنی رهبر عالیمقامی که از قرن نهم وارد دورة غیبت شده، باشند. (اسکاچپول، 1382، ص29) وی نقش امام خمینی، بهعنوان یک کانون مرکزی برای رهبری انقلاب ایران را پژواکی از انتظار مداوم مردم ایران برای ظهور امام دوازدهم میداند. (همان، ص134)
2. آیینهای مذهبی
آیینهای مذهبی چهلم، عاشورا، اعیاد اسلامی، تولد و شهادت پیشوایان دین، از جمله آیینها و مراسم مذهبی بودند که در شکلگیری انقلاب اسلامی نقش اساسی داشتند. نمادهای اسلامی، نشانة همبستگی جامعة دینی بهشمار میروند. واقعة عاشورا به فرهنگی عمومی در بین ملت تبدیل شده بود و ملت ایران سکوت در قبال استبداد و اسلامستیزی رژیم را خیانت به شهدای کربلا و اسلام میدانست. جالب آنکه جرقة بیشتر راهپیماییهای بزرگ، از سنن شیعی و مذهبی زده میشد. از جمله مفاهیمی که در چند دهه پیش از انقلاب اسلامی ایران مورد بازشناسی و بازتفسیر متفکران شیعی قرار گرفت، موضوع شهادت و بحثهای حول و حوش عاشورا و قیام امام حسین در کربلا بود که بیتردید، بخش اساسی هویت انقلابی تاریخی شیعه را تشکیل میدهد و نقش بنیادینی در تبیین منطق عدالتگرایانه و مبارزهجویی شیعه دربرابر ظلم ایفا کرده است.
حضرت امام خمینی/ با توجه به نقش محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب، بر حفظ سنتهای آن بسیار تأکید داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب میشمردند. حمید عنایت نیز در این زمینه مینویسد: «امام خمینی شاید بیش از هر متألّه شیعه، که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد، خاطرة کربلا را با احساس جاری از ضرورت سیاسی بهکار گرفت». (عنایت، 1361، ص245)
تدا اسکاچپول درباره عاشورا و نقش آن در انقلاب مینویسد: انقلاب اسلامی توسط مجموعهای از شکلهای فرهنگی و سازمانی ریشهدار و اسلامی شیعی و اسطورة بنیادین تشیع، یعنی امام حسین و شبکة مساجد و روحانیت و... بهگونهای هوشیارانه ساخته شد. (محمدی، انقلاب اسلامی، 1381، ص276)
بزرگترین اعتراضات مردمی در طول انقلاب، در تاسوعا و عاشورای حسینی شکل گرفته است. قیام پانزدهم خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال 1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایی این روز شرکت کردند که موجب شگفتی ناظران خارجی شد. (برید و بلاشر، 1358، ص41)
برگزاری مراسم یادبود برای شهدا، از دیگر نمادهای دینی است که تداوم حرکت انقلاب را موجب شد. این کار از سال 1356 آغاز گردید. کدی در این زمینه مینویسد: «برگزاری مراسم چهلم، از بهترین نمونههای استفاده از سنتهای شیعی در جهت اهداف سیاسی بود». (کدی، 1369، ص243)
فوکو، یکی از صحنههای نمایش قدرت مردم ایران را مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین میداند؛ (فوکو، 1375، ص65) بهگونهایکه یکی از مشاوران آمریکایی گفته بود: «اگر ماه محرم را مقاومت کنیم، همه چیز را میتوان نجات داد؛ وگرنه...». (همان، ص53) فوکو موفق شده است تا رابطهای معنادار و عمیق را بین عمل جمعی، آیین مذهبی و رفتاری از نوع حقوق عمومی در تظاهرات انبوه و مستمر مردم ایران، کشف کند. از نظر او، آنچه مردم ایران در سال 1357 در حال انجام آن بودند، عملی سیاسی و قضایی بود که در قالب و درون آیین مذهبی بهصورت دستهجمعی صورت میپذیرفت. اعتصابها در ماه محرم و در خلال عزاداریها، چنان گسترده شده بود که مرفهترین و حتی فاسدترین اقشار را به همراهی با انقلابیون واداشت؛ و این نبود، مگر قدرت بیمثال آیینهای مذهبی محرم. (همان، ص54)
فوکو در تظاهرات مردم ایران، رابطهای معنادار را در میان عمل جمعی و آیین مذهبی کشف میکند و میگوید: آنچه مردم ایران در سال 1979م انجام دادند، «عملی است سیاسی و قضایی که در قالب و درون آیین مذهبی بهصورت دستهجمعی صورت میپذیرد». (حقیقی، 1381، ص197)
3. وجود روحانیت و مرجعیت شیعی
روحانیت شیعه توانسته است در طول تاریخ، منشأ حرکتهای بزرگ شود این امر دو دلیل اصلی داشته است: دلیل اول، ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. فرهنگ شیعی، یک فرهنگ زنده، حرکتزا و انقلابآفرین است. این فرهنگ، از روش علی و اندیشههای او تغذیه میکند؛ فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا دارد؛ صحیفة سجادیه و دورة امامت و عصمت 250 ساله دارد. هیچیک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکتزایی در خود ندارند. دلیل دوم اینکه، روحانیت شیعه از ابتدا اساسش مخالفت با قدرتهای سلطهگر حاکم بوده است؛ روحانیتی که از دولت مستقل است.
برخی از متفکران غربی به نقش روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی توجه کردهاند. ژان پیر دیگارد (Jean-Pierre Dygard)، مردمشناس فرانسوی، بر نقش مذهب و روحانیت تأکید میکند و تلاشها و مبارزات پیوستة روحانیون را یکی از عوامل پیروزی انقلاب میداند. او معتقد است که تشیع، بیشتر بهعنوان یک حرکت سیاسی مطرح بوده است تا یک فرقة مذهبی. بهاعتقاد وی، پس از شروع غیبت کبرای امام دوازدهم، شیعه برای حل مشکل رهبری جامعة خود، تهاجمیترین و پویاترین راه را برگزید. او معتقد است که شیعه پس از حادثة کربلا، با دو ویژگی از دیگر فرقهها متمایز میشود: 1. پناه بردن به تقیه و کتمان؛ 2. تعزیه و عزاداری. (شجاعیان، 1382، ص199)
دیگارد بر این اعتقاد است که در آستانة انقلاب اسلامی، یک شکاف عمیق، جامعة ایران را به دو بخش تقسیم کرد: در یک سو طبقة حاکم و وابستگان غربزده، و در سوی دیگر اکثریت قاطع مردم مسلمان قرار داشتند که پیرو فرهنگ اسلامی بودند و آیتالله خمینی رهبری آنها را برعهده داشت. بهاعتقاد دیگارد، انقلاب اسلامی نتیجة نزاع این دو طبقه بود. وی عناصر اصلی انقلاب اسلامی ایران را رهبری روحانیت، مستضعفان و بازاریان میداند. اسپوزیتو دربارة ماهیت انقلاب اسلامی چنین میگوید: «ایران نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد. انقلابی که با نام اسلامی و با شعار الله اکبر، بر مبنای ایدئولوژی و نهادگرایی شیعه و رهبری روحانیت و غیرروحانیت استوار بود». (اسپوزیتو، 1382، ص49)
حامد الگار میگوید: «تمام حوادثی که در پیشبرد انقلاب ایران مؤثر بوده است، جنبة اسلامی و دینی داشته؛ و اطاعت اکثریت قاطع مردم از دستورهای حضرت امام راحل، بینهایت مهم بوده است؛ و یکی از دلایلی که انقلابی همانند انقلاب ایران را تا کنون در هیچکدام از کشورهای اسلامی شاهد نبودهایم، وجود همین رهبری و نقش رهبری علما و روحانیون بوده است؛ یعنی در مکتب تشیع، مسئلة تقلید و اطاعت از مرجع جامعالشرایط، البته در مسائل دینی بسیار مهم است». (الگار، 1379، ص16)
میشل فوکو، یکی از ویژگیهای خاص شیعه را وجود مرجعیت شیعه میداند. از نظر او، مراجع رهبران طبیعی و واقعی مردماند و نقش آنها در پیروزی انقلاب اسلامی ایران قابل توجه است. درحالیکه رهبری رسمی بر جامعه، به هزینههای زیادی همچون نهادهای اجرایی، نیروهای نظامی و قانونگذاری و... نیاز داشت، مرجعیت شیعه بدون این نیازها، رهبری واقعی جامعه را عهدهدار بود؛ از سویی، برخی از مردم حقوقبگیر دولت بودند؛ اما در عمل، کارگزار و گوشبهفرمان مراجع تقلید بودند. فوکو وقتی با یک خلبان بوئینگ مصاحبه میکند، با لحن آمرانهای از او پاسخ میشنود که: «گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تا کنون داشته، در فرانسه پیش شماست. خوب نگهداریش کنید». (فوکو، 1380، ص58)
فوکو از شنیدن این جملهها بسیار تعجب میکند و به قدرت روحانیت شیعه پی میبرد و میگوید:
«نبودِ سلسله مراتب در میان روحانیت، استقلال روحانیون از یکدیگر، و عدم وابستگی آنها حتی از نظر مالی به مریدان خود، اهمیت مرجعیت روحانی محض در نزد مقلدان، نقشیکه روحانی باید برای حفظ حامیان خود ایفا کند، که هم نقش راهنماست و هم نقش بازتاب؛ این از لحاظسازمانی. از لحاظ اعتقادی هم این اصل که حقیقت با آخرین پیامبر کارش بهپایان نمیرسد و بعد از محمد/ دور دیگری آغاز میشود که دوره ناتمام امامانی است که به سخن خود، با سرمشقی که با زندگی خود میدهند و با شهادت خود، حامل نوری هستند که همواره یکی است؛ نوری که شریعت را از درون خود روشن میکند».(همان، ص36)
او معتقد است که روحانیت را نباید با انقلابیون چپ مارکسیستی مقایسه کرد؛ زیرا اینگونه نیست که مذهب و روحانیت شیعه در برابر حکومت و نوسازی منفور آن، موجب لَختی و بیحرکتی شود؛ همچنین مذهب شیعه، نه ایدئولوژی است و نه زبان سادهای برای بیان آرزوهایی که الفاظ دیگری پیدا نکردهاند؛ «بلکه چیزی است که در گذشته هم بارها بوده است. شکلی که مبارزة سیاسی ـ همین که لایههای مردمی را بسیج کند ـ بهخود میگیرد و از هزاران ناخرسندی، فقر، بینوایی و سرخوردگی، یک نیرو پدید میآورد. (همان، ص31-32)
یراوند آبراهامیان، یکی از کسانی است که پیروزی انقلاب اسلامی را در چهارچوب جامعهشناسی سیاسی مارکسیستی مطالعه کرده است. او در پاسخ به چرایی پیروزی انقلاب، آن را ناشی از توسعة ناهمگون رژیم پهلوی میداند؛ ولی در پایان ناچار میشود شگفتی خود را از پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت دینی در جامعهای که در مسیر توسعه و نوسازی گام برمیدارد، ابراز نماید و تصریح کند که در تاریخ معاصر جهان، انقلاب اسلامی پدیدهای بیهمتاست؛ زیرا انقلاب ایران، نه یک گروه اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی و ایدئولوژیهای غیر دینی، بلکه روحانیون سنتی را بهقدرت رساند. (آبراهامیان، 1383، ص654)
وی با مقایسة دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، معتقد است که در رویداد نخست، روشنفکران پس از پیروزی، روحانیون را کنار گذاشتند و در انقلاب اسلامی، عکس آن رخ داد. او نقش کاریزمای امام خمینی را که با دو عامل «زندگی ساده» و «پرهیز از سازش»، بههمراه هوشیاری در نمایندگی و رهبری طیف گستردهای از نیروهای سیاسی و اجتماعی توانست رژیم را سرنگون کند، بیبدیل و فوقالعاده میداند. بهباور او، امام خمینی با وجود بدبینی تاریخی طبقةمتوسط جدید به روحانیت، بهدلیل بیاعتنایی شاه به آنها، اطمینان دادن امام به برقرار نشدن حکومت استبدادی دینی، و نبود موضع رسمی و منفی امام نسبتبه شریعتی و بهکار نگرفتن اصول مورد نظر وی، توانست آنان را بهانقیاد خود درآورد و با همراهی طبقة متوسط سنتی در کنار خیل عظیم طبقة کارگر شهری و همچنین پشتیبانی گستردة روستاییان، به پیروزی بزرگی دست یابد. (همان)
4. وحدت مردم
انقلاب ملت ایران نشان داد که وحدت، راه را بر توطئهها میبندد. امام خمینی; در این زمینه میفرمود: در این پیروزی که نصیب ملت شد، دو چیز موثر بود: یکی، که از همه چیز بالاتر است، اینکه مقصد همه مقصد الهی بود. انگیزه، اسلام بود. میدیدیم که در شعارهایشان، در فریادهایشان، شعارهای اسلامی بود؛ فریادهای «الله اکبر». مقصد این بود که آنها را مخالف اسلام میدانستند، بروند کنار...؛ جهت دیگرش هم، که بهتبع آن آمده بود، وحدت همة قشرها بود؛ یعنی ملت سرتاسر این کشور به پا خاستند و با هم مقاصد خودشان را کنار گذاشتند؛ مطالبی که مال شخص بود، کنار گذاشتند و همه به یک مقصد متوجه شدند. پس رمز پیروزی ما وحدت کلمه قشرهای مختلف، و ایمان بود». (خمینی، 1389، ج10، ص48)
پژوهشگران غربی با اشاره به تأثیر انقلاب اسلامی بر وحدت کلمه و اتحاد امت اسلام میگویند: انقلاب اسلامی در ارتباط با وحدت کلمه، یک ظرفیت عظیم و تعبیهشده را با خود بههمراه آورد که نقش کاربردی را در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. از دیگر سو، ظرفیت عظیم انقلاب اسلامی که مبتنی بر اندیشة ناب شیعی بود، ارتباط بین امت اسلامی را بهصورت ذاتی طلب میکند. انقلاب ملت ایران در سال ۵۷، از ابتدا نام اسلام را با خود بههمراه داشت و بر همین اساس، شیعه و سنی را زیر یک چتر واحد گرد هم آورد. بنابراین، ایران اسلامی تنها به اعتلای نام اسلام میاندیشید که با وحدت اسلامی صددرصد سازگار است.
پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع نمایش قدرت ارادة مردم مسلمان ایران بود. نمایش قدرت مردم ایران، منحصربهفرد بود و موجبات شگفتی جهانیان را رقم زد. یکی از کسانی که به نقش اراده و خواست مردم در پیروزی انقلاب توجه کرده، میشل فوکو است. او ارادة مردم را مظهر قدرت مردم ایران برمیشمارد و آن چیزی را که اندیشمندان یک اسطورة سیاسی میدانستند، در ایران تحققیافته میبیند. فوکو ادعا میکند که ارادة جمعی مردم را دیده و این اراده، یک هدف داشته است و آن عبارت بود از خروج شاه. (فوکو، 1380، ص57)
فوکو میگوید: ارادة جمعی، اسطورهای سیاسی است که حقوقدانان یا فیلسوفان میکوشند بهکمک آن، نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه کنند. ارادة جمعی، یک ابزار نظری است که هرگز کسی آن را ندیده است و خود من فکر میکردم که ارادة جمعی، مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمیتواند با آن روبهرو شود؛ اما ما در تهران و سراسر ایران، با ارادة جمعی یک ملت برخورد کردهایم و باید به آن احترام بگذاریم؛ چون چنین چیزی همیشه روی نمیدهد. این ارادة جمعی که در نظریههای ما همواره ارادة کلی است، در تاریخ ایران هدفی کاملاً روشن و معین را برای خود تعیین کرده و بدینگونه در تاریخ ظهور یافته است. (همو، 1375، ص28)
ارادة جمعی و اتحاد مردم که نشئت گرفته از اندیشة وحدتآفرین شیعه بود،
بهاندازهای فراگیر بود که حتی بسیاری از نیروهای چپ هم به مردم پیوستند و خواستار حکومت اسلامی شدند. فوکو دراینباره برخی از مشاهدات خود را ذکر میکند و میگوید: من چندین نفر دانشجو را در میان جمعیت شناختم که با معیارهای ما، چپی محسوب میشوند؛ اما روی تابلوییکه خواستههایشان را نوشته و به هوا بلندکرده بودند، با حروف درشت نوشته بودند: حکومت اسلامی. (همان)
بهاعتقاد فوکو در انقلاب 1979 ایران، تنها یک جبههبندی وجود داشت و آنهم اجتماع همة مردم ایران در برابر قدرت سیاسی حاکم بود که با داشتن انواع سلاحها احساس خطر میکرد. مردم ایران در مقابل رژیمی با چنان جایگاه و خصوصیاتی، با دست خالی آن تظاهرات پیاپی و متعدد را برپا میکردند. بدین ترتیب، یک ملت بهگونهای خستگیناپذیر و پیوسته، ارادة خود را بهنمایش گذاشته است. (همان)
5. پیوند دین و سیاست
دین اسلام دین سیاسی است و علمای شیعه، همواره در سیاست حضور داشتهاند. انقلاب اسلامی ایران بهعنوان انقلابی برای خدا و معنویت و ارزشها، نهتنها در اعتقادات اسلامی ریشه داشت، بلکه محرک و هدف خود را در دین میجست. انقلاب اسلامی، درگیریهایی را در میان نظریههای جدید و قدیم انقلاب در غرب ایجاد کرد و نظریات کلاسیک جامعهشناسی غربی را که اصولاً دین را عامل فرعی و حتی مزاحم تلقی میکردند و به جدایی دین از سیاست معتقد بودند، بهچالش کشید. افرادی چون دورکیم (Durkheim) و مارکس معتقد بودند که در دنیای مدرن، دین بهصورت امری حاشیهای درمیآید و دنیوی شدن، فرایندی گریزناپذیر است. (گیدنز، 1379، ص505)
نسبت دین و سیاست در جامعة ایران پیش از انقلاب اسلامی، از مواردی بود که دربارة آن مباحث مختلفی ارائه شده است. در این میان، رهیافتهای متفکران غربی به رابطة دین و سیاست، عموماً تحت تأثیر تجارب تاریخی غرب و پذیرش اندیشة انسانمداری قرار داشته است. در برداشتها و نظریههای جدید نیز یکی از برداشتهای نادرست، حذف دین بهعنوان یکی از نیروهای موثر بر جنبشها بود. تحلیلگران غربی معتقد بودند که پیدایش مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم، همچون غرب به جدایی دین از سیاست و سکولاریسم خواهد انجامید. دانیل لرنر، (Daniel Lerner) از نظریهپردازان نسل اول نوسازی است که در بررسی ایران در دهههای شصت و هفتاد میلادی، اصولاً به نقش دین و مذهب در این روند، اشارهای نمیکند و بهکلی از اهمیت این حوزه غافل است؛ ولی این غفلت، نه بهدلیل محسوس نبودن نقش دین در جامعة ایران در محدودة مطالعاتی وی، بلکه بهعلت مفروضها و روشهایی بوده است که او درپیش گرفته و این موضوع مهم و تاریخی را از تحلیل خود حذف کرده است. (لرنر، 1383، ص98)
در مطالعات علوم اجتماعی نیز درگیری بین علم و دین همواره بهچشم میخورد؛ به گونهای که در این نبرد، همواره علم در برابر دین پیروز بوده است؛ امری که با سیاستهای غرب هماهنگ میباشد. بنابراین، روششناسی علوم اجتماعی غرب نتوانسته است تحلیل مناسبی از رابطة دین و سیاست ارائه دهد. این موضوع، بهسبکهای مختلف مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است.
پیتر کالورت در کتاب انقلاب و ضد انقلاب میگوید: در واقع به یک اعتبار، انقلاب ایران حرکتی است حقیقی، و معیاری است برای آنکه ببینیم سکولاریسم جامعة غربی چنان گسترش یافته است که تنها تعداد محدودی از ما، از پیش تشخیص دادند که نیروی دین سنتی هنوز تا بدین اندازه قدرتمند است. (کالورت، 1383، ص63)
آیا با وجود انقلاب اسلامی، دنیوی شدن امری گریزناپذیر تلقی میشود؟ بهاعتقاد برخی، در انقلاب ایران چیزی وجود دارد که غرب فاقد آن است. میشل فوکو مینویسد: برای مردمی که روی این خاک (ایران) زندگی میکنند، جستوجوی چیزیکه ما غربیها امکان آن را پس از رسانس و بحران زندگی مسیحیت ازدست دادهایم، چه معنا دارد؛ جستوجوی معنویت سیاسی؟ هماکنون صدای خندة فرانسویها را میشنوم؛ اما من میدانم که اشتباه میکنند [من که آگاهیام از ایران بسیار ناچیز است]. (فوکو، 1375، ص42) فوکو در ادامه میگوید: هیچ عبارتی برای ایرانیان، خندهآورتر، ابلهانهتر، خشکتر و غریتر از عبارت «دین افیون تودههاست»، وجود ندارد. تشیع، پیروان خود را بهنوعی بیقراری مسلح میکند و در ایشان شوری میدهد که هم سیاست است و هم دین. (همان، ص30) تشیع، همراه با احساس و عشق است؛ اما این احساس با تعقل و عقلانیت ـ که در مکتب تشیع بسیار مهم است ـ جهت مییابد.
پیروزی انقلاب و الگوی تشکیل حکومت اسلامی، در بطن آموزههای اسلام شیعی یافت میشود. ختم نبوت، سرفصل جدید امامت را گشود که از سویی حفظ شریعت پیامبر بر عهدة متولیان آن نهاده شده بود و از سوی دیگر، آنان الگوی مردم بودند؛ ولی ظالمان تاریخ به آنها امان ندادند و با آنان مخالفت کردند؛ اما این مخالفت سبب سکوت و تسلیم ایشان در برابر حاکمان جبار نشد؛ بلکه هرکدام با راهبرد خاص خود با نظام حاکم مبارزه کردند و در این راه شهید شدند؛ و با شهادت خود، راه مبارزه را به رهروان خویش آموختند. شیعه با الهام از امامان خویش، جنبش خود را آغاز کرد. (همان، ص36-37)
مهمترین عامل تحقق انقلاب اسلامی، عناصر مختلف فرهنگ سیاسی شیعه و پیوند دین و سیاست بود که گسترش ایدئولوژی جدید را موجب شد. وجود رهبری و اصول مترقی شیعه، و سرانجام، رفتار سیاسی مردم در برابر رژیم، جریان انقلاب را به همان جهتی که مورد نظر عموم مردم بود، هدایت کرد. به همین دلیل، امام پس از ورود به ایران، بدون هیچگونه رقیبی، رهبری نظام را در دست گرفتند و با رهبری و هدایتهای خود، مانع دخالت دشمنان و نفوذ در نظام و شکست انقلاب شدند.
بهدلیل تأثیر فراوان عنصر تشیع در این انقلاب بود که پس از پیروزی آن، پژوهشگران غربی ـ که عمدتاً در شناخت اسلام، به مذهب تسنن روی میآوردند ـ به شناخت تشیع گرایش یافتند و تعداد محققان علاقهمند به مطالعه دربارة شیعة دوازدهامامی بهصورت فزایندهای گسترش یافت.
نتیجه
یکی از نتایج پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نشان دادن تحرک و کارایی مکتب اسلام در عصر حاضر به جهانیان بود. پیروزی انقلاب اسلامی ایران را میتوان گوشهای از قدرت اسلام و تشیع دانست. بسیاری از مستشرقان که در زمینة انقلاب اسلامی ایران مطالعاتی داشتهاند، ایران را بهعنوان نمونهای از احیای اسلامی که جهان اسلام را در طول دهههای گذشته دربرگرفته است، بیان میکنند.
اعتقاد به مهدویت، وجود منجی و اعتقاد به نیابت امام عصر، یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب است که اندیشمندان غربی به آن اشاره کردهاند. آیینهای مذهبی، همچون تاسوعا، عاشورا، اربعین، محرم و صفر، از جمله عواملیاند که رابطهای معنادار و عمیق را بین عمل جمعی، آیین مذهبی و رفتاری از نوع حقوق عمومی در تظاهرات انبوه و مستمر مردم ایران در جریان انقلاب میتوان مشاهده کرد.
برخی از متفکران غربی، نقش روحانیت، به ویژه نقش امام خمینی; را که با دو عامل «زندگی ساده» و «پرهیز از سازش» بههمراه هوشیاری در نمایندگی و رهبری طیف گستردهای از نیروهای سیاسی و اجتماعی توانست رژیم را سرنگون کند، بیبدیل و فوقالعاده میدانند. آنها همچنین به نقش وحدت مردم که در درون آیین مذهبی بهصورت دستهجمعی و آنهم نشئت گرفته از مکتب تشیع ـ که در طول تاریخ به ایفای نقش در برابر ظلم و ستم قدرتهای حاکم پرداخته است ـ توجه دارند.
یکی از عوامل دیگر، پیوند دین و سیاست، یا جستوجوی معنویت سیاسی است که اندیشة سیاسی شیعه بر پایة آن شکل گرفته است. پیروزی انقلاب و الگوی تشکیل حکومت اسلامی، در بطن آموزههای اسلام شیعی یافت میشود. با ختم نبوت، سرفصل جدید امامت گشوده شد که از سویی حفظ شریعت پیامبر بر عهده آنان بود و از سوی دیگر الگوی مردم بودند. شیعه با الهام از امامان خویش جنبش خود را آغاز کرد. این موارد از عواملی است که اندیشمندان غربی در مطالعة انقلاب اسلامی از زاویة نقش اندیشة شیعه به آن توجه کردهاند. وقوع انقلاب اسلامی در ایران، پیامدهایی را در منطقه داشت؛ از جمله اینکه عوامل مؤثر بر ژئوپلیتک منطقه را متحول ساخت. در این راستا، ایدئولوژی اسلام ناب و مفاهیم و آموزههای انقلابی آن، افزون بر اینکه بهمنزلة رقیب جدی برای لیبرالیسم غرب مطرح شد، بهعنوان عاملی ژئوپلتیک نیز نظر بسیاری از صاحبنظران غربی را بهخود جلب کرد.
فهرست منابع
31. Jeffry R. Halverson & Steven R. Corman, "Egypt and Iran", A tale of two, 21/02/2011.