نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
منطقة شام برای حکومتهای فاطمیان، عباسیان، بیزانس و بعداً سلجوقیان در قرنهای پنجم و ششم هجری، از اهمیت بسزایی برخوردار بود. در دوران یادشده، شهر طرابلس که حکومت بنیعمار شیعه بر آن حکم میراند، از جنبههای گوناگون جایگاه ارزشمندی داشت.
در قرون چهارم و پنجم هجری، حکومتهای شیعی برای پیشبرد اهداف فرهنگی، دارالعلمهایی در قلمرو حکومتهایشان تأسیس کردند. از جملة آنان میتوان دارالعلمهای شریف رضی و شاپوربناردشیر در بغداد، ابنسوار در بصره در عهد آل بویة شیعی مذهب، و دارالعلم قاهره در عهد فاطمیان را نام برد. در همین دوران، امیران بنیعمار شیعیمذهب در طرابلس با الگوگیری از حکومتهای شیعیمذهب یادشده، دارالعلمی را در این شهر بنیان نهادند که در پویایی و شکوفایی مذهب تشیع در قرن پنجم هجری در منطقة شام تأثیر بسزایی داشت. با توجه به اینکه از قرن سوم تا هفتم هجری قمری را میتوان دوران شکوفایی شیعیان در نواحی ساحلی شام دانست، (عثمان، 1414ق، ص20-25) دولت بنیعمار با تأسیس این دارالعلم، در این امر مؤثر بود.
مسئلة اصلی این پژوهش این است که عوامل مؤثر در اعتلای فرهنگی طرابلس در عهد بنیعمار چه بوده است؟
فرضیة این پژوهش بر این اصل استوار است که موقعیت جغرافیایی و تجاری شهر طرابلس، و حسن سیاست امیران بنیعمار شیعی، بهرغم کوتاه بودن دوران حکومت آنان، از عواملی بود که موجب شد این شهر بندری در آن مقطع زمانی به شکوفایی فرهنگی و رونق اقتصادی قابلتوجهی دست یابد. شهر طرابلس با موقعیت ممتاز علمی خود، هنگام هجوم صلیبیون به شام و طرابلس، در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی نقش بسزایی ایفا نمود.
رشد و اعتلای فرهنگی و رونق اقتصادی طرابلس، شیعة امامی بودن دولت بنیعمار، و نقش این حکومت در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا، از دلایل اهمیت این پژوهش بهشمار میآید. در این خصوص، اطلاعات و مطالبی بهصورت مختصر و پراکنده در منابع آمده؛ اما پژوهشی مستقل در زمینههای یادشده صورت نگرفته است.
چگونگی تأسیس حکومت بنیعمار در طرابلس
در نیمة دوم قرن پنجم هجری بروز بحرانهای سیاسی و اقتصادی در خلافت فاطمیان و منازعات آنان با سلجوقیان در شام، به تأسیس حکومتهای محلی در این منطقه انجامید. یکی از برجستهترین این حکومتها، دولت بنیعمار در طرابلس بود. حکومت بنیعمار در شام، برای جهان اسلام در قرن پنجم هجری از اهمیت بسزایی برخوردار بود. شهر طرابلس در حوزة شرقی دریای مدیترانه، برای فاطمیان از سویی و برای سلجوقیان از سویی دیگر اهمیت داشت. امیران بنیعمار با در پیش گرفتن سیاستی متناسب و کارآمد در قبال سلجوقیان و فاطمیان، موفق شدند حکومت خود را بنیان نهند و فرمانروایی خود را بهمدت چهار دهه تداوم بخشند. این آگاهی سیاسی در تعاملات آنان با قدرتهای بزرگ و حکومتهای همجوار در شام آشکار است.
لازم به ذکر است، ابوطالب امینالدولةبنعمار، نخستین امیر مستقل بنیعمار در طرابلس، ابتدا در خدمت و اطاعت مستنصر، خلیفة فاطمی بود. وی در نیمة قرن پنجم هجری، از جانب خلیفة فاطمی بهعنوان والی طرابلس منصوب شد. (ابوالفرج ابنجوزی، 1412ق، ج12، ص102) امینالدوله با آگاهی از برتری سیاسی و نظامی سلجوقیان، زمانی که آلبارسلان سلجوقی در سال 463ق وارد حلب گردید، هیئتی را نزد وی فرستاد تا بدین ترتیب با نزدیکی به سلجوقیان، از فاطمیان اعلام استقلال کند. (ابنعدیم، 1976م، ص23)
امینالدوله در میان مشکلات فراوانی که در سرزمین شام بود، سعی داشت قلمرو گستردهای را در ساحل شام تصاحب کند. وی همچنین با سیاستی مدبرانه بین دو دولت فاطمی و سلجوقی توانست حکومت طرابلس را بهرغم جدایی از فاطمیان و تهدیدات گوناگون حفظ کند. (ابناثیر، 1399ق، ج10، ص71) امینالدوله، افزون بر نگهداری از مرزهای حکومت جدید خود و عمران و آبادانی آن، به مسائل فرهنگی اهتمامی ویژه داشت. (ابنفرات، 1939م، ج8، ص77) یکی از مهمترین اقدامات وی در این زمینه، تأسیس دارالعلم طرابلس است (ابنشداد، 1962م، ج2، ص107) که در زمان خود، به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام تبدیل شد. امینالدوله در سال 464ق درگذشت. مورخان وی را بهدلیل عدل و بخشش، حمایت از علویان، خردمندی و فقاهت ستودهاند. (ابوالفداء، 1375ق/1956م، ج4، ص97 / ابنجوزی، 1412ق، ج12، ص138).
جلالالملک، برادرزاده و جانشین امینالدوله، علاوه بر کیاست در سیاست مدبرانهاش در قبال سلجوقیان و فاطمیان، به عمران و گسترش حکومت خود توجهی ویژه داشت. (ابنجوزی، 1412ق، ج12، ص138/ابناثیر، 1399ق، ج10، ص310) قلمرو امارت بنیعمار در زمان جلالالملک، از شمال تا جبله، و از جنوب تا جوِنِیه گسترش یافت. (ابنتغریبردی، 1383ق/1963م، ج5، ص111)[1]
جلالالملک فرد باتدبیر و بادرایتی بود که بزرگترین فرمانروای بنیعمار شناخته میشود. وی سیاست عموی خویش امینالدوله ابوطالب را در حفظ بیطرفی نسبتبه فاطمیان و سلجوقیان ادامه داد و خود را از لطمة استیلای سلجوقیان بر شهرهای مهم شام و کشمکش آنان با فاطمیان دور نگه داشت و استقلال نسبی خود را حفظ کرد. (ابناثیر،1399ق، ج10، ص71) بهدنبال استیلای سلجوقیان بر حلب در سال 472ق و نفوذ فاطمیان در برخی نواحی شام، طرابلس از دو طرف در معرض تهدید قرار گرفت. از این رو، جلالالملک ترجیح داد با تقدیم هدایایی به سلجوقیان، از آنان بر ضد دولت فاطمی استمداد جوید. (ابنقلانسی، 1908م، ص112 و 115) بدین ترتیب، وی با چنین سیاستی توانست به مدت 28 سال (464-492ق) در طرابلس حکومت کند. (ابناثیر، 1399ق، ج10، ص71/ قلقشندی، 1964م، ج1، ص345) جلالالملک در سال 492ق ازدنیا رفت (ابنفرات، 1939م، ج8، ص77).
فخرالملک ابوعلی، پس از مرگ برادرش جلالالملک، در دوران جنگهای صلیبی -که از سال 491ق دامنة آن به شام کشیده شده بود- به امارت طرابلس رسید. حکومت بنیعمار در ابتدا سعی داشت با سیاست مدارا با صلیبیون برخورد کند؛ (ابنقلانسی، 1908م، ص138-139) اما در حملات بعدی صلیبیون، سیاست امیر بنیعمار متفاوت شد. تشکیل پیمان میان حکومتهای مسلمان، (ابناثیر، 1399ق، ج10، ص344) تقویت نیروی نظامی، و تدابیر سیاسی و اقتصادی، از جمله اقدامات بعدی امیر بنیعمار در قبال صلیبیون بود. تفرقه میان دولتهای مسلمان منطقه، (ابنقلانسی، 1908م، ص146) حمایت نکردن سلجوقیان از ایشان، (ابنکثیر، 1966م، ج12، ص169) شورش داخلی دربرابر دولت بنیعمار، و تمایل اهالی طرابلس به فاطمیان (ابناثیر، 1399ق، ج10، ص476 / ابوالفداء، 1375ق/1956م، ج2، ص224) از عوامل سقوط این دولت در برابر صلیبیون در سال 503ق است. (ابنجوزی، 1412ق، ج9، ص163/ ابنخلکان، 1948م، ج1، ص144/ابوالفداء، 1375ق/1956م، ج2، ص224) سقوط طرابلس، نتایج و پیامدهای مهمی برای جهان اسلام داشت. بدین ترتیب، سد دفاعی مسلمانان در شام در برابر صلیبیون شکسته شد.
موقعیت تجاری و کشاورزی طرابلس
طرابلس یا اطرابلس یا تریپولیس ((Tripoli، نام شهر قدیمی و بندری است که در کنار دریای مدیترانه و شمال شرقی بیروت واقع شده است. طرابلس بهدلیل موقعیت جغرافیایی خاصی که در آن واقع شده، همواره بهلحاظ نظامی، اقتصادی و تجاری از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. از سوی دیگر، آب دریای مدیترانه از سه جهت شهر را دربر گرفته که بهلحاظ امنیتی و دفاعی، وضعیت ویژهای به شهر داده است. (ناصرخسرو، 1370، ص20)
طرابلس در قرون چهارم و پنجم هجری قمری، به دلایلی به مرکز مهم تجاری در شام بدل شد: 1. این شهر دارای موقعیت ترانزیتی و سوقالجیشی ویژهای بود؛
2. بندری وسیع و پهناور بودکه ظرفیت کشتیهای زیادی را داشت؛ (یعقوبی، 1891م، ص106)[2] 3. کشاورزی و صنعت در این شهر از رونق خاصی برخوردار بود.[3] (اصطخری، 1961م، ص64).
افزون بر موقعیت مناسب جغرافیایی، کشاورزی و تجاری طرابلس، این شهر در زمان حکومت بنیعمار در پرتو سیاستهای امرای این دولت، از پایگاه ویژهای برخوردار گردید. در این زمان، ساحل طرابلس به مهمترین گذرگاه دریایی بلاد شام تبدیل شد و از طریق آن، صادرات و واردات کالاهای تجاری شام به اروپا و بالعکس انجام میشد. بنیعمار نیز از این امکان ویژة دریایی استفاده میکرد و ناوگان تجاری ایشان از طریق دریای مدیترانه، به نقاط مختلف در حرکت بود. محصولات شام و مشرقزمین، از طرابلس به اروپا انتقال مییافت. محصولات خارجی نیز نخست به آنجا میآمد؛ سپس به دیگر نقاط برده میشد. (Hitti, 1962, p.286-288)
کشاورزی برای امرای بنیعمار اهمیت ویژهای داشت. آنان به کشت نیشکر و صادرات آن از طریق ناوگان تجاری خود به نقاط مختلف اروپا توجه خاصی داشتند. فعالیتهای اقتصادی و تجاری ایشان بهحدی رسید که طرابلس در عهد بنیعمار به بالاترین مرتبة رشد اقتصادی رسید؛ بهگونهای که در زمان محاصرة صلیبیان، تا مدتها بهلحاظ اقتصادی به سختی و تنگنا نیفتادند.[4] (ابناثیر، 1399، ج10، ص452/ حبشی، 1958م، ص65)
ادریسی بر این مطلب تأکید میکند که طرابلس شهری بزرگ بود که صنعت واردات و صادرات در آن رونق داشت. وی مینویسد: «طرابلس، یکی از قلعهها و دژهای شام بود که دیگر مناطق با اقسام کالاها و تجارتهای مختلف بدان روی میآوردند». (ادریسی، 1422ق/ 2002، ج1، ص567) ناصرخسرو مشاهدات خود را دربارة شکوفایی این شهر و اوضاع اقتصادی و اجتماعی آن چنین توصیف میکند: «در این شهر بهمنظور مالیات، گمرکی بستن بر کشتیهایی که از روم یا غرب و غیره میآیند دفاتری تشکیل شده است و سلطان امیر شهر کشتیهایی دارد که کالاهای تجاریاش را به بیزانس، صقلیه و غرب میبردند». (ناصرخسرو، 1370، ص20-21)
بنیعمار، از عمران و آبادانی حوزة امارتشان نیز غافل نبودند. بدین ترتیب، به تأسیس صنایع و کارگاهها همت گماشتند. چنان که ذکر شد، طرابلس بندری طبیعی در شام بود که هم از لحاظ محصولات کشاورزی و هم بهلحاظ تولیدات کارگاهی بسیار غنی بود. بنابر گزارشهای موجود در قرن پنجم هجری، حدود چهار هزار کارگر در این شهر به تولید پارچههای پشمی و ابریشمی و کتانی مشغول بودند. از صنایعی که با حمایت بنیعمار شکل گرفت، صنعت حریربافی بود که در کارخانجات طرابلس، هزاران دستگاه بافندگی و دوکهای نخ باعث رونق این صنعت میشد. (Hitti, 1962, p.288-290)
از مهمترین اقدامات عمرانی امرای بنیعمار، طراحی و ساخت شبکههای آبرسانی است. یکی از نهرهای پر آب طرابلس، رودخانة ابوعلی بود که در بیشتر اوقات، سطح آب آن بالا میآمد و خسارات فراوانی وارد میکرد. بنیعمار با طراحی دقیقی توانستند از طغیان رودخانه جلوگیری کرده، با ایجاد شبکة آبرسانی منظمی، از آب آن برای کشاورزی در مزارع و باغهای طرابلس استفاده کنند. (Ibid. p.289)
شمّهای دربارة پیشینة دارالعلم در جهان اسلام
نخستین و مهمترین کتابخانههای عمومی، که در سدههای چهارم و پنجم قمری شکل گرفتند، دارالعلمها بودند. بنیاد دارالعلمها بر کتابخانه استوار بود؛ ولی در کنار آن، فعالیتهای پژوهشی و علمی نیز در این مراکز انجام میشد. مهمترین ویژگی دارالعلمها از این قرار بود: 1. مؤسسهای وقفی بودند، که پیش از هر چیز بهعنوان کتابخانة عمومی استفاده میشدند؛ 2. بهطور عموم، تبلیغات عقیدتی شیعی در این مراکز صورت میگرفت؛ 3. وجود و استقرار دانشمندان در دارالعلمها، به ترویج امر آموزش و نیز حضور دانشجویان میانجامید. (العش، 1368، ص164)
لازم به یادآوری است که دارالعلمها، اغلب ماهیتی شیعی داشتند. چنان که پیشتر گفته شد، بیشتر دارالعلمها و بزرگترین آنها، توسط شیعیان تأسیس و اداره میشد. اغلب در کنار فعالیتهای کتابخانهای، فعالیتهای تبلیغی شیعی نیز در دارالعلمها انجام میگرفت. از این رو، عمر این قبیل مراکز، نوعاً کوتاه بود و دوام و استمرار فعالیت آنها به تدوام حکومتها بستگی داشت و با ضعف و انحطاط این حکومتها، دارالعلمها که عوامل اساسی حمایت و پشتیبانی خود را از دست میدادند، از میان میرفتند. اوج فعالیت دارالعلمها، در قرن چهارم و پنجم هجری بود. در این دوران در شهرهای مختلف، شماری از این مراکز تأسیس شدند که برخی تا قرن پنجم و اوایل قرن ششم فعال بودند. (همان، ص165/ غنیمه، 1372، ص99)
در دارالعلمها، فعالیتهای پژوهشی و آموزشی انجام میشد؛ برخی آنها را بهمنزلة مراکز آموزشی و دانشکدههای جهان اسلام برشمردهاند. (طوطح، 1403ق، ص30) بهنظر میرسد، دارالعلم کتابخانهای عمومی بود که جلسات علمی به آن وابسته بود. گروهی از دانشمندان برای گفتوگو و ایراد سخنرانیهای علمی، در آنجا حضور مییافتند. افزون بر این، طالبان علم برای مطالعه و کسب دانش، در این مراکز اجتماع میکردند. (غنیمه، 1372، ص99)
دارالعلمها فعالیتهای خود را از قرن چهارم هجری و در زمان حکومت آلبویة شیعیمذهب آغاز کردند. دارالعلم ابنسوار، دارالعلم شریف رضی و دارالعلم شاپوربناردشیر، از جملة اینهاست.
دارالعلم ابنسوار، توسط ابوعلیبنسوار شیعی، کاتب و از نزدیکان عضدالدولة دیلمی، در شهر بصره در نیمة دوم سدة چهارم هجری تأسیس شد. (مقدسی، 1361، ج2، ص617) دارالعلم شریف رضی (گردآورندة نهجالبلاغه) در بغداد در ربع آخر قرن چهارم هجری آغاز بهکار کرد. (شریفرضی، 1307ق، مقدمه، ص2و3) شاپور بن اردشیر، وزیر بهاءالدولة دیلمی، در اواخر قرن چهارم هجری دارالعلمی در محلة شیعهنشین کرخ در بغداد بنیان نهاد. (صفدی، 1404ق، ج8، ص113) این مؤسسة شیعی، دارای کتابخانهای نفیس با بیش از صدهزار جلد کتاب بود. (کرمر، 1375، ص97) در همین راستا، در اواخر قرن چهارم، الحاکم خلیفة فاطمی شیعیمذهب، دارالعلمی را در قاهره برپا نمود (قلقشندی، ]بیتا[، ج3، ص366) و کتابهای کاخ را بدانجا منتقل کرد. (متز، 1364، ج1، ص207)
در این مقطع، الحاکم با دعوت از دانشمندان علوم مختلف، قاهره را به شکوفایی فرهنگی و علمی رساند. در زمان الحاکم، بیتعصبی و تسامح مذهبی نقش بسزایی در پویایی دارالعلم قاهره داشت؛ اما با مرگ او، توجه به مسائل علمی کاهش یافت و دارالعلم به مرکز تبلیغی اسماعیلی تبدیل شد. افزون بر آن، بحرانهای سیاسی و اقتصادی در دوران مستنصر موجب شد رکود فرهنگی در این دارالعلم رخ نماید.
در زمانی که فاطمیان دچار رکود سیاسی شدند و دارالعلم قاهره افول کرد، خاندان بنیعمار در طرابلس که در اطاعت آنان بودند، از تابعیت فاطمیان خارج شدند و افزون بر استقلال سیاسی، با تأسیس دارالعلم طرابلس به شکوفایی و اعتلای فرهنگی رسیدند. لازم به ذکر است که دارالعلم طرابلس، از دارالعلم قاهره الگوگیری کرده و تأثیر پذیرفته است.
دارالعلم طرابلس
خاندان بنیعمار در طرابلس، به مباحث فرهنگی نیز توجهی ویژه داشتند؛ بهگونهای که شهرت ایشان در مسائل فرهنگی و علمی، بیش از شهرتشان در مسائل دیگر است. مهمترین اقدام ایشان در این زمینه، تأسیس دارالعلم طرابلس است. (ابنمنقذ،1930، ص208)
گفتنی است، دارالعلم طرابلس توسط امینالدوله تأسیس شد. وی کتابخانهای با بیش از صدهزار کتاب وقفی در آنجا فراهم کرد. (ابنشداد، 1962م، ج2، ص107) او کسانی را برای جستوجوی کتب مختلف به تمام سرزمینها فرستاد و در این زمینه پول فراوانی خرج کرد و کتابهای کمیاب و نادر را در دارالعلم فراهم آورد. امینالدوله، خود یکی از فقهای شیعه، و نویسندهای توانا بود و کتابهای گرانبهایی، از جمله ترویح الارواح و مفتاح السرور و الافراح تألیف کرد. (تدمری، 1984م، ج1، ص356)
جلالالملک نیز بهدلیل شرایط مساعدتر دوران حکومتش، بیشتر به دارالعلم توجه داشت. وی در سال 472ق دارالعلم را بازسازی کرد. بهنظر میرسد که با گذشت ایام، بنیان دارالعلم طرابلس دچار ضعف و سستی شده یا اینکه مکان آن برای انبوه کتابها کوچک بود؛ از این روجلالالملک در آن سال به تجدید بنای آن اقدام کرد. (ابنعدیم، 1965م، ص50)
جلالالملک به دارالعلم طرابلس بسیار توجه داشت و اموال بسیاری را صرف آن کرد. وی برای ترغیب و تشویق کسانی که در دارالعلم بودند، اموالی را میان آنها قسمت کرد. این امیر بنیعمار همانند امینالدوله در پی یافتن کتابهای نفیس و نوشتههای نادر و منحصربهفرد، افرادی را به سفر به سرزمینهای اسلامی مأمور ساخت. وی همچنین ناظرانی را برای رسیدگی به امور دارالعلم تعیین کرد. (همان)
دارالعلم بنیعمار بهلحاظ ساختار معماری، مشتمل بود بر یک کتابخانه با مخزنی بزرگ و قرائتخانهای عمومی، محلهایی برای تشکیل کلاسهای درس، تالاری برای اجتماعات علمی و مباحثات دانشمندان، و مکانی برای اسکان نساخان و اهلعلم. بنابراین، میتوان آن را همچون یک مجموعة ساختمانی بههمپیوسته و متمرکز درنظر گرفت. این مؤسسه، از نظر شیوة اداری، متشکل بود از یک مدیریت عالیه، مدیران ناظر و مدیریت فنی، که شامل کتابداران، نساخان و ورّاقان میشد. مدیریت عالیه بر عهدة مؤسس دارالعلم و دیگر اعضای خاندان بنیعمار بود. نظارت و سرپرستی دارالعلم برعهدة عدهای از علمای بزرگ بود که جایگاه علمی والایی داشتند. برخی از آنان عبارت بودند از: حسینبن بشربن علیبن بشر، (ابنحجرعسقلانی، 1986م، ج2، ص275) اسعدبن ابیروح ابوالفضل الرافضی (ابنخیاط، 1957م، ص121-122) و ابوعبدالله طلیطلی. (ابنمنقذ، 1930م، ص208)
در داخل کتابخانه، سالنی ویژة نسخهپردازان و خطاطان بود که نیازهای آنان، از قبیل کاغذ، مرکب و قلم در آنجا فراهم بود. همین طور، یک سالن مطالعه وجود داشت که مردم نهتنها از طرابلس، بلکه از هر جای دیگری برای استفاده از کتابهای علمی و فنی گوناگون موجود در آن، به آنجا میآمدند. (محبالدین خطیب، 1348ق، ج4، ص172)
به روایت ابنفرات، دارالعلم طرابلس دارای زیباترین و غنیترین کتابخانة قرن پنجم هجری بوده است. این دارالعلم 180 نساخ داشت که کارشان تنها نسخهبرداری از کتابها و افزودن آنها به کتابخانه بود. از این عده، سی نفر بهطور شبانهروزی و تماموقت در آنجا حاضر بودند. (ابنفرات، 1939م، ج8، ص77) نسخهبرداری، تنها به کتابهای عربی محدود نمیشد؛ بلکه بسیاری از کتابهای یونانی، رومی و فارسی نیز در این کتابخانه نسخهبرداری میشد. (همان، ص78) روشن است که چنین کتابخانهای برای پرداخت حقوق کارگران، ناظران، نساخان، خطاطان، مترجمان، صحافان، ورّاقان و خریدارانی که کتابهای نایاب را به هر قیمتی میخریدند، به هزینهای گزاف نیاز داشت. منابع مالی این دارالعلم توسط خاندان بنیعمار تأمین میشد. (محبالدین خطیب، 1348ق، ج4، ص172)
از طرحهای عمرانی بنیعمار در طرابلس، ساخت کارخانههای کاغذسازی است. تا پیش از این، بهترین نوع کاغذ، کاغذ سمرقندی بود که در تمام بلاد اسلامی به بهترین کاغذ معروف بود؛ اما بنیعمار با ساخت کارخانههای کاغذسازی، کاغذی تولید کردند که شهرت آن از کاغذهای سمرقندی بیشتر شد. (ناصرخسرو، 1370، ص20-21) وجود این کارخانهها، در رواج علم، تدوین و تألیف علمی در طرابلس بسیار تأثیر داشت و به نهضت فرهنگی، علمی و ادبی ایشان کمک کرد.[5] در کنار آن، صنعت استنساخ و صحافی نیز رونق فراوانی یافت؛ و چنانکه پیش از این ذکر شد، در دارالعلم، بیش از 180 نسخهبردار وجود داشت که به کار نسخهبرداری مشغول بودند. (ابنفرات، 1939م، ج8، ص77)
دربارة شمار کتابهای موجود در کتابخانة بنیعمار، اقوال گوناگون است. بهنظر میرسد که کتابخانه در دوران امینالدوله، بنیانگذار بنیعمار، با صد هزار کتاب تشکیل شد (ابنشداد،1962م، ج2، ص107) و در روزگار جانشین وی، جلالالملک، به یک میلیون جلد رسید. سپس در روزگار فخرالملک، شمار کتابها افزایش یافت تا به سه میلیون نسخه رسید. (ابنفرات،1939م، ج8، ص77/ جرجی ینی، 1881م، ص383)
متأسفانه کتابهای این کتابخانه در پی سقوط طرابلس، بهدست صلیبیون بهآتش کشیده شد. (ابنقلانسی، 1908م، ص163/ ابناثیر، 1399، ج10، ص476/ ابن تغری بردی، 1963م، ج3، ص390) گفتنی است که مورخان غیرعرب، به این آتشسوزی و از میان بردن کتابها اشارهای نکردهاند؛[6] (لامنس، 1922م، ص107 به بعد) در حالی که مورخان مسلمان از نابودی ثروتهای این شهر، از جمله کتابهای دارالعلم بهدست صلیبیون، اظهار تأسف کردهاند. (ابنخلکان، قاهره، 1948م، ج2، ص8/ ابناثیر، 1399ق، ج10، ص344)
ابنفرات، از آتش زدن دارالعلم در این حمله یاد کرده است. سخن وی، افزون بر آنکه از انگیزههای دینی و کشاکشهای مذهبی جنگهای صلیبی و نابودی مراکز علم و دانش مسلمانان توسط صلیبیون خبر میدهد، از رخداد دیگری نیز پرده برمیدارد: انتقال دانش مسلمانان در جریان این جنگها به اروپا توسط جنگجویان صلیبی.
(ابنفرات، 1939م، ج8، ص77)
توجه به این نکته در بررسی رخدادهای بعدی جوامع اروپایی و پدیداری رنسانس علمی قرنهای پانزدهم و شانزدهم میلادی، بهخوبی منابع فکری آن هنگام را آشکار میکند. (العش،1411ق، ص151/ رانسیمان،1360، ج2، ص78) آنچه مسلم است، با آتشسوزی و غارت این دارالعلم، در واقع یکی از نفیسترین کتابخانههای شیعی و یکی از فعالترین مؤسسات علمی جهان اسلام از بین رفت.
شاعران و دانشمندان شیعی در دارالعلم طرابلس
چنانکه پیش از این گفته شد، در عهد حکمرانی بنیعمار، شهر طرابلس بهلحاظ علمی به بالاترین حد شکوفایی خود رسید. به گونهای که دانشمندان و اهل علم، از اطراف و اکناف به آنجا سفر میکردند و نزد حکمرانان این ناحیه حاضر میشدند و از امکانات دارالعلم بهره میگرفتند. (محبالدین خطیب، 1348ق، ج4، ص172)
با سقوط طلیطله در اندلس در سال 478ق/1085م، عدهای از علمای آن به طرابلس مهاجرت کردند. (رانسیمان،1360، ج2، ص78) یکی از ایشان، احمدبنمحمد ابوعبدالله طلیطلی است که بنیعمار از وی حمایت کردند و او را متولی امور دارالعلم قرار دادند. (ابنمنقذ، 1930، ص208)
شواهدی از حضور علمای عراق در طرابلس در دست است که گویای ارتباط علمی و فرهنگی آنجا با حوزة علمی شیعه در عراق است؛ چنانکه عبدالعزیزبننحریر ابنبراج (م481ق) فقیه مشهور امامی، (البحرانی، 1966م، ص332) در سال 438ق بهعنوان نمایندة شیخ طوسی رهسپار طرابلس شد و برای مدتی طولانی در این شهر از سوی بنیعمار عهدهدار منصب قضا بود. (افندی اصفهانی، 1401ق، ج3، ص142/ منتجبالدین رازی، 1986م، ص74)
از دیگر عالمان مشهوری که به طرابلس آمدند و در آن به فعالیت علمی خود ادامه دادند، میتوان از این افراد نام برد: شاعر معروف، ابنحیوس؛ سدیدالملک بن منقذ، امیر و شاعر شیعیمذهب؛ ابنسراج، عالم و نویسنده؛ ابننقّار، قاضیای که در طرابلس تدریس میکرد؛ و ابنقیسرانی، شاعر شامی. (عماد اصفهانی، 1959م، ج2، ص78)
دانشمندان بزرگی در شاخههای مختلف علوم و معارف، به طرابلس رفتوآمد داشتند. حلقههای درس، با حضور علمای بزرگ که بیشتر آنها شیعه بودند، برگزار میشد. (ابنعدیم، 1965م، ص50) تا جایی که شهر طرابلس به دارالعلم شهرت یافت. (دیوهچی، 1972م، ص57/ العش، 1411ق/1991م، ص148) ترجمة علوم از لاتین، فارسی و دیگر زبانها به عربی، و از عربی به دیگر زبانها در آنجا رونق گرفت. (اولیری، 1962م، ص268)
برخی نویسندگان شیعه در سایة حمایتهای بنیعمار آثار ارزشمندی در زمینههای فقهی نگاشتند. برای نمونه، کراجکی دو کتاب به نامهای نهجالبیان و عدهالبصیر فی حج یوم الغدیر را بهنام ابوالکتائب احمدبن محمد بنعمار (آقابزرگ طهرانی، 1391ق، ص12 و 132/ امینی، 1983م، ج1، ص155) و کتاب فقهی البستان را بهنام قاضی امینالدولةبنعمار تألیف کرد. (آقابزرگ طهرانی، 1983م، ج3، ص109) همچنین حسینبن احمدبن قطان بغدادی، فقیه امامی، پس از سفر خود به حلب در سال 390ق، به طرابلس رفت و در مدت اقامت خود در آنجا، کتاب الشامل را نگاشت. (ابنحجرعسقلانی، 1986م، ج2، ص267)
از دیگر علمای شیعهمذهبی که به طرابلس رهسپار شدند، شیخعزالدین بن عبدالعزیزبن ابیکامل، شاگرد قاضی ابنبراج، (البحرانی، 1966م، ص336) ابوعبدالله محمدبن هبةاللهبنجعفر وراق را میتوان نام برد. (ابنبابویه رازی، 1986م، ج2، ص155) همچنین ابنمنیر طرابلسی، از جمله بزرگان شهره در ادبیات بود که به طرابلس عزیمت کرد. (یاقوت حموی، 1993م، ج19، ص46)
توجه به این موضوع لازم است که بنیعمار به شعر و شعرا نیز بسیار اهمیت میدادند. در قصرهای بنیعمار حلقههای مناظره و مشاجره برپا میشد تا شاعران، مهارت خود را در سرودن اشعار نشان دهند. مشهورترین شاعر این عصر در شام، احمدبنمحمد أباعبدالله، معروف به ابنخیاط است که قصاید بسیاری در مدح جلالالملکبنعمار (ابنخیاط، 1957م، ص22-28، 38-41، 44-48/ صفدی، 1983م، ج22، ص107) و فخرالملکبنعمار (ابنخیاط، 1957م، ص54 به بعد/ ابنفوطی، 1965م، ج4، قسم 3، ص265/ صفدی،1983م، ج22، ص382-383) سروده است.[7] ابوجعفر محمدبنمحمد افطسی، شاعر و نسابة علوی نیز قصایدی در مدح جلالالملک دارد (مقریزی، المقفیالکبیر، 1411ق، ج7، ص96) و بخشی از دیوان او، در مدح فخرالملک است. (همان، ص 98) همچنین علیبنابراهیم ابنالعلانی معری،[8] مواهیببنحدید معری و عبدالمحسنبنصدقه، از شاعران وابسته به دربار بنیعمار بودند. (عمادالدین اصفهانی، 1959م، ج2، ص77-81)
فرمانروایان سلسلة بنیعمار، برای رواج هرچه بیشتر شعر و شاعری، به خطاطانی که اشعار را به خط نیکو مینوشتند، هدایایی میدادند. برای نمونه، خطاطی بهنام احمدبنمحمد، معروف به ابنخیشی حلبی، در ازای نوشتن 27 قصیده برای جمعی از شاعران طرابلس، در حدود دویست دینار دریافت کرد. (تدمری، 1973م، ص25)
با جستوجو در کتب تاریخ و تراجم میتوان به این حقیقت رسید که در زمان حملة صلیبیون به طرابلس، تعداد چشمگیری از علمای علوم مختلف در آنجا حضور داشتند. ناصرخسرو مینویسد: «هنگام حملة صلیبیها به طرابلس، این شهر پر از دانشمند بود». (ناصرخسرو،1370، ص20-21)
باری، حیات فرهنگی طرابلس در دوران آلعمار، بهگونهای بینظیر شکوفا شد و طرابلس در زمان آنان، قبلهگاه ادیبان و دانشمندان گشت. بدین ترتیب، حوزة علم و فرهنگ در طرابلس، با حضور ادیبان، شاعران و فقیهان شکوفا گردید.
نتیجه
چنانکه شرح داده شد، امرای دودمان محلی بنیعمار، افزون بر توجه به مسائل سیاسی و اقتصادی، به مسائل تمدنی، فرهنگی و دینی، بهویژه به مذهب شیعه التفات خاصی داشتند. افراد این خاندان، خود افرادی علمدوست و همواره حامی و مشوق علما در رشتههای مختلف بودند؛ و اوج کار ایشان، در تأسیس و حمایت از دارالعلم طرابلس دیده میشود. امیران بنیعمار با الگوگیری و تأثیرپذیری از حکومتهای شیعیمذهب آلبویه و بهویژه دارالعلم قاهره، در پویایی مذهب شیعه در منطقة شام مؤثر بودند. قرنهای سوم تا هفتم هجری قمری، دوران شکوفایی شیعیان در نواحی ساحلی شام است و دولت بنیعمار با تأسیس این دارالعلم در این امر مؤثر بودند.
افزون بر حمایت امرای بنیعمار، باید به زمینهها و بسترهای شکلگیری این دارالعلم توجه داشت. از جملة زمینهها، وضعیت تجاری و اقتصادی منطقة شام بهویژه شهر بندری طرابلس است. از آنجا که اقتصاد در پیشرفت فرهنگ نقش بارزی دارد، وضعیت مناسب تجاری و اقتصادی طرابلس در تأسیس آن دارالعلم و جذب دانشمندان به این منطقه مؤثر بوده است. از جمله زمینههای دیگر تأسیس دارالعلم طرابلس، میتوان به پیشینة تشیع در منطقة شام اشاره داشت. افزون بر این، طرابلس در این برهه نقش بسزایی در انتقال علوم از شرق به غرب داشت. شاهد این ادعا، سخنان ابنفرات در خصوص انتقال دانش مسلمانان به اروپا در جریان جنگهای صلیبی توسط صلیبیون است.
[1]. ابنتغری بردی معتقد است که جلالالملک در سال 473ق به جبله دست یافت. (ابن تغری بردی، 1383ق/1963م، ج5، ص111)
[2]. یعقوبی در اواخر قرن سوم هجری دربارة جغرافیای طرابلس مینویسد: «بندر طرابلس در شام عجیب است؛ بهطوری که میتواند هزار کشتی را در خود جای دهد». (یعقوبی، 1891م، ص106)
[3]. اصطخری مینویسد: «شهری بر کنار دریای روم، و آبادان و پر از درخت خرما و نیشکر بوده است». (اصطخری، 1961م، ص64)
[4]. در پرتو حسن سیاست و کفایت حکومت بنیعمار، شهر طرابلس ثروتمند شد؛ به گونهای که حتی در دورانی که از خشکی و دریا بهوسیلة صلیبیها در محاصره بود، با اتکا به ثروت داخلی و حسن ادارة اقتصادی خویش، مدت ده سال پایداری کرد؛ بهگونهای که وقتی ریموند در خلال محاصره هیئتی را برای گفت و گو با فخرالملک فرستاد، این هیئت هنگام عبور از بازار طرابلس و مشاهدة کالاهای گوناگون و رواج تجارت و ثروت هنگفت و آسایشی که شهر از آن برخوردار بود، تعجب کرد. (حبشی، 1958م، ص65) فخرالملک در اثنای محاصرة صلیبیها، حقوق ششماهة سربازانی را که در خشکی و دریا سرگرم دفاع بودند، پیشتر پرداخت کرد. ثروتمندان شهر نیز برای مقابله با محاصره اقتصادی شهر از سوی صلیبیها، کمک مالی دادند. (ابناثیر، 1399ق، ج10، ص452)
[5]. ناصرخسرو در سفر به مصر، هنگام عبور از شام، در وصف طرابلس مینویسد: «در آنجا کاغذ خوبی، مانند کاغذ سمرقندی، بلکه بهتر از آن میسازند. مردم این شهر همه شیعه باشند و شیعه به هر بلادی مساجد نیکو ساختهاند. در طرابلس خانههایی همانند رباط ساختهاند؛ ولی کسانی در آنجا مقام نمیکند و آن را مشهد خوانند». (ناصرخسرو، 1370، ص21)
[6]. ماتیو اُدِسایی، نویسندة ارمنی، از آتش زدن شهر سخن گفته است. (رانسیمان،1360، ج2، ص78) گفته میشود که آتشسوزی بهدستور خاص کشیش برتراند صورت گرفته است. (العش، 1368، ص150-151)
[7]. وی در دوران طفولیت، در سال 463ق دمشق را در حالی که دچار بحران قحطی و خشکسالی بود، به قصد حماه ترک کرد؛ سپس به حلب رفت و با شاعر معروف، ابنحیوس، دیدار و از وضعیت ناگوار خود نزد وی شکایت نمود. ابنحیوس وی را به طرابلس رهنمون کرد. وی درسال 476ق و در حالی که جوانی 26 ساله بود، وارد طرابلس شد و به دربار بنیعمار راه یافت و قصاید بسیاری در مدح جلالالملک (ابنخیاط، 1957م، ص22-28، 38-41، 44-48/ صفدی، 1404ق/1983م، ج22، ص107) و فخرالملک، سومین امیر بنیعمار (ابنخیاط،1957م، ص54 به بعد/ صفدی، 1983م، ج22، ص382-383) سرود.
[8]. ابوالحسن علی، معروف به ابنالعلانی معری، در این امر پیشی گرفت و اشعاری سرود که فخرالملک را به شگفتی آورد.
منابع
51. Hitti, Philip K. Lebanon in History, London, Macmillan & Co Ltd, 1962.